رسانههاي داخلي بايد با تکيه به روشهاي علمي در زمينه معرفي دستاوردهاي علمي فعاليت رسانهاي داشته باشند.
توسعه علم و فناوري با شتابي که در دنياي امروز شاهد آن هستيم، در حوزههاي گوناگوني مانند زيست فناوري، هوافضا، توليد داروهاي ضدسرطان و راديو داروها، نانوفناوري، سلولهاي بنيادي، علوم مربوط به انرژيهاي نو، علوم مربوط به فناوريهاي پيشرفته و اينترنت همه و همه ظرفيتي را براي رسانهها ايجاد کرده است تا همزمان و همسو با شتاب توسعه علم و فناوري، نسبت به انجام رسالت ذاتي خود در سطحي جديد اقدام کنند.
در حقيقت پيشرفت علم و فناوري ضرورتي را پيش روي ما قرار داده که در يکسوي آن مسئوليت رسانهها در قبال توليد علم و فناوري و در سوي ديگر مسئوليت توليدکنندگان علم و فناوري در قبال رسانهها مطرح است و در اين ميان کنشگر سومي نيز به نام افکار عمومي حضور دارد. در دنياي امروز موضوع ارتباط ميان دانشمندان، رسانه و عموم مردم، به دليل اهميتي که دارد، در دانشگاهها و مراکز علمي و پژوهشي بهعنوان يک موضوع مهم در تحقيقات متعدد دانشگاهي موردتوجه قرارگرفته است.
هدف از اين پژوهشها سازگار کردن روشهاي علمي و منطقي در حوزههاي مختلف دانش با منطق رسانهاي است تا درنتيجه ايجاد ارتباط بين اين دو حوزه و شکلگيري درک متقابل بين آنها، فعاليتهاي دانشمندان در سطوح ملي و بينالمللي بهتر شناخته شود. اين هدف بر اساس نياز جامعه علمي مطرح ميشود. دانشمندان و توليدکنندگان علم و فناوري به نقش رسانهها واقف هستند و به اين نقش اعتقاد دارند. در اين رابطه ميتوان حتي به افکار عمومي جايگاهي محوري بخشيد، اگر به اين نکته توجه کنيم متوجه خواهيم شد که درنهايت هدف همه اين فعاليتها عموم مردم هستند و رابطه دوجانبه رسانه و جامعه علمي نيز در صورت جلب نظر و اعتماد افکار عمومي است که به هدف خود رسيده است. به عبارتي روابط اين سه ضلع مثلث بايد بهگونهاي تعريف شود که از يکسو درک متقابل و جلب اعتماد متقابل انجام شود و از سوي ديگر اين سه ضلع همکاري کرده و همديگر را دررسيدن به اهداف خود ياري رسانند.
بر اساس آنچه مشهود است دانشمندان در انتقال علم به افکار عمومي، نهتنها در سطح کشور ما که حتي در سطح کشورهاي پيشرفته نيز چندان موفق نبودهاند؛ چراکه آنها در فضايي تخصصي فعاليت ميکنند و معمولا براي بيان سادهتر آنچه کشف يا توليد کردهاند و همچنين ترويج آن در لايههاي مختلف جامعه، فرصت کافي ندارند. به همين دليل در سالهاي گذشته در برخي از کشورها همانند سوئد دانشکدههايي تأسيسشده است تا از طريق تربيت نيروهايي کارآمد به پر کردن فاصله ايجادشده ميان دانشمندان و متخصصين و افکار عمومي اقدام کنند.
دانشمندان به اين امر آگاه هستند که به حمايت افکار عمومي نياز دارند، اما از طرف ديگر عموم مردم هم نياز دارند آنچه را دانشمندان توليد ميکنند بشناسند. براي مثال آنها بايد بدانند چه داروهايي براي درمان سرطان کشفشده است و سلولهاي بنيادي در چه زمينههايي ميتواند به آنها کمک کند. افکار عمومي نياز دارد انرژيهاي نو و تجديدشونده را بشناسد و آنها را بهعنوان جايگزين مناسبي براي انرژيهاي فسيلي به کار گيرد تا مشکلات زيستمحيطي ايجادشده برطرف شود. از سوي ديگر نتيجه ايجاد فاصله ميان دانشمندان و افکار عمومي و بياطلاع بودن مردم از يافتههاي دانشمندان به تأمين نشدن رفاه و خواستههاي مردم منجر است. اگر افکار عمومي به دليل بياطلاعي از يافتهها و ساختههاي علوم و فناوريهاي نوين از دانشمندان حمايت نکنند، سياستگذاران نيز برنامهها و بودجههاي لازم را براي پيشرفت ايدههاي علمي و تبديل علم به تجارت اختصاص نخواهند داد و درنهايت جامعه علمي، عموم مردم و کشور از اين چرخه ناقص متضرر خواهد شد. در اين ميان اين رسانهها هستند که ميتوانند نقشي جدي و کليدي در کامل شدن و ارتقاي اين چرخه ايفا کند.
همچنين توجه به اين نکته ضروري است که اگر رسانههاي داخلي ما اعم از رسانههاي مکتوب و رسانههاي ديداري و شنيداري، متناسب با توسعه علم و فناوري عمل نکنند، رسانههاي کشورهاي پيشرفته متناسب با اهداف و منافع خودشان اين کار را انجام خواهند داد. برخي از اين رسانهها تلاش ميکنند درخشش و توليد علم را وارونه جلوه دهند و در فضاي علمي کشور بهجاي ايجاد انگيزه، نااميدي ايجاد کنند. در چنين شرايطي وظيفه رسانههاي داخلي اين است که با تکيه به روشهاي علمي براي معرفي دستاوردهاي علمي فعاليت رسانهاي داشته باشند. براي هر چه بهتر عمل کردن در اين عرصه، چنانکه پيشازاين اشاره شد، تعريف رشتههاي دانشگاهي ميانرشتهاي، انجام پژوهشهاي لازم، برگزاري کارگاههاي تخصصي و تربيت ژورناليستهاي علمي که با درک نکات ظريف يافتههاي دانشمندان آنها را به افکار عمومي منتقل کنند، ضروري است.
البته بديهي است که در اين ميان انجمنهاي علمي و انجمنهايي که وظيفه ترويج علم را بر عهدهدارند در تربيت ژورناليستهاي علمي نقشي مهمي ايفا ميکنند و به نظر ميرسد با توجه به شرايط امروز بايد اين رسالت خود را از طريق همافزايي و ارائه يک مدل واحد در فضاي ژورناليسم علم پيگيري کنند. البته نبود مدل واحد و محقق نشدن همافزايي ناشي از آن موضوعي نيست که فقط مختص کشور ما باشد. امروزه در اغلب کشورها افراد بهصورت انفرادي و سليقهاي در حوزه ترويج علم و ژورناليسم علم عمل ميکنند. فقط در کشور آمريکا و چند کشور اروپايي که سابقه 200 ساله در ترويج علمدارند و اهميت اين موضوع را درک کردهاند، ميبينيم که اين موضوع بهطورجدي دنبال شده و در قوانين مصوب اين کشورها بر تربيت ژورناليستهاي علم و ترويج علم تأکيد شده و سرمايهگذاريهاي قابلتوجهي در اين زمينه انجامشده است. دانشگاهها، سازمانهاي غيردولتي و بخش خصوصي در تربيت اين ژورناليستها نقش مهمي بر عهدهدارند.
بايد توجه داشت که انتقال مفاهيم علمي کار سادهاي نيست. يکي از ويژگيهاي علم و فناوري دقت و ظرافت آن است و اگر ژورناليست اين دقت و ظرافت و اين مهارت را ـ که با گذراندن دورهها و شرکت در کارگاههاي اختصاصي به دست ميآيد ـ نداشته باشد از عهده معرفي دستاوردهاي علمي بر نخواهد آمد. ژورناليست علم بايد بتواند با تسلطي قابلقبول، نکات ريز و دقيق علمي را به عامه مردم منتقل کند. در پايان بايد گفت که نتيجه ترويج درست و شايسته علم در يک جامعه حاکم شدن تفکر علمي است و نتيجه حاکم شدن تفکر علمي نيز اين خواهد بود که تصميمات مقطعي جاي خود را به نظمي مستحکم خواهد داد. اين وظيفه بر عهده رسانههاست که در فضايي مبتني بر نشر اطلاعات، انديشهها و ايدهها، گفتگو، درک و حمايت متقابل بستر چنين نظمي را که رو بهسوي پيشرفت است، فراهم کند.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری آریا، تاریخ انتشار18آبان 97، کد خبر: 120181109150250369، www.aryanews.com