پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
سه‌شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 16
کد خبر: ۱۳۳۵۲۷
تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۹
راننده تاکسی موسپید کرده از شلوغی میدان توپخانه گوشت تلخ شده است. کلافه از گرمای خرداد ماه از کنار ساختمان خاکستری و هیبت‌دار مخابرات به دل ناصرخسرو می‌زند. عرق از سر و گردنش شره می‌کند. کمی که پیش می‌رویم انگار که مأموریتی را به آخر رسانده باشد چند قدمی مانده به خیابان صور اسرافیل نیش ترمز می‌زند و اشاره می‌کند که پیاده شوم. کرایه را می‌دهم و در یک چشم بر هم زدن می‌افتم وسط گاریچی‌هایی که لنجاره کشان(کشان کشان) برای بارشان راه باز می‌کنند. هنوز لنگ نشانی مانده‌ام.

شعار سال: راننده تاکسی موسپید کرده از شلوغی میدان توپخانه گوشت تلخ شده است. کلافه از گرمای خرداد ماه از کنار ساختمان خاکستری و هیبت‌دار مخابرات به دل ناصرخسرو می‌زند. عرق از سر و گردنش شره می‌کند. کمی که پیش می‌رویم انگار که مأموریتی را به آخر رسانده باشد چند قدمی مانده به خیابان صور اسرافیل نیش ترمز می‌زند و اشاره می‌کند که پیاده شوم. کرایه را می‌دهم و در یک چشم بر هم زدن می‌افتم وسط گاریچی‌هایی که لنجاره کشان(کشان کشان) برای بارشان راه باز می‌کنند. هنوز لنگ نشانی مانده‌ام.

از یکی، 2 نفری نشانی گاراژ گیلان تور را می‌گیرم. جلدی از کنارم می‌گذرند و با شتاب می‌گویند: «نمی‌شناسیم.»ردیفی از مغازه‌های دوربین عکاسی مدرن کنار هم قطار شده‌اند. فروشنده‌ها مشتری ندارند و پشت دخل‌هایشان به هیاهوی گاریچی‌ها نگاه می‌کنند. می‌گویم دنبال گاراژ گیلان تور می‌گردم. وراندازم می‌کنند. دو به شک می‌پرسند: «با مسافرخانه کار داری؟»گیج شده‌ام. سراغ قدیمی‌ترین تعمیرکاران دوربین عکاسی را می‌گیرم.‌دوزاری‌شان می‌افتد. می‌گویند باید به محوطه گاراژ بروم. راه زیادی نیست.

گاراژ هیچ تابلویی ندارد. اجاق سیار کباب لقمه‌پز‌ها و جگرکی‌ها بی‌هیچ دود و دمی کناری افتاده‌اند و به تازه واردها دهن کجی می‌کنند. انگار بدون اذن ورود به این گاراژ بی‌سر و صدا پاگشا می‌شوم. هیاهوی تقاطع ناصرخسرو و صوراسرافیل پشت سرم می‌ماند و به میدانگاهی جمع و جور اینجا راه پیدا نمی‌کند.

محوطه گاراژ گیلان تور با مغازه‌ها و حجره‌های دو اشکوبه ساکت‌تر از همیشه است. تعدادی از کاسبان قدیمی محفلی طور دور هم نشسته‌اند و به روایت یکی از همپالکی‌هایشان گوش می‌کنند. نگاهم روی سه پایه‌های چوبی و آلومینیومی دوربین‌های قدیمی که جلو مغازه‌ها روی هم تلنبار شده‌اند سر می‌خورد. بالاخره یکی از کاسبان متوجه حضورم می‌شود. همزمان به طرف هم کشیده می‌شویم. حتماً قیافه هر دومان پرسان پرسان شده است.

پیرمرد پیشقدم می‌شود و می‌پرسد که با کی کار دارم؟ حالا کنار‌گردی محفل‌شان هستم. وقتی قصد و غرضم را می‌گویم پیداست حرف‌هایم را سبک سنگین می‌کنند. بالاخره با همان محافظه‌کاری شروع به تعریف از پیشینه گاراژ می‌کنند. «محمود صفر‌زاده» می‌گوید: «بد موقعی‌گذرتان به اینجا افتاده. اینجا دیگر مثل سابق نیست. اینجا گاراژ اتوبوس‌های قدیمی بود که مسافرها را به بازار تهران می‌آوردند. مسافرخانه گیلان تور هم طبقه بالای همین‌جا بود و هنوز هم فعال است اما چه فعالیتی. همه چیز اینجا به هم ریخته

اتاق‌های طبقه بالا دورتادور محوطه گاراژ را گرفته‌اند. کاربری خیلی از آنها حالا انبار است. پرده‌های چرک مرد یک شکل پنجره‌های مستعمل مسافرخانه را از نظر می‌گذرانم و می‌پرسم: «مسافرخانه هنوز هم مشتری دارد؟» صفرزاده سری به تلخی تکان می‌دهد. معنایش را می‌فهمم و نمی‌فهمم. از سر و ریخت مسافرخانه‌ای درجه3 مثل اینجا راحت می‌شود مشتری‌هایش را شناخت.

تعمیر این دوربین‌ها کار هر کسی نیست

دورتادور میدانگاهی طبقه پایین را مغازه‌های تعمیر دوربین‌های عکاسی اشغال کرده‌اند. کاسبان قدیمی مرا به مغازه برادران بابایی راهنمایی می‌کنند. مغازه به زحمت و دست بالا 9‌مترمربع مساحت دارد. سه نفر از پشت لنزهای حساس به دل و روده دوربین‌هایی که بیرون ریخته شده‌اند نگاه می‌کنند و با ظرافت قطعه‌هایی را در کنار هم قرار می‌دهند. «علی بابایی» با خوشرویی پذیرای ما می‌شود. پیداست عاشق کارش است که این همه سال پاسوز این گاراژ مانده.

می‌گوید از ابتدای دهه 60 وارد این حرفه شده است. مشتری‌هایش می‌گویند او حالا بین تعمیرکاران قدیمی‌ترین دوربین‌های شهر سری در سرها دارد. بابایی از حساسیت کارش می‌گوید: «تعمیر دوربین‌های قدیمی‌کاری بسیار انرژی‌بر است. گاهی ما بعد از تعمیر یک دوربین، دیگر توان کار دیگری را نداریم.»دوربین‌های از کار افتاده با مارک‌های مختلف از پشت ویترین مغازه‌های روبه‌رو پیداست. «مجید بابایی» برادر کوچک‌تر تعمیر دوربین را از یک ارمنی به نام آلبرت یاد گرفته و به‌رغم سن و سال کمش حالا استاد شده است.

مجید با اشاره به قفسه‌هایی که از انواع لنزها و تکه‌های ظریف دوربین‌های عکاسی پر شده‌اند می‌گوید: «تعمیر دوربین‌های قدیمی از دوربین‌های دیجیتال امروزی دشوارتر است. موتور و ساختار دوربین‌های قدیمی پیچیده‌تر است. در حالی که دوربین‌های دیجیتال معمولاً با تعویض یک قطعه تعمیر می‌شوند.»برادران بابایی خوشنام‌ترین تعمیرکاران این گاراژ هستند. مشتری که در کنار در ورودی مغازه نشسته با ته لهجه آذری می‌گوید: «من از میانه آمده‌ام. به دلیل اعتمادی که داشتم دوربین قدیمی‌ام را به اینجا آوردم. تعمیر این دوربین‌ها کار هر کسی نیست

برادران موسوی صاحب تنها فروشگاهی هستند که دوربین‌های شکاری و تلسکوپ عرضه می‌کند. مشتریان آنها بیشتر از افرادی هستند که به‌طور حرفه‌ای رشته نجوم را دنبال می‌کنند. در این محوطه کسی به‌طور تخصصی تعمیرکار این دوربین‌ها نیست و تلسکوپ‌ها و دوربین‌های شکاری معیوب توسط تعمیرکاران دوربین‌های عکاسی رو به راه می‌شوند. گردشگران زیادی در حال گشتزنی در پیاده‌راه‌های اطراف بازار گیلان تور را کشف می‌کنند و با توجه به قیمت پایین این دوربین‌ها و ارزشی که دارند مشتری این مغازه‌های از نفس افتاده می‌شوند.

دخلی که از خرج عقب افتاده

تعمیر دوربین‌های عکاسی قدیمی از آن شغل‌هایی است که کم‌کم رو به انقراض است. دوربین گوشی‌های همراه میدان را از دوربین‌های عکاسی قدیمی گرفته و روزبه‌روز استفاده از آنها در بین مردم کمتر می‌شود. در همین محوطه گاراژ گیلان تور برخی از مغازه‌ها تغییر کاربری داده‌اند و به سوپرمارکت، قهوه‌خانه یا فروشگاه لباس تبدیل شده‌اند. علی بابایی در این‌باره می‌گوید: «تعداد مشتریان فروشگاه‌های اینجا ثابت نیست. برخی از کاسبان اینجا از زور اینکه دخل‌شان با خرج‌شان یکی نمی‌شد از این کار دست برداشته و حالا کسب و کار دیگری راه انداخته‌اند

«حسین آقایی» قدیمی‌ترین کاسب گیلان تور است. حال و حوصله مصاحبه ندارد اما اجازه می‌دهد از تجهیزات دوربین‌های بزرگ قدیمی‌اش عکاسی کنیم. می‌گویند بسیاری از عکاسان و فیلمبرداران قدیمی سینما مشتری فروشگاه او هستند. برچسب صدا و سیما و برخی سازمان‌ها و اداره‌های دولتی هنوز روی برخی از دوربین‌های خاک خورده مغازه حسین آقا هست. همین که تن به مصاحبه نمی‌دهد یک جور‌هایی با زبان بی‌زبانی به ما نشان می‌دهد که بازارش تا چه اندازه کساد است. حیف از گنجینه‌هایی که گاهی با عنوان ضایعات آلومینیوم در این بازار کوچک خرید و فروش می‌شوند. همین سه پایه‌ها روزگاری مقابل بازیگران قدر قدرتی بوده‌اند که هزار خاطره برای ما ساخته و حالا تن به خاک کشیده و سینمای ایران را تا ابد مدیون هنرمندی‌های خود کرده‌اند.

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همشهری ، تاریخ انتشار 19 خرداد 97، کدمطلب:19045، www.newspaper.hamshahri.org

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین