شعارسال: عزتالله ضرغامی هفته گذشته در کانال خود در شبکههای مجازی نوشته بود: «حزبالله لبنان، با اقتدار برنده انتخابات پارلمان لبنان شد و دنیای مقاومت را بیش از گذشته به ادامه راه امیدوار کرد. حریف هم شکست را پذیرفت و با صدای بلند اعلام کرد. پیشنهاد میکنم جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی (جمنا) یک دوره کارآموزی نزد برادران لبنانی بگذرانند». جمنا قرار بود نقش یک شبهحزب یا شبهپارلمان را برای اصولگرایان بازی کند، اما نه در انتخابات مجلس (بهویژه در تهران) و نه ریاستجمهوری به توفیق موردنظر نرسید. دلایل شکستشان هم بسیار است، اما حالا رئیس پیشین صداوسیما به چه دلیلی مشخص نیست، به تشابهاتی میان حزبالله لبنان و اصولگرایان ایرانی رسیده و پیشنهاد کارآموزی نزد آنها را داده است.
این درحالی است که نگاهی به کنش سیاسی حزبالله لبنان از قضا
حاکی از این است که آنها از نظر رفتاری بیشتر به اصلاحطلبان ایرانی نزدیکترند تا
اصولگرایان. آنچه این روزها حزبالله لبنان به آن باور دارد و در کنش سیاسی او میتوان
دید، حد قابل قبولی از تساهل و تسامح، تعامل و پذیرش و تندادن به تکثر سیاسی،
فرهنگی و سبکهای متفاوت زندگی در لبنان است. این دقیقا معکوس آن چیزی است که جریان
اصولگرایی و عقبه فکری آن به آن باور دارند. در واقع دعوای اصلی جریان اصلاحطلب و
اصولگرا در همین عدم باور و پایبندی اصولگرایان به تکثر فکری، سیاسی و فرهنگی در
جامعه ست. حزبالله لبنان در تعامل و ائتلاف با جریانهای سیاسی دیگر بهخوبی عمل
کرده است. به گونهای که این تعامل را نهتنها با احزاب و جریانهای شیعی، بلکه حتی
با سنیها و مسیحیها هم بهخوبی نشان داده است. آیا میتوان مورد مشابه آن را در
منش سیاسی اصولگرایان دید؟ جریانی که عقبه فکریاش در نهادهای دیگر حتی حضور یک
زرتشتی را در شوراهای شهر برنمیتابد و حتی با جریان سیاسی اصلاحطلب هم
سرناسازگاری دارد کجا و حزبی شیعی که با یک حزب مسیحی ائتلاف میکند یا از یک رئیسجمهوری
مسیحی حمایت میکند کجا. آنچه امروز تحت عنوان پیروزی حزبالله مطرح است، در واقع
پیروزی حزبالله و همپیمانانش است. این همپیمانان شامل احزاب سنی و مسیحی هم
هستند. درست مانند رفتاری که اصلاحطلبان در انتخابات مجلس اخیر داشتند.
فهرستی از اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل بیرون دادند. یا تلاش کردند که یک رئیسجمهور اعتدالگرا روی کار بیاید. مانند کاری که حزبالله در لبنان کرد و نقش مهمی در روی کارآمدن میشل عون مسیحی در سمت ریاستجمهوری لبنان داشت. آیا مشابه چنین سطحی از تسامح سیاسی در جریان اصولگرایی قابل پیشبینی است؟ آن هم درحالی که درون خود جریان اصولگرایی عدهای به ایدهای تحت عنوان «انتخاب اصلح» فارغ از امکان رأیآوری معتقدند و آنقدر روی این ایده خود پافشاری میکنند که به کل بازی را میبازند! حد و سطح تعامل حزبالله لبنان با گروههای دیگر تا آنجاست که حاضر میشود در دولتی حضور پیدا کند که برخی کرسیهای آن در اختیار حزب قوات معروف به فالانژترین حزب لبنان است همان حزبی که رد پایش در ربایش دیپلماتهای ایرانی وجود دارد. در حوزه فرهنگی و سبک زندگی هم اساسا اصولگرایان ایرانی هیچ نسبتی با حزبالله ندارند. حزبالله تکثر جامعه لبنان را پذیرفته و رعایت میکند و هیچگاه حتی در قلمرو شیعینشین، نهتنها نوعی خاصی از سبک زندگی را اجبار نکرده بلکه حتی برای تغییر آن تلاش هم نکرده است. این مدل از سیاستورزی را مقایسه کنید با مدل سیاستورزیای که عقبه فکری جریان اصولگرایی دنبال میکند. یک بار مشهد و بار دیگر قم را به عنوان واتیکان ایران مطرح میکند و خواستار این است که کنسرت، توریسم و... در این دو شهر به حالت تعلیق درآید.
نکته آخری که افتراق مهم حزبالله با جریان اصولگرایی را نشان میدهد، حرکت حزبالله بر مدار منافع ملی یا نقشآفرینی ملی است آنگاه که با مخالفان سیاسی خود رویارو میشود. گفته میشود که وقتی سعد حریری استعفانامه سراسر انتقادی و اعتراضیاش به حزبالله و ایران را خواند همه منتظر بودند که تحرکات تندی در سمت حزبالله رخ بدهد. اما سیدحسن نصرالله در سخنرانیاش گفت ما با سعد حریری اختلاف نظر داریم اما آقای سعد حریری نخستوزیر لبنان است و توهین به او توهین به ملت لبنان است. گفته میشود که این سخنان تصویر بسیار مثبتی را از سیدحسن نصرالله حتی بین اهل سنت شکل داد.
ضرغامی بهتر است قبل از اینکه از جمناییها بخواهد نزد حزبالله لبنان کارآموزی کند، به این پاسخ دهد که آیا آنها حاضر هستند روزگاری با اصلاحطلبان برای کسب قدرت ائتلاف کنند؟ اگر چنین دورنمایی در سیاستگذاریهای جمنا پیشبینی شده است، آن وقت شاید بتوان حرف از کارآموزی نزد حزبالله هم زد.
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت آخرین خبر، تاریخ انتشار: 22اردیبهشت1397 ، کدخبر: 4246308: akharinkhabar.ir