شعارسال: بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی در نشستی که با موضوع «چندفرهنگگرایی و هویت ایرانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» برگزار شد به سخنرانی پرداخت.
«چندفرهنگگرایی» مقولهای است که بهتازگی مورد توجه اندیشمندان و محافل آکادمیک قرار گرفته و در دنیای مدرن امری اجتنابناپذیر است. موضوع کانونی چندفرهنگگرایی، مبارزه برای به رسمیت شناخته شدن تنوع و تکثر فرهنگی - هویتی و نسبت آن با هویت جامعه و انسجام ملی، حقوق اقلیتها و سیاستگذاری عمومی است که به مسالهای اصلی برای کشورهای اروپای غربی و آمریکا تبدیل شده است.
«دیگری»، محور صحبتهای عبدالکریمی در این نشست بود. این استاد دانشگاه با بیان اینکه امروز «دیگری» بیش از هر برهه تاریخی مورد توجه است، ادامه داد: «اخلاق بدون دیگری قابل تصور نیست. در ادیان ابراهیمی مفاهیمی مثل عشق، ایثار و فداکاری همه به دیگری اشاره دارند. از پیامبران نقل شده که آن کس که به فکر همسایه نیست، به عالم ملکوت راه ندارد. با سوبژکتیویسم دکارت «دیگری» تماتیک میشود و رسما به صورت یک مساله فرمیافته و فرمولبندی شده در میآید.»
عبدالکریمی با اشاره به دو نوع نگاه به مساله «دیگری» در طول تاریخ فلسفه، سنت فیلسوفانی چون ابنسینا، ابنطفیل،آگوستین و دکارت را در مقابل سنت فکری سن توماس، کانت، هگل و هایدگر مورد توجه قرار داد و درمورد تفاوت این دو سنت گفت: «در سنت نخست فرد با هستی پیدا کردن به وجود خود پی میبرد و هیچ نیازی به دیگری ندارد. داستان انسان معلق بوعلی این مساله را کاملا نشان میدهد. در داستان حی بنیقظان ابنطفیل هم این مساله را میبینیم. اوج این مساله در کوژیتوی دکارت است.»
اما در سنت توماسی، کانتی، هگلی و هایدگری، آگاهی به خویشتن بدون دیگری ممکن نیست. در این دیدگاه دیگری جزئی زائد بر من نیست بلکه جزء مقوم من است. بخشی از سنت کشور ما مربوط به ادیان است، بخشی از آن مربوط به حکمت ایرانی ماست و بخشی دیگر مربوط به فلسفه یونانی است که خودش را در فلسفه اسلامی ما نشان میدهد، اما به عقیده من قویترین وجهی که سنت ایرانی را مشخص میکند، سنت حکمی ایرانی است. ما به حافظ و مولانا نزدیکتریم تا ابنسینا.
بیژن عبدالکریمی در ادامه گفت: «ما متاسفانه هنوز دیگری را در نظر نمیگیریم و دیگری را قوامبخش خود تلقی نمیکنیم. در سنت فلسفه اسلامی یک بار دیگر باید به مساله دیگری بپردازیم. در سنت دینی ما دو امکان بنیادی به موازات هم وجود دارد؛ یکی از آنها بسیار مخرب و زیانبار است و به هیچ وجه دیگری را در نظر نمیگیرد. من نامش را میگذارم تفکر فرقهگرایانه و تئولوژی. اما امکان بنیادیتری در سنت تاریخی ما وجود دارد که روح سنت تاریخی ما به آن نزدیکتر است. این تفکر تکیه بر وحدت نوعی بشر دارد. اگر پیامبر اسلام بر این وحدت انسانی تکیه نمیکرد به هیچوجه نمیتوانست در سراسر جهان دین اسلام را گسترش دهد. همچنین بزرگان ما توانستند براساس این تفکر تمدن بزرگ اسلامی را به وجود بیاورند. اگر مسلمانان صدر اسلام گشوده به دیگری نبودند نمیتوانستند این کار بزرگ را انجام دهند؛ این گشودگی متاسفانه امروز در ما وجود ندارد.»
استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به دیدگاه لویناس که منجر به شیفت پارادایمی در مساله «دیگری» شده است؛ از قول دریدا فیلسوف معاصر فرانسوی اضافه میکند: «لویناس گامی جدید به سوی بشر درباره مساله دیگری باز شده است.»
امانوئل لویناس، فیلسوف اهل لیتوانی معتقد است که «دیگری» را نه از منظر خویشتن بلکه از منظر خود او باید ببینیم. عبدالکریمی در ادامه ظرفیت دین و آیین اسلام برای چنین رویکردی را مناسب ارزیابی و اضافه کرد: «تجربه معنوی ما میگوید هر فرزندی روی کره خاکی همچون فرزند ماست و هر پیرمرد و پیرزنی همچون پدر و مادر خود ماست. این سنت یک سنت بیرنگ است و تمامی رنگهای ساخته شده را بیمعنا میداند.»
بیژن عبدالکریمی در پایان گفت: «امروز جنایت گروهکهای تکفیری به نام دین اصلا ربطی به دین ندارد. بلکه حاصل دو نوع نهیلیسم است؛ یکی نهیلیسم حاصل دوران مدرن و دیگری نهیلیسم نهفته در سنت تاریخی ما.»
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه فرهخیتگان، تاریخ انتشار: 18 دی 1396، کدخبر: 132131، www.newspaper.fdn.ir
ن.ف83