پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
سه‌شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 16
کد خبر: ۱۱۸۶۸۳
تاریخ انتشار : ۰۹ فروردين ۱۳۹۷ - ۲۰:۵۹
مطالبات تشکل‌های دانشجویی چقدر رنگ و بوی مسایل مهم ملت را دارد؟ حضور تشکل‌های دانشجویی در مسایل کلان جامعه و در تعامل با اجتماع چه تحولاتی داشته است؟ برای پاسخ به این سوالات و بررسی نحوه‌ی فعالیت و اثرگذاری جنبش‌های دانشجویی به سراغ غلامحسین محمدی رفتیم که به نسبت سنش، سابقه‌ای طولانی در فعالیت‌های دانشجویی، فرهنگی و اجتماعی دارد. او که در طول گفت‌وگو بر رابطه‌ی دو سویه‌ی دانشگاه و جامعه تأکید دارد، با اعتقاد بر اینکه دانشگاه در این سال‌ها واکنشی فراتر از واکنش جامعه نشان نداده است، می‌گوید: «تشکل‌های دانشجویی امروز نه دانشگاه و نه جامعه را مدیریت نمی‌کنند». محمدی در عین یادآوری تحلیل بدنه‌ی علوم انسانی و علوم سیاسی کشور با اشاره به نظریه انحطاط سیاسی و اجتماعی سیدجواد طباطبایی، معتقد است روزنه‌های امیدی برای خوش‌بینی به آینده‌ی تشکل‌های دانشجویی در کشور وجود دارد.

شعارسال: متن کامل گفت‌وگوی با غلامحسین محمدی را بخوانید:

*حضور تشکل‌های دانشجویی و نحوه‌ی اثرگذاری آن‌ها را در چهار انتخابات ریاست جمهوری گذشته چطور ارزیابی می‌کنید؟

    *دانشگاه و جامعه یک رابطه‌ی دوسویه دارند

    *با بررسی رویکردهای جامعه می‌توان وضعیت دانشگاه را هم پایش کرد

محمدی: دانشگاه، برشی از جامعه است و پویایی و توان اثرگذاری آن سبب می‌شود در مقاطعی کنش‌گر و در مقاطعی هم واکنش­گر باشد. به این معنا که اگر در جامعه‌ی ما مساله‌ای عمومی، فراگیر و چندوجهی رخ دهد که بخش عمده‌ای از اقشار جامعه به شدت درگیر آن باشند، مشمول دانشگاه هم خواهد شد. عملاً دانشگاه و جامعه یک رابطه‌ی دوسویه دارند. این رابطه‌ی دوسویه هم به هویت علمی دانشگاه و هم به هویت فرهنگی دانشگاه برمی‌گردد؛ همچنین به این موضوع که به هر حال قشری که در دانشگاه هستند، قشر جوان­تر و نوظهور جامعه به شمار می‌روند و به عینه می‌توان دید که این تفاوت نسل­ها در دانشگاه، متعین می‌شود. بر این اساس با بررسی دانشگاه از نگرش سیستمی می‌توان افراد را مقایسه کرد که چگونه با محیط اطراف به تعادل می‌رسند و چه نگاه‌ها و درخواست‌هایی دارند. این خصلت دانشگاه و این نسبت دانشگاه با جامعه باعث می‌شود بتوان در مقاطع مختلف با بررسی رویکردهای جامعه و مسایلی که در جامعه اتفاق می‌افتد، وضعیت دانشگاه را هم  پایش کرد.

    *دانشگاه در این سال‌ها واکنشی فراتر از واکنش جامعه نشان نداده است

دانشگاه در این سال‌ها واکنشی فراتر از واکنش جامعه نشان نداده است. به جز در این بخش که این واکنش ممکن است با شدت بیشتر یا ابعاد علمی و فرهنگی جدی‌تر و نخبگانی‌تر بوده باشد. وگرنه من تمایل واکنش دانشگاه را با تمایل جامعه همسو می‌بینم.

در سال ۸۴ حتی بخشی از فعالان فرهنگی دانشجویی انتخابات را تحریم کردند و امیدی به تغییر نداشتند؛ در آن زمان بخشی از جامعه و تشکل‌های ما نیز طرف طیف‌های تندروی آن زمان را گرفتند. می‌توان گفت اتفاقاً فردی که منتخب شد، با دانشگاه هم ارتباطی جدی داشت و به طور مثال یکی از پایگاه‌های جدی حمایت از آقای احمدی‌نژاد، دانشگاه بود. این‌ موارد با رویکردهایی که ما در جامعه داشتیم، چندان متفاوت نبود. در جامعه هم بخشی از نخبگان را داشتیم که می‌خواستند انتخابات را تحریم کنند، بخشی دیگر نیز نگاهشان این بود که مگر تغییر رییس جمهور باعث تغییری در شرایط عمومی کشور می‌شود؟ بخشی از جامعه هم خسته شده بودند و برای آن‌ها عدالت و مبارزه با فقر، فساد و تبعیض اهمیت داشت و بسیاری، یکی از شرکت‌کنندگان در انتخابات را نماد عدم تغییر می‌دانستند. علاوه بر نخبگان و دانشگاه، این موارد در جامعه هم تکثیر شده بود. حتی در سال ۹۶ که به دلیل بیشتر بودن امکانات تکنولوژی، توانستیم دقیق‌تر بررسی کنیم و مشاهده شد رأیی که در دانشگاه داشتیم، از لحاظ اجتماعی چندان با رده‌های سنی جامعه و مردم متفاوت نبوده است. به اعتقاد من این موضوع به دلیل تعامل دوجانبه‌ی دانشگاه و جامعه است. اگر می‌بینید در انتخابات سال ۸۸ خیلی پرشورتر در دانشگاه‌ها حضور داشتیم، به دلیل همان کشش‌های اجتماعی بود که جامعه احساس می‌کرد می‌تواند این کشش‌ها را تغییر دهد. البته این سوال، پاسخ دیگری هم دارد که دانشگاه می‌تواند جرقه‌ی بسیاری از مسایل باشد. از این جنبه من می‌گویم همه‌ی نخبگان جامعه اعم از دانشگاهی و غیردانشگاهی می‌توانند. عملاً تشکیل ستاد انتخاباتی یعنی تشکیل اقشار نخبه و شکل دادن به آن‌ها برای حمایت در انتخابات بنابراین همه‌ی آن‌ها می‌توانند جرقه‌زن فرآیندها باشند.  به طور مثال گفته می‌شود در سال ۸۸ بدنه‌ی اصلی ستاد کاندیداها‌ی اصلی از دانشگاه‌ها یا از نخبگان  تأمین می‌شود؛ این طبیعی است چون این افراد، تسلط و علم بیشتری دارند اما لزوماً به این برنمی‌گردد که جنبش دانشجویی کار خاصی انجام داده است یعنی مفهوم جنبشی از آن استنباط نمی‌شود.

در مقایسه‌ی سه دوره انتخابات ۸۴، ۸۸ و ۹۲ باید گفت که تغییرات فراز و فرود این سه دوره  دقیقاً منطبق با نمودار فراز و فرود خواست‌های اجتماعی بوده است. در سال ۸۴ به دلیل تحلیل‌های انجام شده نسبت به دولت اصلاحات در سال ۸۰ تا ۸۴، بی‌تفاوتی و بی‌میلی اجتماعی نسبت به عملکرد دولت داشتیم و در جریان اصلاح‌طلبی، انشقاق داشتیم که عین آن را در تشکل‌های دانشجویی می‌دیدیم. بعضی تندروی‌ها و کج‌روی‌ها داشتیم که عین آن را در تشکل‌های دانشجویی نیز می‌دیدیم. در سال ۸۸ دقیقاً در جامعه میل به تغییر وجود داشت و امید به آمدن کسانی که با نگرش علمی و مردمی به جامعه نگاه می‌کنند. در دانشگاه‌ها فقر تشکل‌های دانشجویی داشتیم و به خاطر همین نخبگان بیشتری به صورت مستقل از دل دانشگاه در حال مشارکت بودند.

در سال ۹۲ که تقریباً روند یکسان بود. البته اتفاقی که در سال ۹۲ افتاد، این بود که دانشگاه‌ها از آن ماهیت تشکل‌ها و جریانی خارج و تبدیل به قشر نخبه و پیام‌آور تغییرات شده بودند. حتی به خاطر دارم آن زمان دانشگاه‌ها را تعطیل کردند و بسیاری از دانشجویان به شهرستان‌ها رفتند و بخشی از این درخواست‌ها و مطالبات و  پیام تغییر را با خود بردند.

*انتخابات سال ۹۶ چه تفاوتی با چند انتخابات پیش از خود داشت؟

محمدی: شدت مشارکت دانشگاه‌ها با افزایش تشکل‌ها تغییر می‌کند. در سال ۹۶ نزدیک به صد تشکل جدید و نوگرا در کشور داشتیم که حامی رییس جمهور بودند. در کنار آن، زیرساخت فضای مجازی را داشتیم که اولین بار بود تا این اندازه جدی در کشور از آن استفاده می‌شد. این دو مورد در کنار هم عملاً ساختار تغییر و تحول شدند، یکی در حوزه‌ی میکروسیستم اجتماعی که همان تشکل‌های دانشجویی و تشکل‌های اجتماعی بودند و دیگری هم ساختار تغییر و تحول در حوزه‌ی محتوا شد که همان فرایند شبکه‌های اجتماعی و سایبری و امثال آن بود. بخش عمده‌ای از این محتوا را همین نخبگانی که در دانشگاه‌ها بودند، تولید و هم‌رسانی می‌کردند. این نشان می‌دهد به محض این که به دانشگاه‌ها هویت داده شود و اجازه دهند تشکل‌یابی در آن رخ دهد، در مسایل اجتماعی و منافع عمومی نیز به طور جدی‌تر مشارکت می‌کنند و جامعه را هم جدی‌تر به حرکت در می‌آورند.

*در بخشی از صحبت‌هایتان گفتید که دانشگاه در این سال‌ها واکنشی فراتر از واکنش جامعه نشان نداده است، این در حالیست که در چند دهه‌ی گذشته دانشگاه، پیشرو بود و جامعه به دنبال آن حرکت می‌کرد. امروز چه اتفاقی افتاده و آیا دانشگاه، پیرو جامعه شده است؟

    *در مواردی مشاهده می‌شود که جامعه جلوتر از دانشگاه است

    *عناصر پیشرو در بسیاری از  جریان‌ها نخبگان جامعه نیستند

محمدی: دانشگاه و جامعه هیچ وقت یک رابطه‌ی یک سویه با همدیگر نداشته‌اند. به طور عینی نمی‌شود گفت که یک رابطه‌ی دیالکتیکی با همدیگر داشتند و به صورت مداوم همدیگر را تقویت می‌کردند یا تضعیف می‌کردند اما بخشی از واقعیت همین است. دانشگاه و جامعه می‌توانند همدیگر را تقویت مثبت یا تقویت منفی کنند. در مواردی مشاهده می‌شود که جامعه جلوتر از دانشگاه است. در اعتراضات دی ماه ۹۶ بخشی از مطالباتی که مردم داشتند، توسط  دانشگاه‌ها مطرح می‌شد اما آیا بخشی از جامعه به این سرسختی مطالبات داشته‌اند و در دانشگاه هم همین سرسختی را شاهد بودیم؟ چنین چیزی نبود. اتفاقاً عناصر پیشرو در بسیاری از جریان‌ها نخبگان جامعه نیستند و درخواست‌ها از  طبقات مختلف می‌آید.

    *اگر نمره‌ی دانشگاه در  آغازگری مطالبات اجتماعی از حاکمیت ۱۵ باشد، نمره‌ی جامعه ۵ است

این طور نیست که امروز اتفاق افتاده باشد. نه در ایران که در تمام دنیا دلیل این تغییر، تفاوت در ماهیت مسایل عمومی است. با در نظر گرفتن تئوری‌های انگیزش، می‌توان گفت که هرکدام از مسایل عمومی، سطحی از تحریک را دارد. زمانی نیاز به خودشکوفایی و زمانی دیگر نیاز به زندگی طبیعی وجود دارد و زمانی نیز نیاز به امنیت و … هرکدام از این موارد در قشری باعث تحریک می‌شود. خودشکوفایی نیاز قشری است که متوسط به بالا هستند، امنیت نیاز قشری است که در مرزها زندگی می‌کند و احتیاجات زیستی و طبیعی، نیاز قشری است که زیر خط فقر قرار دارد. این موارد در جامعه متغیر هستند. هنر دانشگاه این است که همه‌ی این موارد و همه‌ی اقشار را احساس کند.  اگر یک روز نتواند این موارد را به خوبی حس کند، مطمئناً اقشار دیگر منتظر دانشگاه نمی‌مانند اما تاریخ این را می‌گوید که دانشگاه در عموم این اتفاقات، حسگر خوبی  بوده و زودتر از بقیه وارد عمل شده است. اگر بخواهم در فرایندهای اجتماعی و آغازگری مطالبات اجتماعی از حاکمیت به جامعه و دانشگاه نمره بدهم، قطعاً اگر نمره‌ی دانشگاه ۱۵ باشد، نمره‌ی جامعه ۵ است چون عموم نخبگان، دریافت بهتری از مسایل اجتماعی دارند. بعضی اوقات هم عقب می‌افتند که طبیعی است.

*امروز بسیاری از نخبگان نیز بر این اذعان دارند که جامعه از نخبگان و از دانشگاه جلوتر بوده است و نخبگان عقب ماندند. چرا در این دوره‌ی خاص شاهد این موضوع بودیم؟

    *تشکل‌های دانشجویی ما دچار نقصان فردیت شده‌اند

    *امروز به دلیل نظام آموزشی نادرست، ۷۰ درصد کرسی دانشگاه به جز دانشگاه تهران و شریف در اختیار اقشار متوسط به بالاست

محمدی: این موضوعی است که امروز محور بسیاری از گفت‌وگوها قرار دارد که چرا اینطور شده است. متأسفانه ما در قانون، تشکل غیراسلامی سیاسی نداریم. یکی از نقدهای ما هم همیشه همین بوده است که اجازه دهید کسانی دیگر هم چنین تشکل‌هایی داشته باشند اما دریافت ما این بود که تشکل اسلامی سیاسی، همیشه دو رسالت دارد؛ رسالت ساختاری، ناقد درون گفتمانی و همچنین واسط میان قشری است. به این معنا که گفتمان مسلطی که به آن عقیده دارد یعنی جمهوری اسلامی را نقد می‌کند و خارج از این چارچوب را نقد نمی‌کند. به نوعی نسبت به ماهیت ایدئولوژی و منافع عمومی، نگاه کلامی دارد. دیگری هم این که واسط میان اقشار است یعنی دانشگاه، همین اقشاری که نیازها و مسایل متفاوت دارند را درک  و  صدای آن‌ها را هم‌رسانی می‌کند. چرا در این دوران این قضیه کمتر اتفاق افتاده است؟ برای اینکه خود تشکل‌های دانشجویی ما دچار نقصان فردیت شده‌اند. در زمانی از اقشار مختلف اجتماعی در دانشگاه‌ها حضور داشتند. در حالی که امروز با نگاهی به آموزش عالی مشخص می‌شود که به دلیل نظام آموزشی نادرست ما، ۷۰ درصد کرسی دانشگاه به جز دانشگاه تهران و شریف و    در اختیار اقشار متوسط به بالا قرار می‌گیرد.

    *دسترسی  طبقات جامعه به دانشگاه کم شده و ناحیه‌ی کور ادراک آن بالا رفته است

    *آموزش عالی ما منزوی و بخش‌هایی از آن متروک است

علاوه بر آن یک دانشگاه نخبه­گی که در فضای متوسط جامعه نفس می‌کشد، خود به خود به نقطه‌ای می‌رسد که بخشی از حس خود را از دست می‌دهد. در مفاهیم شناختی داریم که شما یک منطقه‌ی عمومی، یک منطقه‌ی خصوصی، یک منطقه‌ی کور و یک منطقه‌ی آگاهی دارید. این موضوع در مفاهیم شناختی برمی‌گردد به اینکه چقدر بتوان خود را افشا کرد و چقدر هم مابقی بتوانند به او دسترسی داشته باشند. اگر دانشگاه حتی خود را خوب افشا کرده باشد و خود را خوب، فریاد زده باشد، باز به همین علت که بافت آن تغییر کرده و دسترسی  طبقات جامعه به آن کم شده، ناحیه‌ی کور ادراک دانشگاه بالا رفته است. وقتی ترکیب جمعیت و یک ساخت اجتماعی که وارد دانشگاه می‌شود، متفاوت شد، نیازهای آن متفاوت می‌شود، درگیر دانشگاه پولی و آموزش بدون مهارت می‌شود و عامل و نقصان فردیت و آفت جمعیت‌ناشدگی به جان آن می‌افتد و خود به خود دچار مشکلات متعدد می‌شود. به این شکل که خودشناسی آن کم می‌شود، بخش‌هایی از جامعه را نمی‌بیند و دچار ناآگاهی می‌شود و نمی‌تواند به آن مسایل ورود کند. به نوعی اگر بخواهم بگویم چرا امروز دانشگاه اینطور است، در ابتدا باید تحلیل کنم که چرا آموزش عالی به این صورت است! چرا ما یک آموزش عالی داریم که منزوی است؟ چرا یک آموزش عالی داریم که بعضی بخش‌های آن متروک است؟ اگر همین لحظه وزارت علوم را منحل و با آموزش و  پرورش ادغام کنید، می‌بینید که هیچ اتفاقی نمی‌افتد. ما امروز، آن کارویژه‌ای که در آموزش عالی باید می‌داشتیم را نداشتیم و طبیعی است دانشجوی ما هم که داده‌ی اصلی این سیستم است، دچار نقصان و مشکل می‌شود.

*تغییر بافت دانشگاه و افزایش نقطه‌ی کور ادراکش مطالبات دانشجویی را دچار چه تحولاتی کرده است؟

    *در زمان بیشتر بودن همپوشانی دانشگاه با گروه‌های مختلف جامعه، مطالبات متکثرتر است

محمدی: از سال ۱۳۱۳ که دانشگاه به مفهوم جدید خود در ایران شکل گرفته است تا به امروز، این تغییر مطالبات را می‌بینیم. تأکید می‌کنم که دانشگاه، برشی از جامعه است. وقتی همپوشانی این برش با اقشار مختلف جامعه افزایش پیدا کرده است، مطالبات هم، متکثرتر بوده است و به محض این که همپوشانی این برش با گروه‌های مختلف جامعه کاهش پیدا کرده، تکثر مطالبات نیز کمتر شده است.

    *با بیشتر شدن اکثریت خلع سیاست‌شده در جامعه، انحراف مطالبات افزایش می‌یابد

    *ندیدن ردپای مساله‌ی ملت را در دانشگاه به معنای رخ دادن یک مداخله‌ی بسیار خطرناک در دانشگاه است

وقتی این برش در بخش تشکل‌یابی خود دچار سانسور و فشار شده است، نوع صدا و مطالباتی که بیرون می‌آید، عجیب می‌شود و مشخص است که دستکاری شده است. وقتی تشکل‌سازی می‌کنند و به صورت رانتی به عده‌ای فرصت حضور می‌دهند، آن‌ها نیز مطالبات گروه‌های ذی‌نفوذی که از این تشکل حمایت کردند را پیگیری می‌کنند. جامعه هم همین است. خط مشی سیاست‌گذاری در جامعه هم توازنی بین گروه‌های ذی‌نفوذ است. عده‌ای نیز اکثریت خلع سیاست‌شده‌ای هستند که صدای آن‌ها شنیده نمی‌شود. هرچه این اکثریت بیشتر شود، در انحراف مطالبات نکات جدی‌تری می‌بینید. هر زمان که دانشگاه، تشکل‌یابی خود را با فرایندهای نفوذ همسان کرده است، انحراف مطالبات و دور شدن از مسایل عمومی را به دنبال داشته است. معنای واقعی مساله‌ی عمومی، مساله‌ی ملت است. ممکن است امروز مساله‌ی عمومی، فقر و فساد و تبعیض یا اقلیت‌ها باشد که با اقلیت‌های اجتماعی خود و گروه‌ها و تشکل‌های ترویجی از محیط زیست گرفته تا دراویش درست برخورد کنیم. ممکن است امروز مساله، تضاد فرهنگی بین فرهنگ حاکمیت و  فرهنگ عامه باشد که به طور مثال حجاب یکی از برجسته‌ترین آن‌ها به شمار می‌رود. ممکن است قرائت مختلف از اسلام و همچنین قرائت  مختلف از علوم انسانی، مساله‌ی مطرح باشد. اگر این موارد، مسایل عمومی بودند و  رد پای آن‌ها را در دانشگاه ندیدید، بدانید یک مداخله‌ی بسیار خطرناک در دانشگاه برای تقویت نیروهای رانتی‌یر در حال اتفاق افتادن است.

