شعار سال: فاطمه مهاجراني، رئيس مرکز ملي پرورش استعدادهاي درخشان، از کموکيف و نحوه برگزاري آزمون ورودي سمپاد سال 98 و وضعيت مدالآوري ايران در آينده ميگويد.
آيا امسال هم تغييراتي در برگزاري آزمون
ورودي سمپاد سال 98 اتفاق افتاده است؟
در بهمن 96 با توجه به تصميمي که شورايعالي آموزشوپرورش گرفت، مقرر
شد آزموني برگزار نشود و با توجه به تقاضاهاي مکرر والدين و تصميمي که مجدد شورايعالي
آموزشوپرورش گرفت، متوسطه اول سمپاد به حيات خود ادامه داد. سال
گذشته آزموني که براي ورودي سمپاد گرفته شد يک آزمون هوشي بود و به تصميم وزاتخانه
بود، سازمان هم بهعنوان زيرمجموعه تبعيت کرد. البته حواشي زيادي ايجاد شد تا
کميسيون اصل 90 و سازمان بازرسي هم پاسخ داد و خواهش کرديم اجازه تکميل ظرفيت در
پايه هشتم داده شود، ولي ما هنوز پاسخي دريافت نکردهايم. همچنان منتظريم و بايد
به والدين پاسخ دهيم. ناگهانيبودن آن تصميم برنامهريزي والدين را به هم زد و
قاعدتا حق اوليا است که اگر فکر ميکنند دانشآموز مستعدي دارند که جا مانده است،
سهم خودشان را بگيرند ولي اين موضوع فراتر از اختيارات قانوني مرکز است. مرکز اگر
بخواهد آزموني را در ميان پايه بگيرد بايد اجازه امنا را داشته باشد و چون اکنون
امنايي وجود ندارد، بايد وزارتخانه اين اجازه را بدهد که ما منتظر اين اجازه هستيم. درنهايت با توجه به فشار سنگيني که به وزارتخانه در
موضوع آزمون ورودي 97 وارد شد، قرار شد آزمون ورودي 98 را با شيوه متفاوت ادامه
دهيم. اين مدت جلسات بهصورت محرمانه با حضور شخص وزير انجام شد و طراحي سؤالات در
حال انجام است. کار در مرکز انجام ميشود و اميدواريم امسال يک آزمون استاندارد هوش
را داشته باشيم.
در سال گذشته طرحهاي جايگزيني مانند طرح شهاب بهصورت
جدي مطرح شد. آيا همچنان اين موضوع پيگيري ميشود؟
طرح شهاب جايگزين سمپاد نيست و مکمل آن است. اين دو، رويکردهاي متفاوتي
دارند. ما در آموزش دو استراتژي متفاوت داريم. اول استراتژي «تفکيک» که مدارس
سمپاد حاصل آن هستند و دوم استراتژي «تلفيق» که رويکرد شهاب حاصل آن است؛
بنابراین، اين دو جايگزين يکديگر نيستند، بلکه مکملاند. بايد بپذيريم دانشآموزي
با IQ بالاي 125در
کلاسي عادي با اين حجم دانشآموز و کيفيت معلم و آزمايشگاه و محتواي درسي و...
نميتواند به اندازه کافي ارضاي علمي داشته باشد و طبيعتا محتواي پژوهشي براي او
بيمعناست، زيرا در برخي از افراد حتي موضوعات پژوهشي بايد از کانال موضوعات علمي
رد شود. در سالهاي آتي به شرطي که طرح شهاب در پايه چهارم و پنجم و ششم مستقر شود
ما ميتوانيم براي ورودي پايه هفتم از اين اطلاعات استفاده کنيم. نکته ديگر اين
است که ما به اندازه کافي بتوانيم به اطلاعات شهابمان اتکا کنيم. تازه همه اينها
منجر به اين ميشود که ما دانشآموزان را به امتحان دعوت کنيم. در سال 98 شهاب پايه چهارم کامل ميشود و سالهاي مهر
98 و 99 و 1400 ميتوانيم انتظار داشته باشيم دانشآموزان پايه ششم ما بهصورت
کامل تحت پوشش طرح شهاب قرار بگيرند. البته اين منوط به اين است که شهاب بهطور
کامل اجرا شود. در نهايت ما ميتوانيم با اين شرايط براي ورودي 1401 ادعا کنيم از
دادههاي شهاب استفاده ميکنيم و دانشآموزان را به مصاحبه-آزمون دعوت کنيم. سياست
مرکز بر اين است.
پاشنه آشيل طرح شهاب، معلمان هستند؛ زيرا بايد تشخيص
دهند که دانشآموزی استعداد درخشان است يا خير. آيا روي
اين موضوع برنامهريزي شده است؟
پيش از اين آموزشهايي که صورت ميگرفت حضوري بود اما به دليل مسائل
مالي که مطرح شد بنياد نخبگان اعلام کرد پوشش مالي اين موضوع برعهده اين سازمان نيست
و سازمان بازرسي هم به اين موضوع ورود داشته است. در نتيجه آموزشها بهصورت مجازي
صورت ميگيرد. واقعيت اين است؛ کاري که طرح شهاب ميکند اين است که معلم را حرفهاي
ميکند و ما از اين موضوع خوشحاليم که معلمان ابتدايي ما آموزشهاي تکميلي دريافت
کردهاند که حرفهايتر در اين موضوع شدهاند. اگر به فلسفه شهاب فکر کنيم، در
واقع چيزي جز وجود رسالت ذاتي معلم نيست که همان درک تفاوتهاي فردي دانشآموزان
است و اينکه به هرکدام محتواي مناسبي بدهد اما چون اين موضوع آنطور که بايد با
کيفيت انجام نميشود، طرح شهاب معرفي شد تا کمک کند استعدادهاي فردي هر کدام از
اين دانشآموزان شناسايي شود.
قطعا چنين طرحهايي نيازمند منابع مالي سنگيني است
چون سالها روي شناخت استعدادهاي دانشآموزي سرمايهگذاري ميشود. منابع مالي پيشروي
طرح شهاب چگونه تأمين ميشود؟
طرح شهاب قطارش راه افتاده و نميتوان آن را متوقف کرد. متوقفکردن اين
طرح ضربه بزرگي به اعتماد معلمان و طرحهايي که اجرا ميشود ميزند و به همين خاطر
به دنبال راهکارهايي هستيم که هزينه کمتري داشته باشد. در عين حال براي حل دغدغههاي
مالي اين طرح صحبت است که بخشي را بنياد نخبگان و بخشي ديگر را آموزشوپرورش پوشش
دهد تا بتوان به سمت تکميل طرح پيش رفت. البته شايد بهتر بود طرح شهاب آرامتر
گسترش پيدا ميکرد چون طرحي است که کل دانشآموزان پايه چهارم تا دوازدهم را پوشش
ميدهد و نبايد با اين سرعت بزرگ شود. درواقع وقتي مسيري براي اولين بار طي ميشود
هنوز به اندازه کافي محتواي علمي براي آن وجود ندارد. بايد فرصت انجام پژوهشهاي
بيشتري باشد. با اين شرايط موجود انشاءلله طرح
شهاب ادامه پيدا ميکند و منابع مالي آن از دو سو تأمين ميشود اما بايد سعي کنيم
هزينهها کم شود.
در همه کشورها بخش خصوصي بازوي دولتها هستند. چرا در
اينگونه طرحها از بخش خصوصي استفاده نميشود؟
حتما بايد اين کار انجام شود. وقتي به سراغ شناسايي و هدايت ميآييم،
با ايجاد سازوکارهاي مناسب حتما بايد کمک بگيريم. شايد تا حدودي مشکل اين قضيه اين
است که به اندازه کافي سازوکار تعريف نکردهايم. اتفاقا بخش خصوصي بسيار علاقهمند
است زيرا آنچه ما تربيت ميکنيم ورودي آن براي بخش کار و دانشگاهي است و بنابراين
علاقهمند است که در اين قضيه کمک کند. اما نيازمند طراحيهايي براي ورود بخش
خصوصي هستيم و حتما بايد اين کار با هماهنگيهاي درونسازماني انجام شود. زيرا
برخي از موضوعات چندين متولي دارند و همين باعث ميشود کار به کندي پيش برود. در
اين موضوع حتما حضور حراست و بخش حقوقي و کساني که ميخواهند صحت آن بخش خصوصي را
بررسي کنند، الزامي است و البته مشاور اقتصادي وزير هم روي اين موضوع کار ميکردند
اما نميدانم در چه مرحلهاي است.
درحالحاضر مؤسساتي هستند که منابع ماليشان توسط بخش
خصوصي تأمين ميشود اما موفقيتهاي چشمگيري در سطح بينالمللي داشتهاند و توانستهاند
دانشآموزان ما را در سطح بينالمللي نيز وارد مسابقات بينالمللي کنند. آيا سازمان برنامهاي براي حمايت از اين
نوع مؤسسهها که اتفاقا مجوزشان را از آموزشوپرورش گرفتهاند، دارد؟
سؤال خوبي است. يکي از موضوعات پرچالش چند وقت گذشته همين مؤسسهها
بوده. زيرا طبق اطلاعاتي که مردم به ما
ميدهند بسيار زياد هزينه ميکنند. از آزمونش گرفته تا سفرهاي دانشآموزان به خارج
از کشور و از سوي ديگر موضوعات اينچنيني در مردم يک مطالبه را ايجاد ميکند زيرا
دانشآموز به کشوري ميرود و مدرکي ميگيرد و مورد تأييد ما نيست و بعد ميگويد من
مدال طلا گرفتهام و من را به رسميت نميشناسند. طبق اساسنامه شوراي عالي انقلاب فرهنگي
همه آزمونهاي بينالمللي بايد با هماهنگي باشگاه دانشپژوهان جوان صورت گيرد و
اگر هرجايي ميخواهد کاري انجام دهد، حتما بايد باشگاه در آن دخيل باشد اما
مؤسساتي هستند که خودشان اين کار را انجام ميدهند و اتفاقا درآمد بسيار بالايي
دارند و درنهايت انتظار دارند ما اين مدرک را تأييد کنيم. هر آزموني که مورد تأييد
باشگاه نباشد، يعني غيرروايي است. اما براي حل اين موضوع يک کارگروه را به وزير
پيشنهاد دادهايم که شامل باشگاه دانشپژوهان جوان به عنوان متولي اصلي که آزمونها
را تأييد ميکند و مشارکتها به جهت جايي که به اين مؤسسهها مجوز ميدهد و حراست
و ارزيابي عملکرد و مالي و... که در نهايت يک کارگروه چندجانبه است تا مراکز خصوصي
که علاقهمند به اعزام هستند در آن کارگروه تعيين تکليف شوند. مخصوصا مؤسساتي که
در موضوع اعزام فعال هستند زيرا اعزامها حساساند. از اين جهت که عموما والدين
مايلاند فرزندانشان خارج از مرزها نيز به نوعي بدرخشند و افتخارآفرين باشند و
همين موضوع هم جريان مالي بزرگي ايجاد ميکند که ما به آن کاري نداريم اما تبعاتش
گريبان ما را ميگيرد چون دانشآموزي که در فلان کشور در رودخانهاي غرق شود ما
بايد پاسخ دهيم. پس بايد بدانيم دانشآموزمان کجا ميرود. يکي از برنامههاي مهمي
که در مرکز در حال شکلگيري است اين است که اين مراکز را ارزيابي کنيم و کاملا
قانونمند کار کنند تا بتوانيم بگوييم فلان مؤسسه را ميشناسيم و تأييدش ميکنيم و بتوانيم
از آنها کمک بگيريم. اين مسير در حال طيشدن است.
پيشبيني شما از آينده سمپاد چيست و چطور ميتوان ضمن
حفظ اين موضوع مهم استرس شرکت در اين نوع آزمونها را از دانشآموزان دور کرد؟
اينکه وزير ميخواهند استرس را از بچهها دور کنند، کاملا حرف درستي
است اما من با حذف سمپاد مخالفم. من از اينکه تفاوت فردي دانشآموزان را نبينيم،
ناراحتم. قبل از اينکه مصوبه 950 بخواهد روي آن کار شود، من به همکارانم ميگفتم
چگونه ميتوان آزموني برگزار کرد که بهجز آزمون پيشرفت تحصيلي باشد. در واقع پيش
از اينها دغدغه در مرکز مطرح بود ولي تأکيدمان اين بود که مردم روي اين موضوع
برنامهريزي کردهاند و بنابراین بايد ابزار را اصلاح کنيم. تنها راهمان براي
دورکردن استرس اين است که ابتدايي کار خود را بکند اما در عين حال بچههايي که
علاقهمند به مطالعه و پرسش بيشتر هستند را شناسايي کنيم و به آنها خوراک ويژه
بدهيم. من تأکيد ميکنم بچههاي استعداد درخشان در دنيا حدود دو درصد هستند. هيچ
کشوري نيست براي استعدادهاي درخشان خودش برنامه نداشته باشد حالا اين برنامه يا
خيلي رو هست مثل کشور ما يا خيلي خاموش است مثل کشورهاي ديگر، اما هيچ کشوري نيست
که بگويد من استعدادهايم را رها ميکنم تا همه دانشآموزان يکجور باشند. بنابراین کاري که ما در دست اقدام داريم، اين است که
در سه سال آينده با استفاده از طرح شهاب بتوانيم بچهها را دعوت به امتحان کنيم تا
همه درگير اين موضوع نشوند و از آنها آزمون بگيريم و مهمتر اينکه امتحاناتي گرفته
شود که حتما مصاحبه داشته باشند. مشکل ما اين است که آزمونهاي چندمرحلهاي که
زمان دکتر اژهاي برگزار ميشد، فراموش شده است.
آينده مدالآوري در ايران را چطور پيشبيني ميکنيد؟
من راجع به شناسايي استعدادها و بهویژه موضوع مدال نگرانم. سهم شهرستانيهاي
ما کم و کمتر ميشود و اين جاي نگراني دارد. ميزان علاقه بچههاي ما دچار مشکل ميشود.
من معتقدم آموزش و پرورش شايد وظيفه انتقال دانش را بهطور جدي نداشته باشد اما
وظيفه انتقال شور دانش را حتما دارد. پس بايد ميل به دانستن را در بچههايمان
ايجاد کنيم و اين همان است که در استعدادهاي درخشان اتفاق ميافتد و بچههاي ما
پرسشگر ميشوند. متأسفانه به دلیل سياستهاي ناهمگوني که در حوزه استعدادهاي
درخشان بوده ناگهان ظرفيت را سه برابر کردهايم يا بعد ناگهان تصميم به جمعکردن
سمپاد گرفتهايم، باعث شد سهم بچههاي سمپاد و بهویژه شهرستانيها در مدالآوري
المپياد کمرنگ شود. جا دارد که من مسئول به آن فکر کنم و جلوي اين موضوع که فقط
غيرانتفاعيها دارند پررنگ ميشوند را بگيرم. بايد بپذيريم استعداد درخشان مدارس
دولتي ما هستند و بايد سهم و محتواي اينها را بيشتر کنيم. اما جدا من نگران مدالهاي
شهرستاني هستم.
البته ناگفته نماند اتفاق خوب اين روزها که باعث دلگرمي است، توسعه المپيادهاست.
يکي از المپيادهايي که بسيار خوشحاليم که اضافه شده و با استقبال بسيار خوبي روبهرو
بوده، المپياد جغرافياست. ديگري المپياد زمينشناسي است که سال بعد برگزار ميشود.
المپياد قرآن و علوم اسلامي براي کشورهاي اسلامي و المپياد ادبي که جهاني ميشود
براي کشورهايي که کرسي زبان فارسي دارند، از دستاوردهاي ارزشمند ديگر است. همچنين
المپياد اقتصاد و مديريت را کليد ميزنيم. المپياد پژوهشي را در پيش داريم که
اولين المپيادي است که بهصورت پروژهاي انجام ميشود و در دنيا شش کشور اين المپياد
را دارند. در منطقه، ترکيه اولين کشور بود و اکنون ايران به عنوان دومين کشور است.
المپيادها بهشدت مبتني بر اين است که حتما يک سازمان به عنوان همکار باشد زيرا ميبينيم
بچههاي المپياد با مشوقهايي مثل کنکور و... به اين
سمت ميروند اما به يک سازمان تعلق ندارند که ميخواهيم اين دانشآموزان به يک
سازمان گره بخورند. مثلا المپياد جغرافيا را به وسیله سازمان جغرافيا و المپياد
زمين بهوسيله سازمان زمينشناسي و المپياد نجوم، سازمان فضايي کشور و المپياد
پروژهاي را با پژوهشگاه نفت و پژوهشگاه نيرو و شهرداري تهران انجام ميدهيم. همه
اينها چراغهاي روشني است که در سايه وزارت آقاي بطحايي و دلسوزي و زحمت همکارانم
در اين حوزه در حال پيشرفت است. لازم به گفتن است که باشگاه سلولهاي بنيادي را در
ايران ثبت ميکنيم و اولين باري است که ايران المپيادي را به دنيا معرفي ميکند.
با همه چالشهايي که وجود دارد اما کارهاي خوبي صورت گرفته و در نهايت اينکه مهارتهاي
زندگي را نيز وارد مدارس استعدادهاي درخشان کردهايم.
آيا طرح يا برنامهاي بوده که مايل به انجام آن هستيد
و هنوز نتوانسته باشيد؟
من در روزهاي اولي که آمدم کارهايي که بايد انجام دهم را نوشتم. برخي
کارها را به دليل نداشتن اختيار و پشتوانه مالي نتوانستیم انجام دهیم و يکي از همين
کارها اين است که به اندازه کافي براي دانشآموزان مناطق کمتر برخوردارمان
نتوانستيم محتواي الکترونيکي ايجاد کنيم. آنقدر ما درگير موضوعات اجرائي هستيم و
چون سمپاد و باشگاه باهم در حال پيشروي است، در نتيجه ساختار سمپاد تاب اين حجم
بار را ندارد. اما در همين شرايط هم کارهايي انجام شده است، مثل ايجاد خانه علوم
پايه در مدارس و من بسيار به آن اميد بستهام زيرا اميدوارم اين موضوع ميتواند
پرسيدن و تعامل را ايجاد کند. يکي از نقدهايي که به سمپاد هست، اين است که بچهها
تفکيک ميشوند و اين نقد درست است ولي بايد کاري کنيم که اينها در جايي کنار هم
باشند و در طرح خانه علوم پايه اين اتفاق ميافتد و اينکه يک خانه علوم پايه در
سمپاد ميشود خانهاي براي بقيه مدارس. والدين و دانشآموزان و صنعتيها در اين مکان
جمع ميشوند و راجع به موضوعي به بحث و تبادل نظر ميپردازند و اين تجربه را ما در
استان خراسان رضوي و خوزستان داريم و در تهران درحال پيادهسازي است. ما در کاهش
سطح علوم پايه سهم داريم و در اينکه دانشآموزان ما چه بخوانند، مؤثريم چون شعف
دانستن را در آنها بايد تقويت کنيم. خانه علوم پايه اين کار را انجام ميدهد و
تعامليبودن آن براي من بسيار اهميت دارد.