پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۱۸۸۷۳
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۸
در سال گذشته هنرمندان بسیاری درگذشتند؛ هنرمندانی که انسان‌های پرتلاشی بودند.
شعارسال: در سال 96 هنرمندان بسیاری از کنار ما رخت بستند و راهی سفر و سرمنزل همیشگی خود شدند، هنرمندانی که در زندگی خود همیشه افراد پرتلاشی بودند.

در ادامه به تعدادی از هنرمندانی که در حوزه ادبیات و شعر سفر زمینی خود را بدرود گفتند و به دیار باقی شتافتند، (از نیمه اسفند 95 تا پایان سال 96) اشاره می‌شود:

احمد عزیزی

4 دی 1337، سرپل ذهاب

16 اسفند 1395،‌کرمانشاه

وقتی هنوز مدرسه نمی‌رفت، تابلوها و اسامی خیابان‌ها توجهش را جلب می‌کرد، آنقدر که ورق و مداد برمی‌داشت و از روی آنها تمرین نوشتن می‌کرد برای همین احمد قبل از دبستان خواندن و نوشتن یاد گرفته بود. تمام کودکی‌اش به حشر و نشر با عشایر چادرنشین گذشت؛ به دویدن بین گوسفندان و چادرها و بازی با خاک و آب جوان‌تر که شد مثنوی‌هایش را هم با وصف طبیعت شروع می‌کرد و بعد سراغ حرف اصلی شعرش می‌رفت که اغلب آمیخته با عرفان اسلامی و تمجید از اهل بیت بود. او با جسارت و مهارت ویژه‌ای به سبک هندی ترکیباتی تازه و نو می‌ساخت و در نگارش متن‌های شطح‌گونه و سرودن مثنوی‌های آیینی و انقلابیف سبک و روش جدیدی پدید آورته بود.

او سرودن شعر را از مجله‌ی جوانان شروع کرد؛ تقریبا همان وقتی که جنگ شروع شده بود با آغاز جنگ به تهران نقل مکان کرد و در روزنامه‌ی جمهوری اسلامی مشغول به کار شد و باز به سرودن ادامه داد از او آثار زیادی به چاپ رسیده است از جمله ملکوت تکلک، سیل گل سرخ، روستای فطرت ترجمه‌ی زخم باران پروانه و رودخانه رویا.

اسفند 86 بود که عزیزی بر اثر تشنج بیماری قبلی و کلیوی دچار کاهش سطح هوشیاری شد. در بخش آی‌سی‌یو بیمارستان امام رضای کرمانشاه بستری و درمان او آغاز شد. اما احمد بعد از گذشت سه سال تنها می‌توانست سخنان اطرافیانش را بشنود و با لبخند و اشک به شادی‌ها و غم‌های پیرامون خود عکس‌العمل نشان دهد. در سال‌های بعد هم وضعیت جسمانی‌اش تغییر ویژه‌ای نکرد و حتا وخیم‌تر هم شد و بعد از 9 سال که هنوز در حالت غما به سر می‌برد، در 16 اسفند 1395 چشم از دنیا بست. 17 اسفند همان سال رهبر انقلاب که پیش‌تر برای رسیدگی به وضعیت او به عیادتش رفته بودند، درگذشت احمد عزیزی را تسلیت گفتند.

حبیب‌الله چایچیان

1302، تبریز

9 آذر 1396، تهران

تا شش سالگی تبریز بود و بعد همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. اولین شعرش را وقتی 15 ساله بود سرود؛ پدرش را از دست داده بود و شعر را برای او گفت. در آن شعر، از یاد پادر گفته و خدا را شکر کرده بود که مادر هست، مادر تشویقش کرد. حبیب‌الله بزرگ می‌شد و درس می‌خواند و همچنان شعر هم می‌گفت؛ به تشویق مادر بیشتر در رثای ائمه، درسش را در مدرسه‌ی ایران و آلمان تمام کرد و مدتی بعد هم به استخدام بانک ملی در آمد یک روز، بعد از سفری که به کربلا داشت هر چه شعر با موضوعی غیر از امامان سروده بود در آتش سوزاند. شهرت چایچیان به خاطر سبک شعرهایش بود؛ شعرهایی آیینی، مذهبی در قالب دوبیتی، شعرهایی که ورد زبان مداحان شده بود و بعد در مراسم عزاداری خیلی راحت سر زبان مردم افتاد. اشعاری مثل امشب شهادت نامه‌ی عشاق امضا می‌شود که شب‌های عاشورا در حسینیه‌ها و دسته‌ها زمزمه می‌شود. یا آمدم ای شاه پناهم بده در رثای امام رضا(ع)، از سروده‌های اوست.

دیوان اشعار چایچیان که نام «حسان» را به عنوان تخلص انتخاب کرده بود، در سه جلد منتشر شده است. او خودش و اشعارش را متاثر از علامه امینی و علامه عسگری می‌دانست و بارها در مراسم شعر خوانی رهبر انقلاب شعر خوانده بود. چایچیان در 94 سالگی بر اثر کهولت سن از دنیا رفت.

فیروز زنوزی جلالی

1 آبان 1329، خرم‌آباد

5 اردیبهت 1396، تهران

پدرش نظامی بود و بارها برای زندگی از شهری به شهر دیگر رفته بودند. سال‌های پایانی مقطع ابتدایی تا آخر دبیرستان را با خانواده در تهران ماند و بعد خودش در 20 سالگی به بوشهر رفت و عضو نیروی دریایی شد.

رنجی که آنجا متحمل شد وادارش کرد به قلم پناه ببرد و آنچه نوشت، شد داستان یک لحظه بیش نیست. آن را برای مجله‌ی فردوسی فرستاد و اینگونه بود که در سال 1350 وارد فضای داستان نویسی شد با وجود این، ارتش از انتشار داستان‌هایش ممانعت کرد و او سال 54 برای ماموریت عازم ایتالیا شد. وقتی برگشت در سال 56 داستان تمشک وحشی را در روزنامه کیهان به چاپ رساند و نویسندگی‌اش را از سر گرفت. 10 سال بعد که همکاری‌اش را با حوزه‌ی هنری با چاپ داستان لک‌لک‌ها در گاهنامه‌ی داستان شروع کرد برنده‌ی مسابقه‌ی نمایشی نامه‌نویسی فجر شد و نمایش‌نامه‌ی درختی در برزخ رتبه‌ی نخست را به دست آورد.

درون‌مایه اغلب آثار پرشمار زنوزی، درد و رنج انسان‌هاست از فر یا از جنگ یا از بخت. او د رزمینه‌های مختلف نقد، فیلمنامه‌، نمایش‌نامه، داستان کوتاه، رمان و داستان بلند اثر چاپ شده دارد که جوایز بسیاری هم به خود اختصاص داده‌اند از جمله جایزه‌ی قلم زرین و جایزه‌ی ادبی جلال آل احمد برای رمان قاعده‌ی بازی در سال 78.

او که سال 75 در پی سانحه‌ی رانندگی به درجه‌ی ناخدا یکمی بازنشسته شده بود در زمستان 94 متوجه سرطان ریه‌اش شد. بدن  او تا فروردین 95 بیشتر نتوانست شیمی‌درمانی را تحمل کند و پزشکان این روش درمانی را متوقف کردند. زنوزی در بهاهر 96 از دنیا رفت.

افشین ید‌اللهی


21 دی 1347، اصفهان

25 اسفند 1395، هشتگرد

از کودکی عاشق شعر بود و موسیقی، اشعار فردوسی را می‌خواند و بالاخره در 15 سالگی اوین شعرش را سرود؛ شعری که ناگهان به ذهنش آمد و او را متوجه استعدادش کرد. دیپلم را از دبیرستان البرز تهران گرفت و در رشته‌ی پزشکی دانشگاه کرمان قبول شود. تخصص اعصاب و روان را از داشنگاه شهید بهشتی تهران دریافت کرد و در عین حال شعر و ترانه هم می‌سرود. سال 1376 فعالیتش را در سازمان صدا و سیما به عنوان ترانه‌سرا شروع کرد. پس کوچه‌های عشق را خشایار اعتمادی با همراهی ارکستر بزرگ صدا و سیما اجرا کرد. بعد از آن هم ترانه‌ی از پارس تا خزر با آهنگ‌سازی شادمهر عقیلی اجرا شد. کم‌کم این ترانة‌های او بود که همراه اغلب تیتراژ‌های ابتدایی و پایانی سریال‌ها پخش می‌‌شد و به راحتی در ذهن مخاطب می‌ماند. شب دهم، خوش رکاب، نیمکت، لبه‌ی تاریکی، مدار صفر درجه، در مسیر زاینده‌رود و میوه‌ی ممنوعه از جمله‌ی این سریال‌ها بود. سال 1380 به همراه دوستان ترانه‌سرایش «خانه‌ی ترانه» را راه‌اندازی کرد. در این خانه، دکتر یداللهی و شعرای دیگر به خواندن و نقد ترانه‌ها و برگزاری جلسات کارگاهی می‌پرداختند. در اواخر زمستان 1395 دکتر یداللهی که به تازگی ازدواج کرده بود، همراه همسر و برادر همسرش در جاده‌ی هشتگرد دچار تصادف شدیدی شد و در بیمارستان هشتگرد از دنیا رفت. مرگ ناگهانی او همسرش که بعد از 15 روز ماندن در کما به او پیوست، بازتاب زیادی بین علاقه‌مندان شعر و ادبیات داشت.

محسن سلیمانی

16 مهر 1338، تهران

2 بهمن 1396، بلگراد، صربستان

سلیمانی فارغ‌التحصیل رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی بود نویسندگی را از سال 59 با پذیرفتن واحد ادبیات داستانی در «حوزه‌ی اندیشه و هنر اسلامی» و همین طور سردبیری جننگ سوره شروع کرد. سردبیری شماره‌های 1 تا 9 این جنگ به عهده‌ی او بود تا سال 66 او و 16 نفر دیگر از جمله حسن حسینی، بیوک ملکی، قیصر امین‌پور و فریدون عموزاده خلیلی در این سال در اعتراض به سیاست‌های مدیریت خوزه، از آن جدا شدند و سلیمانی فعالیت در کیهان فرهنگی را به عنوان مسئول بخش ترجمه‌ی ادبی و ادبیات داستانی آغاز کرد. از فعالیت‌های فرهنگی و هنری بعدی سلیمانی می‌توان به دبیری بخش فنی روزنامه همشهری در سال 70 و صبح امروز و بهار در سال 79 و تدریس داستان‌نویسی در دانشکده‌ی هنرهای زیبا اشاره کرد. کتاب‌هایی مانند چشم در چشم آینه، از روی دست رمان‌نویس، رمان‌نویسی در وقت اضافه، سالیان دور، آشنای پنهان و ترجمه‌ی رمان‌های مشهوری چون فرانکنشتاین اثر مری شلی، دکتر جکیل و آقای هاید اثر رابرت لویی استیونسن، بابا لنگ دراز اثر جین ویستر و پینوکیو اثر کارلو کلودی تنها بخشی از 80 عنوان اثر تالیفی و ترجمه‌ای سلیمانی است. او که در سال 94 از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشان درجه یک هنری را دریافت کرده بود، سال‌ها در لندن و نیویورک مسئول بخش فرهنگی ایران بود و این سال‌ها سمت رایزن فرهنگی ایران در صربستان را داشت. صبح دوم بهمن بود که سلیمانی بر اثر حمله قلبی از دنیا رفت و در قطعه‌‌ی هنرمندان پوشیده از برف بهشت‌زهرا به خاک سپرده شد.

فضل‌الله اعتمادی

1309

8 تیر 1396، اصفهان

در خانواده روحانی به دنیا آمد. علاوه بر تحصیلات عادی، تحصیلات حوزوی هم داشت. در حوزه از استادانی چون ملاعلی ماربینی و شیخ احمد فیاض دروس دینی و ادبیات عربی را فرا گرفت. اعتمادی در سرودن شعر استعداد فراوان داشت. به واسطه‌ی علاقه و استعدادش در بیشتر انجمن‌های ادبی شهر اصفهان مثل انجمن سعدی، پروانه، کمال و صائب شرکت می‌کرد. توانایی ویژه‌ی اعتمادی در سرودن مرثیه و استفاده از فن «ماده تاریخ سرایی» در اشعارش بود و سروده‌های زیادی از او در مدح و رثای معصومین به یادگار مانده است او در 87 سالگی از دنیا رفت.

ملامحمدی السکرانی

1323، شادگان

8 فروردین 1396، شادگان

فرزند خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل‌بیت بود. پدرش ملا فاضل، شاعر پرآوازه بود و پسرش را در دامان شعر پرورش داده بود. او هم به واسطه‌ی طبع شعر ذاتی و ارثی و همین طور علاقه به اهل‌بیت مشغول سرودن اشعاری در مدح و ثنای ایشان شد. ملامهدی در قالبی به عنوان «ابوذیه» شعر می‌سرود، همان قالب شعر عربی که پدرش به سرودن شعر در آن مشهور بود. او که بین امامان علاقه ویژه‌ای به حضرت مهدی داشت، سبکی را در سرودن شعر بنا نهاد به نام «مهداویات». دیوان مهداویات او که به زبان عربی چاپ و منتشر شده براساس همین سبک و در ثنای امام دوازدهم است. ملا مهدی در بهار سال 96 به علت کهولت سن از دنیا رفت.

غلامحسن اولاد

6 آبان 1329، دهرم، فیروز‌آباد فارس

5 فروردین 1396، شیراز

طبع شاعرانه را به ارث برده بود و از 10-12 سالگی زیر سایه‌ی تشویق‌های مادر شعر می‌گفت، پدر، خانواده را از روستای کوچک‌شان به شهر آورده بود تا بچه‌ها فرست تحصیل داشته باشند. غلامحسین دیپلم طبیعی را از دبیرستان قاموس فیروزآباد گرفت. وقتی 18 ساله شد اشعارش از رادیو شیراز پخش می‌شد. همزمان که مدرک کارشناسی قضایی را گرفت و در اداره‌ی دادگستری شاغل شد، شعر هم می‌سرود. اولین شعر نیمایی‌اش را روزنامه‌ی «پیغام امروز» چاپ کرد و اولین غزلش را مجله‌ی «اطلاعات جوانان». از نویسندگان رادیو شیراز هم بود برای سه برنامه «یادداشت‌های یک روستایی»، «میزگرد ارواح» و «نقد شعر و قصه‌ی آدینه». از همان سال 51 که به شیراز سفر کرد اشعارش در اغلب روزنامه‌ها و مجلات به چاپ می‌رسید ولی خودش به فکر چاپ کتابی مستقل نبود. اولین کتاب او به تشویق همسر و دوستانش در سال 69 چاپ شد. باغ آتش با 317 غزل و سه مثنوی از میان آثار او می‌توان به بهار و تکه‌ی مهتاب، تریشه‌های غزل، تو سرو هم که نباشی بلند بالایی و سایه‌های ترک خورده اشاره کرد. آخرین اثر غلامحسن اولاد صحرای بایزیدی بود که مشتمل بر 100 غرل و یک مثنوی در سال 95 رونمایی شد او در بهار سال بعد در 67 سالگی درگذشت.

میهن بهرامی

11 تیر 1326، تهران

3 اردیبهشت 1396، تهران

میهن‌دخت را مادری بزرگ کرد که خیلی زود همسر جوانش را از دست داد و برای به دست آوردن حضانت بچه‌هایش جنگید با خیاطی که البته در آ« تبحر فراوان داشت زندگی گذرانده بود و به دخترانش به تنها خیاطی و گلدوزی که تیزبینی و داشتن نگاه نقاد و زیبایی‌شناسی را آموخته بود این بود که میهن‌دخت 11 ساله وقتی زیر نظر استاد جعفر پنگر، نقاشی را می‌آموخت به سبکی خاص در کشیدن گل و منظره رسید که بعدها کارشناسان هنر در لندن تحسینش کردند. 17 ساله که بود، اولین رمانش را نوشت و منتشر کرد. رمان زنبق ناچین نشان داد ه دایره‌ی واژگاه میهن‌دخت چه قدر وسیع است. او از طرفی کلمات رایج مردم شهر را وارد زبان ادبی کرده بود و از طرف دیگر واژگان جدیدی ساخه بود که قبل از آن وجود نداشت.

بهرامی در سال‌های 59 و 60 داستان‌های تالیف کرد که به صورت کتاب قصه همراه با نوار کاست منتشر شد از جمله قصه‌ی ماه خانوم، سفر کوچک به فضا و بازنویسی دو قصه‌ی قدیمی کدو و کدو قلقله‌زن این‌ها بدنه‌ی فعالیت‌های او در زمینه‌ی ادبیات کودک و نوجوان را تشکیل می‌داد.

میهن‌دخت فوق لیسانس جامعه‌شناسی و دکتری فلسفه‌اش را از دانشگاه تهران گرفته بود و در دانشگاه یوسی‌ال‌ای کالیفرنیا هم روان‌شناسی اجتماعی خوانده بود. وقتی دانشگاه تهران بود با محمد متوسلانی، دانشجوی سینماگری که سال آخر رشته‌ی زبان انگلیس بود آشنا و رابطه‌ی عاشقانه‌شان در پاییز 1345 منجر به ازدواج شد. متوسلانی در سال 1368 فیلم جست‌وجوگر را براساس قصه‌ی میهن بهرامی ساخت که دیپلم افتخار هشتمین جشنواره‌ی فیلم فجر را گرفت و او را نامزد بهترین کارگردانی هم کرد.

تابستان سال 95 بهرامی ناگهان متوجه سرطان ریه و عارضه‌‌ی قلبی‌اش شد و بعد از مدتی هم دچار شکستگی پا شد. شرایط جسمانی‌اش طی یک سال رو به وخامت گذاشت و سرانجام در بیمارستان دی از دنیا رفت.

حسین توفیق

29 تیر 1308، تهران

9 فروردین 1396، تهران

او یکی از بازماندگان خاندان مطبوعاتی توفیق بود و هم نام با موسس مجله‌ی فکاهی توفیق وقتی انتشار مجله در دهه‌ی 30 برای بار دوم متوقف شد، حسین و دو برادرش برای انتشار مجدد آن تلاش کرده و سال 36 موفق شدند، اولین شماره از دوره‌ی سوم آن را منتشر کنند. از همان زمان حسین توفیق شد سردبیر و تا آخرین روز که مجلسه به دستور امیرعباس هویدا در سال 1350 توقیف شد، آن را هر پنج‌شنبه منتشر کرد. کیومرث صابری، عمران صلاحی و هادی خرسندی از جمله نویسندگان همیشگی مجله بودند که تا روز آخر به فعالیت ادامه دادند. اواخر، فشار سانسور روی مجله زیادتر از قبل شده بود به طوری که قبل از چاپ، ماموران خودشان را با نردبان به پنجره‌ی انتشارات می‌رساندند و همان جا مجله را زیر و رو می‌کردند و دستور سانسور می‌دادند. این بار که مجله توقیف شد برای همیشه بود، هر چند در سال‌های اخیر ایده‌ای انتشار دوباره‌ی توفیق در سر حسین توفیق بود.

در اولین روزهای بهار 96 حسین توفیق به علت عفونت ریه در بیمارستان بستری شد و چیزی نگذشت که در 88 سالگی از دنیا رفت.

برهان الدین حسینی

24 آذر 1325، اصفهان

23 آذر 1396، اصفهان

برهان‌الدین از 15 سالگی داستان می‌نوشت. همان سالها بود که اولین داستانش را برای مجله‌ی صدف تهران فرستاد و آنجا به چاپ رسید. معلم زبانش، احمد گلشیری که توانایی او را در نوشتن داستان و شناختن شعر دید او را به حلقه‌ی ادبی «جنگ اصفهان» معرفی و تشویقش کرد تا به آنها بپیوندد. حسینی در آنجا با نویسندگانی چون محمد حقوقی و ابوالحسن نجی آشنا شد. دوستی‌ای که بین آنها شکل گرفت تا زمان مرگ استاد نجفی ادامه داشت. بعد از انقلاب حسینی به هیئت تحریه‌ی مجله‌ی زنده رود پیوست و نه تنها داستان و شعرها، بلکه نقدهایش را در این مجله به چاپ رساند او که حالا منتقد ادبی معروفی بود، سردبیر مجله‌ی فرهنگی و هنری فرهنگ پارسی را هم برعهده داشت و علاوه بر این مجلات، نقدها و نظراتش در مجلات سینما و ادبیات،< ادبیات و فلسفه‌ی ماه و عصر پنج‌شنبه‌ها چاپ می‌شد با این وجود حسینی کتاب داستانی از خود منتشر نکرد و تنها مقید بود. در هر شماره از جنگ ادبی اصفهان یک داستان کوتاه از خود چاپ کند، وقتی در 23 آذر یعنی یک روز قبل از روز تولدش بر اثر عارضه‌ی قلبی از دنیا رفت، دو رمان و چهار مجموعه داستان از او در دست چاپ بودند.