*امروز این وضعیت را داریم؟ یعنی وضعیت فعلی مطالبات تشکل‌های دانشجویی را ناشی از این مداخله در دانشگاه می‌دانید؟

    *مصیبت دیگر، رانتی‌یر شدن بخشی از تشکل‌هاست که مطالباتشان صدای دانشگاه نیست

محمدی: بدون تردید بخش‌هایی با این ویژگی در دانشگاه وجود دارند. در حقیقت علاوه بر مصیبت حداکثری شدن اقشار هم‌شکل در دانشگاه، این مصیبت هم وجود دارد. مصیبت رانتی‌یر شدن بخشی از تشکل‌ها که مطالباتی را مطرح می‌کنند اما صدای کسی دیگر در دانشگاه هستند و در اصل صدای دانشگاه نیست. با کنار هم گذاشتن این دو مورد، مشخص می‌شود که این تفاوت ماهیت مطالبات از کجا شکل گرفته است. به طور مثال در دوره‌ای در انقلاب اسلامی، دفتر تحکیم وحدت با همین نگاه برای حمایت از انقلاب اسلامی شکل می‌گیرد و مسلط می‌شود. بعد در دهه‌ی هفتاد، نیروهای نوظهور با تنوع فکری و عقاید دیگر می‌آیند و بخشی را می‌گیرند. در دوره‌های بعد این تکثر بیشتر می‌شود. بعضی از این تشکل‌ها از جنبه‌ی سیاسی و از جنبه‌ی قدرت تحمل نمی‌شوند. بعد از آن کل تشکل‌ها تحمل نمی‌شوند و البته در دوره‌ی جدید تفاوت می‌کند. موارد گفته شده بخشی از همین فعل و انفعلاتی است که در حوزه‌ی سیاسی و اجتماعی در حال رخ دادن است.

*در جامعه مسایلی می‌بینیم مثل ماجرای سپنتا نیکنام یا مواردی دیگر مثل این که هر مسوولی بعد از انتخابات سر کار قرار می‌گیرد، در رقابت جریانات سیاسی آنقدر تخریب می‌شود که ناامیدی از تغییر، روز به روز بیشتر در جامعه خود را نشان می‌دهد. در این موارد چه انتظاری از تشکل‌های دانشجویی وجود دارد و کمرنگ بودن حضورشان به مسایلی که بالاتر اشاره کردید برمی‌گردد یا مولفه‌های دیگری را نیز شامل می‌شود؟

محمدی: شما می‌گویید یک سری مسایل عمومی وجود دارد که دانشگاه از کنار آن می‌گذرد، عملاً سوال شما مثل این است که مسایلی عمومی وجود دارد که صدا و سیما به آن نمی‌پردازد. دلیل آن هم، همین ماهیت رویکردها و اهداف و خط مشی‌هاست. شما می‌گویید سپنتا نیکنام چرا موضوع دانشگاه نیست در صورتی که موضوع جامعه است؟ البته در این موضوع خاص، شاید در بخشی با شما موافق باشم و در بخشی نه؛ در این که مساله‌ی عمومی جامعه چیست. می‌خواهم به مسایل پررنگ‌تری مثل عدالت و تبعیض اشاره کنم. این دو مسایل مهمی هستند که سالیان سال کشور درگیر آن‌ها بوده است. شاید تشکل‌های اصلاح‌طلب خود ما اصلاً به این موضوع نمی‌پردازند یا خیلی کم می‌پردازند. تفاوت رویکردها که می‌گویم، همین است. قشری از بدنه‌ی دانشگاه ما تصمیم به فعالیت سیاسی می‌گیرد و گروه‌های نفوذ مختلف، او را تحت  فشار قرار می‌دهند. گروهی او را می‌کشد و گروهی او را هل می‌دهد. علاوه بر این اگر از یک قشر خاص، افرادی را وارد دانشگاه کردیم، دیگر صدای آن قشر خلع سیاست‌شده حضور ندارد چون اصلاً آن قضیه را درک نکرده است و نمی‌فهمد تبعیض و فقر چه تبعاتی دارد. دیگر آن که فرایندها را به علت این که به شدت سیاسی هستند، در کشور و دانشگاه‌ها طوری مدیریت می‌کنند که هرکسی با هر شخصیتی در دنیای امروز که به شدت فردیت در آن تقویت ‌شده‌ است، آن را دوام نمی‌آورد و می‌گوید چرا من چنین هزینه‌ای بدهم؟ همه‌ی این موارد را که کنار هم بگذاریم، از این گردان، یک گروهان می‌ماند که آن گروهان نمی‌تواند نمایندگی کند. شما چه بخواهید چه نخواهید او نمی‌تواند نمایندگی کند.

*نمی‌تواند دانشگاه را نمایندگی کند؟

    *تشکل‌های دانشجویی امروز نه دانشگاه و نه جامعه را مدیریت نمی‌کنند

    *باید به دنبال صدای بی‌صداها گشت

محمدی: و جامعه! هردو را نمی‌تواند نمایندگی کند. امروز کل تشکل‌های سیاسی از همه نوع را کنار بگذارید، کمتر از ده درصد جمعیت دانشگاه با آن‌ها سمپاتی دارند، نه این که عضو باشند. ۹۰ درصد دانشگاه اصلاً به این‌ها  کاری ندارند. این‌ها بخشی از دانشگاه هستند. جامعه هم همین است و بخش عمده‌ای از آن صدا ندارند. باید به دنبال صدای بی‌صداها گشت. این کار رسانه است که بتواند این اقدام را انجام دهد. ما امروز به خاطر ماهیت در هم تنیده، پیچیده و چندضلعی دانشگاه نمی‌توانیم چنین انتظاری از دانشگاه داشته باشیم.

*امروز کدام مطالبات پررنگ‌تر است و کدام یک بین تشکل‌های دانشجویی در حال پررنگ‌تر شدن است؟

محمدی: یک بخش این است که من امید دارم کدام مطالبه پررنگ شود و یک بخش این است که واقعیت کدام است.

*اول، واقعیت؟

    *دغدغه‌ی عموم تشکل‌های دانشجویی سیاست‌گذاری است 

محمدی: واقعیت این است که من به عنوان مرجع خوبی نیستم، اما آن چه می‌بینم و مطالباتی که در دانشگاه‌ها وجود دارد، اگر بخواهیم حسگر آن را تشکل‌های دانشجویی  بگذاریم، یک پاسخ و اگر حسگر آن را ذهن دانشجویان بگذاریم، یک پاسخ دیگر دارد. اگر به ارزش و نگرش‌های دانشجویان و تحقیقاتی که در آن زمینه انجام شده است، مراجعه کنید، به شما می‌گوید که تقریباً مطالبات دانشگاه از نمودار مطالبات اجتماعی پیروی می‌کند و همان مسایلی را که جامعه به عنوان بحران تلقی می‌کند، دانشگاه هم به عنوان بحران تلقی می‌کند. تقریباً یکسان است.  اما اگر سنسور خود را روی این تشکل‌ها بگذارید، حوزه‌ی عموم آن‌ها سیاست‌گذاری است. البته این با سیاست فرق می‌کند و درگیری عموم آن‌ها این است که چرا سیاست‌گذاری درستی در زمینه‌های عمومی کشور انجام نمی‌شود. به طور مثال مصداق آن، این می‌شود که بخشی از آن‌ها  مطرح می‌کنند چرا به مطالبه‌ی حصر رسیدگی نمی‌کنید؟ چون احساس می‌کنند که ادامه‌ی حصر به معنای فرصت‌سوزی و ایجاد افتراق در جامعه است. در بخش دیگری از جریان دانشجویی هم گفته می‌شود که چرا شما حصر را به دادگاهی تبدیل نمی‌کنید که از آن اعدام بیرون آید؟ اما مساله‌ی هردو یکی یعنی سیاست‌گذاری است که سیاسی شدن هم یکی از تبعات آن است.  من دیگر  مطالباتی چندان جدی‌ نمی‌بینم. دلیل این هم که اینقدر مطالبات به این سمت‌ها تیز شده، همین است.

*با در نظر گرفتن همه‌ی مسایلی که درباره‌ی تشکل‌های دانشجویی امروز داشتیم، چه چشم‌اندازی پیش روی تشکل‌های دانشجویی می‌بینید؟

محمدی: بخشی از بدنه‌ی علوم انسانی و علوم سیاسی کشور ما عقیده دارند که متأسفانه هم جامعه‌ی ما و هم سیاست ما رو به زوال است و از دوره‌ی عباس میرزا تا امروز فرهنگ سیاسی و مطالبه‌گری اجتماعی ما بهبود که پیدا نکرده است، رو به افول هم بوده است. من نه مطالعه‌ی جدی در این مورد کرده‌ام که بخواهم بگویم این نظریه نادرست است و نه شواهدی جدی‌ می‌بینم که بگویم این نظریه غلط است. در نگاهی به سرمایه‌ی اجتماعی و سرمایه‌ی سیاسی خود و افول فرایندهای مختلف اجتماعی از گفت‌وگو گرفته تا فرهنگ تحمل و مدارا مشاهده می‌کنیم که دستاورد چندانی نداریم. فقط یک دستاورد بسیار بزرگ وجود دارد که این، همان روزنه‌ی امید است و امیدوارم چراغ راه مردم ما باشد که دانشگاه هم جزو آن است. این روزنه‌ی امید، آن است که فرهنگ مطالبه‌گری، شجاعت در پیگیری مطالبات و هم‌رسانی‌های اجتماعی فارغ از حکومت در کشور ما در حال افزایش است و این نشان‌دهنده‌ی آن است که شیرازه‌ی جامعه‌ی ما از شیرازه‌ی بسیاری جوامع دیگر قوی‌تر است. این فرهنگ را در در وراقع اورژانسی می‌توان دید؛ زمانی که زلزله می‌آید یا یک مساله‌ی ملی رخ می‌دهد و زمانی که نیاز به یک تقوای ملی وجود دارد. در این زمان‌ها می‌بینید مردم به صورت خودجوش یکسری کارهایی انجام می‌دهند و همدل و همراه می‌شوند. شبکه‌های اجتماعی متعددی، حقیقی و مجازی فعال می‌شوند. مردم ما به شدت اهل مدارا هستند. این‌ها مواردی است که ما را به تشکل‌یابی اجتماعی و شکل‌گیری نهادهای متعدد واسط امیدوار می‌کند. به این معنا که در زمانه‌ای که امکان دارد نهادهای رسمی دچار فروپاشی شوند، این موارد می‌توانند هم در حوزه‌ی سیاسی  هم در حوزه‌ی اجتماعی زایش مجدد داشته باشند. من در دانشگاه‌ها این را دیدم.

درست است که فردیت افزایش پیدا کرده است، اما افزایش این فردیت به آن معنا نیست که دیگر کسی حاضر نیست برای مباحث اجتماعی و برای همنوعان خود تلاش کند. فردیت هم یک بعد طولی و هم یک بعد عرضی دارد.  بله! فردیت از بعد طولی افزایش پیدا کرده است یعنی آدم‌ها ترجیح می‌دهند بسیاری از بخش‌های زندگی خود را خودشان سامان دهند اما بعد عرضی آن چندان افزایش پیدا نکرده است. به این معنا که انسان‌ها هنوز دوست دارند کنار همدیگر باشند و  جمعیت‌شدگی را تا حدودی در بعضی از مسایل که به شخصیت زندگی و فردیت آن‌ها ضربه نزند، همچنان می‌پذیرند و استقبال می‌کنند. این روزنه در برابر آن تحلیل‌ها امید می‌دهد که ما همچنان دانشگاه‌ها و نیروهای اجتماعی، فرهنگی و همه متشکل خواهند شد. متشکل شدن و شناسنامه‌دار بودن آن‌ها باعث مطالبه‌گری می‌شود و مطالبه‌گری اولین نقطه‌ی تغییر است. با توجه به این پارامتر، من در این زمینه خوش‌بین هستم وگرنه پارامترهای دیگر  عموماً پارامترهایی نیست که چندان بتوان نسبت به آن‌ها دید خوبی داشت.

 

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری شقفنا ، تاریخ انتشار: 9فروردین 1397، کدخبر:   541085،www.fa.shafaqna.com

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین