پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۱۸۴۱۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۸ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۵:۵۰
این حجم زیاد پول باعث شده تا گرافیست‌ها، داستان‌پردازان، طراحان، روانشناسان و تیم‌های حرفه‌ای در سراسر جهان دست‌به‌دست هم بدهند تا بهترین بازی‌های ممکن را طراحی و تولید کنند.

شعارسال: صنعت بازی صنعتی چند صد میلیارد دلاری است. گیمرها سالانه مبالغ زیادی را برای خرید سخت‌افزارهای گوناگون هزینه می‌کنند. لپ‌تاپ، کارت‌گرافیک اکسترنال، کنسول‌های بازی، نمایشگرهایی با رزولوشن بالا و سرعت رفرش دو تا سه برابر، صندلی گیمینگ، عینک واقعیت مجازی و هدفون‌های پیشرفته تنها بخش کوچکی از هزینه آن‌ها را تشکیل می‌دهد. وقتی تمام تجهیزات خریداری شد، حالا وقت پاگذاشتن به دنیای بازی‌ها است. جالب اینجا است که گیمرها در سراسر جهان بیشتر از آن که برای سخت‌افزار هزینه کنند، بازی می‌خرند. بازی‌های کامپیوتری، بازی‌های مخصوص پلی‌استیشن، ایکس‌باکس و نینتندو، بازی‌ها موبایلی و تبلتی و بالاخره بازی‌هایی که در سایت‌ها به صورت آنلاین قرار می‌گیرند.

این حجم زیاد پول باعث شده تا گرافیست‌ها، داستان‌پردازان، طراحان، روانشناسان و تیم‌های حرفه‌ای در سراسر جهان دست‌به‌دست هم بدهند تا بهترین بازی‌های ممکن را طراحی و تولید کنند. جالب است بدانید که فروش بازی «کال آو دیوتی: عملیات سیاه» در هفته نخست، از هر فیلم، سریال یا کتابی در طول تاریخ بیشتر بود. نکته جالب اینجا است که میانگین سنی مشتری‌های این بازی بیش از ۳۰ سال بود، نه کم‌تر از ده سال! من هم در سن ۳۰ سالگی به دنیای بازی‌ها علاقه دارم. از بازی‌های ساده ساخت شرکت کچاپ، تا بازی‌های ابرپیشرفته‌ای که الکترونیک آرتز، کپکام، کونامی و اوریجین تولید می‌کنند. مستقل از سرگرمی و تفریح تا ورای بی‌نهایت، این بازی‌ها درس‌هایی جالب دارند که در ادامه به چند مورد از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

۱- جهان باز و وسوسه‌های پیرامون ما

در سال‌های اخیر بازی‌های جهان باز (Open World) بسیار محبوب شده‌اند. بازی ماین کرفت توانست به صدر محبوب‌ترین بازی‌ها برسد. بازی‌هایی مثل جی‌تی‌ای، هورایزن، ویچر و فال‌آوت هم از محبوب‌ترین بازی‌های جهان هستند. در این بازی‌ها می‌توانیم به هرجا که می‌خواهیم برویم و با هر چیزی، هر کاری که دوست داریم بکنیم. چیزی شبیه به دنیای واقعی. می‌توانیم به دنبال ماموریت‌های خودمان برویم و امتیاز جمع کنیم، یا فقط در اطراف پرسه بزنیم، با مردم درگیر شویم، با پلیس بجنگیم و تفریح کنیم.


هفت درس که از پلی‌استیشن می‌آموزیم، نه از دانشکده!


بازی‌های جهان باز روزبه‌روز محبوب‌تر می‌شوند.

در روزهای اولی که وارد این بازی‌ها شدیم، پرسه زدن در دنیای باز جذابیت داشت. در جی‌تی‌ای ماشین دزدیدیم، مردم را کتک زدیم، پلیس تعقیبمان کرد و ما هم به مامورها حمله کردیم و آن‌قدر شر درست کردیم تا دستگیر شدیم. اما اگر بخواهیم از ماموریت پیروی کنیم و بازی را پیش ببریم، باید چشممان را بر روی این وسوسه‌ها ببندیم. گاهی باید از کنار هیولاهایی که در دنیای باز پرسه می‌زنند بااحتیاط رد شویم تا به هدف تعیین‌شده برسیم. به‌خصوص در بازی ویچر، اگر بخواهید با گرگ‌ها و ناانسان‌ها درگیر شوید، هرگز نمی‌توانید بازی را به انتها برسانید. در ماین‌کرفت درگیر شدن با این موجودات می‌تواند باعث تلف شدن تمام منابع شما شود.

درس مدیریتی شماره یک:

دنیای واقعی هم یک دنیای باز است. می‌توانیم در اطراف این دنیا پرسه بزنیم، با هیولاهای مختلف درگیر شویم و منابع و توان خود را به طور کامل تلف کنیم. وقتی درگیر یک پروژه هستیم، می‌توانیم جلسه‌های بی‌مورد را بی‌دلیل کش دهیم، با شرکا و فروشنده‌ها چانه‌های طولانی بزنیم و در نمایشگاه‌ها پرسه بزنیم. درست مثل دنیای بازی‌ها می‌توانیم وسایل بی‌کاربرد و گران‌قیمت بخریم و دفتر کاری بی‌اندازه شیک و زیبا درست کنیم.

اما گزینه بهتری هم وجود دارد و آن تمرکز کردن روی پروژه‌ای است که در دست داریم. می‌توانیم پول خود را خرج وسایلی کنیم که به پیشرفت پروژه کمک می‌کند. هیچ ایرادی ندارد که مدام وسایل خود را به‌روز کنیم، همان‌طور که در بازی این کار را می‌کنیم. اما باید از خود بپرسیم آیا این به روز رسانی‌ها به پیشرفت کار ما کمک می‌کند؟ این بار که وسوسه شدید با موضوعی درگیر شوید، بهتر است مسیر خود را کج کنید و به کشتن هیولایی فکر کنید که بخشی از ماموریت است. کشتن چند گرگ در صحرا تاثیری در روند بازی ندارد.

۲- هیچ‌چیز تصادفی نیست!

شاید شما هم اسم بازی‌های اینساید یا لیمبو را شنیده باشید. دو بازی بسیار جذاب، با گرافیک ساده و داستان‌هایی عالی. در این بازی‌ها باید معماهایی را حل کنید و داستان را پیش ببرید. معمولا هرقدر معماها پیچیده‌تر باشند، لذت حل کردن آن‌ها هم بیشتر است. اما معماهایی وجود دارند که ساعت‌ها وقت شما را می‌گیرند. در این حالت بهتر است دقیق‌تر به اطراف خود فکر کنیم. چرا این پرنده‌ها در بازی قرار گرفته‌اند؟ آیا طراح بازی بی‌دلیل برای ساخت آن‌ها وقت گذاشته است؟ معمولا این اشیا همان راه‌حلی هستند که به دنبالشان می‌گردیم. اگر می‌توانیم از چیزی استفاده کنیم، باید از آن چیز استفاده کنیم!

در دنیای بازی‌ها اگر می‌توانیم از چیزی استفاده کنیم، باید از آن چیز استفاده کنیم!

در ابتدای یک بازی ممکن است ببینید که قهرمان می‌تواند گل‌ها را بچیند و آن‌ها را در کیسه خود بریزد. شما وارد یک بازی جنگی شده‌اید و شاید فکر کنید چیدن گل بخشی از ماموریت قهرمان بازی نیست. اما وقتی مجبور می‌شوید یک سم به‌خصوص درست کنید، می‌فهمید که آن گل‌ها بی‌دلیل در محیط بازی قرار نگرفته بودند. شاید مجبور شوید مسیر آمده را باز گردید تا برای کشتن هیولایی قدرتمند، کمی گل بچینید.

درس مدیریتی شماره دو:

در دنیای واقعی ما به منابع بسیاری دسترسی داریم. دوستان خودمان، آشنایان همکارانمان، منابع موجود در اینترنت، کتاب‌ها و پژوهش‌ها، شرکای تجاری و حتی استعدادهای نهفته کارمندان شما، بخشی از منابعی است که در اختیارتان قرار گرفته. مثلا فرض کنید برنامه‌نویسی استخدام کرده‌اید که خیلی خوب سنتور می‌زند. درست است که شما به برنامه‌نویس نیاز دارید، نه نوازنده سنتور. اما می‌توانید این توانایی او را در کیسه خود بگذارید و وقتی به کسی که از موسیقی سر در میاورد احتیاج پیدا کردید، از آن به‌درستی استفاده کنید.

می‌توانیم فرض کنیم که در دنیای واقعی هم هیچ‌چیز تصادفی نیست. همچنین فراموش نکنیم که اگر می‌توانیم از چیزی استفاده کنیم، باید از آن استفاده کنیم. خوبی دنیای خارج از بازی این است که می‌توانیم خلاق باشیم. لازم نیست از اشیا فقط همان‌طوری استفاده کنیم که طراح بازی می‌خواهد. می‌توانیم منابع را هرطور که می‌خواهیم ترکیب کنیم و چیزهایی جدید به وجود بیاوریم. تنها کافی است که هوشیار باشیم و فکر کنیم از این منبع چه استفاده‌هایی می‌شود کرد؟

۳- هیولاهایی شکست‌ناپذیر

در برخی از بازی‌ها ممکن است با دو یا سه راه مختلف رو‌برو شویم. یکی از این سه راه را انتخاب می‌کنیم و با هیولایی مواجه می‌شویم که بیش‌ازاندازه قدرتمند است. ممکن است هرقدر که به هیولا ضربه بزنید، هیچ خونی از او کم نشود. حتی در مواردی هیولا با ضربه‌های شما قدرتمندتر می‌شود. اول از خود می‌پرسید که آیا باید برای کشتن این هیولا از توانایی ویژه‌ای استفاده کنیم؟ آیا باید به اشیایی که در اطرافمان قرار دارد بیشتر فکر کنیم؟ یکی از جالب‌ترین این هیولاها (که این روزها خیلی مرسوم است) چند موجود درست شبیه قهرمان بازی است. محال است شما بتوانید چندبار خودتان را شکست دهید، بدون آن که بخش زیادی از جانتان را تلف کنید.

بیایید کمی منطقی باشیم. آیا طراحی بازی یک بن‌بست غیرقابل‌حل در مقابل ما گذاشته است؟ آیا می‌خواهد ما در این نقطه بازی را ترک کنیم و به دوستانمان توصیه کنیم هرگز سمت این بازی نروند چون بن‌بستی غیرقابل‌حل دارد؟ در بیشتر موارد قضیه این نیست. بن‌بست‌های دشوار نمی‌خواهند ما را از ادامه ناامید کنند. آن‌ها به این دلیل دشوار نیستند که ما به اندازه کافی قوی نیستیم. دشواری آن‌ها فقط یک دلیل دارد، ما راه را اشتباه آمده‌ایم. باید برگردیم و راه‌های دیگر را امتحان کنیم. در عالم بازی هیچ هیولای شکست‌ناپذیری وجود ندارد، مگر آن که قرار نباشد با آن روبرو شویم.

درس مدیریتی شماره سه:

کار همیشه خوب پیش نمی‌رود. گاهی با مشکلاتی مواجه می‌شویم که برای برطرف کردن آن‌ها باید بیش‌ازحد معمول توان بگذاریم. ممکن است مجبور شویم یک راه را چند بار امتحان کنیم. اگر موفق نشدیم شاید لازم باشد راه‌هایی جدید را بیازماییم. اما هستند مشکلاتی که با استفاده از تمام توان شرکت، باز هم قابل‌حل نیستند. این مشکلات می‌توانند ما را دلسرد کنند. شاید وسوسه شویم که شکست خود را بپذیریم. همه‌چیز را تعطیل کنیم و برای مدتی، جدا از عالم کار به بازسازی روحیه ازدست‌رفته خود بپردازیم.


هفت درس که از پلی‌استیشن می‌آموزیم، نه از دانشکده!


گیمرها هرگز تسلیم نمی‌شوند.

در این مواقع به غول‌های شکست‌ناپذیر بازی فکر کنید. هیچ مشکلی واقعا شکست‌ناپذیر نیست. اگر مشکلی بیش از ظرفیت شما دشوار است، شاید به نقطه پایان نرسیده باشید. نقطه پایان هیچ بازی‌ای در جهان، تسلیم شدن نیست. تمام بازی‌ها در نقطه‌ای خوب تمام می‌شوند. بجای آن که دسته را زمین بگذارید، می‌توانید مسیر را برگردید و از راه دیگری بروید. اگر مشکل شامل کمبود منابع مالی است و راهی برای تامین پول وجود ندارد، شاید بتوانید پروژه را سبک‌تر کنید. هیولایی در حد توان خود بسازید و از جنگیدن با او و البته شکست دادنش لذت ببرید. دقت کنید که این هیولاها همیشه اندکی از شما قوی‌تر هستند. در غیر این صورت بازی کردن هیچ لذتی نخواهد داشت.

۴- اشتباه بخشی از بازی است

در ابتدای بازی، در محیطی امن و بی‌دردسر هستیم. بیرون پر است از تهدیدهای کشنده. هیولاها با سلاح‌های مرگبارشان برای قطره‌قطره خون ما نقشه می‌کشند. اما ما هنوز هیچ اسلحه ویژه‌ای نداریم. هنوز چیزی را «آپ‌گرید» نکرده‌ایم. نمی‌دانیم چطور باید از توانایی‌های ویژه خود استفاده کنیم و آیا اصلا توانایی ویژه‌ای داریم؟ اما هیچ‌کس، به شما قول می‌دهم، هیچ‌کس برای همیشه در این ابتدای امن نمی‌ایستد. اگر دنبال امنیت بودیم که این بازی را انتخاب نمی‌کردیم.

هیچ‌کس، به شما قول می‌دهم، هیچ‌کس برای همیشه در این ابتدای امن نمی‌ایستد. اگر دنبال امنیت بودیم که این بازی را انتخاب نمی‌کردیم.

از لانه بیرون می‌آییم و دنیای اطراف را می‌شناسیم. کم‌کم یاد می‌گیریم که باید چه کارهایی بکنیم و از چه‌کارهایی پرهیز کنیم. آرام‌آرام به توانایی‌های قهرمان افزوده می‌شود. چیزهایی جدید پیدا می‌کند و درجه یا Level خود را ارتقا می‌دهد. اگر دل به دریا نزنیم، اگر سعی و خطا نکنیم، اگر از کوه‌ها بالا نرویم و از دره‌ها پایین نپریم، بازی‌ای هم در کار نخواهد بود. نمی‌دانیم درست و غلط چیست و اولین تلاش‌هایمان خیلی سریع به مرگ ختم می‌شود. اما تمام افتخارها از همین اشتباه‌های اولیه به وجود می‌آیند.

درس مدیریتی شماره چهار:

برای یک مدیر جوان، هر اقدامی ترسناک است. او می‌ترسد با اولین اشتباهش سرمایه شرکت را نابود کند. اما مدیران کارکشته کسانی هستند که بیشتر از بی‌تجربه‌ها اشتباه کرده‌اند. آن‌ها از لانه امن بیرون آمده و چیزهای مختلف را امتحان کرده‌اند. شاید شرکتی موفق‌تر از اپل یا آمازون در جهان وجود نداشته باشد. اما آیا تبلت‌های آمازون یک شکست تجاری تمام عیار نبودند؟ آیا اپل نیوتون یا کنسول بازی اپل بخش زیادی از سرمایه شرکت را نابود نکرد؟

روزهای اول، شرکت شبیه به قهرمان بی‌زور و ساده‌ای است که در ابتدای بازی می‌بینیم. اگر کمی صبر کنیم و بازی را پیش ببریم، همین قهرمان به پهلوانی بی‌رقیب تبدیل می‌شود. مثلا در یک بازی ماشینی، وقتی بازی با یک فورد ارزان شروع می‌شود، شاید حوصله ما سر برود. اما راه رسیدن به لامبورگینی اونتادوری که تمام قطعاتش تعویض شده، از همین فورد ساده عبور می‌کند. می‌توانیم شرکت را ترک کنیم و به شرکتی برویم که به اونتادور رسیده است. اما اگر کمی صبر کنیم، فورد ارزان ما هم همیشگی نخواهد بود.

۵- تقلب تمام لذت بازی را از بین می‌برد

مهم نیست چه بازی‌ای را شروع کرده‌اید. اگر در اینترنت برای کدهای تقلب جستجو کنید می‌توانید انواع اقسام این شگردها را پیدا کنید. کدهایی که به شما جان و تیر بی‌نهایت می‌دهند یا از همان ابتدا شخصیت بازی را به حداکثر قدرت می‌رسانند. اگر تنها یک‌بار از این کدها استفاده کنید متوجه می‌شوید که تقلب بازی را به‌طور کامل خراب می‌کند. بیشترین کسی که از این هک‌ها ضربه می‌خورد خود شما هستید. تمام پولی که برای خرید تجهیزات و بازی پرداخت کرده‌اید، بی‌ارزش می‌شود اگر نتوانید از بازی لذت ببرید.

بازی دوست‌داشتنی اینساید را در نظر بگیرید. برای این که این بازی را روی گوشی خود داشته باشید، باید پول بپردازید. بعد از نصب می‌توانید راهنمای اینساید را در نظر بگیرید و تمام موانع را به کمک این راهنما پشت سر بگذارید. در این حالت می‌توانید در یک روز بازی را تمام کنید. بدون آن که مغز خود را درگیر معماها کرده باشید. اما واقعا اگر قصد ندارید به معماها فکر کنید، چرا بجای بازی فکری، چند بسته پف‌فیل نمی‌خرید بالا انداختن و جویدن پف‌فیل هیچ چالش ذهنی‌ای ندارد. شما پای بازی فکری هستید که فکرتان درگیر شود.

درس مدیریتی شماره پنج:

سخت‌ترین کار مدیریت همین است که از فساد و تقلب دوری کنیم. به عنوان یک مدیر اختیاراتی داریم. می‌توانیم آدم‌هایی را استخدام یا اخراج کنیم. می‌توانیم از منابع مالی شرکت برای اهداف شخصی استفاده کنیم. می‌توانیم رشوه بگیریم، رشوه بدهیم، صورت‌سازی کنیم، بخشی از حقوق کارمندها را بالا بکشیم. بی‌نهایت راه برای تقلب وجود دارد. اما یک گیمر حرفه‌ای می‌داند که این «زرنگ‌بازی‌ها» تنها بازی را به هم می‌زنند.

اگر به عنوان مدیر به سراغ کدهای تقلب برویم، دیر یا زود گیر می‌افتیم. هیچ‌چیز مثل افشا شدن تقلب مدیر نمی‌تواند آینده او را تهدید کند. رسوایی‌های اخلاقی (حتی یک مورد) سابقه چند ده‌ساله را مخدوش می‌کند. شاید تقلب‌ها در کوتاه‌مدت کار را ساده کنند، اما صدمه‌ای که در بلندمدت وارد می‌کنند غیرقابل‌جبران هستند.

۶- اول زنده بمانید، بعد بکشید

در بازی ویچر سه، دو راه برای جان گرفتن وجود دارد. می‌توانید غذا بخورید یا مدیتیشن کنید. غذا را در وسط درگیری هم می‌توانید بخورید اما فقط در شرایط آرام است که مدیتیشن تاثیر دارد. پس عاقلانه این است که غذاها را برای نبردهای سنگین نگه‌دارید و در شرایط عادی به مدیتیشن اکتفا کنید.

هر گیمری می‌داند که زنده ماندن از کشتن مهم‌تر است. یک ضربه می‌زنید، عقب می‌پرید و منتظر می‌مانید تا شرایط برای ضربه دوم آماده شود. تا زنده باشید، می‌توانید بجنگید. حتی اگر ضربه‌ای نزنید، همین که نمی‌میرید کار بزرگی است.

