پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۱۱۱۴۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۹
دلیل این‌که این‌قدر در قرآن سفارش به معاد شده است، کنترل‌کننده بودن معاد است. اگر در اجتماع و خانواده ما توجه به معاد و شب اول قبر و عالم برزخ و حساب و کتاب زیاد شود، آن خانواده و اجتماع کنترل می‌شود.

شعارسال: یکی از مسائلی که بشر همواره درگیر فهم آن بوده است، مسئله جهان بعد از مرگ او است. همواره در طول تاریخ، ادیان الهی، عقل و فطرت آدمی انسان را به وجود قطعی جهانی بعد از مرگ خبر داده است. فلاسفه و متکلمین در طول تاریخ و در مباحث بسیار مهم خود، وجود جهان بعد از مرگ و شروع زندگی حقیقی پس از اتمام دنیای فانی را ثابت کرده اند. از طرف دیگر قرآن کریم، ائمه معصومین(ع) و علمای اخلاق یکی از مهم ترین عناصر تذکر دهنده و هدایت کننده و متنبه کننده برای آدمی را ذکر مرگ و آماده شدن برای آن روزِ قطعی دانسته اند. در حدیثی از رسول گرامی اسلام(ص) آمده است:

أفضَلُ الزُّهدِ في الدّنيا ذِكرُ المَوتِ ، و أفضَلُ العِبادَةِ ذِكرُ المَوتِ ، و أفضَلُ التَّفكُّرِ ذِكرُ المَوتِ ، فمَن أثقَلَهُ ذِكرُ المَوتِ وَجَدَ قَبرَهُ رَوضَةً مِن رِياضِ الجَنّةِ

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : برترين بى رغبتى به دنيا، ياد مرگ است. برترين عبادت، ياد مرگ است و برترين انديشيدن، ياد مرگ است. پس، هر كه ياد مرگ وجودش را پر كند، گور خود را باغى از باغ هاى بهشت بيابد .

همانطور که اشاره شد ذکر و یادآوری مستمر مرگ، احوالات آن و آماده شدن برای جهان بعد از مرگ یکی از مواردی است که والیان دین به عنوان یک عنصر مهم تربیتی به ما معرفی کرده اند لذا مطلب زیر نکاتی گذرا از اساتید مطرح اخلاق در موضوع معاد، مرگ، جهان آخرت و احوالات آن است.

مرگ و شهود واقعیت انسان/ آیت‌الله صدیقی

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ»

بشر موجودی است که در ابتدای راه هیچ ندارد: «وَاللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا»

لوح وجود انسان در ابتدا نقشی ندارد و خطی در آن نوشته نشده است. پیمانه وجودش خالی است و به تدریج پر می‌شود. هر کسی کتاب وجود خودش را خودش رقم می‌زند و وقتی امارات موت را مشاهده می‌کند، کتاب خودش را می‌خواند و آن‌جا معلوم می‌شود چه صورتی برای خودش ترسیم کرده است.

مرگ هر کسی شهود واقعیت خود اوست

اگر انسان در زمان مرگ وضعش به هم می‌خورد، از خارج نیست. از درون خودش است. مرگ انسان شهود واقعیت خود انسان است. تا انسان زنده است، گرفتار تخیلات و توهمات است. ممکن است خودش را خوب بداند، ولی هیچ خوب نباشد. ممکن است خودش را بد بداند و عمری شرمنده خدا باشد، اما آن‌جا همه نمراتش عالی و در همه میادین امتحان خدا موفق باشد. در هنگام جوانی وقتی دیدار نامحرم پیش آمده، از آن‌چه خدا حرام کرده بود، چشمش را پوشیده بود. غذای مشتبه پیش آمده، نخورده بود. مجلس گناه، نرفته بود. سمتی که درخورش نبود و اهلش نبود، قبول نکرده بود. هرگز در برابر ناراحتی‌ها و عصبانیت پدر و مادرش، اخم به روی خودش نیاورده بود. بعد از مرگ او نتیجه عملش را می‌بیند.

خداوند هر کسی را به گونه‌ای آزمایش می‌کند

«خلق الموت و الحیوة لیبلوکم ایکم احسن عملا»؛ مجموعه زندگی ما امتحان است تا ببینیم صاحب کار که را قبول کرده و چه شده است، اما الان هیچ نمی‌دانیم.

یکی از آقایان مشاهیر مملکت ما که از قبل از انقلاب روحانی و مؤثر بود و در انقلاب هم سهم داشت و بعد از انقلاب هم سمت داشت، سکته‌ای برایش پیش آمد و لحظه‌ای از این عالم به عالم دیگر منتقل شده بود. من با یک واسطه شنیدم که ایشان گفته بود بعد از سکته احساس کردم جان دارد از بدنم مفارقت می‌کند. به پسرم گفتم برو بچه‌ها را خبر کن بیایند. تا آمدند، دیدم نور چشمم رفت و به عالم دیگر منتقل شدم. در آن انتقال از من سؤال کردند چه آوردی؟ من هم شروع کردم به شمردن! مدرسه ساختم. مسجد رفتم. امام جماعت بودم. منبر رفتم. زندان رفتم و ... زیاد هم داشتم که بشمرم. کارهای زیادی کرده بودم. کتاب زیاد نوشته بودم، اما گفتند هیچ‌کدام از این‌ها ثبت نشده! گفتند می‌خواهی خودت را ببینی؟ گفتم بله. نگاهی کردم دیدم تمام اعمال بدی که از آن‌ها خجالت می‌کشیدم و همه را مخفی می‌کردم، نوشته‌اند. معلوم شد بدی‌ها همه نوشته شده، اما خوبی‌هایی که خودم فکر می‌کردم دارم، یک جایش اشکال داشته و هیچ‌کدام ثبت نشده. تا این را دیدم، متوجه شدم همه وجودم همان گناهان است و تا می‌توانستم داد زدم که یعنی محبت حضرت زهرا هم دروغ است؟ یعنی دوستی امام حسین هم دروغ است؟ تا این را گفتم، گفتند نه این دروغ نیست!

چرا این‌قدر قیافه می‌گیریم؟

هر انسانی خودش خودش را خوب می‌شناسد، پس چرا این‌قدر قیافه می‌گیریم؟ «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ» فعلا خدای متعال به ما رحم کرده و زشتی‌های ما را پوشانده و آبروی ما را حفظ کرده، و الا همه‌مان زشتی‌هایی داریم که اگر برملا می‌شد، هیچ‌کس ما را قبول نمی‌کرد. در دعای ابوحمزه امام سجاد علیه‌السلام هست که اگر مردم آن‌چه تو از من می‌دانی، می‌دانستند، طردم می‌کردند، اما تو همه این‌ها را دیدی و ما را طرد نکردی.

معاد، کنترل‌کننده است و انسان می‌خواهد آزاد باشد/آیت‌الله مظاهری

خداوند متعال 1400 آیه قرآن را به مسئله معاد؛ یعنی مرگ، قبر، برزخ، قیامت، بهشت و جهنم اختصاص داده است. درواقع نمی‌توانید صفحه‌ای از قرآن پیدا کنید که اسمی از قیامت در آن نیامده باشد. علت را هم خود قرآن بیان کرده است و آن این است که انسان می‌خواهد نیروی کنترل‌کننده نداشته باشد و غرایزش را از هر راهی ارضا کند، لذا به معاد بی‌تفاوت است.

«لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ؛ سوگند به روز قيامت و سوگند به نفس لوامه و وجدان بيدار و ملامتگر كه رستاخيز حق است آيا انسان مى‏پندارد كه هرگز استخوان‌هاى او را جمع نخواهيم كرد آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم انسان شك در معاد ندارد بلكه او مى‏خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت در تمام عمر گناه كند»

حتی احتمال قیامت هم انسان را کنترل می‌کند

«وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَ إِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ؛ واى بر كم ‏فروشان كه چون از مردم پيمانه ستانند تمام ستانند و چون براى آنان پيمانه يا وزن كنند به ايشان كم دهند مگر آنان گمان نمى‏دارند كه برانگيخته خواهند شد [در] روزى بزرگ»؛ قرآن می‌فرماید این‌ها خیال نمی‌کنند روز قیامتی هست؟ یعنی تخیلش باید انسان را کنترل کند.

ارتکاب جنایت‌ها و تعدی به حقوق دیگران، نتیجه فراموشی مرگ و قیامت

پس دلیل این‌که این‌قدر در قرآن سفارش به معاد شده است، کنترل‌کننده بودن معاد است. اگر در اجتماع و خانواده ما توجه به معاد و شب اول قبر و عالم برزخ و حساب و کتاب زیاد شود، آن خانواده و اجتماع کنترل می‌شود. همه جنایت‌ها و بدی‌ها از این‌جا سرچشمه می‌گیرد که انسان خودش را کنترل نمی‌کند.

قرآن می‌فرماید اگر می‌خواهید کنترل شوید و غرایز را از راه صحیح ارضا کنید، باید به معاد توجه کنید. لذا علمای علم اخلاق سفارش می‌کنند در شبانه‌روز چندین بار به یاد مرگ باشیم. انسان همواره باید به این فکر کند که اگر الان بمیرد و صفحه عوض شود، آن طرف برای او چه خبر است؟

اگر آدم بدی باشیم، قبر گودالی از آتش جهنم است و اگر آدم خوبی باشیم، شب اول قبرمان، باغی از باغ‌های بهشت است. در روز چندین بار و هنگام خواب هم حساب خود را بکنیم که بهشتی هستیم یا جهنمی؟ اگر بهشتی هستیم، شکر کنیم و اگر جهنمی بودیم، استغفار و جبران کنیم. گناه هرچه بزرگ و فراوان، اما قابل جبران است. اگر فرد توبه کند، خدا توبه را قبول می‌کند.

دلیل این همه تأکید این است که اگر انسان کنترل شود، برای خود و دیگران مفید است، اما اگر کنترل نشود و غریزه طوفانی شود، می‌خواهد از هر راهی که می‌شود، ولو تجاوز به دیگران ارضا شود.

ولایت؛ معیار سعادت و شقاوت انسان‌ها

معاد را باید در دل بچه‌ها هم زنده کنیم و به آن‌ها بفهمانیم سرنوشتی هست که دست خود انسان است. اگر آدم صالح و شایسته‌ای باشیم، سرنوشت ما سعادت است و اگر آدم بدی باشیم، شقاوت. اعمال ما تأثیر بسزایی در سرنوشت ما دارد. هیچ چیز نمی‌تواند بچه را سعادت‌مند کند، جز دین. هیچ چیز هم نمی‌تواند بچه را کنترل کند، جز دین.

بهترین چیزها از اصول دین همین مسئله معاد است. معاد منازلی دارد. منزل اولش دم مرگ است. برای آدم‌هایی که خوب باشند، جان کندن مثل گلی است که بو کند و از دنیا برود. اگر فرد، آدم حسابی باشد، 14 معصوم به دنبالش می‌آیند و او را پیش خودشان می‌برند و جان کندن برای او آسان است، اما اگر آدم بد و فاسقی باشد، جان کندن برای او خیلی سخت است. در روایات می‌خوانیم جان کندن فاسق مانند این است که رگ‌های بدن کسی را زنده زنده از بدنش بیرون بکشند. چون دم مرگ مولا امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌آید. عزرائیل هم می‌آید و با اجازه امیرالمؤمنین جان فرد را می‌گیرد و اگر فرد دشمن مولا باشد، جانش با عذاب بیرون می‌آید و وای به حال چنین فردی.

مولا علیه‌السلام می‌فرماید: «من یمت یرنی من مؤمن او منافق قُبُلا؛ هرکس بمیرد، مرا پیش روی خودش می‌بیند؛ حالا مومن یا منافق»

قاسم‌بن علای همدانی از وکلای امام زمان عجل الله تعالی فرجه است که چشم ظاهر نداشت، ولی اهل دل و بینای دل بود. راوی می‌گوید نامه‌ای از امام زمان عجل الله تعالی فرجه برایش آمد که چهل شبانه‌روز دیگر می‌میری. کارهایت را انجام بده. 40 شبانه‌روز گذشت و او مهیای مرگ بود. راوی می‌گوید من پیش او بودم ناگهان تلاطمی برایش پیدا شد و گفت السلام علیک یا رسول‌الله! السلام علیک یا امیرالمؤمنین! السلام علیک یا فاطمه الزهرا... به نام امام زمان که رسید، آمد بلند شود، نتوانست. دست را روی سر گذاشت. سلام داد و از دنیا رفت.

چگونگی احوال ظالمان و نیکوکاران هنگام سکرات موت/ آیت‌الله میانجی

سؤال و جواب گنهکاران بلافاصله پس از مرگ

قرآن در آیه 97 سوره نساء می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءتْ مَصِيرًا؛ كسانى كه بر خويشتن ستمكار بوده‏اند [وقتى] فرشتگان جان‌شان را مى‏گيرند، مى‏گويند در چه [حال] بوديد پاسخ مى‏دهند ما در زمين از مستضعفان بوديم مى‏گويند مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد پس جايگاه‌شان دوزخ است و [دوزخ] بد سرانجامى است»

بلافاصله بعد از این‌که جان گنهکاران و ظالمان گرفته می‌شود، از آن‌ها سؤال می‌شود در چه حال بودید؟ این‌ها چه کارهایی است کردید؟ می‌گویند ما در زمین مستضعف بودیم. چاره نداشتیم. ملائکه هم در پاسخ آن‌ها می‌گویند زمین خدا واسع نبود بروید جایی که گناه نکنید؟

قبض روح با تازیانه‌های آتش

در آیه 50 سوره انفال نیز می‌فرماید: «وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُواْ الْمَلآئِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ؛ و اگر ببينى آنگاه كه فرشتگان جان كافران را مى‏ستانند بر چهره و پشت آنان مى‏زنند و [گويند] عذاب سوزان را بچشيد»، از کلمه حریق معلوم می‌شود که تازیانه‌ها آتشین است. یعنی این‌طور قبض روح می‌شوند.

حسرت و اندوه گذشته

«رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُن مِّنَ الصَّالِحِينَ؛ پروردگارا چرا تا مدتى بيشتر [اجل] مرا به تاخير نينداختى تا صدقه دهم و از نيكوكاران باشم»

یکی از سکرات موت همین حسرت بر گذشته‌هاست. حضرت امیر سلام‌الله علیه در نهج‌البلاغه می‌فرماید تمام مال‌هایی که هر جا کسب کرده، جلوی چشمش می‌آید که فلان جا کلاه سر مردم گذاشتم یا مال فلان یتیم را خوردم. حسرت دیگر این است که می‌بیند خودش دارد می‌رود و مالش برای وراث می‌ماند.

حال نیکوکاران هنگام جان دادن

اما نیکوکاران این‌گونه قبض روح می‌شوند: «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ همان كسانى كه فرشتگان جان‌شان را در حالى كه پاكند مى‏ستانند [و به آنان] مى‏گويند درود بر شما باد به [پاداش] آنچه انجام مى‏داديد به بهشت درآييد»

حال شهید پس از جان دادن

«فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحَانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ؛ و اما اگر [او] از مقربان باشد در آسایش و راحت و بهشت پرنعمت خواهد بود.

لذا روایت داریم شهید که بر زمین می‌افتد، سرش در دامن حورالعین قرار می‌گیرد، اما در مقابل درباره گنهکاران می‌فرماید:

«وَ أَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ؛ و اما اگر از دروغزنان گمراه است پس با آبى جوشان پذيرايى خواهد شد و [فرجامش] درافتادن به جهنم است.

مؤمنین گنهکار؛ بین خوف و رجا

البته توجه داشته باشید که یک طرف مؤمنین هستند و یک طرف کفار و خدا درباره افراد وسط چیزی گفته است. من خیال می‌کنم این‌ها قرار بوده همین‌طور بمانند و بین خوف و رجا باشند. روایات داریم بین شما و روشن شدن چشم شما فقط مرگ فاصله است. از مرگ نترسید. از آن طرف هم فرموده‌اند که تا به ما برسید، خودتان را حفظ کنید. بنابراین شیعیانی که عمل صالح و سیئه را با هم دارند، خطرات مرگ و سکرات مرگ‌شان به اندازه غفلت‌ها و گناهان‌شان است و راحتی‌شان هم احتمالا باید به اندازه اعمال صالحه‌شان باشد. گاهی ما قضاوت می‌کنیم که فلانی چقدر راحت مرد و چقدر آدم خوبی بود یا چقدر سخت جان داد و خیال می‌کنیم آدم بدی بوده! در حالی که این حساب‌ها پیش من و شماست. در روایت دارد که خدا مؤمنی را دوست دارد و می‌خواهد او را بهشت ببرد، اما یک خرده گرفتاری دارد. به همین دلیل هم در حال جان دادن اذیت می‌شود تا گرفتاری‌اش تمام شود. بعضی هم آخر خوشی‌ها را تا دم مرگ دارند و همه عذاب‌شان برای قیامت است.

بررسی تجسم اعمال در آیات قرآن/آیت‌الله ناصری

یکی از آیاتی که درباره تجسم اعمال است، آیه 12 سوره حجرات است:

«وَ لَايَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ؛ بعضى از شما غيبت بعضى نكند آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده‏اش را بخورد از آن كراهت داريد» است.

یکی دیگر از آیات هم آیه اول سوره همزه است. «وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ» همزه به معنی عیب‌جویی و تمسخر و لمزه به معنای غیبت و نمامی است. ویل هم چاه‌هایی است در جهنم برای کسانی که مؤمنین را مسخره کنند یا غیبت و نمامی بکنند. هیچ‌کدام از ما از این گناهان کبیره مستثنی نیستیم.

بیان زشتی غیبت در روایات

حضرت صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «من قال فی مؤمن ما راته عیناه و سمعت اذناه فهو من الذین قال الله ان الذین یحبون عن تشیع الفاحشه لهم عذاب الیم»کسی که عیب فردی را ببیند یا بشنود و پشت سر او بازگو کند، دو عذاب دارد. یک عذاب به دلیل آبروریزی و غیبت است و عذاب دیگر به خاطر شیوع فعل بد.

نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «کذب من زعم انه ولد من حلال و هو یاکل لحم الناس بالغیبه؛ کسانی که می‌گویند ما حلال‌زاده هستیم، دروغ می‌گویند در حالی که غیبت می‌کنند»درواقع شیطان در نطفه این افراد مشارکت داشته است.

در ماه مبارک رمضان دستور رسید که مردم از رسول اکرم اجازه بگیرند و بعد روزه‌شان را باز کنند. پیرمردی آمد خدمت ایشان و اجازه گرفت تا خودش و دخترانش افطار کنند. پیامبر اکرم صلی‌‌الله علیه و آله فرمود: دخترانت روزه نبودند. پیرمرد تعجب کرد. از دخترانش پرسید شما روزه نبودید؟ گفتند چرا روزه بودیم. پیرمرد به پیامبر خبر داد و پیامبر فرمود: بگو انگشت در دهان بگذارند و آن‌چه خورده‌اند، بالا بیاورند. پیرمرد به خانه آمد و دختران این کار را کردند و تکه گوشت متعفنی بالا آوردند، اما گفتند ما گوشت نخورده بودیم. پیرمرد نزد پیامبر برگشت و سؤال کرد و ایشان فرمود: آن‌ها غیبت کرده بودند.

چگونگی توبه از گناه غیبت

برای رفع غیبت و رها شدن از عذاب آن باید توبه کرد و حلالیت گرفت. اگر گفتن غیبت باعث آشوب می‌شود، باید برای آن فرد اعمال خیر انجام بدهد و از خدا تقاضا کند که هم گناهان خودش بخشیده شود و هم گناهان آن فردی را که غیبت کرده‌اند. امام زمان عجل الله تعالی فرجه را هم واسطه کنند تا پرونده بایگانی شود.

زیباترین صورت اعمال در قبر

ابابصیر می‌گوید من از امام باقر علیه‌السلام شنیدم زمانی که انسان فوت می‌کند و دفنش می‌کنند، شش صورت با او دفن می‌شود. یکی طرف راست، یکی طرف چپ، یکی رو، یکی پشت سر، یکی طرف پا و یکی هم بالای سر انسان حضور دارند.

سؤال کردم: یابن رسول‌الله! این‌ صورت‌ها چه هستند؟ حضرت فرمود: صورتی که بالای سر است، خیلی زیبا و رشید و فوق‌العاده است. او از صورت سمت راست می‌پرسد شما که هستید؟ او می‌گوید من نمازهای این فرد هستم. صورت سمت چپ می‌گوید من زکاتش هستم. صورت جلوی رویش می‌گوید من روزه‌اش هستم. پشت سری می‌گوید من حج هستم. صورت پایین پایش می‌گوید من خیرات و مبرات هستم.

آن ملک بالای سر می‌گوید هر کجا شما نتوانستید از او دفاع کنید، من کفایتش می‌کنم. می‌پرسند شما که هستید؟ می‌گوید من ولایت و محبت امیرالمؤمنین علیه‌السلام هستم.

حساب و کتاب دقیق است/ عادلانه قضاوت کنیم/آیت‌الله هاشمی‌نژاد

صور برزخی افراد گنهکار امت پیامبر

«يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا؛ روزی که در صور دمیده می‌شود و مردم فوج فوج برای محاسبات به محشر می‌آیند.»

تفسیر نورالثقلین در ذیل آیه کریمه روایت دارد که پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در منزل ابوایوب انصاری نشسته بودند. معاذبن جبل عرض کرد یا رسول‌الله! چه می‌فرمایید راجع به این آیه کریمه؟ حضرت فرمودند: درباره امر بزرگی سؤال کردی. سپس فرمودند ده طایفه از امت من فردای قیامت به صور مختلف وارد محشر می‌شوند. بعضی به صورت بوزینگان، بعضی به صورت خوکان، بعضی وارونه، بعضی کور و سرگردان، بعضی کر و لال و مجنون و ...

افرادی که به صورت بوزینه وارد محشر می‌شوند، فتنه‌انگیزان هستند. نمامان، سخن‌چینان، فتنه‌انگیزان و کسانی که خانواده‌ها را با سخن‌چینی از یکدیگر جدا می‌کنند.

کسانی که به صورت خوک وارد محشر می‌شوند، اهل حرام‌خواری هستند و کسب و زندگی‌شان آلوده به حرام است.

افرادی که وارونه وارد محشر می‌شوند و سرهای‌شان پایین و پاها به طرف آسمان است، رباخواران امت هستند.

افرادی که کور محشور می‌شوند، قضات ظالم هستند که در مسند قضاوت، حکم ظالمانه دادند.

دقت و سختی عدالت در قضاوت

قرآن کریم درباره جناب داوود نبی آیه‌ای دارد که نشان می‌دهد چقدر کار قضا سخت است. قضاوت‌های حضرت داوود مشهور است و داریم که حضرت صاحب‌الزمان عجل‌الله تعالی فرجه بعد از ظهور مانند ایشان حکم می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید دو نفر آمدند محضر حضرت داوود و یکی از دیگری شکایت داشت. شکایت این بود که برادر من 99 میش دارد و من یکی بیشتر ندارم، ولی او اصرار دارد که این یکی را هم در بحث شراکت از من بگیرد و در سخن هم من حریف او نمی‌شوم. «إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَ عَزَّنِي فِي الْخِطَابِ» حضرت پیش از آن‌که تحقیق بیشتری کند و مطلب را بررسی کند، بلافاصله حکم کرد: «قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ؛ [داوود] گفت قطعا او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميش‏هاى خودش بر تو ستم كرده»

قرآن در ادامه می‌فرماید: «وَ ظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ؛ و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده ‏ايم» چون با عجله قضاوت کرد و باید طرف دیگر را هم می‌خواست و حرف متهم را هم گوش می‌داد و بعد قضاوت می‌کرد، استغفار کرد.

ابی‌بصیر در وسائل نقل می‌کند که امام باقر علیه‌السلام فرمود: «اگر کسی برای دو درهم قضاوت کند و به خطا رود، کافر شده است.»

در روایت دیگری انس‌بن مالک از نبی اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل می‌کند که فرمود: «لِسانُ الْقاضی بَیْنَ الْجَمْرَتَیْنِ مِنْ نارٍ حَتّی یَقْضی بَیْنَ النّاسِ فَاِمّا اِلَی الْجَنَّةِ وَ اِمّا اِلَی النّارِ؛ زبان قاضی بین دو شعله از آتش است تا بین مردم قضاوت کند. اگر به عدالت قضاوت کند، به طرف بهشت راه رفته است و اگر به ظلم قضاوت کند، به طرف آتش حرکت کرده است»

قضاوت فقط در محکمه نیست

یکی از بزرگان وقتی همسرش از فرزند شکایت می‌کرد که فلان کار خطا را انجام داده و اذیت کرده، پدر می‌گفت برو فرزند را بیاور و در حضور خود بچه دعوایت را اقامه کن تا بچه بتواند از خودش دفاع کند تا مبادا حکم من غیرعادلانه باشد، ولو در تنبیه فرزند خودم.

آیت‌الله سیدجعفر سیدان از علمای خوب، متقی، شخصیت بسیار ارزنده و از خطبای قدیم مشهد است. ایشان فرمود: یک روز وارد خانه شدم. دو تا بچه‌ها با هم دعوا می‌کردند. من زدم پشت دست یکی از بچه‌ها و تنبیهش کردم. شب که رفتم منبر دیدم منبرم، منبر هر شب نیست و مستمع اصلا گوش نمی‌دهد. روضه هم خواندم، هیچ‌کس گریه نکرد. آمدم منزل متوجه شدم در قضاوت خودم و تنبیه بچه به عدالت رفتار نکردم و بچه آزرده شده بود. در آغوشش گرفتم و تفقدی کردم تا جبران شد. شب بعد منبرم اثرگذار بود.

ما خیلی وقت‌ها بر اثر غیبتی که افراد پیش ما از دیگران می‌کنند، آن‌ها را متهم می‌کنیم، اما قرآن می‌فرماید «إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا؛ اگر فاسقى برايتان خبرى آورد نيك وارسى كنيد»

داستانی تأمل برانگیز

مرحوم ملامهدی نراقی رضوان خدا بر او باد می‌فرمایند ماه رمضان بود و من در نجف بودم. آمدم منزل دیدم هیچ در خانه نداریم. رفتم بیرون و رفتم به طرف وادی‌السلام نجف و دیدم دو سه نفر جنازه‌ای را آوردند و تا مرا دیدند، گفتند شما که عالم هستی، زحمت بکش و این میت را دفن کن؛ چون ما گرفتاریم و باید برگردیم.

مرحوم نراقی می‌فرماید وارد قبر شدم. در حال تلقین خواندن بودم که خودم را در عالم دیگری دیدم و فهمیدم آن‌جا عالم برزخ است. دیدم باغ بسیار باصفایی است. آقایی روی تخت نشسته و با من صحبت می‌کرد. بستگان و ارحامش هم آمده بودند و حالش را می‌پرسیدند. به من گفت گوشه عبایت را بگیر و از کیسه برنج، مقداری برنج گوشه عبایم ریخت. یک مرتبه دیدم ماری آمد و او را چنان نیش زد که از حال رفت. وقتی به حال آمد گفتم این نیش مار برای چه بود؟ گفت من همین کسی هستم که تو همین الان مرا دفن کردی. روزی در هوای گرم تابستان در دکان بقال محل رسیدم. دیدم بقال با یکی از مشتری‌ها سر دو درهم دعوا دارند. بقال می‌گفت دو درهم بدهکاری و مرد می‌گفت یک درهم. من قضاوت کردم و گفتم نه یک درهم و نه دو درهم. یک درهم و نیم بدهید و تمام شود. بقال سکوت کرد، اما ناراضی بود. الان که من وارد برزخ شدم، گفتند این مار تا قیامت تو را نیش می‌زند به خاطر این قضاوت غیرعادلانه‌ای که کردی.

سختی سکرات موت در لسان روایات/حجت‌الاسلام علوی تهرانی

در بیان سختی سکران موت چند حدیث از رحمة للعالمین پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله داریم که به ترتیب شدیدترین و متوسط و آسان‌ترین میزان سختی سکرات را بیان می‌کند.

«ان للموت ثلاثة آلاف سکرة؛ برای مرگ سه هزار سختی است» هر کدام از این سختی‌ها به یک میزان انسان را اذیت می‌کند که به ترتیب به آن‌ها می‌پردازیم.

یکی از این سختی‌ها معادل هزار ضربه شمشیر در زمان زنده بودن است: «اشد من الف ضربة بالسیف»

باز روایت داریم بعضی از سکرات مرگ معادل سیصد ضربه شمشیر است.

و کمترین میزان را هم این‌گونه بیان کرده‌اند:

«ادنی جبزات الموت بمنزلة مائه ضربة بالسیف؛ کمترین سختی جان دادن معادل صد ضربه شمشیر است»

حدیث دیگری از امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام داریم که می‌فرمایند: «ان اهون الموت بمنزلة حسکة کانت فی صوف فهل تخرج الحسکة فی الصوف الا و مع صوف؛ آسان‌ترین مردن به منزله خاری است که بین گلوله پشمی گیر کرده باشد. اگر بخواهی خار را از گلوله پشم جدا کنی، آیا چیزی جز بعضی از اعضای پشم با آن هست یا نه؟»

سختی جان کندن در لسان ادعیه

اصولا ماهیت جان کندن سخت است. می‌خواهد پیغمبر خدا باشد یا دیگری، اما نهایتا ذات مرگ با سختی همراه است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله زمانی که در بستر بیماری و احتضار بودند، ظرفی را کنارشان قرار داده بودند و دست خود را در آب می‌زدند و به صورت می‌کشیدند و می‌فرمودند «ان للموت سکرات» و در همان حال دعا می‌کردند: «اللهم هَوٍّن عَلَیَّ سکرات الموت» پیامبر اکرم کار نمایشی که انجام نمی‌دهد. بازی که نمی‌کند. معلوم می‌شود فوق‌العاده کار سختی است.

جناب عیسی علیه‌السلام به حواریون این‌طور امر کرد که از خدابخواهید این سختی را برای شما آسان کند. دعا و ورد زبان‌تان این باشد. یک روز حواریون به ایشان عرض کردند که حضرت سام علیه‌السلام فرزند حضرت نوح علیه‌السلام که بعد از ایشان پیامبر شد، زنده کنید تا از ایشان سؤال کنیم که آن زمان چه اتفاقاتی افتاده است؟ ایشان هم قبول کرد، اما با این‌که فاصله مرگ حضرت سام تا آن زمان حدود 5 هزار سال بود، پس از زنده شدن به حضرت عیسی فرمود تازه آثار گزیدگی‌ها و سوزش مرگ داشت از ذهن من می‌رفت که شما مرا زنده کردید. حضرت عیسی علیه‌السلام فرمود: حالا می‌مانی یا می‌روی؟ گفت: می‌روم به شرطی که دوباره سکرات‌الموت سراغم نیاید.

جناب عزرائیل علیه‌السلام خدمت حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه‌السلام رسید تا ایشان را ببرد، اما حضرت موسی تمایلی نداشت. جناب عزرائیل یک نارنج بهشتی آورد و به ایشان داد تا ببوید و انا لله و انا الیه راجعون. بعد از مرگ ملائکه از جناب موسی علیه‌السلام پرسیدند. شما که راحت‌ترین مرگ را در میان انبیا داشتید، مرگ را چگونه یافتید؟ حضرت موسی علیه‌السلام فرمود: مانند گوسفندی که پوست از بدنش می‌کنند و زنده است.

حضرت امام موسی کاظم هم که عابدترین مردم بود، باز برای رفع این سختی زیاد دعا می‌کرد: «اللهم انی اسئلک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب»

سختی حساب و کتاب در محشر

یکی از سختی‌ها مرگ این است که ما باید مدتی در صحرای محشر معطل باشیم تا نوبت حساب و کتاب‌مان برسد. 50 موقف را باید پشت سر بگذاریم که هر موقفی معادل هزار سال توقف دارد. 50 هزار سال باید صبر کنیم تا معلوم شود بهشتی هستیم یا جهنمی که یکی از عذاب‌هایش این است که در این مدت نه غذایی داریم برای خوردن و نه آبی برای نوشیدن.

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از پایگاه خبری جهان نیوز ، تاریخ انتشار: 26 بهمن 1396 ، کدخبر: 591665 ، www.jahannews.com

اخبار مرتبط
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ایمان
United States of America
۱۷:۲۳ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
0
0
کاش مسئولین ما هم این جملات رو می خوندن که یکم از اون دنیاشون بترسن و بفهمن مال و اموالشونو نمی تونن با خودشون دفن کنن
ن.ف83
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین