شعار سال: انگار دیگر هیچکس تهران را خانه خود نمیداند؛ اما آلودگی هوا و خانههایی که با دود ساکنانشان را به کشتن میدادهاند، تاریخی به درازای تاریخِ خانهسازی دارد. دیرینهمرضشناسی نامِ یکی از زیررشتههای باستانشناسی است. هدفِ این رشته مطالعه الگوهای بیماری میان انسانهای باستانی است. یکی از یافتههای جالبِ توجه و پرشمارِ این تحقیقات، یافتنِ ریههای سیاهشده در اجسادِ انسانهای باستانی است. این الگو تقریباً در تمامِ جوامع باستانی در سراسر جهان، به کرات پیدا شده است. در بسیاری از موارد، چنان حجمی از دود در ریه این انسانها انباشت شده است که گویی در اوجِ انقلابِ صنعتی، دیوار به دیوارِ کورههای زغالسنگ زندگی میکردهاند. باستانشناسان معتقدند دودِ جمعشده در خانههای باستانی، چنین بلایی سرِ ریه انسانها میآورده است. در واقع، خلاصشدن از دود در محیط خانه، برای هزاران سال، مشکلِ بزرگی برای پدربزرگهای ما بوده است. روزنههای کوچک نمیتوانست همه دود را به بیرون براند و سوراخهای بزرگ سرما و برف و باران را درونِ خانه میآورد؛ بنابراین نخستین صورتِ «مرگ تدریجی بهخاطرِ دود» به گذشتههایی دور بازمیگردد. دورانی که محیطِ درونِ خانهها که امروز محافظِ ما دربرابرِ آلودگی بیرون است، خود از آلودهترین مکانها بود. بخشی از ماجرا با انتقالِ آشپزی به بیرون از خانه یا دستیافتن به راه و رسمِ ساختنِ شومینه برطرف شد. با این حال، تعداد خانوادههایی که توانایی مالی ساختنِ شومینه را داشتند اندک بود و همیشه سال نمیشد در فضای باز آشپزی کرد. قبل از پیدایشِ زندگی شهری جدید، عمدتاً هوای بیرون از خانهها صاف و مطبوع بود. البته این به معنای آن نیست که مردمِ ساکن در شهرهای بزرگِ دوره پیشامدرن، هیچ تصوری از آلودگی هوای شهری نداشتند؛ برای مثال پزشکان به سنکا، مورخ رومی که در تمامِ دوران زندگی خود مریضاحوال و ضعیف بود، توصیه کرده بودند هرچه زودتر از روم بیرون برود، تا هوای پاک بیرونِ شهر، دوباره سلامتی را به او بازگرداند. بهخاطر داشته باشید که شهرها در دورانِ باستان، اگرچه کوچک بودند، معمولاً بسیار متراکم و تودرتو ساخته میشدند. شهر باید آنقدر فشرده ساخته میشد که بشود اطرافِ آن را برج و بارو ساخت یا در برابر تهاجمِ بیگانگان بهراحتی از آن دفاع کرد؛ برای مثال گذرگاههای شهر یزد، چنان باریک ساخته میشدند که دو اسبسوار نتوانند کنارِ هم از هیچ کوچهای رد شوند. طبیعی است که در چنین تراکمِ بالایی، دودِ اجاقها، نانواییها، رنگرزیها، آهنگریها و حمامها در فضای کوچکی جمع میشد و رفتهرفته به نوبه خود هوا را آلوده میکرد. بههرحال ماجرا با آغاز تحولاتِ گستردهای که امروزه به آن «مدرنیته» میگوییم، شکل و شمایلِ کاملاً تازهای به خود گرفت. نخستین تغییر محسوس استفاده گسترده از آهک در ساختمانسازی بود. برای فرآوری آهک سوزاندنِ حجم انبوهی از چوبِ بلوط لازم بود که دود و آلودگی فراوانی ایجاد میکرد. در قرنِ دوازدهم، شیوه جدیدی از تولیدِ آهک در لندن آغاز شد که رفتهرفته این شهر را به پرسابقهترین شهرِ جهان در مسائلِ مرتبط با آلودگی هوا تبدیل کرد. طی مدت کوتاهی اهالی لندن چنان زغالسنگ سوزاندند که در پایانِ قرنِ سیزدهم، ادواردِ اول، پادشاه انگلستان، اکیداً دستور داد که سوزاندنِ زغال سنگ در لندن، بهدلیلِ دود فراوانِ آن ممنوع است. البته کسی به دستور پادشاه عمل نکرد. این نخستین تلاش برای کنترلِ آلودگی هوا و البته نخستین شکست در چنین کاری بود. زغالسنگ سوختِ محبوب صنایعِ آن دوران بود و تا صدها سال بعد، همچنان محبوبیتِ خود را حفظ کرد. از قرنِ شانزدهم، صنعتهای جدید شروع به گسترش کردند. کارخانهها معمولاً در خودِ شهرها ساخته میشد تا دسترسی به کارگر و بازار آسانتر باشد. رفتهرفته شهرهای بزرگِ اروپا و در رأسِ آنها لندن و منچستر، در دود فرو رفتند. در قرنِ هجدهم، استفاده از زغالسنگ رشدی تصاعدی یافت؛ علاوهبر هوا، آلودگی وسیعی رودخانههای اروپایی را فراگرفته بود. همهگیر شدنِ شومینهها، باعث شد زغالِ سنگ به سوختی خانگی نیز تبدیل شود. بین سالهای ۱۵۸۰ تا ۱۶۸۰، مصرفِ زغال سنگ در لندن از ۱۰ هزار تن در سال به ۳۶۱ هزار تن در سال رسید. این در حالی بود که طی قرنهای چهاردهم تا هفدهم، مساحتِ فیزیکی لندن، تغییرات بسیار اندکی کرده بود؛ یعنی در فضایی به محدودیتِ قبلی، جمعیت از کولِ هم بالا میرفت و دودِ زغالسنگ چندین و چند برابر میشد. از قرنِ هفدهم بارانهای اسیدی در لندن شروع شده بود؛ چنانکه کلیسای سنتپل، مهمترین کلیسای لندن، در اثرِ خوردگی بارانهای اسیدی، بهشدت آسیب دیده بود. در همین دوران بود که نخستین فعالِ رادیکالِ محیطزیست در لندن، جان نخستین خطابهها و کتابهای خود را علیهِ استفاده افراطی از زغالسنگ مینوشت. او در یکی از یادداشتهایش نوشت: کلیساها و ساختمانها کهنه به نظر میرسند، لباسها و وسایلِ خانه بو میدهند، نقاشیها به زردی میزنند، باران و شنبم و آب، سمی شدهاند، گیاهان و گوزنها از بین رفتهاند و سلامتی و بهروزی انسانها نابود شده است. بهترین راهحلی که به نظر نخستین رسید، این بود که از زغالسنگ استفاده نکنیم و دوباره چوب بسوزانیم. راهِحلی بیفایده که کسی آن را جدی نگرفت. از پایانِ قرن هجدهم، کلمه «آلودگی هوا» اندکاندک به نوشتههای ادبی هم راه یافت؛ حتی بعضی از نویسندگانِ رمانتیک لندنی درباره «دودِ دوستداشتنی» لندن قلمفرسایی میکردند. از انتهای قرنِ هجدهم، موتورهای بخار نیز از راه رسیدند. طی قرنهای هجده و نوزده، قانونگذاریهای متعددی برای کنترلِ آلودگی کارخانهها صورت گرفت. این اقدامات اگرچه بیتأثیر نبود؛ اما نتوانست روندِ رو به افزایشِ انباشتِ آلودگی در لندن را متوقف کند. در میانه سالهای قرن نوزدهم، اندکاندک لندنیها چیزِ جدیدی کشف کردند: مه. لندن همیشه تاریخ تا حدودی مهآلود بوده است، اما در قرنِ نوزدهم، این مه غلیظتر و طولانیتر شد. شهر روزهای متوالی در مه بیپایان فرو میرفت. دانشمندان به فکر افتادند که چهبسا این مه به آلودگی هوا ربط داشته باشد. تحقیقاتی در این زمینه انجام شد و نتیجه آنها این بود که ذراتِ دودِ معلق در هوا، تأثیر شایانِ توجهی در افزایش مهِ لندن دارند. کلمه تازهای واردِ ادبیاتِ مردم شد: مهدود. این داستان پرفراز و نشیب، ۵ دسامبر ۱۹۵۲، به نقطه اوج خود رسید. در اثرِ سرمای هوا، آسمانِ صاف و عدمِ وزشِ باد، وارونگی عظیمی رخ داد که تا چهار روزِ بعد ادامه یافت. هوای لندن از شدتِ آلودگی تاریک شد. طی همین چند روز، بیش از چهار هزار نفر در اثرِ آلودگی جانِ خود را از دست دادند و بیش از ۱۰۰ هزار نفر در اثرِ مهدود بیمار شدند. حمل و نقلِ عمومی متوقف شد و آمبولانسها نیز از کار افتادند. به همین دلیل آدمها مجبور بودند با پای خود به بیمارستان بروند. این خود یکی از دلایلِ شمارِ بالای جانباختگان و بیماران بود. برخی از گزارشگران گفتند شعاعِ دید در روز، بیش از یک متر نیست و ماجرا در شب به مراتب بدتر است. چنانکه عابران پیاده مداوماً با هم برخورد میکنند. این واقعه که به «مهدود عظیم» لندن معروف شد، تأثیری جدی در وضعِ قوانینِ سفت و سخت علیهِ آلودگی هوا در انگلستان داشت؛ بهطوری که باید دسامبرِ سال ۱۹۵۲ را نقطه عطفی در آگاهی انسانها درباره خطراتِ آلودگی هوا قلمداد کرد. البته لندن تنها شهری نبود که صدها سال از تاریخِ خود را با آلودگی شدید هوا سپری کرد. شهرهای دیگری مثلِ منچستر، لسآنجلس و دونورا یا ایالاتهایی مثلِ کالیفرنیا و پنسیلوانیا در ایالات متحده، داستانهای مشابهی برای تعریف کردن دارند. از آن سالها تا امروز، رفته رفته از آلودگی هوا در لندن کاسته شده است. البته وضعِ لندن آن روزگار با تهرانِ امروز تفاوتهای فراوانی دارد.
در حینِ نوشتنِ این سطرها، جستوجویی کردم تا به فهرستِ معتبری از آلودهترین شهرهای جهان برسم. مطمئن بودم که تهران، یکی از نخستینهاست؛ اما برخلافِ انتظارم هیچ فهرستی را پیدا نکردم که در آن تهران جزو 10 شهرِ اول، یا حتی بیست شهرِ اول در آلودگی باشد. نمیخواهم بگویم پس اوضاعِ تهران بد نیست، میخواهم بگویم هنوز میتوان کاری کرد.
آلودگی هوا در خدمت ثروتمندان
آلودگی هوا در خدمت ثروتمندان!
ساحت زیست، تارنمای ترجمان مطلبی را با عنوان «همه میمیرند: تاریخِ آلودگی هوا» منتشر کرده است. این یادداشت اگرچه اشارات مختصر و مفیدی به تاریخچه آلودگی هوا داشته؛ اما از چند جهت ضعفهای اساسی دارد. اینکه اگر شهری چون لندن برای سالهایی متمادی درگیر معضلات ناشی از آلودگی هوا بوده اما تبدیل به قلب صنعت جهان شد و در ادامه توانست با اعمال سیاستهای رفاهی مانع شورش کارگران کارخانههای خود در برابر موج سهمگین مارکسیسم شود. درست است که تهران در جمع شهرهای اول آلوده هوا حضور ندارد؛ اما میزان آلودگی میبایست در تناسب با متغیرهای دیگری همچون رشد صنعتی، منابع طبیعی آن کشور همچون گاز طبیعی یا رودخانههای جاری، درآمد ناخالص ملی و شاخصهای رفاهی و... سنجیده شود. اینکه آلودگی شهرهایی با منایع طبیعی فقیر که مجبور به سوزاندن زغال سنگ و چوب هستند با شهری چون تهران که از تمام کشور گاز، آب و برق به آن سرازیر است سنجیده شود مغلطهای است که نمیتوان باور کرد سهواً اتفاق افتاده باشد. نویسنده محترم یادداشت عنوان کرده است که ساکنانِ تهران برخلاف ساکنان قرن هجده و نوزده لندن بهسرعتِ آبخوردن، تصمیم میگیرند تهران را رها کنند و جای بهتری برای زندگی بیابند. این هم از آن دست ادعاهایی است که بیش از آنکه مشفقانه باشد صرفاً در جهت ثروتمندان و دولتمردان تهراننشین عمل میکند. به این صورت که بیشترین و با کیفیتترین خدمات آموزشی، پزشکی، تفریحی و... در تهران تجمیع شود، اما فقرا از آن بیرون روند تا از ترافیک و آلودگی آن کاسته شود! آنها که میتوانند بهسرعت از تهران بیرون روند نه مردم جامعه، بلکه صاحبان قدرتی هستند که مناطق خوش و آب و هوای شمال شهر و لواسانات را در نزدیکی تهران از آن خود کردهاند و تصرف و ساخت و سازهای غیرمجاز و زمینخواریهایشان مرزهای وقاحت را درنوردیده است. برای آنها تهران ایدهآل تهرانی است که مردم عادی جامعه در گتوهای مسکن مهر و پردیس و جنوبشهر زندگی میکنند و در طول روز همچون بردگان برای کار در خدمت آنان قرار بگیرند. در نهایت اینکه اکثر شهرهای آلوده جهان همچون لندن بخش بزرگی از درآمدهای شهری را صرف کاهش آلودگیها و ارتقای شاخصههای زیستمحیطی قرار دادهاند؛ اما مقایسه بودجه شهرداری تهران و سایرکلانشهرهای آلوده در حوزه مبارزه با آلودگی محیط زیست با بودجه بخشهای دیگر خود گویای همهچیز است
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه سبزینه، تاریخ انتشار 7 بهمن 97، شماره: 61759