پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۲۸۲۰۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۲:۴۲
شاه در اوج قدرت به اوج توهم رسید و در اوج قدرت به اوج فساد رسید؛ و بعد به اوج ذلت رسید.

شعارسال: کار آمدی نظام دینی یکی از بحث های مهم و اساسی در محافل آکادمیک و رسانه ای در کشورمان است. موضوعی که با تشکیل جمهوری اسلامی بیش از گذشته طرح شده و تجریه عملی جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته بیشتر بر این بحث دامن زده است. از این رو عده ای معتقد اند نظام دینی اصولا در عصر حاضر نمی تواند کارآمد عمل کند در مقابل برخی هم جمهوری اسلامی را کار آمد می دانند و معتقد اند جمهوری اسلامی اگر با مشکلاتی که کشور های مستکبر برای آن به وجود آورد روبرو نمی شد امروز می توانست مسیر بیشتری در جهت کار آمدی بپیماید.



دکتر عبدالله ناصری از اعضای گروه مشورتی رئیس دولت اصلاحات در پاسخ به پرسش کارآمدی جمهوری اسلامی نظام را در بخش هایی کارآمد و در بخش های دیگر نا کارآمد می داند. دکتر ناصری معتقد است می توانستیم راه را بهتر بپیماییم و امروز در شرایط بهتری کشور را اداره کنیم.دکتر عبدالله ناصری در دفتر خودشان وقتی جهت مصاحبه تفصیلی دادند که نتیجه آن مصاحبه مفصلی پیرامون انقلاب بود. در ادامه بخش هایی از این مصاحبه را می خوانید.


مشاور رئیس دولت اصلاحات: شاه در اوج قدرت به اوج توهم رسید/ موقعیت ایران را به خطر انداخته بود/ امام حکومت اسلامی نمی خواست!


رهبری و مردم دو وجه اساسی انقلاب بودند


چرا انقلاب اسلامی صورت گرفت؟ این سوال را از این منظر می پرسم که در سال های منتهی به انقلاب ما در حوزه اقتصادی شاهد مشکلات حادی نبودیم و در حوزه بین الملل هم شاه حامیان قدرتمندی داشت. پس چرا به نظر شما انقلاب صورت گرفت؟

من به عنوان معلم دانشگاه خیلی در معرض این پرسش قرار می‌گیرم که الزاما هم این سوال، استفهام انکاری نیست که فرض کنیم که طرف می‌گوید نباید می‌کردیم. بسیاری هم سوال‌شان چرایی انقلاب است که باید پاسخ داده شود. اگر انقلاب را در چارچوب امر واقعی که به برای نسل امثال من مشخص است تعریف کنیم دو وجه اساسی باید برای آن قائل شویم. یکی رهبری و دیگری مردم و جامعه مدنی که امام و بنیان نگذار انقلاب را همراهی کردند. اگر بخواهم مولفه اول را توضیح دهم باید بگوییم که خیلی‌ها تفسیرشان این است که امام از اول صددرصد به دنبال تشکیل حکومت دینی بر اساس نطریه ولایت فقیه بودند.

امام از اول به دنبال تشکیل حکومت اسلامی نبود

یعنی می‌دانست به دنبال چه هست؟

بله. ولی من و خیلی‌های دیگر معتقدیم که امام از اول به دنبال این کار نبودند. از اول صحبت‌ها و گفتگو‌های امام(ره) و نصحیت‌های ایشان به شاه را می‌بینیم که تاکید بر اصلاح است. حتی زمانی که حضرت امام تبعید شدند، هزینه پرداخت کردند، کشتار فیضیه را شاهد بودند، کشتار پیشوا و ورامین را شاهد بودند، ولی باز حرف شان در دهه
۴۰،۵۰ این است که یک رویکرد اصلاح طلبانه را شاه اتخاذ کند و این عبارت را دارند که «ما تاج و تخت و سلطنت را از تو نمی‌خواهیم بگیریم، تو سلطنت کن، اما آزادی مردم، تمامیت ارضی، استقلال کشور و دین مردم باید محفوظ بماند»

امام به این نتیجه رسید که رژیم شاه اصلاح پذیر نیست

یعنی امام از اول دنبال انقلاب نبود؟

بله. اصلا صریحا جمله امام به شاه این است که «تو سلطنت کن»، ولی ببینید روند زمانی با همه این ویژگی‌هایی که رژیم در دهه
۵۰ پیدا کرده بود یعنی توانمند اقتصادی و.. امام و مردم را به این جمع بندی رساند که این نصایح اثرگذار نیست و رژیم شاه اصلاح ناپذیر است؛ لذا این رویکرد انقلابی این جاست که توجیه می‌شود.

امام نمی خواست مردم هزینه بدهند

چه زمانی این تغییر رویکرد اتفاق می‌افتد؟

دقیقا یکی دو سال آخری که منتهی به انقلاب شد؛ و آن جاست که امام خیلی به صراحت اعلام می کند شاه باید برود. حتی در همان مقطع انقلاب هم شما باز می توانید قبل از
۱۷ شهریور گفتمان سیاسی امام را متفاوت از قبل ببینید. چون حتما امام خواهان این بود که جامعه هزینه کشتن ندهد و ایران به عنوان یک جامعه در موقعیت استراتژیک بماند، اما خوب به این جمع بندی رسیدند که جز انقلاب راه دیگری وجود ندارد.



درس های ولایت فقیه به این معنی نیست که امام دنبال حکومت بود

آقای دکتر با این تفسیر شما درس‌های ولایت فقیه که حضرت امام در دهه
۴۰ مطرح می‌کنند را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟

خوب آن یک تئوری سیاسی است که خیلی‌های دیگر هم داشتند. من حتما باورم این است در آن روزگاری که امام درس ولایت فقیه و تئوری سیاسی خود را مطرح می‌کنند، حتما در مخیله شان این نمی‌گنجید که قرار است از
۱۵ سال دیگر این ساختار سیاسی تغییر کند. برای این که همان موقع دارند با همان رویکرد اصلاح جویانه و نصیحت گرانه با شاه سخن می گویند. اما به هر صورت مقطعی رسید که همه آن‌هایی که در صحنه انقلاب بودند، و حتی بخشی از کسانی که در دولت پهلوی کار می‌کردند به این نتیجه رسیدند که به دلایل مختلف و با توجه به ویژگی‌هایی که شخص شاه دارد، حکومت، حکومت ناکارآمدی است؛ لذا عدم کارآمدی آن مشخص شد و اصلاح ناپذیری که امام بر آن مبنا مبارزه سیاسی خود را با شاه شروع کرده بود، کاملا رویکرد نصیحت چویانه داشت و به عبارتی بگویم که امام را از این منظر کاملا ایدئولوگ و یک رهبر انسان محور و انسان مبنا قرار می‌دهم که او در صدد وجود جامعه‌ای بود که انسان و هر چیزی که متعلق به انسان است کرامت داشته باشد. امروز به جرات امام را می‌توان یک انسان گرا و به عبارت غربی یک اومانیست کاملا مسلمان قلمداد کرد که همه چیز را برای شان و کرامت انسان می‌خواست. به همین جهت وقتی بستر اجتماعی که توسط مدیریت سیاسی یعنی رژیم پهلوی دارد سامان دهی می‌شود، این بستر اجتماعی مناسب رشد و تکامل و کمال یابی انسان مورد نظر نیست، لذا دست به انقلاب زد و نا امیدی خود را اعلام کرد و مردم همه با او همراه شدند.

شاه موقعیت سوق الجیشی ایران را به خطر انداخته بود

جایی مطرح کردید که از یک زمانی به بعد امام و مردم به این نتیجه رسیدند که رژیم کارآمد نیست و اصلاح ناپذیر است. کارآمد نیست به چه معناست؟ یعنی چه انتظاری از رژیم داشتید که دیدید قابل تحقق نیست؟

یکی حفظ موقعیت سوق الجیشی ایران بود، ایران در طول تاریخ از نظر جغرافیایی و سوق الجیشی موقعیت خاصی دارد و همیشه مورد توجه بوده است. در دوره پهلوی هم شاهد این موضوع هستیم. این موقعیت سوق الجیشی ارزشمند که هم می تواند ایران را به عنوان کشور وابسته و در دهانه استعمارگران نشان بدهد که خوب ایران چنین وضعیتی داشت و هم می‌تواند ایران را کشور مستقلی نشان دهد. اگر من بخواهم کارآمدی و مطلوبیت شعار‌های انقلاب را در یک موضوع صد در صد انگشت بگذارم و تایید کنم استقلال جمهوری اسلامی است. ولی به بقیه بخش ها ان قلت دارم.

رژیم پهلوی ناکارآمد بود به این معنا که اقتصادش وضعیت بدی نداشت اما در برابرش فقر عمومی در گستره جغرافیای ایران مشاهده می شد. فساد، تبعیض، فاصله بین فقیر و غنی، به همین جهت بود که امام روی بحث عدالت اجتماعی خیلی تاکید داشت. بحث آزادی‌های سیاسی مدنی مهم بود. خصوصا در دهه
۵۰ بعد از جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاه به این استنباط رسیده بود و به این توهم رسیده بود که یک ظرفیت فوق العاده ملی ،منطقه‌ای و بین المللی دارد که قابل تکان خوردن نیست.

رژیم شاه از درون فروپاشید

می گفت به سوی تمدن بزرگ در حال حرکت هستیم و این تمدن بزرگ آن چنان وی را مدهوش کرده بود که احساس می‌کرد هیچ چیزی او را تکان نمی‌دهد. از این جهت استنباطم این است که مشابه ورود مسلمانان در صدر اسلام به جغرافیای ایران بود. حکومت ساسانی یکی از قدرتمندترین حکومت‌های منطقه بود، ولی از درون فروریخته بود؛ که لذا زمینه فروپاشی فراهم بود. به قول کریستین سن اگر اسلام ظهور نمی‌کرد، مسیحیت ایران را حتما می‌گرفت. یعنی آئین زرتشت و جامعه ایران چنان فروپاشیده شده بود و شعار دینی مذهبی در جامعه مذهبی زرتشتی تهی شده و غیر مخاطب پذیر بود که با ورود اسلام به راحتی شکست خوردند. بنابراین در اینکه چرا انقلاب روی داد، حتما به زمینه اجتماعی درون ساختاری نگاه کنیم و هم به عوامل برون ساختاری، کاریزمای امام و مهم‌تر از آن اعتماد مردم و جامعه که این کاریزما و این شخصیت امروز اگر فریاد شاه باید برود و رژیم بایدعوض شود و سرنگون شود به آن ایمان داشتند که در مصالح و منافع عمومی مردم جامعه ایران خیرو مصلحتی است با این تغییر رژیم سیاسی که ضمن اینکه دو سه سال آخر شما کافی است.


مشاور رئیس دولت اصلاحات: شاه در اوج قدرت به اوج توهم رسید/ موقعیت ایران را به خطر انداخته بود/ امام حکومت اسلامی نمی خواست!


انقلاب اسلامی یک انقلاب تمام عیار اجتماعی بود/ امام خمینی قدرت سیاسی را بر شانه های مردم استوار کرد

برخی‌ها در بحث انقلاب اسلامی عامل فرهنگ را برجسته می‌کنند. یعنی می‌گویند شاه، چون تهاجمی به ارزش‌های دینی ما انجام داد جامعه واکنش نشان داد. شما به این تئوری معتقد هستید؟ و یک عده عمدتا پژوهشگران خارجی هستند می‌گویند زمان شاه توسعه اقتصادی به نحوی رخ داد، اما توسعه سیاسی اتفاق نیافتاد و این باعث شکاف شد. این دو تا تئوری را شما چطور می‌بینید؟

بعضی‌ها معتقدند که انقلاب، یک انقلاب فرهنگی بود. نه! به نظر من این بخشی از مساله بود. من انقلاب را مانند هر پدیده اجتماعی دیگری یک تحول اجتماعی ارزیابی می‌کنم و این که معتقدم یک انقلاب تمام عیار اجتماعی بود که هم فرهنگ در آن نقش داشت و هم اقتصاد و هم جنبه‌های دینی و باور‌های دینی و التزامات و الزامات مردم مسلمان ایران. من انقلاب را یک پدیده صرف سیاسی نمی‌بینم. یک پدیده صرف اقتصادی نمی‌بینم و یک پدیده صرف فرهنگی نمی‌بینم. به همین جهت بود که امام همیشه بر همه وجوه و ابعاد این انقلاب تاکید می‌کرد که یک انقلاب تمام عیار است که به دنبال استقلال و آزادی و تحقق عدالت اجتماعی است و مردم با این چارچوب و جمع بندی به دنبال امام آمدند. طبیعتا امامی که از دهه
۴۰ تئوری ولایت فقیه را مطرح می‌کند طبیعتا وقتی به این جمع بندی می‌رسد که رژیم باید سرنگون شود، بر اساس تئوری خودش یک ساختار سیاسی را تعریف می‌کند، ولی این نکته مهم این جاست که این تعریف قدرت سیاسی را بر شانه‌های مردم سوار می‌کند. به همین جهت می‌گوید میزان رای ملت است. جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.



امام معتقد بود باید آگاهی جامعه را بالا برد

اصلا هنر و زیرکی امام بود که حرکت‌های مسلحانه را تقبیح نمی کرد اما یک ذره اعتقاد هم نداشت لذا همه گروه‌های مذهبی حتی مجاهدین خلقی که آن موقع مورد توجه بودند حزب ملل اسلامی، فدائیان اسلام، موتلفه، هیچ کدام از این‌ها را از جهت کارکرد صرف مسلحانه تایید نمی‌کرد. چون معتقد بود جامعه تا زمانی که به آستانه آگاهی و خوآگاهی نرسد اتفاقی نمی‌افتد و همیشه در طول تاریخ این گونه بوده است. اگر امروز هم شما با بحران‌هایی روبرو هستید بخشی از آن به علت مدیریت خرد و کلان کشور است بخشی هم به دلیل ارتقاء سطح آگاهی های مردم است. یعنی اگر ابزار و امکانات جدید نبود، یا منحنی سطح آگاهی‌های مردم، همانند مثلا آگاهی‌های دهه
۶۰ بود خیلی از رخداد‌ها و پدیده‌ها را نمی دید وحرفی برای گفتن نداشت.


توسعه سیاسی یکی از دال های مرکزی گفتمان امام بود

من معتقدم و گفتم طبقه متوسط و یا در عین حال نخبگان جامعه که قشر متوسط جامعه تلقی می‌شوند دانشگاهیان اعم از استاد دانشجو، قشر در تنگنای معیشتی نبودند. اما همه استاد‌ها اعم از مذهبی و غیر مذهبی به حرکت امام می‌پیوندند. چون بالاخره رویکرد توسعه سیاسی یک رویکرد و یکی از دال‌های مرکزی گفتمان امام بود و بسیار هم مورد اقبال و توجه قرار گرفته بود. یک کارخانه دار بزرگ که پولش از پارو بالا می‌رود چرا باید چنین ریسکی را بکند که محاسبات اقتصادی را بهم بریزد. پس آن به دنبال گمشده‌های دیگری بود. به همین دلیل است که انقلاب را یک انقلاب جامع اجتماعی می‌بینم که به رغم توسعه یافتگی نسبی که آن موقع یادم است و خاطره‌ای است که بار‌ها اعلام کرده ام. سفیر کره جنوبی که در دهه
۸۰، سفیر کره جنوبی وقت در سال ۵۶ درتهران، سفیر سئول در دهه ۸۰ شهردار سئول بود. شهردار وقت تهران که برای بازدید به آنجا رفته بود به او گفته بود که من ۵۶ که در تهران بودم، آرزو می‌کردم که ۲۰ سال دیگر سئول ما بشود تهران ۵۶ شما. این فاصله را ببینید طی کردند و این حکومت هم می توانست بهتر نصیحت‌های امام را پیاده و طی کند که همه جانبه باشد، بنابراین هم توسعه سیاسی در آن دخالت داشت و هم شکاف سیاسی. بله! خفقان سیاسی وجود داشت. نمی‌توانیم انکار کنیم.


مشاور رئیس دولت اصلاحات: شاه در اوج قدرت به اوج توهم رسید/ موقعیت ایران را به خطر انداخته بود/ امام حکومت اسلامی نمی خواست!


یک بحث هم توهم در خود شخص محمدرضا است. در عاشورای سال ۵۷ محمدرضا وقتی با هلی کوپتر جمعیت را در میدان ازادی دید گفت: پس طرفدار‌های من کجا هستند. یعنی یک توهمی او را گرفته بود و خیلی اطلاعات به او داده نمی‌شد و یا خودش نیمی توانست تحلیل درستی داشته باشد. این توهم از کجا ناشی می‌شد؟

قدرت هم فساد می‌آورد و هم توهم. بعضی‌ها می‌گویند قدرت فقط فساد آفرین است، نه! توهم آفرین هم هست و اتفاقا باعث می‌شود فساد تقویت شود و لایه‌های پیچ در پیچ به خود میگیرد و فساد ساختاری می‌شود؛ لذا شاه هم رسیده بود به جایگاهی که خودش را ظل الله می‌دانست و قدرت مطلق. قدرت هم توهم را مطلق می‌کند و هم فساد را؛ بنابراین این ناشی از همان رویکرد قدرت مابانه‌ای بود که وقتی به سال آخر می‌رسد لحظات بحرانی به هر آسمان و ریسمانی چنگ می‌اندازد. فکر می‌کند با تغییر رئیس ساواک مردم به آرزو‌ها و آمال‌ها می‌رسند. دقیقا مهمترین درس تاریخ تاسیس انقلاب، که امروز برای ما نسل انقلاب و همه دولتمردان و کارگزاران جمهوری اسلامی می‌تواند عبرت آموز باشد همین است که شاه در اوج قدرت به اوج توهم رسید و در اوج قدرت به اوج فساد رسید؛ و بعد به اوج ذلت رسید. چون همه مردم بر این باور بودند که رژیم پهلوی رژیم اصلاح پذیری نیست و باید برود.

وقوع انقلاب اجتناب ناپذیر بود

انقلاب اسلامی به دنبال چه اهدافی بود؟

واقعیتش من نسل جوانتر مثل خودم را می‌گویم معتقدم، انقلاب پدیده ناگزیری بود که با این تحلیلی که کردم، چون شاه دچار گرفتاری بود. شاه دچار یک خودباختگی‌ها و خوشیفتگی‌ها و در عین حال در ادامه حقارت طلبی‌هایی شده بود که ناشی از وضعیت جسمی و روحی و روانیش بود. چون شاه علاوه بر وضعیت روحی و روانی عارضه بیماری داشت که او را دچار ضعف جدی به لحاظ روحی کرده بود که نمی‌توانست تصمیم بگیرد. من نظرم این است، بر امام روشن بود جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر، حتی در تاریخ خواندیم رهبر‌های اخوان رفتند پاریس با امام بیعت کنند که آقا شما رهبر جامعه اسلامی و مسلمین جهان تشکیل خلافت اسلامی دهید و خلافت عثمانی را احیا کنید ما با شما هستیم. در جهان اهل سنت. امام رضایت به این کار نداد، چون به نظر من بر امام علوم بود که بالاخره دنبال یک پدیده روشنی است.

من معتقدم اگر پدیده‌ای مثل جنگ رخ نمی‌داد، و انقلابی که در آغاز تمام کشور‌های جهان آن را به رسمیت شناخته بودند حتی حامیان شاه، حتی تعدادی از حامیان شاه اگر بعضی از پدیده‌ها رخ نمی‌داد، من همیشه از مخالفان سرسخت اشغال سفارت آمریکابودم. اگر آن اتفاق نمی‌افتاد و ما مناسبات جهانی مان بر راهی می‌رفت که مطابق آن جنگ هم شکل نمی‌گرفت، امروز شاید در یک چرخه خیلی خیلی کارآمدتر و توسعه یافته تری بودیم.

می‌خواهم عرض کنم بخشی از مردم جامعه مثل امثال خود من بیتی بود که دستمان بود و می‌خواندیم این بیت را، ولی یک مصرع آن مشخص بود. مصرع دوم آن مشخص نبود. من به اعتماد امام کاریزمای امام به استواری و تاثیرگذاری در جهان و در جامعه ملی آمده بودم یک گرده خاکی بودم در میان مردم، ولی به عنوان یک دانشجو مصرع دوم شعر را من بلد نبودم، اما به امام امیدوارم و اعتماد داشتم که مصرع دوم شعر که چه چیزی را می‌خواهیم امام می‌داند.

مختص شخص شما بود یا بخش اعظم؟

نه! بخش اعظم.

یعنی می‌دانستید شاه را نمی‌خواهید، اما مصرع دوم را نمی‌دانستید چه چیز را می‌خواهید.

بخض اعظمی از جامعه انقلابی و همه همراهان امام و بخش عمومی جامعه که انقلاب کردند هیمن دیدگاه را داشتند.

شعار‌هایی که می‌دادند جمهوری اسلامی.

اتفاقا این شعار، شعار روشنی بود.

این شعار از کی به وجود آمد؟

سال
۵۷.


مشاور رئیس دولت اصلاحات: شاه در اوج قدرت به اوج توهم رسید/ موقعیت ایران را به خطر انداخته بود/ امام حکومت اسلامی نمی خواست!


سال ۵۶ شعار‌ها چه بود؟

دقیقا نقطه آغاز تظاهرات جمعی بعد از فوت حاج آقا مصطفی و نوشتن سرمقاله اطلاعات بود و اولین تظاهرات در قم و در سلسله چله‌ها و اربعین‌هایی که در شهر‌های مختلف اتفاق افتاد. تظاهرات هم محدود بود و کشت و کشتار هم البته خیلی فجیعانه. ولی به نظر من دی تا بهمن ماه نقطعه عطفش شد
۱۷ شهریور که شاید اگر حافظه ام یاری کند این شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی در آن دو تا راهپیمایی عاشورا و تاسوعا متجلی و متبلور شد. اگر حافظه ام اشتباه کند دقیقا سال ۵۷. قبل زا آن شعار‌های مختلفی بود مثل درود بر امام، مرگ بر شاه و .... این شعار مانیفست را برای خیلی‌ها روشن کرد و امام هم بر آن تاکید داشت.

این شعار از طرف جریان مذهبی وارد شد؟

بله. حتی غیر مذهبی‌ها هم کاملا تمکین کردند.

امام هر چه می گفت مردم می پذیرفتند

عده‌ای معتقدند که در سال
۵۶،۵۷ وقتی شما جمهوری اسلامی داده می شود تفسیر گسترده‌ای از اسلام صورت گرفته بود که چپ، لیبرال، ملی مذهبی، همه فکر می‌کردند هر چه می خواهند داخل آن است، اما بعد از انقلاب این تفسیر محدود تر شد. می‌خواهم بدانم آن موقع چه تصوری از جمهوری اسلامی داشتید.

نسل انقلاب و آن‌هایی که انقلاب کردند به امام اعتماد داشتند. یعنی امام یک ویژگی را بیش از هر ویژگی دیگری برای مردم به اثبات رسانده بود. حتی به نظر من قبل از این این که این شمولیت رهبری را همه برای امام بپذیرند، این که همه پذیرفتند امام یک ذره و یک ارزن از جاده صداقت در گفتار و رفتار با مردم دور نشده به همین جهت هر چه او می گفت می‌پذیرفتند و لذا وقتی اعلام کرد جمهوری اسلامی نه نوع دموکراتیک و نه نوع لیبرال و .. نه یک کلمه زیاد و نه کم خیلی از اقشار جامعه و طیف‌های مذهبی و غیر مذهبی را امیدوار کرد و تجلی آن هم روح اصلی و اولیه قانون اساسی بود.

حالا یک تجربه ۱۰ ساله باعث شد در شورای بازنگری بیایند و یک اتفاقاتی را شکل دهند، ولی همین قانون اساسی وقتی شما نگاه می‌کنید که مرحوم دکتر حبیبی و یکی دو نفر دیگر پیش نویس آن را نوشته بودند و امام هم تمام سعی و اصرار آن بر این بود که، چون خیل یها آن موقع معتقد براین بودند که خبرگان منتخب مردم هستند همان‌هایی که قانون اساسی را تدوین کرده اند، به مرحله اجرا برسد، امام اعلام کرد نه. این قانون اساسی به عنوان میثاق ملی و شرعی است. امام آنقدر به رای مردم پایبند بود. اگر از منظر یک چریک فدایی نگاه می‌کردیم می‌دیدم من می‌توانم در فصل ۳ قانون اساسی، از آزادی‌های مدنی و مذهبی و گفتاری و رفتاری مسالمت آمیز برخوردار باشم. اگر از دیدگاه متعصب مذهبی هم می دیدم که کاملا باور‌های مذهبی من که مذهب رسمی این است، اقلیت‌های دینی به رسمیت شناخته شده اند، اما مذهب رسمی شیعه جعفری است و شورای نگهبانی است به عنوان مجلس موسسانی که مثلا ناظر بر این است که چیزی برخلاف اسلام در پارلمان تصویب نشود. باید به این نکته از لحظا حقوقی مسئولین عالی جمهوری اسلامی به این نکته توجه داشته باشند. این یک عقدنامه شرعی است.

۹۸ و ۲ دهم درصد که می‌شود اکثریت مطلق جامعه آمدند بر اساس یک تصویر که در چند اصل، در صدو خورده‌ای اصل آمده شده قانون اساسی، رای دادند به مشروعیت جمهوری اسلامی. به همین جهت امام گفتند رفراندوم شود رای بدهند.

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازسایت تحلیلی-خبری فردا ، تاریخ انتشار: 25 اردیبهشت 1397، کد خبر: 805266، www.fardanews.com

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۵۴ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۸
0
0
قدرت همه را دیوانه میکند ؛ فرقی نمیکند که طرف چه کسی باشد شاه مملکت یا کس دیگر
ا.ح75
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین