پس از 23 ماه مذاکره هستهای در راستای رفع اختلافات بر سر حصول راهحل جامع هستهای و قرائت بیانیه مشترک ظریف و موگرینی در فروردین 94 در لوزان- سوئیس، مرحله سرنوشتساز یعنی نگارش متن توافق هستهای ایران و گروه 1+5 در وین- اتریش آغاز و سرانجام در روز سهشنبه 23 تیرماه سال جاری تحقق یافت. این متن بهعنوان سند مکتوب، توسط اعضای شورای امنیت کالبدشکافی و در روز 29 تیرماه پذیرفته شد. سرانجام قرار است که متن حاضر توسط مجلس شورای اسلامی ایران و کنگره امریکا بررسی شود و در صورت تأیید، تحت عنوان توافقنامه نهایی و رسمی بهصورت قانونی بین کشورها مبادله شود. نکته قابل تأمل این است که تلاش دولتمردان عرصه سیاست در زمینه توافقات بهدست آمده، در قالب یک «متن» ظهور یافتهاست. به منظور بررسی «شگردهای زبانی در بافت سیاسی» و اهمیت متنهایی از این دست که دارای ارزش حقوقی- بینالمللی هستند، گفتوگویی با دکتر اعظم استاجی، زبانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد و صاحبنظر در حوزه «زبانشناسی حقوقی» انجام دادهایم که ماحصل این گفتوگو پیش روی شما است.
٭ ٭ ٭
* خانم دکتر استاجی، از دید نقادان و سیاستمداران، روش مذاکره طرف ایرانی در مذاکرات هستهای وین نشانگر «صراحت گفتار» و «قاطعیت در خواستهها» بود. رابطه «قدرت» و «گفتمان» در مذاکرات سیاسی را از دیدگاه «زبانشناسی حقوقی» چگونه ارزیابی میکنید؟
با تکیه بر مؤلفههای زبانیِ قدرت، میتوان به بررسی روابط قدرت در مذاکرات سیاسی پی برد. «گیبونز» نشانههای زبانی قدرت را در حوزه زبانشناسی حقوقی بررسی کرده است و معتقد است که بلندی صدا و متنوع کردن آن، حوزه گسترده زیر و بمی (مثل آهنگهای متنوع)، تکرار، مکث همراه با سکوت به جای مکثی که با پرکنندهها پر شود، قطع سخن دیگران و استفاده نکردن از واژههای بیانِ توافق، عواملی هستند که «قدرت در مذاکرات» را نشان میدهند.
از سوی دیگر، ویژگیهای زبانیای هم وجود دارد که سخنگویان را ضعیفتر جلوه میدهد، مثلاً عبارات احتیاطآمیز، تردید، عدم قطعیت (مثل پرسیدن سؤال)، استفاده از صورتهای خطابی بسیار مؤدبانه مثل سرور گرامی جناب آقای... استفاده از تشدید کنندهها(مثل بهکارگیری واژه قطعاً)، زمان صرف شده برای بیان یک مطلب (شخص ضعیفتر برای بیان منظور خود زمان بیشتری را میگیرد)، تلطیفسازی (مثل استفاده از واژههایی چون ببخشید).
توجه به این تفاوتها در مذاکرات سیاسی مهم است؛ چرا که سخنگویان قدرتمند بیشتر میتوانند بر گفتمان مسلط شوند و سخنگویان ضعیفتر ممکن است نتوانند بخوبی دیگران را در مورد آنچه میگویند متقاعد سازند.
چنانچه طرفین مذاکره کننده، عناصر زبانی در گفتمان را نتوانند کنترل کنند، ارتباط به مخاطره میافتد. صراحت و قاطعیت در گفتار، نشانگر قدرت مذاکره کنندگان ایرانی بود که منجر به نگارش و پذیرش متن توسط طرفین شد.
*از آنجایی که «زبان» تحتتأثیر «بافت» قرار میگیرد و در ذهن خوانندگان متن، «تکثر تفاسیر» حادث میشود، متونی که در بافت سیاسی خلق میشوند چگونه میتوان آنها را به نگارش درآورد که تا حد امکان مانع از تفاسیر متعدد شود؟ آیا اصلاً چنین چیزی قابل ارائه است که متنی نگارش شود که فارغ از تفاسیر متعدد باشد؟ از قابلیتهای زبانی چگونه میتوان در این رابطه بهره گرفت؟
«بازیهای زبانی» بخشی از ساز و کار دنیای سیاست هستند. انتخاب «گروههای فعلی» متفاوت در یک متن خاص میتواند خوانشی متفاوت از یک کنش زبانی را ارائه کند. «اسمها» و «گروههای اسمی» نیز میتوانند گردش خاصی از حوادث را بازتاب دهند. دستکاری معنا در سطح واژهها، این امکان را فراهم میآورد تا تفسیری متفاوت از متن ایجاد شود. زبان استعاری نیز میتواند به عنوان ابزاری برای مفهومسازی به کار رود. گاهی عناصر زبانی مبهم (دوپهلو) به کار گرفته میشود تا برای اِعمالِ فردی قانون جا بگذارند. برخی ساختارهای زبانی گاهی عمداً به کار گرفته میشود که عامل یک عمل، نامشخص باقی بماند، مثلاً ساختارهای مجهول به کار گرفته میشوند تا توجه به عاملِ عمل کم شود یا حتی ماهیت عمل پوشیده بماند. این قابلیتهای زبان، در مذاکرات سیاسی، طرفین مذاکره را به چالش میکشاند. لذا چون نگارش متن توافق هستهای برای طرفینِ مذاکره از اهمیت و حساسیت بسزایی برخوردار بود و باید ریزترین ملاحظات زبانی هم در نظر گرفته میشد، نگارش این متن چنین بهطول انجامید.
*توافقات سیاسی به صورت «مکتوب»، ارزش قانونی دارند. از اینرو، فیلم جلساتِ رایزنی به منظور تحلیل و ارزیابی توافقات، قابل ارائه در مراجع ذیصلاح بینالمللی نیستند. چه چیز به متن مکتوب، ارزش قانونی میبخشد؟
گذر به حوزه نوشتار، بر زبان قانون تأثیراتی داشتهاست. نوشتن که به نویسنده زمانی برای طرحریزی میدهد، میتواند اعتبار قانونی داشتهباشد. در نوشتار ما میتوانیم با استفاده از تدابیر زبانی تا حد امکان از خطاهای احتمالی در درک و تفسیر متن بکاهیم. در سطح گفتمان، افزایش صراحت در ساختار منطقی متن میتواند به درک خواننده کمک کند، اما از سوی دیگر در سطح دستوری، نوشتن ممکن است سبب به کارگیری ابزارهایی شود که درک متن را مشکل کند، مثل استفاده از جملات مجهول بدون عامل. پیامد استفاده از گونه نوشتاری، تولید جملات طولانی پیچیدهای است که در سطح گفتار تولید آنها غیرممکن است. این جملات را نمیتوان براحتی بلند خواند یا با شنیدن، آنها را درک کرد اما در نوشتار امکان درک آنها فراهم میشود.
نکته قابلتأمل این است که تحلیل و ارزیابی اظهارات کتبی راحتتر از نسخ شفاهی آنها است. همانگونه که مشاهده شد به نسبت مدت زمانی که برای نگارش متن توافق هستهای صرف شد، زمان کوتاهتری برای بررسی متن مکتوب توسط شورای امنیت نیاز بود. لذا نسخه مکتوب گفتمانهای سیاسی، رسمیت بیشتری در مجامع بینالملل دارند.
*در پایان میخواهیم بدانیم متن توافق هستهای ایران و گروه 1+5 را از دیدگاه «زبانشناسی حقوقی» چگونه ارزیابی میکنید؟
متن توافق هستهای ایران و گروه 1+5، از مهمترین متنهای زبانی در بافت سیاسی بهشمار میرود. از آنجایی که «زبان شناسی حقوقی» بهطور تخصصی به بررسی نقش و ویژگیهای زبان در بافتهای حقوقی، قانونی و سیاسی میپردازد متن توافق هستهای در این حوزه از ارزش بالایی برخوردار است. به دلیل اهمیت تاریخی که اینگونه متون دارند، در نگارش آنها حساسیتهای خاصی وجود دارد. از اینرو تلاش میشود در انتخابهای واژگان و آرایش واژهها در عبارات و جملات، متن عاری از ابهام و تا حد لازم بهصورت صریح و شفاف ارائه شود.
نکات بسیار مهمی که در نگارش اینگونه متون مدنظر قرار میگیرد؛ چگونگی ارجاعات در متن، ساختار شکلگیری آن، چگونگی ارائه اطلاعات کهنه و نو و چگونگی معرفی موضوعات است. زبان بهکار رفته در اینگونه متون باید «دقیق»، «مشخص» و «ثابت» و همچنین «عاری از ابهام» باشد و هنگام تحلیل، جایی برای شک و تردید باقی نگذارد.
با اندكي اضافه و تلخيص برگرفته از روزنامه ايران، سال بيست و يكم، شماره 5988، چهارشنبه 7 مرداد 1394، صفحه 17