شعار سال: كاربران درباره
چند مسئله تأكيد و نگراني داشتند، بهخصوص كه اتفاق عجيبي رخ داد و عدهاي از زنان
علاقهمند پشت در استاديوم را به بهانه بردن داخل ورزشگاه به بيرون برده و رها
کرده بودند؛ اين زنان جزء افراد گزينششده و دعوتشده از طرف فدراسيون يا نمايندهها
نبودند، آنان افراد عاديای بودند كه شخصا بهخاطر علاقه شخصي به استاديوم رفتند.
پس از منتشرشدن فيلمي درباره اين برخورد، هم رسانهها و هم تعداد زيادي از كاربران
نسبت به اين اتفاق واكنش نشان دادند؛ مثلا آذر منصوري نوشت: «رفتاری غیرقابل توجیه
که مسئولین در اولین فرصت باید پیگیری لازم را برای توبیخ کسانی که این وضعیت را
به وجود آوردند، داشته باشند و از همه کسانی که پشت در ماندند، دلجویی شود». در
اين ميان تعدادي از نمايندگان همان روز نسبت به این مسئله واكنش نشان دادند. اما
با توجه به اينكه همهچيز در كشورمان يكي، دو روز بعد فراموش ميشود، اين مسئله و
پيگيري آن نيز فراموش شده است. اما
اين سؤالها همچنان مطرح است كه چه كسي دستور را داده، چه كسي اين عمليات را اجرائي
كرده و چرا براي اين رفتار دور از شأن عذرخواهي صورت نميگيرد و از افرادي كه اين
اتفاق برايشان رخ داده دلجويي نشد.
هرچند 200 نفر از این تعداد هم با اصرار توانستند به داخل ورزشگاه
بروند، اما آنها را با عزت و احترام راه ندادند. معطلی، امرونهی مدام و تحقیر همراهشان
بود.
اما بخش ديگري از اين مشكل به ماجراي برخورد مخاطبان با قضيه ورود آن
زناني برميگردد كه توانستند گزینششده به ورزشگاه بروند.
زنان كه بهسختي اين مطالبه خود را فرياد زدند و توانستند از تعداد
اندك 150 نفر در بازي تيم
ملي با بوليوي تعداد خود را به 850 نفر برسانند. درواقع
به نوشته يك كاربر: «تعداد کمه. انتخاب شدهاند/ اما اگر نبود ایستادگی زنها همین
هم اتفاق نمیافتاد. دنیا و فیفا خبردار نمیشد. کسی نمیدانست چنین خواستی اصلا
وجود داره». تعداد زيادي از روزنامههاي اصلاحطلب از اين حضور زنان استقبال
كردند. همينطور مردان داخل ورزشگاه نيز زنان واردشده به استاديوم را مورد تشويق
قرار دادند. افرادي نظير حسن نمكدوست، استاد ارتباطات نوشتند: «فكر ميكردم زنهايي
كه پس از سالها تلاششان، سهم كوچكي از آزادي را نصيب خود كردهاند چه احساسي
دارند. وقتي خواندم هنگام حضورشان جمعيت يكصدا تشويقشان كرده، افسوس خوردم در استاديوم
نيستم؛ ميان تشويقكنندگان. چنان تشويق ميكردم كه صدايم هنوز گرفته بود». عدهاي
بهشدت بر اينكه نبايد زنان ميپذيرفتند به صورت گزينشي در ورزشگاه حضور پيدا كنند
اصرار داشتند و معتقد بودند نبايد اين رفتار انجام شود و اين سؤال را مطرح ميكردند
كه چرا تعدادي از زنان پذيرفتند در ورزشگاه حضور داشته باشند. در سوي ديگر زناني
نيز بودند كه اين شيوه را گامي كوچك براي بهبود بدانند. يكي از كاربران نوشت:
«همه با برخورد گزينشي و رانتي و انتخابي مخالفاند. بهخصوص اين مورد كه انگار
نمایشی بود برای FIFA. اما زنانی که به استادیوم رفتند
هم لایق فحش و تحقیر نيستند. بايد خواستار تغيير رفتار مسئولان شد». يكي از زنانی
که به استاديوم رفته بود نيز نوشت: «با بدبختی و هزارجور تحقیر با زور فیفا رفتیم
داخل استادیوم و کلی آدم فحشمون دادند، ولی هیچکس به هیچ مردی امروز نگفت چرا
بدون زنها میروید ورزشگاه. چرا تحریم نمیکنید. چرا کنار زنها نمیایستید. این
حق را بهتنهایی نمیتوانيم بگیریم.»
شايد مجموع نظر كاربران را بتوان اينگونه بيان كرد كه فارغ از اینکه
«ورود زنان به آزادي چقدر اجبار، نمایش یا واقعیت بود، اما حتما گام بلندی برای تحقق
رؤیای رفتن خانوادگی به استادیوم است». با توجه به اينكه حالا با وجود فراهمشدن
برخي زيرساختها نظير پيداشدن شش دستشويي در بخش ويآيپي يا فراهمشدن جايگاه خاص
زنان، امكان ورود زنان آسانتر شده است، مسئولان نيز نباید با روي بازتري به
برآوردهكردن اين مطالبات بپردازند؟
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 29 آبان 97، شماره: 3296