درس مدیریتی شماره شش:

مهم‌ترین کاری که باید یک مدیر انجام دهد همین است. شرکت را زنده نگه دارد. زیان انباشته، حقوق صاحبان سهام منفی یا نارضایتی عمیق بیشتر کارمندان، مشتری‌ها و سهامداران می‌تواند شرکت را از داخل به کام مرگ بکشاند. قبل از آن که سود بسازید، کار خود را توسعه دهید، بیشتر بازار را در اختیار بگیرید یا انقلابی در صنعت خود به راه بیندازید، باید زنده بمانید.

هر گیمری می‌داند که زنده ماندن از کشتن مهم‌تر است.

اگر پول اجاره نداشته باشید، می‌توانید از صاحب ملک مهلت بگیرید. اما اگر یک کافه نتواند پول خریدن قهوه را تامین کند کارش تمام است. در حالت اول با فروش قهوه می‌توانید اجاره را جمع کنید. اما در حالت دوم چیزی برای فروختن ندارید. بقای سازمان از توسعه و رشدش مهم‌تر است.

۷- گیمرها هرگز دستگاه را از تلویزیون جدا نمی‌کنند

من گیمر حرفه‌ای نیستم. شاید روزی یک ساعت پای پلی‌استیشن باشم. اما همین من فقط به یک دلیل کابل HDMI را از دستگاه جدا می‌کنم: برای متصل کردن یک کابل HDMI دیگر! دستگاه همیشه کنار تلویزیون است. دسته‌ها همیشه شارژ کافی دارند. همیشه و همه‌وقت، فاصله من تا بازی چند ثانیه است.


هفت درس که از پلی‌استیشن می‌آموزیم، نه از دانشکده!

فاصله گیمر تا بازی فقط چند ثانیه است.

چرا گیمرها هرگز پلی‌استیشن را در کمد نمی‌گذارند؟ چون باور دارند که هرروز می‌خواهند بازی کنند. وسط هفته یا روز تعطیل فرقی نمی‌کند. بعضی‌ها برای وسایل بازی خود کیف دارند. نه برای آن که بازی را تعطیل کنند. بلکه برای آن که در سفر هم به بازی ادامه دهند. اگر بین مراحل بازی وقفه بیفتد، ممکن است نکاتی کلیدی را فراموش کنیم. هرروز باید بازی ادامه داشته باشد.

درس مدیریتی شماره هفت:

اگر می‌خواهید کار به‌خوبی پیش برود، هرروز باید سر کار حضور داشته باشید. حتی اگر ایده‌ای ندارید یا می‌دانید امروز کار کساد خواهد بود، باز هم برگشتن پشت میز مهم‌ترین کار هر روز شما است. شاید آن روز هیچ محصولی نفروشید. اما همیشه کاری برای انجام دادن وجود دارد.

اگر چند روز از محیط کار دور شوید، ممکن است نکاتی کلیدی را فراموش کنید. بین بازاری‌ها معروف است که یک روز باز نکردن مغازه، یعنی یک هفته ضرر. آن‌ها باید یک هفته چندین برابر کار کنند تا یک روز تعطیلی جبران شود. به سوپر مارکت سر کوچه خود فکر کنید. چرا حتی لحظه سال تحویل هم مغازه را تعطیل نمی‌کند؟ نمی‌گویم استراحت نکنید. همان‌طور که گیمرها نباید تمام‌وقت خود را پای بازی بگذرانند. می‌گویم هرگز کابل را از دستگاه جدا نکنید، مگر برای اتصال کابلی دیگر.

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت تحلیلی – خبری تجارت نیوز ، تاریخ انتشار: 7 فروردین 1397، کدخبر: 220429، www.tejaratnews.com

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۱۶ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۶
0
0
خیلی جالب بود که دنیای واقعی را به دنیای گیم ها تشبیه کرده بودین
ا.ح75
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین