شعار سال: شاید بررسی چهار مفهوم «من، منافع، حق و حکمرانی» و تدقیق در روابط میان این مفاهیم بنیادین، بتواند ما را به پاسخ سؤالاتی از این جنس نزدیک کند. بدیهی است آنچه به اجمال در این تحلیل عرض میشود، مصون از خطا نبوده و نمایانگر اندیشه و زاویه دید محدود نگارنده به موضوع است.
من: «من» ضمیر اشاره به خود است. نماد وجود
آدمی و دلیل بقا و حیات نوع بشر همین واژه «من» است. اساس «من» مبتنی بر خوددوستی
است و تجلی خوددوستی، حفظ خود و تلاش برای بقاست. «من» در نهفتهترین لایههای
اندیشه و روان انسان وجود دارد و تا لحظه مرگ، آدمی را از چنگ این «من» رهایی
نیست. «من» مبنای تشکیل جوامع است. «من»ها یک روز به این نتیجه رسیدند که برای
بقای خویش و در راستای خوددوستی، «ما» شوند و «من»های همدیگر را حمایت کنند. «من»ها با گردهمآمدن، تصمیم
گرفتند اجتماع را بیافرینند و این مرحله را شاید بتوان آغاز اجتماعیشدن نوع بشر
از منظر روانی دانست. کمتر انسانی است که «من» در ضمیر او در راستای خوددوستی و حفاظت
از خود تجلی و نمود نداشته باشد و دیگر دوستی را نیز تجربه کرده باشد. سخت است
باور کنیم که عمیقترین ایثارگریها و ازخودگذشتگیها نیز آلوده به «من» بوده و
منممنمکردنهای هرکدام از ما انسانها در اعماق اندیشه و روانمان، بیداد میکند.
«من» حاضر است دیگردوستی کند، مشروط بر اینکه مورد تأیید و تکریم قرار گیرد، «من»
آماده است نابود شود و مرگ را در آغوش گیرد، مشروط بر اینکه به این اطمینان برسد
که پس از مرگ «منِ» او جاودانه خواهد شد. بسیاری از خدمات نوع بشر به همنوعانش در
چنگالِ «من» اسیر بوده و نگارنده بر این باور است که مادامی که
بشر زنده است، نمیتواند و نخواهد توانست از چنگ «من» رهایی یابد. نحوه شناسایی،
مواجهه و برخورد با «من» در اندیشههای دینی و فرهنگی جوامع مختلف متفاوت است. در
برخی اندیشهها، «من» باید تکریم شود و عزت یابد و سیر تعالی را پیش گیرد و در برخی
اندیشههای دینی و ایدئولوژیک، «من» باید سرکوب و ملامت شود تا مبادا از فرط خوددوستی
و خودپرستی، به صورتی زیانبخش برای «اجتماع» تبدیل شده و به جامعه آسیب برساند.
برجستهترین و شاخصترین اندیشهها درصدد دستیابی به راهحلی مسالمتآمیز برای همزیستی
«من»ها در اجتماع و کل جامعه بشری است. بااینحال «من» نیروی محرکه اصلی تمام
پیشرفتهای بشر است؛ گرچه متهم است که در صورت افراط در خوددوستی و حراست از خود،
ظرفیت آن را دارد که در قالب اشکال آسیبزنندهای مانند دیکتاتوری، فاشیسم،
نژادپرستی، بنیادگرایی و تروریسم ظهور و بروز پیدا کند. در جمعبندی اندیشهها و
مطالعات صورتگرفته در این حوزه میتوان گفت: «من» مفهومی بسیار عمیقتر از آن
چیزی است که آدمی از روان خویش ادراک کرده است و ای بسا بزرگی و کوچکی «من»ها و قوت
و ضعف آنها به عواملی مانند وراثت، تربیت، خانواده و اجتماعی که محل رشد «من»هاست،
مقید نباشد.نگارنده، «من» را ضمیر آدمی و مشتمل - و نه منحصر - بر مفاهیمی چون قدرت، توانایی،
عقل، هوش، اندیشه، شناخت، شعور، احساس، درک، گفتمان، شخصیت و سلوک میداند. اینکه
«من» مذموم است یا ممدوح، به ایدئولوژی غالب بر جوامع بازمیگردد. در جامعه ایرانی
که متأثر از فرهنگ اسلامی - عرفانی است، «من» با مفهوم «نَفس» تبیین شده و همواره
آن را بهعنوان عامل اصلی فلاکتِ نوع بشر سرزنش میکنند. تقسیمبندی «نَفس» به نفس
اَماره، نفس لوامه، نفس ملهمه و نفس مطمئنه، سندی است بر این ادعا که سرکوب و
نکوهش دائمی «من»، موجب تعالی انسان است و راه را برای عالیترین مرحله روانی که
«من» از نظر دین اسلام و فقه شیعه میتواند طی کند -یعنی نفس مطمئنه- نشان میدهد.
این درحالی است که در دیگر اندیشهها، ایدئولوژیها و مذاهب، راههای دیگری برای
این سیر و تعالی پیشنهاد شده است. شاید بتوان گفت وجه مشترک همه ادیان، مذاهب،
ایدئولوژیها و مکاتب، عدم انکارِ وجود «من» در روان آدمی است. پس به مفهوم «من»
بهعنوان گزاره مورد استناد نخست این تحلیل، استناد میشود.
منافع: منافع آن چیزی است که «من» نیازمند دستیابی به آن در راستای
بقای خویش و همواره در جستوجوی آن است. «من» یک هدف اساسی و خطمشی کلی دارد که آن
حفظ خود و خوددوستی است. در میان انواع اولیه انسانها، نمونههایی که از «منِ»
ضعیفتری برخوردار بودند، در مسیر تکامل -فرگشت- از میان رفته و جای خود را به
انسانهایی دادهاند که «من» قدرتمندتری داشتهاند. بشر اجتماعی شده، پیش از آنکه
شهروندی را بیاموزد، برای تحصیل «منافع» و حفظ خود، از هر طریق اقدام میکرده و
برایش چگونگی تحصیل منافع، واجد اهمیت نبوده است. رفته رفته، در اثر رقابت و نزاعِ
میان «من»ها در چگونگی تحصیلِ حداکثری منافع، آندسته از انسانهایی که بهجای
برخورداری از «قدرت جسمانی» از «خرد» و «اندیشه» فراتری نسبت به «منِ» قویتر
برخوردار بودند، کوشیدند تا با تشکیل اجتماعات خرد در درون جوامع انسانی، با اتحاد
میان «من»های
ضعیف در برابر «من»های قوی، انتظامی به فرآیندِ تحصیل منافع در جامعه خود بخشند.
اینگونه میتوان تصور کرد که جوامع اولیه انسانها، توسط زورمندان و ارباب قدرتِ
جسمانی اداره میشده و در نتیجه اراده «من»های این دسته از انسانها، مفاهیم اولیه
مالکیت، قلمرو و حق تعریف میشده است، بنابراین ناروا نیست اگر تصور شود که
«من»های ضعیف، با توسل به روشهای خردمندانه به بازتعریف مفاهیمِ تولیدشده نخستین
پرداخته و برای بقا و حفظ خویش -با توسل به راهکارهای عاقلانه و نه زورمندانه-
برنامهریزی کردهاند. شاید
بتوان ادعا کرد که اولین اندیشمندان، در این مرحله از تکوین نوع بشر پا به عرصه
وجود گذاردهاند. «منافع»، را به صورتهای متکثر اما با ماهیت همواره یکسانی میتوان
توصیف کرد. ماهیت همهگونه از منافعی که نوع بشر از آغاز تاکنون در راستای بقای
«من» تحصیل میکرده را در دو دستهبندی منافع جسمانی و منافع روانی میتوان تعریف
و تقسیمبندی کرد. قلمرو، محل استقرار، مالکیت، قدرت، ثروت، شهرت، زیبایی و
جذابیت، مورداحترامبودن، قبیله و طایفه داشتن، برخورداری از سلاح و نیروی تحت امر
و مواردی ازایندست را میتوان در قالببندی منافع روانی «من» شناسایی کرد و خوردن
و آشامیدن، لذایذ جسمانی و جنسی، استراحت و خواب آرام، آسایش جسمانی، سلامتی و
تندرستی را نیز در زمره منافع جسمانی «من» میتوان تقسیمبندی کرد. این تقسیمبندی
فقط با تغییر مصادیق و تنوع در اشکال، همین امروز نیز وجود دارد و نوع بشر برای
حفظ خود و در راستای خوددوستی که
از ضروریات «من» است - همواره در صدد دستیابی به منافع جسمانی و روانی است. گاه
این منفعتِ روانی در ایثار برای همنوع و اهدای عضو و کشتهشدن در راه میهن برای
«من» تعریف میشود، گاه در نزاع، مشاجره و درگیری فیزیکی و حذف یک انسان دیگر
-مثلا در قالب قتل- برای «من» ظهور مییابد. اما نتیجه این منفعت ممکن است آن چیزی
که «من» برای بقای خویش و در راستای خوددوستی به آن اهتمام داشته، نباشد. چه اینکه
در نمونه تمثیلی اخیر، وقتی پس از ارتکاب به قتل، به دست دیگرِ «من»ها اسیر شده و
در واکنش به این رفتار مورد ملامت قرار گرفته و ای بسا در معرض نابودی و فنا
-اعدام - قرار میگیرد، از این حیث که در نتیجه این منفعتطلبی نادرست در معرض
نابودی قرار گرفته و نهتنها منفعتی حاصل نشده، بلکه بقای «من» که حاصلِ منفعتطلبی
متوجه او بوده نیز در معرض فناست، از اقدامِ خویش نادم میشود و به هر راهی برای رهایی
از نابودی و مرگ متوسل میشود. بنابراین باید بپذیریم که بشر همانگونه که نمیتواند
فاقد «من» باشد، برای بقای «من» و در راستای خوددوستی و حفظ خود، همواره و در هر
لحظه در اندیشه کسب منافع است.منفعتطلبی به هر طریقی، با واژگان توحش و خشونتطلبی
قابل توصیف و انطباق است، اینکه به هر روشی هر انسانی به خواسته «من» خویش و برای خوددوستیهایش
هر منفعتی را که قابل حصول میدانسته، برای تحصیل آن اقدام میکرده، شاید بتوان
مقدمه نزاعهای بزرگ میان جوامع بشری و بروز جنگها و کشتارها دانست. در نتیجه
مقاومت دیگر «من»ها در برابر منفعتطلبی «من»، بشر آرامآرام آموخت که میانِ «من»
و خواستهها و نیازهای آن و لزوم خود دوستی و حفاظت از خود تا خط قرمز فنا و
نابودی، باید روش میانهای به کار گیرد تا برای تحصیل منفعت، خود را نابود نکند؛
بنابراین تبیین و تعریفِ قید و حصر برای تحصیل منافع - بهتدریج - میان نوع بشر
متداول میشود. با این توصیف، نگارنده گزاره دوم این تحلیل را مفهوم «منافع»
شناسایی میکند.
حق: «حق» مفهومی است که کمتر صاحبنظری توانسته به نحو جامع به تبیین و
تعریف آن بپردازد و توصیفی جامع و مورد پذیرش عموم ارائه کند و همچنان در تعریف
این مفهوم بنیادین میان اندیشمندان و صاحبنظران بحث و اختلافنظر جدی وجود دارد.
نگارنده که نه چنین توان و دانشی دارد و نه هرگز چنین ادعایی کرده است، «حق» را
مفهومی فرض میکند که واحدی از واژه «حقوق» باشد و مایل است «حقوق» را به آنچه
متداول تعاریف مورد پذیرش اکثر علمای این دانش از علوم انسانی است، مجموعه قواعد و
مقررات حاکم بر زندگی اجتماعی انسان تعریف کند و البته که برای دیگر تعاریف نیز
احترام قائل است. به فرض اینکه «حق»
را عنصر واحدی از واژه «حقوق» فرض نموده و بدون ورود به مباحث عمیق فلسفه حق، صرفا
«حق» را قاعده و مقررهای در راستای حکمرانی بر روابط میان انسانها در اجتماع
تصور کنیم و بپذیریم، در امتداد دو گزاره پیشگفته، «حقوق» را شاید بتوان مجموعه قواعد و مقررات حاکم بر روابط
میان «من»ها در اجتماع تعریف کرد، زیرا به نظر میرسد «من» بهتنهایی و بدون حضور
در اجتماع نتواند واجد «حق» شود، چراکه به هر آنچه میخواهد بدون رقیب میتواند
دست یابد و برای حفظ «من» و در راستای خوددوستی و بقای خویش، مجاز به هر رفتاری
خواهد بود و هیچ عقل سلیمی نمیتواند رفتارهای «من» خارج از اجتماع را تقبیح کند.
با این وصف، «حق» را معیاری برای ایجاد تعادل میان تمنیات «من» و نیازهای آن برای
بقا و حفظ خود در برابر دیگر «من»ها میتوان شناسایی کرد، اما نکته بنیادین
اینجاست که «حق» میتواند در تعادل با «منافع»
و در راستای تمامی تمنیات «من» باشد و یا میتواند حداقلهایی را برای بقای «من»
تعیین کند، بنابراین الزاما «حق» با «منافع» برابر نیست، اما «من» برای تأمین
منافع خود و با درک شرایط و مقتضیاتِ دیگر «من»ها میتواند به فراتر یا فروتر از
«حق» رضایت دهد. اگر در جایی منافع «من» برای بقا به حدی پیشبینی نشده
باشد که «من» بهمنظور حفظ خود ناگزیر به فراتر از حقِ تخصیصیافته به خود شود،
دیگر «من»ها نیز این مقتضی و ضرورت تعدی و دستاندازی را به رسمیت میشناسند. به عکس،
اگر دستیابی به «حقِ» تعریف و مقررشده برای «من» بهنفع او نباشد و بقا و
حفاظت از او را تأمین نکند، «من» میتواند از دستیابی به آن انصراف دهد و از آن
چشمپوشی کند. ملاک
تشخیص نیز «من» است و هر فرد به میزان توانایی، قدرت، دانش، آگاهی، خرد، درک،
احساس و شعور خود - در مقاطع زمانی مختلف- به تشخیص منفعتِ خویش اقدام میکند و
این تشخیص میتواند درست یا نادرست باشد و در آن مناقشهای نیست. انسانها بهعنوان
اسیران «من»های خویش، اختیار خواهند داشت تا میان «حق» و «منفعت» - در صورت عدم برابری - انتخاب کنند. با این
وصف، مفهوم «حقوق» بهعنوان
گزاره سوم تحلیل مورد استناد قرار میگیرد.
حکمرانی: اگر سه
مفهوم پیشگفته را - با همان فروضی که عرض شد - بپذیریم، دولت، استیلای یک یا چند
«من» بر دیگر «من»های یک جامعه و تعیین میزان «حقوق» و «منافع» آنها قابل توصیف خواهد بود. به بیان دیگر،
به دلایل موجه یا غیرموجه – که منصرف
از بحث است - «من»ها اختیار اداره اجتماع خود را در یدِ یک یا چند «من» قرار میدهند
تا حاکم میزان و حدود بهرهمندی از «منافع»
و «حقوق» را برای «من» تعریف و اجرا کند.
سؤالی که به ذهن متبادر میشود این است که «حکمران» چه رابطهای با
«من»های دیگر دارد؟ آیا این استیلای ید، صرفا توفق و برتری است یا هدایت و دلالت؟ این
مدل از «حکمرانی»، خردمندانهترین شکلی است که جامعه بشری تاکنون دیده و همزیستی
مسالمتآمیز و با کمترین تنش میان «من»ها باعث بقای جامعه ضمن بقای «من»ها و توجه
به خوددوستیهای آنها شده است.
تجزیه و تحلیل گزارهها و نتیجه: «من» میتواند تا «حکمرانی» در اجتماعِ میان «من»ها پیش رفته و قدرتمند شود.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 17 مهر97، شماره: 3263