محمد خرمشاهی

1290، ساوه

23 فروردین 1396، اراک

گل‌مراد، درویش، میلاد و.. تعداد اندکی از 90 اسم مستعاری هستند که استاد خرمشاهی با استفاده از آنها به بیان مسایل و دغدغه‌هایش به صورت طنز و شعر می‌پرداخت. از 12 سلاگی عضو تحریریه‌های مجله‌ای شده بود و بعد از ازدواج که به تهران آمد همزمان شعر می‌گفت و درس می‌خواند. با نشریات مشهوری مثل گل‌آقا و توفیق همکار بود و به طنزپردازان معروفی چون عمران صلاحی، ابوالقاسم حالت و کیومرث صابری فومنی دوست در دهه‌ی 70 ستون ثابتی داشت در روزنامه کیهان که مرتب طنز اجتماعی می‌نوشت. ولی کم‌کم به علت بیماری چشم، کار روزنامه  را رها کرد او از نویسندگان مهم برنامه‌ی طنز صبح جمعه با شما محسوب می‌شد و یکی از اشعارش آن‌قدر به دل نشسته بود که انگجار شده بود شعار برنامه. «زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی / چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی

خرمشاهی خالق دو هزار لطیفه بود و بعضی عباراتی که ساخته بود مانند ضرب‌المثل در فرهنگ مردم جا گرفت مثل: «درخانه‌ی ما رونق اگر نیست صفا هست» یا «چوب خدا صدا ندارد».

از استاد علاوه بر اشعار و طنز کتاب‌هایی مثل دیوان خرم، شیخ شنگول و دنیای شادی‌ها به یادگار مانده است. او که تاریخ شفاهی شعر و نشریات طنز ایران به حساب می‌آمد در 23 فروردین بر اثر کهولت سن درگذشت.

اسماعیل رها

2 اسفند 1310، تهران

30 شهریور 1396، تهران

دوستانش اولین مجموعه شعرش با نام خوشه‌ی تلخ را در سال 34 بدون اطلاع او منتشر کردند از آنجا که به نظر او کمتر شاعری با نخستین مجموعه شعر خود مشهور شده است و گاهی بعد از گذشت زمان منکر همان مجموعه م‌ی‌شود، از این کار دوستانش نرنجید و راضی بود.

در جوانی به همراه دوستش نصرت رحمانی در انجمن شعر خلعتبری شرکت می‌کرد این انجمن را پدر سیمین بهبهانی ایجاد کرده بود و شاعرانی چون آتشی، حقوقی و شاملو در آن حضور مستمر داشنتد. رها، نبود انجمن‌های آزاد شاعران را در روزگار ما یک کمبود می‌دانست هرچند که فکر می‌کرد شاعر شدن یا نشدن آدم‌ها ربط خاصی به حضور در انجمن ادبی ندارد و شاعری شاعر می‌‌شود که پیروز پیدا کند. مثل ممبهبهانی و منزوی که پیروان نیما بودند و از نظر او شعری ماندگار می‌شود که حتا با انداشتن قوت کافی با احساسات مردم یکی باشد.

اسماعیل شاعری بود فارغ‌التحصیل از دانشکده‌ی افسری اشعارش چنان با فاصله از فضای نظامی بود که کسی با خواندن آنها متوجه شغل او نمی‌شد. در روزهایی که افسر بود، شعری درباره‌ی تهران سرود که در آن به وضعیت سیاسی و اجتماعی انتقاد کرده بود. شعر را در جمعی خواند و از آن تاریخ یعنی سال 1334 به مدت 10 سال از چاپ و انتشار شعرهایش بدون مجوز اطلاعات منع شد. 10 سال بعد به شیراز رفت و به تشویق دوستانش دوباره شروع به سرودن کرد.

از جمله آثار اسماعیل رها که در 86 سالگی بر اثر کهولت سن از دنیا رفت، می‌توان به لب تلخی و فنجان، طلایه‌ای بر پاییز، طلایه‌ و باران، بیراهه‌ی خورشید (شعر بلند)، جرقه‌ای در باد (شعر کوتاه) و کوتاه مانایلند اشاره کرد و البته اشعاری که هنوز منتشر نشده‌اند.

محمد رئوفی‌مهر

1 مهر 1304، همدان

22 شهریور 1396، همدان

با این که پدرش قناد بود ولی دوست داشت او تحصیل کند تا وقتی دبستان در شهر سروشکل بگیرد، پدر و مادرش او را در خانه و مکتب تعلیم دادند و بعد به دبستان فرستادند. بعد از دبستان دو سالی مشغول کار شد و بعد دوباره به تحصیل برگشت. در دبیرستان استادانی چون زرین‌قلم، شادفر و فقیهی داشتند. 1327 دیپلم ادبی را که گرفت رفت تا در آموزش و پرورش مشغول به کار شود. دغدغه و تلاش زیاد باعث شد در دو رشته‌ی دانشگاه قبول شود؛ حقوق و فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه ایراد گرف. و سال و نیم حقوق خوانده بود اما میل به فرهنگ و تدریس و تعهدش به آموزش و پرورش، بر علاقه‌اش به حقوق چربید. رئوفی مهر در دانشگاه از محضر محمود هومن استفاده کرد که استاد فلسفه بود و به پنج زبان مسلط او به دانشجویانش احترام زیادی می‌گذشت و همین نکته الگویی برای رئفی مهر شده بود. لیسانس فلسفه و علوم تربیتی را که گرفت دیگر تمام وقتش را برای تدریس و تربیت معلم در همدان گذاشت تا بازنشستگی.

اولین داستانش را در سال 48 نوشت به نام رقس مردگان که داستانی اجتماعی بود. سنگلاخ را در سال 58 نوشت که باز رویکردی اجتماعی داشت. توجه به اخلاق و عواطف انسان‌ها ویژگی داستان‌ها و نوشته‌هایش بود. او مجموعه مقالات متعددی هم نوشت مثل باباطاهر چه می‌گوید. سال 52 مردان و زنان بزرگ سال 59، سوته‌دل سخن می‌گوید سال 82 و مشاهیر همداان در سال 88، رئوفی‌مهر نشان درجه 3 فرهنگ داشت و به خاطر تلاش‌هایش در گستره‌ی شعر و ادب تقدیرنامه دریافت کرده بود که این فقط یکی از تقدیرنامه‌های اوست. او که شاگردانی چون ابوالحسن روح‌القدس، جلال محقق و هادی گروسین را تربیت کرده بود در 92 سالگی در زادگاهش درگذشت.

غلامرضا شکوهی

بهمن 1328، تربت جام

10 مرداد 1396، تهران

طبع شاعرانه و لطیفی داشت، از همان کودکی در رفتارش پیدا بود به حیوانات و رودخانه و طبیعت علاقه داشت و وقتش را با اینها می‌گذراند. 10 ساله بود که کتابی به دستش رسید. از یک طرف کتاب اشعار حافظ نوشته شده بود و از طرف دیگر اشعار سعدی کتاب انگار به عنوان هدیه بین آدم‌هایی چرخیده و حالا رسیده بود به غلامرضا دبیرستانی که بود به پیشنهاد دوستش صفحه‌ی ادبیات روزهای پنج‌شنبه‌ی مجله‌ی «آفتاب مشرق» را به دست گرفت. بی‌هیچ اغماضی شعرهایی که از سوی نوجوانان به دستش می‌رسید می‌خواند و نقد می‌کرد و بهترین‌های هفته را در صفحه به چاپ می‌رساند. نوجوانان مشهد هم مجله با شور می‌خریدند تا اشعار خودرا در آن بخوانند. در جوانی با دوستان دانشجویش حلقه‌‌ی ادبی و شاعرانه‌ی خودشان را ترتیب دادند و به خواندن و نقد کردن اشعارشان پرداختند. سال 55 به استخدام آموزش و پرورش درآمد و با این که فلسفه خوانده بود معلم ادبیات شد؛ معلمی که وزن‌های عروضی را از معلمان ادبیات خوانده بهتر می‌دانست او پدری ارتشی داشت که حافظ کل قرآن بود و به دیگران هم یاد می‌داد. به خاطر علاقه‌ی پدر به اهل بیت بود که او غلامرضا و برادرش غلامحسین نام داشت. این علاقه به شکوهی و طبع شعرش هم رسیده بود و او به اشعار آیینی‌اش مشهور بود. یک ساغر نگاه، سرمه‌ای در غزل صد پرده آواز خاموش و آهی به باغ آیینه از جمله آثار اوست. شکوهی که برای شرکت در شب شعر رضوی به تهران سفر کرده بود، هنگام بازگشت دچار حمله‌ی قلبی و مغزی شد و از دنیا رفت.

سیدجلال طیب

1 فروردین 1306، کرمان

4 شهریور 1396، کرمان

از 16 سالگی اهل تئاتر بود. با هم سن و سال‌های خودش گروه نمایش تشکیل داده بودند و این طرف و آن طرف اجرا می‌کردند. همین هم برایش اسباب خبر شد سال 1321 با اقتباس از شاهنامه نمایش بیژن و منیرژه را روی صحنه برده بود که علی‌محمد رجایی، استاد تئاتر آن زمان که به چارلی چاپلین ایرانی معروف بود اتفاقی کارشان را دید او در راه سفر از زاهدان به تهران بود و آ« روز را باید در کرمان می‌ماند در شهر می‌گشت که به محل اجرای تئاتر رسید. رجایی از کار گروه نوجوان شگفت‌زده شد و از آنها دعوت کرد با او گروهی تشکیل بدهند. با همراهی طیب و بعضی دیگر از دوستانش گروه حرفه‌ای‌تری تشکیل شد آنها بعد از تمرین‌های زیاد، نمایش پیر بوالهوس را به مدت یک ماه و نیم در دبیرستان پهلوی آن زمان کرمان روی صحنه بردند و با فروش سریع همه‌ی بلیط‌ها مواجه شدند. طیب در 26 سالگی و بعد از سربازی برای فعالیت‌های هنری به شهرهای اصفهان و مشهد و تهران سفر کرد. کودتای 28 مرداد را در تهران و از شاهدان عینی ماجرا بود تا وقتی تهران بود، هم کلام و هم‌نشین افرادی چون شهریار، سهراب سپهری، فروغ فرخزادو سیمین بهبهانی بود. او برای تقویت و ارتقای تئاتر کرمان به شهرش بازگشت و پدر معنوی هنرمندان کرمان شد. طیب که با وجود کهولت سن، حافظه و روحیه‌ی بالایی داشت در 91 سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.

مجتبی عبدالله‌نژاد

1348، کاشمر

15 آذر 1396، تهران

رشته‌ی ریاضی قبول شده بود، در دانشگاه فردوسی مشهد کلاس‌ها را می‌رفت و نمی‌رفت خودش زبان انگلیسی می‌خواند و به ادبیات مشغول بود. بالاخره علاقه‌اش به ادبیات به ریاضیات جربید و دانشگاه را نیمه‌کاره رها کرد. 20 ساله که شد اولین اثر ترجمه‌اش یعنی تاریخچه‌ی مختصر نقد ادبی در سال 68 منتشر شد هم مترجم بود هم مولف به زبان عربی و انگلیسی تسلط داشت و به ظرایف زبان فارسی، احاطه شعر هم می‌سرود اولین مجموعه شعرش سال 72 به نام آوازهای ماه و معادله‌های ریاضی به چاپ رسید.

عبدالله‌نژاد به ادبیات پلیسی علاقه داشت و تمرکز کاری زیادی هم روی ترجمه‌ی آثار آگاتا کریستی داشت. از نظر عبدالله‌نژاد داستان‌های جنایی بازتاب اهمیت قائل شدن جامعه‌ی بطن آن داستان برای جان انسان‌هاست؛ جامعه‌ای که در آن حال آدمی ارزشمند است. او از نویسندگان معروفی چون دونا روزنبرگ، مایکل تالبوت و جک هیگینز هم داستان ترجمه کرده بود.

او ژانری را در ادبیات ابداع کرد که تلفیقی بود از تخیل و پژوهش کتاب گفت‌وگو با مسعود سعد سلمان. براساس این ژانر نوشت سعد سلمان شاعری بود در اوایل قرن ششم که به خاطر 18 سالی که در زندان بود اشعارش به «حبسیه» معروف شد. کتاب گفت‌وگو با مسعود سعد سلمان مبتنی بر 60 منبع است.اینها و مقالاتی که او در مجلات مختلفی چون کلک، سمرقند، رودکی و شوکران منتشر کرد از جمله آثار اوست. عبدالله‌نژاد در 48 سالگی بر اثر حمله‌ی قلبی درگذشت.

اردلان عطاپور

28 دی 1336، تهران

8 بهمن 1396، تهران

مطالعه علاقه‌ی اصلی‌اش بود؛ از کودکی که وقت‌های فراغتش را در کتابخانه‌ی بزرگ پدر می‌گذراند تا وقتی دیپلم ریاضیاش را گرفت در دانشگاه جامعه‌شناسی خواند و علاقه‌ی او به مسائل اجتماعی و سیاسی راه او را به همکاری با مطلوعات باز کرد. این همکاری را از دهه 70 شروع کرد. ابتدا از نشریه‌ی چیستا و ارغوان و بعد نشریاتی مثل همشهری، کتاب ماه، گلستان قرآن، اکنون، حوادث، دنیای اقتصاد و فیلم سینما. عطارپور به مدت سه سال سردبیری روزنامه‌ی جهان صنعت هم بود. کتاب‌های زیادی از او منتشر شده است. مثل هفت خط زجام حافظ، اقتدا به کفر که پژوهشی درباره‌ی شیخ صنعان عطار نیشابوری است، توهم توطئه، درخت عقیم، مثل همیشه نیست، پیامبر کفرگو، مولای درز فللسفه که تاریخ فلسفه است به زبان طنز و همکاری در تصحیح نسخه‌ای از شاهنامه فردوسی. همین طور ترجمه‌ی کتاب مشهور تائوته چینگ. علاوه بر اینها آثار دیگری از او در دست چاپ است. فردای روزی که عطارپور، نوشتن مدرنیته یعنی خوردن از درخت ممنوعه را تمام کرد و آن را به ناشر سپرد، بر اثر ایست قلبی در 60 سالگی درگذشت؛ در یک روز آرام برفی.

ناصر مطیعی‌نژاد

6 شهریور 13147، اصفهان

30 خرداد 1396، اصفهان

وقتی در نوجوانی وارد انجمن ادبی کمال شد، یک سال از شعر سرودنش می‌گذشت. از سال 35 تا 39 به طور مستمر در محفل ادبی که در چای‌خانه‌ی انسی اصفهانی برقارر بود شرکت می‌کرد. همراه دوستان و هم‌نشینان شاعر و ادیبی مثل حمید مصدق، فیروز فیروزنیا، کمال حسینی، طلایی و قیام. آن جا کشیب اصفهانی شعرهای قاآنی را می‌خواند و تفسیر می‌کرد و شرکت‌کنندگان اشعار و مطالب ادبی خودشان را به او می‌دادند تا نقدشان کند. آن روزها مطیعی دانش‌آموز دوره‌‌ی دبیرستان مدرسه‌ی سعدی بود و برخلاف علاقه‌اش مشغول خواندن رشته‌ی طبیعی. اما او سختی تحصیل در رشته‌ای را که دوست نداشت با برعهده گرفتن مسئولیت کتابخانه‌ی مدرسه برای خود هموار می‌کرد. در کتابخانه ساعت‌ها با دوستان شاعرش حرف می‌زدند و شعر می‌خواندند. همان جا بود که جرقه‌‌ی تشکیل یک حلقه‌ی ادبی زده شد و انجمن ادبی «صائب» شکل گرفت. مطیعی از همان ابتدا مسئولیت اعلام برنامه‌های انجمن را به عهده داشت. سال 38 انجمن، چهار شماره نشریه‌ی یک صفحه‌ای به چاپ رساند و سال بعد مجله‌ای به نام «غنچه» را منتشر کرد. اولین مطلب مطیعی در 21 سلاگی در مجله چاپ شد و در 22 سالگی نقد کتابی از او منتشر شد. آن روزها مطیعی در حال مطالعه و تحقیق راجع به تاریخ مطبوعات ایران بود که حاصل آن تحقیقات 40 جلسه سخنرانی در انجمن صائب طی سال‌های 37 تا 40 بود. یکی از کتاب‌های چاپ شده‌ی مطیعی که موسس کانون بازنشستگان دانشگاه اصفهان و همچنین عضو انجمن حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی ایران بود، ماه، اما سرگردان است که مجموعه‌ای از شعرهای او از سال 35 تا 85 است. او در حالی که مدیریت کتاب‌فروشی «اندیشه» را به عهده داشت در 30 خرداد 1396 درگذشت.

کیومرث منشی‌زاده

1317، جیرفت

26 فروردین 1396، تهران

تا پایان دبیرستان در شهر جیرفت ماند و وقتی به تهران آمد که می‌خواست در دانشکده‌ی حقوق، اقتصاد بخواند. لیسانسش را که گرفت برای ادامه‌ی تحصیل به آمنریکا رفت. آن جا در رشته‌های ریاضی و فیزیک اتمی فارغ‌التحصیل شد. وقتی به ایران بازگشت در سازمان برنامه و بودجه به عنوان کارشناس اثرژی اتمی مشغول کار شد. همزمان در دانشگاه هنر، جامعه‌شناسی هنر تدریس می‌کرد و همچنان شعر می‌گفت. منشی‌زاده معروف بود به شاعر ریاضی. از دهه‌ی 50 به این شهرت رسیده بود؛ از وقتی که اشعارش از مفاهیم و اعداد و فرمول‌های فیزیک استفاده می‌کرد. علاوه بر ابداع شعر ریاضی، منشی‌زاده بعدها در سرودن شعرهایش به استفاده‌ی خلاقانه و هنرمندانه از انواع رنگی که در زبان فارسی موجود است، روی آورد. او به طنزهای سیاسی و اجتماعی موجود در اشعار هم علاقه داشت و شعرهای خودش نیز حاوی این مضامین بود. سفرنامه‌ی مرد مالیخولیایی رنگ پریده، یک شعر بلند، قرمزتر از سفید و گزیده‌ی اشعار نام آثار چاپ شده‌ی منشی‌زاده هستند. او که به شعر کلاسیک علاقه داشت، در سال‌های اخیر در محافلل ادبی کمی حاضر می‌شد، شاید به این دلیل که روند فعلی شعر خشنود نبود. منشی‌زاده در اولین ماه اولین فصل سال بر اثر سکته‌ی مغزی درگذشت.

ابرهیم ناعم

1 مهر 1300، رشت

15 فروردین 1396، تهران

با این که کارمند ادره‌ی شلوغ ثبت اسنادت بود و درس خوانده‌ی آموزشگاه تخصصی قضایی، ملاما خود شاعرش خلوت‌گزین و و عارف و دور از هیاهوهای سیاسی و اتماعی بود. با این حال نیما یوشیج اشعار ناعم را آیینه‌ی زمان معرفی می‌کرد و می‌گفت پرمغز و با حرارت‌اند.

ناعم و نیما یوشیج دوست بودند، آنقدر که دیگران در موردشان می‌گفتند نزدیکی روحی داشتند. نیما با دیدن عکس افرادی با دیدگاه‌های متفاوت بر دیوار خانه‌ی ناعم به این نتیجه رسیده بود که ناعم در این دنیا سرگردان است.

در دورانی که شعر نوی نیما مورد عناب و نقد شدید شاعران سنتی قرار گرفته بود ناعم به اعتقاد خودش به هدف شعر اشاره کرد. او می‌خواست شعر، دیدی تازه در ادبیات ایجاد کند و این دید تازه باید قبل از تولید شعر، در شاعر ایجاد شده باشد از نظر ناعم وقتی شاعر نگاه تازه داشته باشد حتا اگر در بحرها و وزن‌های عروضی هم شعر بسراید باز هم شعر نو گفته است و گرنه کاری کرده عبث و بیهوده.

ناعم که تخلص «صافی» را از انتهای نام پدرش مرشد احمد گیلانی صوفی صافی گرفته بود، بین سال‌های 1320 تا 1375 صاحب امتیاز نشریه‌ی فردای ما بود و تنها شاعری بودکه در سده‌ی اخیر منتسب به لقب حکیم شد. او منظومه‌ی الا ای خواب‌ها را برای خواب‌هایی که می‌دید در 115 بیت سرود و مجموعه شعر اورانامه: اشعار توحیدی را در سال 1390 به چاپ رساند. ناعم 15 فروردین به دلیل عارضه‌ی قلبی در بیمارستان مهر از دنیا رفت.

 

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازخبرگزاری تسنیم  ، تاریخ انتشار: 10فروردین 1397، کدخبر:   1689772،www.tasnimnews.com

اخبار مرتبط
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۱
0
0
این همه نرمندی که ما سالانه از دست میدیم واقعا بی اندازه تاثیر میذاره در رشد فرهنگی کشور!
ا.ف75
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۰۹ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۱
0
0
هرکدام نشان دهنده ی اقتدار ادبیات ایران بودنند روحشان شاد و یادشان گرامی ...ن‌ف۸۳
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین