شعارسال:رییس فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس میگوید میخواهیم برای انتخابات ۱۴۰۰ آشی بپزیم که همه مردم بخورند.
حمیدرضا حاجی بابایی که در پنج دوره حضور در مجلس، سابقه نمایندگی در ادوار مهمی همچون مجلس پنجم و ششم را دارد، در آبان ماه 88 از سوی محمود احمدینژاد به عنوان وزیر دولت دهم معرفی شد و توانست از مجلس هشتمی که خود نیز عضو هیئت رییسه آن بود، رأی اعتماد برای ورود به وزارت آموزش و پرورش را بگیرد.
او در ادامه فعالیت سیاسی خود "یکتا" را تشکیل داد که به "جمنا" وصل شد و از سوی همین تشکل هم برای نامزدی دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کرد.
وی اصطلاح "اصولگرایان" را قبول ندارد و میگوید جایگزین آن، "جبهه نیروهای انقلابی" است و استدلال میکند: از آنجا که کارآمدی دو تیم اصلاحطلب و اصولگرا در جامعه محل تردید است، ما به دنبال آن بودیم که در جامعه به دنبال نیروهای انقلابی باشیم - اعم از اصلاحطلب و اصولگرا- و در این میان کارآمدی، صداقت و سلامت مهم است.
حاجی بابایی که از مجلس پنجم از حوزه انتخابیه همدان در بهارستان حضور دارد، مدتی عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه بود که هماکنون رییس جمهور حسن روحانی و جمعی از اعضای دولتش از آن حزب هستند. با این حال حاجی بابایی میگوید زمانی که متوجه شده حزب اعتدال و توسعه به سمت اصلاحطلبان چرخیده از آن جدا شده است.
با وجود تمام انتقاداتی که در طول این سالها از سوی سیاستمدارانِ حتی اصولگرا به عملکرد دولت دوم احمدینژاد میشود، این عضو کابینه وقت از رویکرد و سیاست آن دفاع میکند و در حالی که فرش اتاق مصاحبه را نشان میدهد، میگوید: "بینی و بین الله روند دولت دهم از الان بهتر بود. این را آن فرشی هم که آنجا پهن شده، میفهمد دیگر."
با حاجیبابایی درباره موضوعات مختلفی به گفتگو نشستیم؛ از انتخابات ریاست مجلس سال 97 تا انتخابات 1400. رییس فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس از کار تشکیلاتی و حرفشنوی سیاسی اصلاحطلبان تعریف میکند و معتقد است نقطه قوت آنها این است که اختلافاتشان را عیان نمیکنند. او میخندد و میگوید در میان نیروهای انقلابی تقریبا همه مجتهد هستند و لیدر هم که فراوان.
اما حاجی بابایی دست اصولگرایان یا به قول خودش نیروهای انقلابی را در شرایط فعلی پُر میداند و میگوید: با گوشت کیلویی 120 هزار تومان توقع دارید دست اصلاحطلبان پُر باشد؟!
بخشهای مهم این مصاحبه:
مشروح این مصاحبه در ادامه میآید:
بعد از انتخابات دوم خرداد و پیروزی اصلاحطلبان فضای کشور آنقدر سنگین شده بود که اصولگرایان قدرت مانور نداشتند و جامعه تقریبا یک قطبی شده بود. حزب اعتدال و توسعه به دنبال آن بود که باب جدید مذاکره و گفتگو و گفتمان را ایجاد کند. آقای ناطق نوری که آن زمان رییس اصولگرایان بود، به من گفتند وارد این حزب شوم. در آن زمان آقایان روحانی، نوبخت، ایروانی، واعظی، ترکان در این حزب حضور داشتند. پس از مدتی آنچه که ما فکر میکردیم اتفاق نیفتاد لذا من و آقایان قاسمی (مدیر عامل کنونی بانک پاسارگاد)، ایروانی و کاظم جلالی یک نامه مشترک نوشتیم و از حزب جدا شدیم.
خیر؛ بیشتر به خاطر آن بود که فضای جامعه را از حالت تندی درآورد و گفتمان اعتدال را جلو بَرَد ولی به سمت اصلاحطلبان متمایل شد که ما دیدیم دیگر حضورمان معنایی ندارد. حتی در این انتخابات اخیر ریاست جمهوری هم خودش را نشان داد و ائتلافشان با اصلاحطلبان شکل گرفت. این امر نشان داد ما اشتباه برداشت نکرده بودیم.
من عضو هیئت رئیسه و رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس بودم. پیگیریهای من برای امور فرهنگیان خیلی به چشم میخورد. دولت دهم که از بنده دعوت کرد، با چند نفر از دوستان مشورت کردم و پذیرفتم.
بله؛ در دولت احمدینژاد بیشتر نیروهای همسو و هم جهت با ما حضور داشتند؛ افرادی که برای ما مقبولیت داشتند و حس نزدیکی با آنها داشتیم.
ما در همه آنات حس میکردیم که دولت باید کار کند و تقویت شود. با بزرگان هم که صحبت میکردیم همه آنها تاکیدشان بر حضور در دولت بود. هرآنچه در آنجا می گذشت -چه مقبول یا غیرمقبول- ما را بر این میداشت که مشورتهایی داشته باشیم و جمعبندی مشورتها این بود که دولت باید سر پا بایستد و کار کند و ما هم همان راه را میرفتیم؛ همانطوری که امروز هم همین کار را میکنیم.
دولت اعم از معاونان و وزرا از بچههای ارزشی و انقلابی نظام بودند و کاری که در بدنه دولت انجام میشد، کار خوبی بود. روندی که دولت دهم داشت، بینی و بین الله بهتر از الان بود. این را آن فرشی که آنجا پهن شده هم میفهمد دیگر. (فرش اتاق مصاحبه را نشان میدهد)
رابطه خوبی داشتم البته تحت تاثیر رابطه دولت و مجلس قرار میگرفت. در آن زمان فرمان عملیات در مجلس صادر شده بود که از وزرا سوال بپرسید، اذیتشان بکنید، به مجلس بخواهیدشان و همین باعث میشد که ما هم علیرغم همه رفاقتهایی که با نمایندگان داشتیم، تحت تاثیر قرار بگیریم.
باورتان نمی شود اگر بگویم تعدادی که مرا خواستند بیشتر اصولگرایان بودند نه اصلاحطلبان.
هر چقدر هم بودند. البته اصولگرایان هم ما را نمیخواستند بلکه نمایندههایی به دلیل مسائل منطقهای میخواستند نه مسائل ملی و عملکردی کلان. با این حال کلا فضا خوب نبود؛ مثلاً رییس وقت کمیسیون آموزش و برخی اعضا با من بسیار مشکل داشتند که گاه حتی به جر و بحث کشیده میشد و اذیت میکردند.
دخالتی در آموزش و پرورش نمیکنم و وزرا را تضعیف نکردم
من به آموزش و پرورش اعتقاد دارم. اگر به آرشیو مجلس نگاه کنید، سال 75 هم همین حرفها را میزدم. در فضای مطالعاتی و کارنامه حکومتی روی آموزش و پرورش کارشناسی کردم، ضمن آنکه خودم معلم بودم و این علقه و دغدغه از همه اینها میآید. تنها راه نجات مملکت را آموزش و پرورش میدانم.
خیر. در آموزش و پرورش سند تحول وجود دارد. من دخالتی در آموزش و پرورش نمیکنم و وزرا را تضعیف نکردم بلکه به آنها کمک میکنم ولو اینکه رویهشان را هم نپسندم و بعضا تذکر هم بدهم. مثلا خرید خدمات آموزشی را قبول ندارم و آن را ضد سند تحول و ضد اهداف آموزش و پرورش میدانم. ممکن است از نقد من خوششان نیاید ولی من به خاطر تضعیف آنها این کار را نمیکنم.
از سوی دیگر پیشنهاد افزایش حقوق 400 هزار تومان به علاوه 10 درصد برای سال 98 را با نگاه به آموزش و پرورش مطرح کردم زیرا اولین کسانی که از این موضوع نفع میبرند، پرسنل آموزش و پرورش به ویژه بازنشستگان معلم هستند.
روحانی برای دولتش ژنرالهای خسته را انتخاب کرد
من با روحانی و واعظی رفاقت داشتم که اکنون نیز ادامه دارد ولی معتقدم دولت علیرغم آنکه دلسوزانه زحمت کشید، اشتباهات استراتژیک انجام داد. اولین اشتباه این بود که همه تخممرغها را در سبد برجام گذاشت –فارغ از اینکه بخواهم بگویم برجام خوب بود یا بد- نباید این کار را میکردند که حتی آب خوردن مردم هم را به برجام ربط دهند. آن هم در سبد آمریکایی که میشناسیمش. همه تخممرغها را در آن سبد گذاشتند؛ نظام و مردم را پای کار آوردند و نه تنها بر اشتباه استراتژیک خود پافشاری کردند بلکه آن را هم با ظاهری درست تعریف میکردند.
نکته بعدی این بود که روحانی در انتخاب وزرا به جای نیروهای کارآمد، ژنرالهای خسته را انتخاب کرد. ژنرالهای خستهای که با خیلی از مبانی جمهوری اسلامی موافق نیستند و با اقتصاد قابل قبول نظام همراهی ندارند. همین شد که وزرا یکی یکی رفتند یا میروند یا ناکارآمد هستند.
نکته بعدی این است که دولت توانش را روی تخریب دولت قبل گذاشت. این کار هم حدی دارد. آدمها وقتی مسئولیتی بگیرند مگر چند سال میتوانند طرف مقابل را محکوم کنند؟ هم مردم خسته میشوند و هم آن افراد در حرف زدن خود دچار ظلم میشوند.
اشتباه استراتژیک بعدی این بود که قولهای نشدنی به مردم دادند؛ مثلا اینکه اقتصادی درست میکنیم که مردم 45 هزار تومان یارانه را پولی حساب نکند.
بله واقعا هم همین گونه شد. این تنها قولی از دولت بود که عملی شد! (میخندد)
در نقد قبلیها گفتند زمانی تورم رشد میکند که یا روی عقل کار نکرده باشیم یا روی علم. پس با این حساب باید گفت شرایط کنونی اقتصادی هم نتیجه کمعقلی و کمعلمی و خودخواهی آنها است.
نکته بعدی این است که کشور را -خواسته یا ناخواسته- در برابر دنیا تسلیم نشان دادند. علامت دادند ما با تمام قدرت ایستادهایم که با شما ارتباط داشته باشیم. این باعث شد ما نتوانیم تحریمها را دور بزنیم تا آقایان به طرف غربی اثبات کنند ما میخواهیم جهانی باشیم. در صورتی که دشمن چنین رحمی به ما نمیکند.
راهی برای دور زدن تحریمها نمانده است
الان دیگر؟! راهی برای دور زدن نمانده است. این را باید زمانی میگفت که دشمن راه را بلد نبود و قفلش هم نکرده بود. راهها را ناخواسته با روشهای غیراصولی و غیرکارشناسی نشان دشمن دادند، او هم آنها را قفل کرد؛ حالا چه فایده که بگویند دور میزنیم. دیگر الان اصلا از کجا میتوان دور زد؟
در مجموع باید گفت دولت راههایی را رفت که امروز نتیجه آن موفقیت نیست.
در نزد برخی اسم تسلیم، گفتمان صلح است یا مذاکره
در نزد برخی اسم تسلیم، گفتمان صلح است یا مذاکره.
اتفاقا کاملا نیاز داریم ولی این کار باید از جایگاه اقتدار انجام شود نه از جایگاه ضعف و انفعال. وقتی گفتند تمام انبارهای ما خالی است دیگر با چه قدرتی میخواهیم برویم حرف بزنیم.
آن روز که مردم نسبت به الان پادشاهی میکردند. پس معلوم است که آقایان اشتباه کردند. آیا آن روز شرایط اقتصادی مردم باید دلیلی بر آغاز گفتگو با غرب میبود یا اکنون؟ سال 92 را با راههای برجامی به 97 تبدیل کردند. این نشان میدهد بد فکر کردند که به طرف گفتگو اعتماد کردند.
فکر مسئولان نباید اینگونه باشد که اگر ترامپ آمد، بد بشود و اگر نیامد، خوب شود. این که خیلی بد است که برنامه کشور را روی حضور دموکراتهای امریکا ببندیم تا اگر ترامپ آمد، همه چیز از دست برود.
آمریکا همین است. ترامپ و اوباما ندارد. مگر اوباما در برجام از ایران کم امتیاز گرفت؟
خدا پدرش را بیامرزد. پس به هر حال 2 گل خوردهایم دیگر. برخی به اشتباه میگویند اگر برجام بد بود ترامپ آن را پاره نمیکرد در حالی که ترامپ میگوید اگر آنها 2 تا گل زدند من میخواهم 10 تا گل بزنم.
یعنی فکر میکنید اگر دست دولت بود برای مذاکره با ترامپ نمیرفتند؟
بله؛ بیشتر از قبل هم میرفتند.
نارضایتی عمومی از دولت قطعی است
نارضایتی عمومی از دولت قطعی است.
به نظر من باید به این موضوع فکر بکنند اما نباید اطمینان کنند. مردم از دولت روحانی ناراضی هستند اما دلیل بر این نیست که در پی این نارضایتی، هر کسی را انتخاب کنند. از این دولت ناراضی هستند اما آنکه میخواهند به او رأی دهند باید به مذاقشان شیرین بیاید.
چرا ننویسند؟ مگر همین دوستان نبودند که روحانی را سر کار آوردند. وقتی روحانی خواست از مردم رأی بگیرد مگر افرادی از همین آقایان به مردم نگفتند بروید به روحانی رأی بدهید. اصلاحطلبان که اصلا میداندار بودند و در روی کار آمدن دولت روحانی نقش کلیدی داشتند.
اینکه او گفته یا نگفته و چه چیزی میخواسته یا نمیخواسته مهم نیست. اصلاحطلبان در انتخابات طرفدار روحانی بودند یا رییسی؟ اینکه دیگر معلوم است. رییس اصلاحطلبان با فیلمهایی که منتشر کردند تمامقد حامی روحانی بودند.
البته من به دنبال محکوم کردن آنها نیستم اما به هر حال اصلاحطلبان تا عمق، پای دولت روحانی بودند. با این حال معتقدم جبهه نیروهای انقلابی نباید دل خوش کنند به اینکه اکنون مردم از روحانی ناراضی هستند. آنها باید اساس را بر این بگذارند که چه حرفهایی بزنند، چه کاندیدایی بیاورند، چه مطالبی بیان کنند و چه برنامهای داشته باشند که مردم به سوی آنها بیایند. اگر این کار را انجام بدهند، این نارضایتی فعلی از دولت روحانی موفقیت آنها را افزایش خواهد داد.
حتما تاثیرگذار است ولی نمیشود سنگ بنا را بر آن گذاشت. سنگ بنای برنده شدن در انتخابات مردمی بودن، چهرههای مردمی معرفی کردن و واقع بین بودن است.
در طول چهل سال همیشه یک عده مسئول بودند بجز دوره احمدینژاد
این هم نمیتواند ملاک باشد.
خیر. هیچ وقت دولت دست اصولگرایان نبوده بجز دوره احمدینژاد؛ که در آنجا هم بین اصولگرایان درگیری به وجود آمد.
دولت آقای رفسنجانی که همین دولت روحانی بود. از وزیر نفت و صنعت و جهاد کشاورزی گرفته تا جناب جهانگیری و بسیاری دیگر. اعضای دولت همینها بودند که اکنون هم هستند. روحانی همان راه آیتالله رفسنجانی را رفته است.
در طول چهل سال گذشته همیشه یک عده مسئول بودند بجز دوره احمدینژاد که آدمهای جدید آمدند. 32 سال یک جور بود و دست یک عده خاص و 8 سال یک عده دیگر آمدند.
همه اعضای کابینه اول نخست وزیری تا الان کم و بیش در همه دولتها حضور داشتند. آن زمان 25 سالشان بود و الان 70 سالشان شده؛ ولی برگشتند، برخی حتی با عصا یا ویلچر! (میخندد)
به هر حال دولت روحانی نسخه دهه نودی دولت آیتالله هاشمی است و خود روحانی هم غیر از این اعتقادی ندارد. در دولت احمدینژاد کسانی آمدند که از روز اول وزیر متولد نشده بودند.
حتما تجربه خوبی بود. اگر در طول این 40 سال که 5 دوره 8 ساله ریاست جمهوری میشود، به این شکل نیرو وارد انقلاب میشد، موفق بودیم.
اصلا اینطور نیست. همه آنها یا کاندیدای ریاست جمهوری هستند یا احزاب جدید تشکیل دادند. اتفاقا فعال هستند. همه افرادی که تحت عنوان نیروهای انقلاب جمع شدند، همان نیروها هستند. باید بین هزاران نیروی انقلابی و جهادی و برخی که ممکن است اشتباه کنند، فرق قائل شد.
در انتخابات قبلی اصلاحطلبان قاعده را بلد بودند و بُردند
باید رفتارها را تا آن وقت دید؛ اینکه چه رفتارهایی شکل میگیرد و چگونه جلو میروند. هر کس قاعده را بلد باشد برنده میشود.
حتما بلد بودند که بُردند. اینکه از چه استفاده کردند بماند ولی بلاخره توانستند برنده شوند.
شاید دولت 16 سال دست اصلاحطلبان باشد
قبول ندارم. چه کسی گفته است؟
تجربه تا الان بوده؛ بعد از این ممکن است نباشد. شاید دولت 16 سال دست اصلاحطلبان باشد. باید شرایط را بررسی کرد.
شکی نیست که جبهه نیروهای انقلابی. با گوشت کیلویی 120 هزار تومان توقع دارید دست اصلاحطلبان پُر باشد؟!
اصلاحطلبان همین امروز بگویند ما با روحانی نیستیم برایشان بهتر از فرداست؛ حداقل مردم میگویند صادق هستند
اصلاحطلبان با یک دوگانه روبرو هستند؛ اگر بخواهند با دولت جلو روند، باید به مردم پاسخ دهند و بگویند ببخشید اشتباه کردیم دیگر تکرار نمیکنیم.
اگر بخواهند با دولت نروند و با آن درگیر شوند، به نوع دیگری ابعاد منفی در جامعه دارد. مردم میگویند مگر ما چند بار باید به دنیا بیاییم که شما آزمایش کنید به فلانی رأی بده اوضاع بهتر میشود و بعد بگویید ببخشید.
اینکه اصلاحطلبان در شرایط کنونی نمیتوانند تصمیم بگیرند به این دلیل است که تصمیمگیری برای آنها راحت نیست. نمیشود یواش یواش همه پستها را گرفت و بعد گفت ما نیستیم!
رهبران اصلاحطلب فیلم منتشر کردند که به فلانی رأی بدهید درست میشود؛ حال چطور میخواهند بگویند نه ما نیستیم.
با این حال اگر اصلاحطلبان همین امروز بگویند ما با روحانی نیستیم برایشان بهتر از فرداست؛ حداقل مردم میگویند صادق هستند.
اگر به همین روش ادامه دهند باید تاوان بودن با دولت روحانی و وضعیت موجود کشور را پس بدهند و پاسخگو باشند.
راه سوم هم که بدترین راه است؛ این است که در دولت باشی و بگویی نیستم. باشی ولی نقد کنی. موضع اپوزیسیون بگیری. الان این وضعیت سوم است.
60 نفر از فراکسیون ولایی مجلس در انتخاب رییس مجلس، عهد و پیمان شکستند
ما پیشبینی میکردیم که نمایندگان ولایی 123 نفر هستند که اگر یکپارچه رأی بدهند، حدود 120 نفر هم به آقای عارف رأی میدهند و رقابت اینگونه اتفاق میافتد. ولی از فراکسیون ما ۶۰ نفر به آقای لاریجانی رأی دادند.
بله در فراکسیون تصمیم گرفته بودیم.
خیر. میدانستیم. همین حدود را هم پیشبینی میکردیم. در جلسه فراکسیون عدهای آمدند جلسه را به هم بزنند. کسانی که اعضای فراکسیون ما هستند ولی با آقای لاریجانی مرتبط بودند. حتی در آنجا هم آقای لاریجانی را کاندیدا کردند. بالاخره رأیگیری شد و باز هم من در فراکسیون رأی آوردم. ولی آنها عهد و پیمان شکستند؛ در حالی که وقتی دو نفر در یک فراکسیون کاندیدا میشوند، اعضا باید به آن فردی رأی دهند که اکثریت را آورده است.
برخی انتخابها خواستههای عمومی اردوگاه ما است. آقای لاریجانی به هر شکل در جبهه اصولگرایان به شمار میرود. هر چند که تعدادی از نیروهای اصولگرا در کشور به من نقد میکنند که اگر شما اجازه میدادید عارف رییس میشد بهتر از علی لاریجانی بود. البته عدهای هم میگویند همین که لاریجانی رییس شد، بهتر است.
در اصلاحطلبان، کار تشکیلاتی قویتر است
کار تشکیلاتی در اصلاحطلبان قویتر است و حرفشنویشان بیشتر. در جبهه نیروهای انقلابی باب اجتهاد باز است. تقریبا همه مجتهد هستند و معمولاً سر بزنگاه اجتهاد میکنند، نظر میدهند و دیدگاه خود را میگویند. البته این شاید هم حسن باشد هم عیب.
ولی نکته این است که مثلا در انتخابات ریاست مجلس از سوی اصولگرایان دو کاندیدا وجود داشت؛ بنده و آقای لاریجانی. شاید اگر آنها هم دو کاندیدا میداشتند یعنی علاوه بر دکتر عارف فرد دیگری هم میبود، دو گونه رأی میدادند.
اتفاقا لیدر زیاد دارند. شاید هم مشکلشان همین باشد.البته در اصلاحطلبان هم همینطور است، آنجا هم لیدر زیاد دارند ولی فقط فرق آنها این است که پنهان عمل میکنند.
از نکات مثبت آنها است.
همهاش در راستای اجماع نظر است. متاسفانه جبهه نیروهای انقلابی به جای واقعیتگرایی در انتخابات، آرمانگرایی میکنند ولی اصلاح طلبان واقعیتگرایی دارند. جبهه نیروهای انقلابی آرمان خود را کاندیدا میکنند ولی در بیرون همه مردم به واقعیت رأی میدهند نه به آرمان.
مثالی میزنم؛ یک بار شما غذایی درست میکنید که 70 درصد مردم میخورند. یک بار دیگر غذای بهتری درست میکنید ولی 15 درصد مردم بیشتر نمیخورند. این غذای خوب، آرمان است ولی اگر قرار است با مردم مواجه شد باید واقعیتهای آنها را در نظر گرفت.
اتفاقا غذای خوب هم در میآید ولی همه نمیخورند. یک بار غذای خیلی سادهتری درست میشود ولی مردم استقبال میکنند.
احسنت. اصلا عقل سیاسی همین است که ما کاری کنیم که خواسته اکثریت جامعه باشد.
آشی بپزیم که مردم بخورند؛ با رعایت همه سلامت و اصول. گاهی عدهای فکر میکنند این حرف به معنای آن است که از آرمانها و اصول عقبنشینی کرد ولی منظور من این است با رعایت همه آرمانها و اصول آشی بپزیم که مردم بخورند.
سعی شان بر این است که با کاندیدای واحد بیایند.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری خانه ملت،تاریخ انتشار 13 فروردین 98 ، کد خبر: 744199،www.icana.ir