پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۶۰۷۶۹
تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۳۹۷ - ۲۳:۲۲
موسیقی ایران روزگار پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است؛ از سویی دوره‌هایی پربار داشته و پرشمار نغمه‌ها سرداده شده و گاه سازها را محکوم به سکوت کرده‌اند. اما در تمام این دوره‌ها هنرمندانی بوده‌اند که با چنگ و دندان رشته موسیقی را به دست گرفتند تا تار و پود آن ازهم نپاشد. اندک هستند افرادی که همواره پای موسیقی بایستند و در دفاع از آن، به آب و آتش بزنند.

شعار سال: استاد حاتم عسگری فراهانی یکی از همین هنرمندان است که سال‌ها دلسوزانه زندگی خود را وقف موسیقی کرده است و شاگردانی را پرورش داده است که آینده موسیقی ایران را به‌دست گیرند. حاتم عسگری فراهانی، نخستین دروس موسیقی را نزد حسینعلی خان نکیسا، موسیقیدان وخواننده صاحب سبک عصرقاجارمشق کرد. نکیسا موسیقی را از تعزیه آغازکرد ودرزمان مظفرالدین شاه درتکیه دولت تعزیه خوانی می‌کرد. معاشرت و آموزش در محضرنکیسا سبب شد استادعسگری هم علاقه خاصی به تعزیه پیدا کند و دراین سال‌ها آثاربسیاری دراین زمینه تولید و منتشرکند. عسگری تعزیه را پایه واساس موسیقی ردیف و دستگاهی می‌داند و براین نظر است آنچه که امروز به گوش می‌رسد تنها تکرار آثار گذشتگان است. حاتم عسگری مبدع یک ردیف در موسیقی آوازی است به‌ نام «حاتم» که مخالفان و موافقانی هم داشته است. استادعسگری متولد نه بهمن سال 1312 و بازنشسته دانشگاه تهران است و همچنان به‌دنبال جامه عمل پوشاندن به اهدافی است که از ابتدا به‌دنبال آن بود و آن ادای دین نسبت به فرهنگ سرزمینش است. او اکنون درحال ضبط و ثبت آوازهای ایرانی است، آثاری که هیچ گاه شبیه به کارهای اجرا شده نبوده است. گفت‌و‌گو با حاتم عسگری فراهانی را در ادامه می‌خوانید.

حاتم عسگری تنها شاگرد حسینعلی خان نکیسا است؛ استاد و موسیقیدان بزرگی که شیوه موسیقی قدما را به شما آموخت آیا این شیوه امروزه هم کاربرد دارد و تدریس می‌شود؟
بله. استاد نکیسا بیش از 60 سال پیش آثار قدما را خوانده‌اند و اگر امروزهم نوارکاست‌‌های آن را پخش کنند بازهم مورد توجه علاقه‌مندان موسیقی است. من نیز پیرو روش استادم هستم و موسیقی قدما را به هنرجویانم آموزش می‌دهم. به عقیده من عنوان استاد تنها برازنده نکیسا است و باید برای ایشان به‌ کار برده شود نه افرادی که با نگاه مادی به تدریس موسیقی مشغول هستند. من وآقای بنان از شاگردان میرزا طاهرمعروف به «ضیا الذاکرین» هستیم که روضه‌خوانی با صدای خوش بود. آقای بنان سنشان از من بیشتر بود و به لحاظ خانوادگی هم می‌توانست به این کار وارد شود اما پدر من مخالف این موضوع بود و دوست نداشت این راه را انتخاب کنم. البته نهایتاً استادم (ضیا الذاکرین) ایشان را جواب کرد و من را نزد خود پذیرفت و می‌گفت بنان نمی‌تواند هنر خود را حفظ کند. یک روز آقای بنان به من گفتند: «تو بردی و من باختم به این دلیل که تو هنرت را فدای چیزی نکردی.» من در این سال‌ها تلاش کردم هنرم را حفظ کنم و آن را هدر ندهم و به مانند آقای بنان درهرجایی آواز نخواندم؛ من فرهنگ کشورم را نگاه داشتم و اگر روزی بدانم شاگردانم مسیرهنریشان را تغییر داده‌اند هیچ گاه آنها را نخواهم پذیرفت. درحال حاضرهنرجویان موسیقی غوره نشده می‌خواهند مویز شوند و دم از استادی می‌زنند. نامه‌ای از استاد نکیسا به یادگار دارم که در آن نوشته شده 15سال شاگرد ایشان بوده‌ام درحالی که من نزدیک به شش سال درمحضر ایشان تلمذ کرده‌ام و این موضوع را به استاد نکیسا بیان کردم و ایشان درجواب پاسخ دادند: «باید دراین نامه می‌نوشتم شما 50 سال شاگرد من بودید چرا که در موسیقی رشد بسیاری داشتید. اما می‌خواهم بدانم درآینده چه کاری را انتخاب می‌کنی» و من به ایشان گفتم به تدریس علاقه‌مند هستم و استاد نکیسا من را راهنمایی کردند که نزد ضیا‌الذاکرین بروم و از ابتدا شروع به آموختن موسیقی کردم.
فعالیت شما در عرصه موسیقی به پیش از استادان بنان و ادیب خوانساری برمی‌گردد اما حضور کمرنگی در موسیقی داشتید این موضوع علت خاصی داشت؟
مرحوم ادیب خوانساری خواننده‌ای عرفانی بود و به‌دنبال این روش نبود که درهرجایی آواز بخواند و پول بگیرد.از نگاه من ادیب خواننده ای عرفانی است و برای موسیقی احترام بسیاری قائل بود چیزی که امروزه بسیاراندک دیده می‌شود. من هم به‌دنبال این زرق و برق‌ها نبودم و ازسر اجبار در رادیو آواز خواندم چرا که اگر این کار را انجام نمی‌دادم عده‌ای براین نظر بودند که با آنها مخالفت می‌کنم و تنها در برنامه تک نوازان 4-5 اجرای کار داشتم منتهای مطلب هیچ گاه اسم خود را دررادیو اعلام نکردم. استادم نکیسا این انتظار را ازمن داشت که هیچ گاه به این راه وارد نشوم و تنها دانش وعلم او را ذخیره کنم. بعد از انقلاب هم ازمن دعوت شد تا آواز بخوانم اما قبول نکردم. من برای خواندن خودم را آماده نکرده بودم حتی در حال حاضرهم براین عقیده‌ام استاد خوبی برای آموزش به هنرجویان آواز وجود ندارد. بعد از انقلاب (سال 1360) من را به‌عنوان مسئول پژوهش موسیقی آوازی انتخاب کردند. آن زمان کسی مدرک دیپلم در بخش آواز نداشت به همین دلیل فراخوان دادند تا آوازخوانان آزمون بدهند اما هیچ کدام ازافرادی که آمدند در حد دیپلم هم قبول نشدند تا مدرک لیسانس بگیرند.
البته تا به امروز هم آوازخوان به معنای صحیح نداشته‌ایم. تنها پیش از انقلاب نکیسا و ادیب خوانساری آواز خوان بودند. خوانندگان امروزی الفبای ردیف را هم بخوبی نمی‌دانند اما متأسفانه به تدریس موسیقی آوازی می‌پردازند که کاملاً اشتباه است.
درحال حاضر تأکید شما درآموزش، موسیقی آوازی است؟
من شاگردانم را درحد استادی پرورش می‌دهم. آوازخواندن نیازمند تخصص است. دراین سال‌ها به‌دنبال تدریس موسیقی بودم تا عده‌ای براین نظر نباشند دراین کار ابا می‌کنم. البته کسی هم از من نخواست که به او موسیقی یاد بدهم. آنچه امروز به‌عنوان موسیقی، خوراک شنیداری مردم شده چیزدیگری است ومقصرآن صدا و سیما بوده است. پیش از انقلاب شورایی در صدا و سیما وجود داشت که براساس نظر آن شورا هنرمندان برای اجرا در رادیو و تلویزیون انتخاب می‌شدند اما امروز این شورا منحل شده و آقایانی در رأس قرار می‌گیرند که هیچ اطلاعات موسیقایی ندارند. مگر گفته نشده که صداوسیما دانشگاه است، معنای این حرف آن است که تمام مردم شاگردان رسانه ملی هستند، ولی به این موضوع توجهی نمی‌شود.
من در کنفرانس‌ها و برنامه‌های مختلف بارها این سخنان را بیان کردم اما متأسفانه گوش کسی به این حرف‌ها نیست و کارخودشان را انجام می دهند بنابراین دیگر سرم به کار خودم است و کاری به کارکسی ندارم اما این نکته را باید یادآور شوم در کشور ما به تنها موردی که چندان پرداخته نشده موسیقی است. شعر و موسیقی ما در دنیا تراز اول است و تا به امروز کسی نتوانسته دراین موارد از ما پیشی بگیرد.
اگر موسیقی ما در دنیا حرف اول را می‌زند چرا تا به امروز جهانی نشده است و اغلب مخاطبان موسیقی ما ایرانی هستند!
موسیقی ما هنوزهم دردنیا کاربرد دارد و استفاده می‌شود.در دنیا دو مادر یا دوفرهنگ وجود دارد یکی ایران و دیگری یونان است. ایران مهد موسیقی عاشقانه و عارفانه بوده و روم و یونان مادرموسیقی توحش است و این دو موسیقی تا به امروز حفظ شده است. اما در مورد اینکه چرا تا به امروز موسیقی ما بین‌المللی نشده باید بگویم فرهنگ ما همچنان باقی است و هیچ گاه دستخوش تغییرات نشد؛ ردیف‌های موسیقی همچنان پابرجا بوده و هست. حماسه فردوسی، مثنوی مولوی و عشقی که درآثار نظامی گنجوی است هنوز هم دردنیا حرف اول را می‌زند و نجابت در شعر و موسیقی ما به چشم می‌خورد، فرهنگ ما غنی‌ترین فرهنگ دنیا است ولی اجازه ندادند رشد کند حتی نمی‌گذارند موسیقی‌مان را بدرستی با ساز و آواز معرفی کنیم اما موسیقی ایران از بین نخواهد رفت همان‌طور که مثنوی و شاهنامه از بین نرفت و کسانی که دراندیشه حفظ این موسیقی نیستند ایرانی نخواهند بود. ایرانی به فرهنگ و کشورش فکرمی کند.
چرا این افراد ایرانی بودن خود را فراموش کردند؟
نمی‌دانم؛ اما مگر می‌شود فرزند مادر و پدر خود را فراموش کند. کشورهایی چون عراق، عربستان، مصر و مغرب پایه موسیقی شان برگرفته از موسیقی ایران است اما متأسفانه عده ای فرهنگ خود را به دلایل مختلف فراموش کردند.
با گذشت سال‌ها ازانقلاب آیا به نظر شما پایه‌های فرهنگ و موسیقی ما همچنان مستحکم است؟
البته که همین‌طور است و من هم همواره تلاشم این بوده و هست که اساس موسیقی ما حفظ شود. رادیو و تلویزیون خسارت بزرگی به فرهنگ و موسیقی ما وارد کرد البته نه فقط دراین 40 سال حتی خیلی قبل تر از آن. سال‌ها پیش که رادیو بتازگی راه‌اندازی شده بود برنامه‌ای تحت عنوان موسیقی وجود نداشت. بعدها که موسیقی به رادیو راه پیدا کرد هر کسی را آوردند و گفتند ایشان استاد هستند واز همان زمان کارخراب شد. موسیقی با روح و روان انسان سرو کار دارد. مسئولان رادیو ازافراد کاربلد استفاده نمی‌کردند و هنوزهم همین است. به نظرمن فردی که به‌عنوان کارشناس موسیقی در رسانه ملی انتخاب می‌شود و مسئولیت پخش موسیقی با او است باید در زمینه روانشناسی و انسان شناسی اطلاعات لازم را داشته باشد البته اگر هم کارشناس باشد اختیارات تام ندارد. بارها گفته‌ام در موسیقی فعلی ما دو ایراد مهم وجود دارد نخست اینکه خوانندگان ما سواد موسیقایی ندارد و دیگر اینکه با شعرآشنا نیستند. من زمانی برای رادیو برنامه‌ای ارائه می‌کردم، برنامه‌ای با عنوان «درمحضراستاد» و موسیقی آموزش می‌دادم اما با یک نفر که کار درست نمی‌شود. استادم ضیا الذاکرین به من گفتند «شنیدی که شمشیرامیرالمؤمنین(ع) دو دم دارد!» گفتم بله. گفت: «موسیقی هم دو دم دارد و اگرمراقب نباشند هم خودشان و هم جامعه را از بین می‌برند».
به نظر شما آموختن ردیف در موسیقی ضرورت دارد؟
بله. ردیف الفبای موسیقی است و هنرجو باید ردیف را بخوبی بداند و بعد وارد دانشگاه شود که متأسفانه این گونه نیست و همین جای اشکال است که عده‌ای به هر نحوی وارد دانشگاه شدند و بعد در رأس قرار گرفتند. آن زمان اعتراض من این بود که چرا فلان شخص که سوادی هم ندارد می‌خواهد به‌عنوان رئیس موسیقی انتخاب شود و بعد به این نتیجه رسیدم که خانه از پای بست ویران است و آدم‌ها سر جای خودشان نیستند.
بعد‌ها هم این اعتراضات وجود داشت؟
آن زمان که دربرنامه رادیویی «درمحضراستاد» فعالیت داشتم(سال 1380) یکی از شاگردانم تماس گرفت و گفت: آقای حسن کسایی در مورد شما صحبت کرده‌اند و گفته‌اند چه لزومی دارد کسی صد قسمت از گوشه‌های موسیقی را در یک دستگاه بخواند؛ این کار خسته‌کننده است.دربرنامه بعدی سخنم را با شعری از حضرت حافظ شروع کردم «چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست / سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست...» و درآن برنامه اشاره به صحبت‌های آقای کسایی کردم و گفتم یعنی موسیقی این مملکت چند هزارسال همین 5 گوشه را داشته است؟ و بعد ایشان از من عذرخواهی کردند. در کتاب «سرگذشت موسیقی» به نوشته روح‌الله خالقی دردستگاه نوا به 17گوشه موسیقی اشاره شده است اما من در دستگاه نوا 106 گوشه موسیقی خوانده‌ام و اعلام کرده‌ام 1000 قسمت ازگوشه‌های موسیقی را می‌دانم و ثابت هم کرده‌ام در صورتی که درگذشته تنها به حدوداً 400گوشه اشاره شده است...
در موسیقی آوازی ردیفی را ابداع کردید به نام «حاتم« که علاوه براینکه کمتر به آن توجه می‌شود مخالفت‌هایی هم وجود دارد، دراین باره توضیح می‌دهید؟


بله ردیف حاتم به‌نام من است و مخالفان آن را قبول ندارند، به همین دلیل تصمیم گرفتم خودم ساز بزنم و ردیف موسیقی خودم را بخوانم و منتشر کنم. ردیفی که من ابداع کرده‌ام نه زاری است نه گریه.من فرهنگ یک مملکت را روایت کرده‌ام ومعتقدم انسان به مرحله‌ای می‌رسد که به تراوش‌های ذهنی می‌رسد. حضرت مولانا می‌فرمایند:«علم موسیقی برای من چون شهادت است چون مؤمنم شهادت وایمانم آرزوست».من با هنرم منتی برسر کسی نمی‌گذارم و وظیفه دارم فرهنگی را که می‌دانم به مردم معرفی کنم و از خداوند خواستارم آنقدر به من عمر بدهد که آنچه را که می‌دانم تمام کنم. درفرهنگستان علوم نگذاشتند نظرات من منتشر شود و حتی نامی از من برده نشد. من زحمتکش موسیقی این کشورهستم و برای دل خودم می‌خوانم از کسی هم انتظاری ندارم.‌سازی که امروز به دست من است ساخته استاد ابراهیم قنبری مهر است و هدیه ایشان بوده و به من گفتند:«این سه تاررا برای تو ساختم که فردا بتوانی خودت بخوانی».تصمیم دارم کارهایم را در منزل با همین امکاناتی که وجود دارد ضبط کنم.چرا که هنرم معشوق من است و نمی‌توانم دست هر کسی بسپارم و نمی‌خواهم کسی از آن سوء استفاده کند. تنها کسی که مورد اطمینان من بود دکترصفوت بودند که به رحمت خدا رفتند.
از آشنایی خود با دکتر داریوش صفوت بگویید.
من با پدردکترداریوش صفوت دوست بودم و ایشان در فرانسه زندگی می‌کردند. به من گفتند:«داریوش که آمد، به من قول بده که در کنار هم باشید». دکتر صفوت مشاور وزیر فرهنگ وهنروقت، آقای پهلبد و مشاورآقای قطبی در صدا و سیما بودند. زمانی که برگشتند چندین بار پیش ایشان رفتم اما فکر می‌کردند من به‌دنبال کاری هستم و همین شد که ایشان را ترک کردم تا آنکه انقلاب شد و من مسئول پژوهش موسیقی ایرانی درمذهب انتخاب شدم. آن دوران موسیقی دردانشگاه‌ها تعطیل بود وفقط در دپارتمانی موسیقی به گوش می‌رسید که من در آنجا فعالیت داشتم. آن زمان این شایعه را راه‌اندازی کرده بودند که من سررشته‌ای از موسیقی ندارم و نمی‌بایست به سمت مسئول پژوهش موسیقی منصوب می‌شدم. دکتر زرگر رئیس دانشگاه احضارم کرد. به ایشان گفتم من این مسأله را حل می‌کنم. آقای صادق طباطبایی معاون وقت به من فشار آوردند که آثارم را ضبط کنم و من در دستگاه نوا 180 قسمت خواندم و ضبط کردم و توانستم آن عده‌ای را که مخالف من بودند و می‌گفتند موسیقی نمی‌دانم سر جای خود بنشانم. من به آنها ثابت کردم و گفتم ردیف‌های موسیقی که می‌خوانید برای دوره اول است و این ردیف‌هایی که من می‌خوانم کامل‌تر است.نوایی که تا به امروز خواندند و نواختند از تعزیه گرفته شده است.درواقع از حضرت زینب(س) شروع می‌شود تا امام حسین(ع). زمانی که این نواها را برای دکتر صفوت خواندم ایشان پذیرفتند و از آن زمان همکاری ما آغاز شد.
به تعزیه اشاره کردید؛ آیا تعزیه سبب حفظ و ماندگاری موسیقی آوازی ما بوده است؟
زمانی که سیاوش را به آتش انداختند مردم موسیقی را دراین مورد می‌خواندند و عزاداری می‌کردند. بعد اسلام تا دوران آل بویه تمامی این مراسم‌ها از بین رفت. درزمان آل بویه، عضدالدوله دیلمی که فردی شیعه بود، اعلام کرد از اول تا دهم محرم باید سردرخانه‌ها سیاه بسته شود و شروع به عزاداری برای امام حسین(ع)کردند. آن زمان اهالی موسیقی و کسانی که موسیقی‌های نوحه و آیینی را سینه به سینه حفظ کرده بودند این فرصت را غنیمت دانستند و روی آهنگ‌هایی که حفظ شده بود شعر گذاشتند.
در یک دوره‌ای هم موسیقی و تعزیه به نوعی قدغن شد اما مردم به این موضوع چندان اعتنا نکردند وچون علاقه‌مند بودند یک تعداد افراد در هر شهری کارخود را ادامه دادند و همین امر سبب ایجاد تفرقه شد. یعنی تعزیه از آل بویه شروع شد تا زمان لطفعلی خان زند ادامه داشت. اوج تعزیه در زمان ناصرالدین شاه است که آن زمان تکیه دولت ساخته می‌شود که 24 استاد موسیقی را از سراسر ایران دعوت می‌کنند و کارها به دست معین‌البکا(تعزیه‌گردان یا کارگردان) ساخته و تنظیم می‌شود.آن زمان پدراستاد نکیسا امام خوان بود. البته ایشان اولین مؤذن‌زاده هم بودند. بعد از دوران ناصرالدین شاه آن طور که باید و شاید به تعزیه پرداخته نشد. من نیز تعزیه برای امام حسین(ع) ساخته‌ام و در فرهنگستان هنر است وهنوز هم منتشر نکرده‌اند شاید بعد از من بلکه تاریخ خیلی چیزها را ثابت کند. این تعزیه را در گوشه ماوراءالنهر خواندم. علاوه بر آن تعزیه حر را ساختم و در دستگاه نوا خواندم، تعزیه علی اکبر هم همینطور در چهارگاه اجرا کردم که این دو تعزیه در فرهنگستان هنر است و سه تعزیه دیگرم درمیراث فرهنگی است.
اصلیت من فراهانی است مهد تعزیه؛ زمانی که خردسال بودم (5-4 سال سن داشتم) هنرمندان درمنزل ما رفت وآمد داشتند، یکی ازهمین هنرمندان نکیسا بود.زمانی که انقلاب شد خواستند تعزیه را دوباره احیا کنند، آقای دکتر حاج سید جوادی معاون آقای خاتمی وزیر وقت از من دعوت کردند و خواستند به تعزیه سروسامان بدهم اما کسی نتوانست و من مجبور شدم پنج تعزیه را خودم بخوانم.
برای معرفی درست تعزیه چه راهکاری باید انجام بگیرد؟
بارها اعلام کردم بایستی تعزیه را تعلیم بدهند اما متأسفانه دراین زمینه کسی آشنایی ندارد و نمی‌داند کدام دستگاه موسیقی آوازمربوط به تعزیه است. پایه واساس موسیقی ردیف ودستگاهی ما تعزیه است اما کدام تعزیه! تنها چیزی که ازگذشته باقی مانده است را تا به امروز تکرارکرده‌اند در صورتی که من روی آن تغییراتی ایجاد کرده‌ام ولی هیچ گاه نخواستند آن را آموزش بدهم. این افراد بدون آنکه بدانند درحال و هوای خودشان تعزیه را اشاعه دادند نه آن چیزی که از روی اصول است.
هنوز اینجا ایران است و ما زنده هستیم اما یاد نگرفتند خیلی چیزها را رعایت کنند.درحال حاضراختیار دست عده‌ای دیگر است. در تعزیه کسی که نقش امام حسین(ع) را می‌خواند باید با مهربانی و نوعی فروافتادگی این نقش را
اجرا کند.
به آثاری که امروز شنیده می‌شود خوب گوش بدهید و ببینید چه نوع موسیقی مذهبی پخش‌ می‌کنند! این افراد که خود را به‌عنوان مداح معرفی کرده‌اند ملودی‌های یک خواننده لس‌آنجلسی را روی آثار مذهبی گذاشته و می‌خوانند آیا آنها ازکار خود شرم ندارند! مردم به خانواده پیغمبر احترام می‌گذارند اما این تعداد آدم‌ها حاضرند به‌خاطر پول هر چیزی را بیان کنند.
حرف آخر...
فرهنگ و موسیقی ما فراز و نشیب‌های بسیاری داشته است اما همچنان باقی خواهند ماند.در گذشته نکیساها بودند و امروز ما هستیم و فردا دیگران. این فرهنگ از میان رفتنی نیست. چراکه هنرمندان و عاشقان راستین موسیقی ایران، همواره، بار عظیم این فرهنگ را بر دوش کشیده‌اند و پای بقای آن ایستاده‌اند و همچنان خواهند ایستاد.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران، تاریخ انتشار 9 مهر97، شماره: 483848


اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین