شعار سال: اول درباره
این سؤال که خواندن به چه معناست، یا آیا بالا بودن تعداد کتابخوانها و تعداد
کتابهای به امانت داده شده شاخص خوبی برای کتابخوانی است یا نه، باید به پاسخی
درست برسیم و بعد درباره مسائل بعدی سخن بگوییم. گاهی یک نفر کتابی میخواند که بهتر از پنجاه کتاب
است، اگر فرد بداند چطور باید کتاب بخواند به معنای واقعی کتابخوان شده است؛ نه
کسی که حجم زیادی کتاب میخواند. مثل اینکه کسی بگوید حجم غذا خوردن مهم است؛
خوردن غذایی با کیفیت بالا اما حجم کم میتواند انرژی و سلامت ما را بیشتر تأمین کند
تا غذایی با حجم زیاد و کیفیت کم. در مورد کتاب خواندن هم همین است که به آن
سوءهاضمه فکری میگویند؛ یعنی اگر اشخاص درستخواندن را بلد نباشند، مطالعه کمک
زیادی به آنها نمیکند. نهادهایی که دغدغه بالابردن میزان مطالعه را دارند باید به
حوزههایی مانند بسترهای مطالعه، تکنیکهای خواندن، روشهای مطالعه و لذت آن و در
یک کلام «مطالعه اندیشمندانه» توجه بیشتری نشان دهند. زمانی که شخص کتابی میخواند
و آن کتاب در ذهن و زندگی و نوشتههای او تأثیرگذار میشود، این یعنی خواندن به
شکل اصیل و درستش اتفاق افتاده است. بهعنوان مثال؛ زمانی که یک رمان نویس کتابی
میخواند نگاه او به دنیای کتاب متفاوت از نگاه دیگران است و این یعنی شیوه درست خواندن.
حالا از همین مسأله میشود به نقش نهاد کتابخانههای عمومی پرداخت.
بهنظر میرسد که نخستین مسأله مهم تغییر برداشت از موضوع خواندن است و
سپس توسعه آموزش عمومی و همگانی. کتابخانه وظیفهاش این نیست که انباری از کتاب باشد،
بلکه در وهله اول وظیفهاش این است که آموزش بدهد چگونه باید کتاب خواند. بسیاری
از اهل مطالعه نمیدانند از خواندن چه میخواهند. خواندن اندیشمندانه خواندنی است
که فرد میداند هدف از مطالعه چیست. به طور مثال کسی که بهدنبال یک دستور آشپزی
است رمانی با محوریت آشپزی نمیخواند. ما باید اول بتوانیم به فرد آموزش بدهیم که
او چگونه میتواند کتابی با موضوعی که مورد نظر یا علاقهاش است پیدا کند یا دنبال
چه کتابی باید بگردد. مردم بهصورت اتفاقی خواننده حرفهای کتاب نمیشوند. همانطور
که مطرح شد، اول باید به آنها آموزش داد که دنبال چه میگردند و بعد آنچه میخواهند
را به آنها معرفی کرد. بالابردن سطح و میزان مطالعه، نیاز به آموزش و تربیت دارد و
فقط نباید فیزیکی بهدنبال افزایش کتاب بود.