شعار سال: ژئوپلیتیک دنیا به یکی از خطرناکترین حالات خود در طول دهههای اخیر رسیده است، آن هم در زمانی که اقتصاد جهانی اوضاع بدی ندارد: بازارها به طرز فزایندهای بیثبات به نظر میرسند اما انعطافپذیری خوبی نشان میدهند: ضربه میخورند اما عموما به وضع سابق برمیگردند. این یعنی باید نگران باشیم؟
هنوز نه. چرخههای ژئوپلیتیک اصولا حرکتی کند دارند. خیلی طول میکشد که نظمی ژئوپلیتیک ساخته شود. روند تغییرات در دولتها از طریق فعالیت نهادهای پیچیده، سیاستهای ائتلافی، چرخههای انتخاباتی و موازنه قدرت انجام میشود. دههها زمان میبرد که عرفهای چندجانبه بینالمللی شکل بگیرند و آنها به کندی تقویت میشوند. نُرمها و ارزشها باید به وجود بیایند و توسعه پیدا کنند، پذیرفته شوند و نهادها و جوامع را در طول زمان شکل دهند. اما وقتی این عرفها بر جای خود نشستند به سختی تکان میخورند. به همین خاطر وقتی بدشانسی میآورند - مثلا یک بحران غیرمنتظره رخ میدهد - سالها و حتی دههها طول میکشد که یک نظم ژئوپلیتیکی فرو بپاشد. جهان در حال حاضر شاهد همین روند کند فرسایش نظم کنونی است.
البته این احتمال وجود دارد که سال ۲۰۱۹ به سال فروپاشی جهان کنونی تبدیل شود: بازیگران صحنه جهانی در طول ماههای اخیر طوری بد بازی کردهاند که ریسک از کنترل خارج شدن اوضاع بیشتر از هر زمان دیگری است: یک حمله سایبری روسی میتواند اوضاع را به هم بریزد، یا ایران و عربستان (و یا اسرائیل) با هم درگیر شوند. یا آمریکا و چین وارد جنگ تجاریای شوند که جهان را وارد رکود عمیق کند و بعد اتهامزنی طرفین ماجرا را وارد تنشی فراگیرتر کند. ریسکهای اتفاقات بزرگ دیگری هم وجود دارد اما احتمال به وقوع پیوستن اینها امسال پایین است.
در «آیندهنگر» سال گذشته پیشبینیها را با عنوان «سال پرریسک ۹۷» منتشر کردیم. امسال با وجود اخبار به طور فزایندهای نگرانکننده میتوانیم بگوییم که سال نسبتا بهتری پیش رو داریم. حتی اگر جرئتش را داشته باشیم میتوانیم بگوییم که سال ۲۰۱۹ به لحاظ سیاسی سال پرریسکی به حساب نمیآید.
با این مقدمه، با مهمترین ریسکهای برهمزننده نظم کنونی دنیا در ماههای آینده آشنا شوید.
۱.بذرهای بد برای سالهای آینده
مخاطرات ژئوپلیتیکی که در حال حاضر در دنیا در حال شکلگیری است لزوما در سال ۲۰۱۹ باعث به هم ریختن اوضاع دنیا نمیشود. چنین سال طول خواهد کشید میوههای بد این درخت میوه دهد. این بزرگترین تاثیر ورود جهان به عصر جهان بدون ابرقدرت است: جهانی که در آن تصمیمگیرندگان جهانی آنچنان درگیر بحرانهای روزانه داخلیاند که نمیتوانند به منافع میانمدت مشترک فکر کنند. این ریسکهای جدی به همراه دارد.
مثلا به مسیر احتمالی روندهای کنونی ژئوپلیتیک توجه کنید. با بزرگترها شروع میکنیم: قدرت نهادهای سیاسی در آمریکا و دیگر اقتصادهای پیشرفته صنعتی، روابط اروپا و آمریکا، روابط چین و آمریکا، وضعیت اتحادیه اروپا، ناتو، گروه بیست، گروه هفت، سازمان تجارت جهانی، روسیه و کرملین، روسیه و همسایگانش، سیاست قدرت منطقهای در خاورمیانه، یا آسیا.
در تمام این حوزهها برآیند منفی است. در تکتک آنها. و در اکثر آنها تاکنون شاهد چنین روندی از جنگ جهانی دوم به این طرف نبودهایم. در واقع در بیش از ۹۰ درصد تحولات ژئوپلیتیک که در سال گذشته بررسی کردهایم مسیر اشتباه بوده است.
این روابط و نهادها فردا فرو نمیپاشند اما ریسکهایی که به آنها چسبیده مثل مین عمل میکنند. این اهمیت فراوان دارد چون آنها همه تکههایی از ساختار درهمتنیده بینالمللی هستند و بعضی از آنها نقشی بنیادین در آن دارند. در نهایت مردم از روندها ضربه بدی خواهند خورد. برای حس کردن موضوع میتوانید به تاثیر گرم شدن زمین روی همه مردم فکر کنید. در مقیاس ژئوپلیتیک شاهد چنین وضعی خواهیم بود.
حالا نگاهی نزدیکتر به تعدادی از این بذرهای بد بیندازیم.
الف - نهادهای سیاسی آمریکا
این یکی اضطراری نیست. با وجود اخباری که هر روز میشنویم دونالد ترامپ به طرز قابل توجهی توسط نهادهای آمریکایی تحت فشار است. نهاد قضایی سیاستهای مهاجرتی او را محدود کردهاند، بوروکراتها تلاش او را برای آزادکردن شرکتها از قید و بند مقررات و نظارت کند کردهاند و کنگره هم لایحههایی را که از سوی کاخ سفید برای تصویب میرسد با تغییرات تصویب میکند تا جلوی ضرر را تا آنجا که میتواند بگیرد. در واقع دو سال بعد از به قدرت رسیدن ترامپ برای همه ثابت شده که در حوزه سیاست داخلی، نهادهای سیاسی آمریکایی توانستهاند در برابر ترامپ تاب بیاورند و به طرز موثری دستاوردهای او را محدود کنند.
اما ترامپ در حوزه دیگری ضربه کاری خود را وارد کرده و مشروعیت نهادهای دموکراتیک در بزرگترین اقتصاد دنیا ضربه جدی خورده است. میشود مثالهای فراوانی ذکر کرد: ترامپ به طور عمومی بیاعتمادیاش را به برآوردهای فوق محرمانه نهادهای اطلاعاتی آمریکا نشان میدهد. میگوید که تصمیمات نهادهای قضایی و FBI سیاسیاند و با او دشمنی دارند. او روزنامهنگاران را دشمنان مردم مینامد.
اکثریت قابل توجهی از مردم آمریکا به کنگره اعتماد ندارند. احزاب سیاسی بیشتر از گذشته از هم دور شدهاند و راست و چپ میانه از بین رفته است. تقریبا نیمی از دموکراتها و جمهوریخواهان میگویند که از طرف مقابل «نفرت» دارند. شبکههای اجتماعی هم باعث سلب اطمینان مردم از دولت و رسانهها و حزب رقیب شدهاند. در این میان ترامپ از این اختلافنظرها میان هوادارانش و مخالفانش به نفع خود استفاده میکند و نهادهای حکمرانی را به صحنه جنگ سیاسی مبدل کرده است. او کارایی نهادهای دموکراتیک را در بلندمدت تضعیف میکند و درصد بزرگی از شهروندان را قانع کرده که سیستم علیه آنها عمل میکند. اگر ترامپ در سال ۲۰۲۰ شکست بخورد این روند کند میشود، اما لیبرال دموکراسی آمریکایی و ارزشهای آن هیچوقت به قدرت دوران پیش از ۲۰۱۶ برنخواهد گشت.
ب- اروپا
اینیکی هم اضطراری نیست. فاجعه دامنهدار برگزیت برای همه روشن کرده که هیچکس از خروج از اتحادیه اروپا نفعی نمیبرد. این باعث شده گروههایی ضد اروپایی مثل احزاب دست راستی فرانسه و ایتالیا کمی از تبلیغات ضد اروپاییشان بکاهند.
اما تقریبا تمام روندهای کنونی در اروپا به ضرر پروژه اتحادیه اروپاست. مشخص است که بدون انگلیسیها اتحادیه اروپا مثل سابق نخواهد بود. آلمان هم بعد از آنگلا مرکل آلمان سابق نخواهد بود. (مرکل اعلام کرد که فقط تا سال ۲۰۲۱ صدراعظم آلمان خواهد بود.) با محبوبیت ۲۳ درصدی امانوئل مکرون و اعتراضات فراگیر به اصلاحات او عملا نمیتوانیم در حوزه اروپا انتظار خاصی از فرانسه داشته باشیم. حالا کشورهایی مثل ایتالیا و اکثر اروپای شرقی را به این لیست اضافه کنید: این کشورها توسط کسانی کنترل میشوند که به دنبال استقلال بیشتر از اتحادیه اروپا هستند و میخواهند در تصمیمگیریها مختارتر عمل کنند. انتخابات پارلمان اروپایی در بهار آینده هم نتیجهای جز پارلمانی چنددستهتر نخواهد داشت. این یعنی اروپا در بهترین حالت به سمت چنددستگی و انشقاق حرکت میکند و در بدترین حالت روند کند تجزیه آن آغاز شده است.
اگر فرض را بر این بگذاریم که هیچ وضعیت غیرمنتظره اضطراریای رخ ندهد، تا زمانی که رشد اقتصادی خوب باشد و دولتها پول برای خرج کردن داشته باشند دولتهای اروپایی میتوانند شوکها را بهتر مدیریت کنند. اما وقتی اوضاع اقتصاد بد باشد و دولت مجبور شود کمربندها را سفتتر ببندد هر دعوایی میتواند به بحران مبدل شود. دلیل اینکه گروه زیادی از مردم در انگلیس رأی به خروج از اتحادیه اروپا دادند این بود که احساس کرده بودند این اتحادیه در بلندمدت جواب نخواهد داد. به نظر میرسد آنها اشتباه نمیکردند.
ج - سیستم ائتلافهای جهانی
اینیکی در وضعیتی اضطراری نیست. امریکا همچنان متحد کلیدی تعداد زیادی از اقتصادهای توسعهیافته جهان باقی میماند. این روند قرار نیست همین امسال به پایان خود برسد. اما ائتلافهای آمریکا در سراسر دنیا در حال ضعیفشدناند.
ترامپ گفته که وظیفه آمریکا این نیست که پلیس دنیا باشد و باقی کشورها باید برای امنیت خودشان پول خرج کنند. دیدگاههای ترامپ درباره تجارت به طور روشنی یکجانبهگرایانه است. و آمریکا مدتهاست از ترویج ارزشهای مشترک به شکل بیوقفه سابق دست برداشته. (در واقع اصلا در آمریکا اتفاقنظری وجود ندارد که این ارزشهای مشترک چهها هستند.) ترامپ تمامی ائتلافها و اتحادهای آمریکا با دیگر کشورها را محدودیتی دست و پاگیر به حساب میآورد که منافع دولت آمریکا را تضعیف میکند. این یعنی فرسایش ائتلافهای آمریکا در ماههای آینده هم ادامه پیدا خواهد کرد. روابط آمریکا و اروپا در سختترین حالت خود تاکنون قرار دارد: روابط آمریکا-آلمان و آمریکا- فرانسه در حال بدترشدناند و این ناتو را ضعیف میکند و به نظم بینالمللی (غربی) آسیب میزند. نگاه مشکوک ترامپ به ائتلافها میتواند بر پایگاههای آمریکا در خاورمیانه هم تاثیر بگذارد.
روابط آمریکا- آسیا کمتر از بقیه دچار ضربه شده است. هم ترامپ و هم دیگر نهادهای آمریکایی قصد ندارند روابطشان را با دولتهای آسیایی تضعیف کنند و دلیل اصلی ترس از قدرتگیری بیشتر چین است. اتحاد آمریکا-ژاپن همچنان قدرتمند باقی میماند. اما در همین منطقه هم حواستان به رابطه سئول- واشنگتن باشد چون ترجیح ترامپ به کاهش حضور نظامی آمریکا و سیاستهای تردیدآفرینش درباره داد و ستد باعث سردرگمی کرهایها شده است. بیمیلی ترامپ به ائتلافهای بینالمللی فرصتهای تازهای را در اختیار پکن، مسکو و پوپولیستها در اروپا قرار داده تا از سرخوردگی نسبت به واشنگتن به نفع خود استفاده کنند. اگر ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ شکست بخورد این روند کند خواهد شد، اما فراموش نکنید حرکت به سمت آمریکایی با قدرت کمتر در دنیا و ائتلافهایی ضعیفتر برای واشنگتن مدتها پیش از آمدن ترامپ آغاز شده بود.
د- پوپولیسم- ملیگرایی در کشورهای توسعهیافته
این بحران در وضعیتی اضطراری نیست. امسال هم گروههای سرخورده و محروم از حقوق اجتماعی در اکثر کشورهای توسعهیافته همچنان اقلیت باقی میمانند و توانایی آنها برای تغییر اوضاع کمتر از نخبگان حاضر در قدرت خواهد بود. نخبگان سیاسی- اقتصادی جلوی قدرتگیری طبقه پایینتر خواهند ایستاد و اکثر دولتها هم منابع کشور را به همان شیوهای تقسیم خواهند کرد که دهههای پیش تقسیم کردهاند.
اما این روندها به طرز فزایندهای خطرناک خواهند شد به خصوص که فاصله میان نیروی کار و سرمایه روز به روز در حال افزایش است. «چهارمین انقلاب صنعتی» که در مراحل اولیهاش به سر میبرد باعث رشد و کارایی بیشتر خواهد شد. اما برای آنها که در مسیر اتوماسیون بیشتر کار خود را از دست خواهند داد و آموزش لازم را نمیتوانند ببینند که مهارتهای تازه و شغلهای جدید پیدا کنند اوضاع خوب نخواهد بود. خیل جدید بیکاران به گروههای فزاینده از مردم میپیوندند که اعتقاد دارند سیسمهای کنونی سیاسی پاسخگوی نیازهایشان نیست.
این روندها طی دهه آینده تقویت خواهد شد: دولتها را ضعیف میکند و مشروعیت رهبران سیاسی را پایین میآورد. این ریسک به همراه ریسک تنش میان آمریکا و چین با چرخه بعدی رکود اقتصاد دنیا به طرز خطرناکی تقویت خواهند شد. هیچکس تکرار رکود دهه ۱۹۳۰ دنیا را نمیخواهد اما احتمال آن در چنین وضعیتی بالاست.
۲.تنش آمریکا- چین
آتشبسی که در اجلاس اخیر گروه ۲۰ در بوئنس آیرس میان ترامپ و شی انجام شد فعلا جنگ گمرکی آمریکا و چین را به حالت تعلیق درآورده است. اما ما هنوز نگران مهمترین رابطه دوطرفه جهان هستیم. ما اطمینان نداریم که اختلافهای اقتصادی و بازرگانی دو طرف در آینده نزدیک حل و فصل شوند. چیزی بنیادیتر از اینها در روابط واشنگتن- پکن از بین رفته که امکان بهبود رابطه را ناممکن کرده است.
در حوزه بازرگانی باید دید که آتشبس اخیر به صلحی بلندمدتتر ختم میشود یا نه. ما در این تردید داریم. زمانبندی رسمی برای مذاکرات کوتاه است (البته احتمالا ترامپ آن را تمدید میکند). آمریکاییها به دنبال تغییر چیزی هستند که طبیعت بنیادین سیستم اقتصادی چین است و قرار نیست چین بر سر آن مصالحه کند. به همین خاطر دستیابی به یک توافق همهجانبه بسیار دشوار است.
به علاوه حتی توافق گمرکی هم باعث پایان دادن به اختلافات اقتصادی آمریکا و چین نمیشود. هردو حزب دموکرات و جمهوریخواه به لحاظ اقتصادی نگاه منفی به چین دارند و حل اختلافات دیگر اصلا آسان نیست. بدون تردید وضعیت همکاریهای تکنولوژیک شرکتهای آمریکایی- چینی و مسئله فروش جنس و خدمات در کشور مقابل حتی اگر مشکل گمرک حل شود به طور مداوم سختتر خواهد شد.
دولت ترامپ سرسختانه میخواهد شرکتهای آمریکایی را مجبور کند که از وابستگیشان به چین کم کنند و همزمان دانششان را در حوزههای تکنولوژی پیشرفته و امنیت ملی به چین انتقال ندهند. حتی اگر تنش گمرکی حل شود آمریکا از ابزارهای غیرگمرکیاش مثل محدودیتهای سرمایهگذاری، کنترل صادرات، جریمههای مالی و اعلام جرم علیه افراد استفاده خواهد کرد تا جلوی رابطه عمیقتر شرکتهای آمریکایی- چینی را بگیرد. چین هم بیکار نخواهد نشست و از ابزارهای غیرگمرکی دیگری استفاده میکند تا تلافی کند. اقدامات دو طرف اوضاع شرکتها را و حتی صنایع را بد خواهد کرد، چرا که هزینه تولید را بالا میبرد و همکاریها را کاهش میدهد.
مهمتر از اینها، حتی اگر چین و آمریکا تنشهای تجاریشان را حل کنند، و حتی اگر بتوانند رقابت اقتصادیشان را متمدنانه نگه دارند، به نظر میرسد آن اطمینان محدودی که روابط چین و آمریکا را در همین حد کنونی حفظ میکرد از بین رفته است.
پکن و واشنگتن همیشه یکدیگر را با سوءظن نگاه میکردهاند. اما تا همین چند ماه پیش دو طرف این درک مشترک را داشتند که به نفع هردوست تا این رابطه را تا آنجا که ممکن است دوستانه نگه دارند. این نگاه به خصوص در واشنگتن تغییر کرده است. دستگاه سیاسی آمریکا به این نتیجه رسیده که حفظ رابطه با چین جواب نمیدهد و به همین خاطر رویکردی آشکارا مقابلهای درپیش گرفته است. پکن کمتر از آنها به دنبال مقابله است - یک دلیلش آن است که چین احساس میکند هنوز آماده به چالش کشیدن آمریکا نیست - اما روند قدرتگیری ملیگرایان در حزب کمونیست احتمال بیپاسخ گذاشتن تحریکات آمریکا را روز به روز پایینتر میآورد. رقابت ساختاری در حوزههای تکنولوژی، اقتصاد و امنیت رابطه طرفین را شکل خواهد داد و تنش بیتوجه به اخبار روزانه در مورد اختلافات تجاری بالا خواهد رفت.
این رقابت تازه به معنای بالا رفتن و جدی شدن اختلافنظرها در سال ۲۰۱۹ است هیچکدام از طرفین به دنبال مواجهه نظامی نیست اما حالا احتمال بیشتری وجود دارد که یک حادثه - مثلا برخورد در دریای جنوبی چین - تبدیل به یک بحران همهجانبه سیاست خارجی شود. دو کشور در گذشته با موفقیت توانستهاند موفقیتهای نزدیک به بحرانی را مدیریت کنند اما در فضای کنونی مدیریت بحران روز به روز سختتر میشود.
۳.جنگهای سایبری خشتر میشوند
امسال دهمین سالگرد حمله سایبری آمریکا و انگلیس به بخشهایی از برنامه اتمی ایران با ویروس کامپیوتری استاکسنت است. این حمله را پیشقراول عصر جنگهای مدرن سایبری قلمداد میکنند. حالا با گذشت ده سال از آن حمله، هکرها پیچیدهتر عمل میکنند، جوامع وابستگی بسیار بیشتری به خدمات دیجیتال پیدا کردهاند و هیچ توافقی روی اصول اولیه جنگهای سایبری وجود ندارد. در جنگهای سایبری قانون جنگل حاکم است.
در جنگ سایبری بازدارندگی بسیار دشوار است. عامل حمله و مرز میان بازیگران دولتی و غیردولتی مشخص نیست. به همین خاطر به سختی میتوان دست به اقدام انتقامجویانه زد و حملهکنندگان این را خوب میدانند. خط قرمز مشخصی هم وجود ندارد و هکرها اگر دست به اقدام ممنوعه - حمله به زیرساختهای کلیدی - نزنند عذاب وجدان خاصی نخواهند گرفت. به علاوه سلاحهای سایبری به طرز غریبی سریع شدهاند و میتوانند در کسری از ثانیه به هدف حمله کنند و ضربه خود را وارد سازند. وقتی قدرت کاری را دارید برای انجامش وسوسه خواهید شد. اینجا برخلاف جنگ سرد قدرتها سلاح ذخیره نمیکنند که از آن استفاده نکنند.
پس اگر بازدارندگی سایبری - برخلاف بازدارندگی هستهای – هیچوقت عملی نبوده امسال چرا ریسک جنگهای سایبری جدیتری از گذشته است؟
امسال سالی تعیینکننده در این حوزه است. آمریکا برای اولین بار در حال تلاش جدی است تا با اعمال قدرت سایبریاش به شیوهای جسورانهتر، با رقبا روبهرو شود. آمریکاییها میگویند که قصدشان بازدارندگی سایبری است. اما این نمایش قدرت نهفقط نمیتواند یک سیستم موثر بازدارندگی جهانی ایجاد کند، که احتمال نتیجه عکس دادن آن بالاست.
آمریکا در حال تغییر لحن خود در این حوزه است و دکترین سنتی عمل و عکسالعمل را کنار خواهد گذاشت تا در جهان سایبری تهاجمیتر از قبل عمل کند. سیاست آمریکا در حوزه جنگ سایبری در دوران باراک اوباما محتاطانه به حساب میآمد، اما رویکرد ترامپ کاملا متفاوت است: او دست فرماندهی سایبری وزارت دفاع آمریکا را باز گذاشته تا در صورت نیاز دست به حمله پیشگیرانه بزند. آمریکا حتی به این فکر میکند که به بازیگران در بخش خصوصی این اجازه را بدهد که در صورت مورد حمله قرار گرفتن، دست به هک متقابل بزنند.
در دنیای آرمانی، شاید این چنگ و دندان نشاندادن باعث شود بقیه با احتیاط بیشتری دست به حمله بزنند و نوعی موازنه امنیتی جدید به وجود بیاید که در آن سلطه سایبری آمریکا جلوی حملات سایبری را میگیرد. این خیال به دو دلیل محقق نخواهد شد.
دلیل اول: مثل بقیه بازدارندگیهای سنتی، بازدارندگی سایبر وقتی خوب عمل میکند که علیه دولتها به کار گرفته شود. اما تعداد زیادی از قدرتمندترین بازیگران سایبری در دنیای کنونی بازیگرانی غیردولتیاند که چیز زیادی برای از دست دادن ندارند. ما به خصوص نگران ابزارهای دزدیدهشده آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) هستیم که از آن در حملات سایبری گسترده باجافزار پتیا در سال ۲۰۱۷ استفاده شد. طبق گزارشها این ابزارها آپدیت شدهاند و بازیگران غیردولتی دچار وسوسه استفاده از آن ها در حمله به زیرساختهای حیاتی هستند (قبل از اینکه این زیرساختها برای مواجهه با چنین تهدیدی آپدیت شوند).
مشکل دوم سیاست سایبری تهاجمی ترامپ این است که چون قدرت سایبری برخلاف زرادخانه اتمی قابل اندازهگیری نیست، معلوم نیست که حتی دولتها هم قصد داشته باشند در برابر قدرتنمایی سایبری آمریکا سر خم کنند. در حوزه رقابت روسیه- آمریکا مشکل اینجاست که اگر ماجرا جدیتر شد آمریکا مطمئن نیست که در برابر روسها برگ برنده را در اختیار دارد. در مورد بازیگران کوچکتر مثل کرهشمالی و ایران هم، میل ضربه زدن به قدرت بزرگی مثل آمریکا با ابزار کمخرجی مثل سلاح سایبری به شدت وسوسهکننده است. به علاوه کشورهایی مثل کره شمالی به اندازه آمریکا دیجیتال نیستند و حمله سایبری تلافیجویانه آمریکا ضربه شدیدی به آنها نمیزند. در مورد چین هم ریسک ضد حمله چین آنقدر بالاست که آمریکا احتمالا جرئت امتحان آن را ندارد. همه اینها به سناریوی ترسناکی منجر میشود: آمریکا زرادخانه سایبریاش را برپا میکند با این خیال که بقیه میترسند. بقیه نخواهند ترسید.
۴.بحران آمریکایی
امسال سال هرج و مرج در سیاست داخلی آمریکا خواهد بود. با آنکه احتمال استیضاح و برکناری ترامپ همچنان پایین خواهد بود، بیثباتی سیاسی به طرز استثنایی تشدید خواهد شد.
با به اکثریت رسیدن دموکراتها در مجلس نمایندگان، رئیسجمهور برای اولین بار با کنگرهای روبهرو خواهد شد که حامی بیچون و چرایش نیست. دموکراتها از قدرت بازیافتهشان استفاده خواهند کرد تا ترامپ را مجبور کنند اوراق مالیاتیاش را منتشر کند، تحقیق در امور مالی او و خانوادهاش را آغاز خواهند کرد و اتهامهای سوءاستفاده شخصی از قدرت را در چندین وزارتخانه بررسی خواهند کرد.
ترامپ با خشم به آن ها واکنش نشان خواهد داد و روابط میان قوه مجریه در یک سو و دادگاهها، کنگره و رسانهها در سوی دیگر بدتر خواهد شد. او جنگ لفظی تمامعیار علیه سران دموکرات کمیتههای مختلف مجلس راه خواهد انداخت اما نهادهای آمریکا – به خصوص دادگاهها - قدرتمندتر از آن هستند که رئیسجمهور بتواند به طرز موثری با آن ها درافتد. ترامپی که در حالت تدافعی قرار گرفته تلاش خواهد کرد نگاهها را معطوف به خارج از آمریکا کند. او به شدت به مداخلههای نظامی بیعلاقه است پس منتظر حمله به یک کشور با هدف پرت کردن حواس مردم نباشید. به جای آن شاهد جنگ توئیتری شدیداللحن رئیسجمهور آمریکا با دشمنان خارجیاش خواهیم بود و بازارها از آن ضربه خواهند خورد.
این ریسک وجود دارد که روند استیضاح رئیسجمهور در سال ۲۰۱۹ آغاز شود - یا به خاطر نتایج تحقیقات مولر یا کمیتههای نظارتی کنگره - اما حتی اگر ترامپ در مجلس نمایندگان استیضاح شود غیرممکن است که دوسوم سنای تحت کنترل جمهوریخواهان با آن موافقت کنند. هرگونه استیضاحی میتواند روند سیاستگذاری را در آمریکا مختل کند، سرمایهگذاران و بازارها را بترساند و شانس اندک بازسازی زیرساختها یا اصلاحات ساختاری در کشور را به صفر برساند.
با آنکه برکناری ترامپ بسیار دشوار به نظر میرسد، احتمال بروز بحران قانون اساسی پس از اقدام حقوقی علیه کسب و کارهای ترامپ و اعضای خانوادهاش کم نیست. ترامپ هم میتواند دست به ضد حمله بزند و بخواهد با فشار بر قوه قضاییه مخالفانش را دادگاهی کند. باید دید در سال ۲۰۱۹ با چنین تنشهایی استقلال دستگاه قضایی حفظ خواهد شد یا نه.
یک ریسک دیگر هم وجود دارد و آن آغاز خشونتهای خیابانی شبیه درگیریهای شهری در دهههای ۱۹۶۰ و ۷۰ در شهرهای آمریکاست. جامعه آمریکا در طول سالهای اخیر به شدت دوقطبی شده و هرگونه تنش بیشتر ناشی از حکمرانی ترامپ، شانس به خشونت کشیده شدن جامعه را بالاتر میبرد.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت ایستانیوز، تاریخ انتشار: 1 اردیبهشت 1398 ، کد مطلب: 274499، www.istanews.ir