شعار سال: در تشريح علت نادرستبودن گزينه اول يعني
امکان جنگ در صورت قدرتگرفتن بيش از حد کشورمان، اول بايد اين پرسش را مطرح کرد
که ملاک «بيش از حد» را چه کسي تعيين ميکند؟ اگر آمريکا و ناتو ملاک آن هستند که
سالهاست آنها قدرت موشکي کشورمان را بيش از حد دانسته و حتي کمک مستشاري و مشاورهاي
به حزبالله لبنان و مقاومت فلسطين را نيز ردشدن از خطوط قرمز ميدانند. ترسيم مرز
ميان قدرتگرفتن مورد تأييد آمريکا و ردشدن از آن، آنقدر گنگ و نامشخص است که از
شليک موشکهاي
500 کيلومتري سري اول شهاب تا امروز که سجيل و قدر در مرز دو
هزار کيلومتر فعلا متوقف ماندهاند، همواره مورد اعتراض آنها واقع شده و اين
اقدامات دفاعي را بهشدت محکوم کردهاند. پس چگونه آقاي علايي و طيفي از دوستانشان
توقع دارند با ملاک و معياري پيش برويم که هيچ مصداقي ندارد و ممکن است روزي با يک
ماهوارهبر، آن را نقضشده بدانند و روز ديگر با موشک فاتح 110؟ دراينميان علاوه
بر استدلالهاي نظامي و فني، ميتوان از آيه ۶۰ سوره مبارکه انفال يعني «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم
مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم»
نيز بهره گرفت که صراحتا دستور ميدهد تا مسلمانان، قدرت و نيروهايشان را آنقدر
مهيا و برجسته كنند که دشمنان خدا و دشمنان خويش را بترسانند؛ مگر ميشود با کاهش
يا کمبود قدرت، دشمن متجاهر و علاقهمند به تجاوز را ترساند؟ براساساین ميتوان
اين سؤال را به صورت واضح مطرح کرد که حد يقف اينکه ما قوي نباشيم و دشمن با درک
آن به ما حمله نکند، کجاست؟ معيار چه نهاد، گروه يا کارشناسي دراينميان مقبول و
استاندارد است؟ در نفي گزاره بعدي يعني اراده جدي ترامپ براي ابراز قدرت و مديريت
منطقه خاورميانه با بهرهگيري از جنگ نيز ميتوان از اين منظر به ماجرا نگاه کرد
که با وجود حرکات اغلب ضربتي رئيسجمهور آمريکا و شاهد مثالهاي آن مانند حمله
محدود به برخي مناطق در سوريه، تجربه تاريخي نشان داده آمريکا هيچگاه در دهههاي
اخير با يک قدرت نظامي واقعي وارد جنگ نشده است. از فهرست حملات ايالات متحده به
ويتنام، پاناما و عراق گرفته تا يوگسلاوي سابق، افغانستان، سومالي يا سوريه در
ايام بعد از جنگ جهاني دوم، کاملا مشخص ميشود که ارتش اين کشور در عين دارابودن
تجهيزات و امکانات فني فراوان که کتمانکردنی هم نيست، همواره به دنبال سيبلها و
اهدافي بوده که ياراي مقابله هرچند کم با آنها را نداشته باشد و بتواند در مقابل
آنها عرض اندامي گسترده و اغلب تبليغاتي کند؛ بنابراین علاوه بر آنکه ترامپ بهعنوان
فردي که در محاسبات مادي و آناليز سود و زيان ملموس تبحر بالايي دارد، نميتواند
از کنار اين تاريخچه و اتفاقات بهسادگي عبور کند. فرماندهان و ژنرالهاي چندستاره
آمريکايي نيز معناي تجاوز به کشوري با توان موشکي، دريايي، پهپادي و حتي پدافندي
بالاتر از بسياري کشورهاي جهان را بهخوبي ميدانند؛ بنابراین آرايش جنگي را به
رسانهها و شبکههاي اجتماعي خلاصه ميکنند.طبيعتا حتي اگر فرمانده وقت نيروي
دريايي سپاه، تجارب بهدستآمده از پاسخ قاطع اين نيرو به دخالتهاي نظامي آمريکا
در منطقه خليج فارس در سالهاي دفاع مقدس را در محاسبات خود دخيل نکند، نميتواند
نتايج نبردهاي نيابتي منطقهاي، پايان تجاوزات اسرائيل به لبنان پس از قدرتگرفتن
حزبالله و عجز ايالات متحده از پسگرفتن تفنگداران دستگيرشده خود را ناديده
بگيرد.نهايتا آنکه نيروهاي مسلح ايران ضمن بهکاربردن نهايت تلاش خود براي تداوم
امنيت پايدار در داخل کشور و حتي منطقه، نيک ميدانند که قدرتمندبودن در دنياي
فعلي، ارتباط مستقيم با بازدارندگي دارد. مَثَل معروف تاريخي نيز در اين دکترين
نظامي ايران نهفته است؛ مبني بر اينکه کشوري که با قدرتداشتن جلوي جنگ را بگيرد،
از کشوري که در جنگ پيروز شود، هوشمندتر است.بههمينخاطر ضمن يادآوري اين اصل که
کمترين انعطاف نظامي يا عقبنشيني در برابر دشمن، به پيشروي او ميانجامد، بايد
مراقب بود رهاورد برنامه فعلي آمريکا براي همه اقشار بهویژه نظاميان کشورمان،
تلاش براي «مردن از ترس» است؛ اما با تاکتیک یادآوری مداوم و هزارانباره «ترس از
مردن.»
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 16 اردیبهشت 98، شماره: 3420