شعارسال: میگویند هزار سال پیش وقتی سلطان محمد ملكشاه سلجوقی
از دنیا رفت و متعاقبش فرامرز بن مردانشاه لنگرودی از تهران آزاد شد، نام شهر
لنگرود هم برای اولینبار به كتابهای تاریخی آمد، شهری كه رودی پر آب از وسطش میگذشته
و چون قابل كشتیرانی بود و لنگرگاهی داشت به لنگرود شهره شد، همانجا كه 200 سال پیش
لویی روبینو، كنسول سفارت بریتانیا در رشت در كتاب «مازندران و استرآباد» درباره
اش نوشته كه كنارههای رودخانه لنگرود زیباترین منظرهای است كه در ایران دیده
است.
لنگرود در كنار همه زیباییهای طبیعیاش، چهره شهیر و بنام نیز كم ندارد، چه علما و فضلایش باشند و چه شعرا و ادبایش. حالا به این فهرست باید نام بانویی را نیز اضافه كرد كه درخلوت آزمایشگاه و سكوت عرصه پژوهشگری یكبار دیگر نام لنگرود را زنده كرده. دكتر سمیه كاظمنژاد هنوز 40 سالش نشده با این حال مدیر گروه مهندسی بافت پژوهشگاه ابن سینا و جنینشناس مركز درمان ناباروری و سقط مكرر است و حدود دو سال است در حوزه مهندسی بافت و سلول درمانی نیز یك شركت دانش بنیان تاسیس كرده است. او 11 سال قبل جایزه جشنواره جوان خوارزمی را بهدست آورد، هفت سال قبل پژوهشگر برتر استان گیلان شد و پنج سال پیش پژوهشگر برتر جهاددانشگاهی. دكتر كاظمنژاد تا به حال بیشتر از50 مقاله در مجلات معتبر بینالمللی چاپ كرده، پنج ثبت اختراع دارد و علاوه بر كتاب «زیستشناسی پیشرفته سلولهای بنیادی بالغ» كه به زبان فارسی نوشته، چهارفصل از یك كتاب بینالمللی را نیز تالیف كرده، كارنامهای كه وقتی كنار هم چیده شد دستاندركاران جشنواره ملی زن و علم را مجاب كرد تا در حوزه علوم پزشكی، جایزه مریم میرزاخانی را به این پژوهشگر لنگرودی اهدا كنند. حالا او در گفتوگویی از گذشته و حال و آیندهاش میگوید، از یك زن تمام عیار ایرانی كه هم زن است، هم همسر، هم مادر، هم مدیر و هم پژوهشگر.
سمیه كاظمنژاد به مدرسه كه رفت درس و كتاب چشمش را نگرفت و فكر كرد مدرسه رفتن وقت تلف كردن است! او خانواده را بدجور نگران كرده بود و هرچه در گوشش میخواندند كه درس بخوان ثمری نداشت. سمیه به كلاس چهارم كه رسید منزلشان تغییر كرد و پشت بندش مدرسهاش. روزی كه وارد مدرسه جدید شد خانم معلم مهربان كه معلم كلاس اولش بود رو به بچههای كلاس گفت كه سمیه بهترین دانشآموز مدرسه قبلی بوده و حالا به مدرسه جدید آمده تا اینجا هم بهترین باشد. سمیه این را كه شنید یك چیزی گوشه ذهنش را قلقلك داد و باور كرد كه میتواند بهترین باشد. از همان روز ورق زندگیاش برگشت و رفت پی درس و كتاب، بعد هم فهمید كه درس آنقدرها كه فكر میكرده بد نبوده، اصلا با خودش گفت چقدر خوب است بچهها درس بخوانند. سمیه اینچنین یكباره متحول شد و به دوره راهنمایی كه رسید عضو تیم المپیاد ریاضی شد، تفریحش هم حل كردن معادلات ریاضی و كیف بردن از این دنیای پیچیده شده بود.
این عاشق ریاضی اما در دبیرستان رشته تجربی خواند چون خانواده فكر میكردند كه این رشته آیندهدارتر از بقیه است، سمیه هم چون زیستشناسی را دوست داشت، شد دانشآموز رشته تجربی. سمیه اما كنكور كه داد رشتهاش به جای پزشكی شد تغذیه، رشتهای كه او را از لنگرود آورد پشت میز و نیمكتهای دانشگاه شهید بهشتی تهران. حالا سمیه كاظمنژاد یك دانشجوی درسخوان بود، یك دختر با اراده و مصمم كه بلافاصله بعد از اتمام دوره كارشناسی، دانشجوی كارشناسی ارشد شد ولی نه در رشته تغذیه كه در بیوشیمی از نوع بالینیاش، رشتهای كه میتواند مكانیسمهای سلولی را تجزیه و تحلیل كند و آنالیز بهتری ازعلم تغذیه ارائه دهد. سمیه هنوز دانشجوی ارشد بود و داشت پایاننامه مینوشت كه در كنكور دكترای بیوشیمی رتبه دوم را كسب كرد و با تصمیم استادانش در مصاحبه پذیرفته شد. این سرآغاز تغییر مسیر زندگی سمیه كاظمنژاد بود، نقطهای كه به ازدواجش ختم شد، او را صاحب دو پسر دوقلو كرد و نشاندش پشت میز و صندلی پژوهشگری.
اوایل دهه80 سلولهای بنیادی شده بود همه فكر و ذكر سمیه، همین سلولها نیز شدند موضوع پروژه و تز دوره دكترایش، سلولهایی كه او چهار مقاله آی اسآی دربارهشان نوشت و علتی شد برای برگزیده شدن سمیه كاظمنژاد در جشنواره جوان خوارزمی و عضو شدنش در بنیاد ملی نخبگان. موضوع پروژه او ایجاد سلولهای كبدی از سلولهای بنیادی در یك ساختار سه بعدی بود، موضوعی كه راه صاف كن وی برای ورود به پژوهشگاه ابن سینا نیز شد.
سمیه كاظمنژاد در پژوهشگاه، سلولهای بافت آندومتر را كه مرتبط است با تولید مثل و باروری زنان انتخاب كرد و برای مسلطتر شدنش به این حوزه دوره تخصصی جنینشناسی را نیز گذراند تا با پل زدن میان جنینشناسی و سلولشناسی، بتواند مشكلات باروری افراد را برطرف كند و كاری كند تا روزنه امیدی باز شود برای همه كسانی كه تكنیكهای معمول آیویاف گرهشان را باز نمیكند.
او حالا هم پژوهشگر است و هم درمانگر حوزه ناباروری، بانویی كه دارد از سلولهای بنیادی در این حوزه كمك میگیرد و بسیار امیدوار است كه نتایج پژوهشهایش لبخند و شادی را به زندگی آدمها برگرداند.
درمان ضایعات استخوانی ـ غضروفی، درمان زخمهای دیابتی و درمان ناباروری به كمك مهندسی بافت و سلولهای بنیادی حوزههایی است كه سمیه كاظمنژاد روی آنها متمركز است. مطالعات گسترده آزمایشگاهی و حیوانی اینها با موفقیت پشتسر گذاشته شده، مرحله پیش بالینی هم موفقیتآمیز بوده و كار حالا به كارآزمایی بالینی رسیده است. نتایج كار برای سمیه آن قدر امیدبخش است كه به ما میگوید اگر اوضاع به همین نحو خوب پیش برود برای نخستین بار در دنیا تكنیكهایی به وجود خواهد آمد كه جایگزین روشهای فعلی كه چندان نیز كارآمد نیستند، میشود.
او اما میگوید، باید از پژوهشهای مرتبط با سلولهای بنیادی بهتر و بیشتر حمایت شود، چون این حوزه نیازمند بودجه است و اگر به پژوهشگران پر و بال بودجهای و تجهیزاتی داده شود، كارهای بزرگتری انجام خواهند داد. ولی چه میشود كرد كه این حوزه نیز گرفتار تحریم هاست، تحریمهایی كه واردات مواداولیه و تجهیزات را دشوار كرده و سمیه افسوس میخورد اگر نتایج سالها كار پژوهشگران و جایگاه قابل ملاحظهای كه ایران در جهان به دست آورده، متزلزل شود.
جنینشناسی، مهندسی بافت و سلولهای بنیادی همهاش برای این بانوی پژوهشگر شگفتی است. او مبهوت عظمت خداست وقتی كه به عنوان
جنینشناس در آزمایشگاه دو سلول نر و ماده را با هم لقاح میدهد و در بدن زن میكارد و بعد این سلول لقاح یافته به انسانی تبدیل میشود با بیشمار قابلیت و آن وقت بعد از 9 ماه این سلول دست ساخت میشود نوزادی در آغوش والدینش و او از دیدن شادی آنها ذوق میكند و خستگی از تن به در میرود.
سمیه بهعنوان یك متخصص مهندسی بافت گرچه میداند كارهای بشر به پای آنچه خداوند خلق میكند، نمیرسد ولی در آزمایشگاه همه سعیاش این است كه بافتهایی مصنوعی بسازد و آنها را جایگزین بافتهای از دست رفته یا بافتهای از كارافتاده كند و باز هم كیف كند از این كه اندامش به وضعیت قبل از بیماریاش بازگشته و انسانی از رنج خلاص شده. او مبهوت عظمت خدا میشود وقتی با سلولهای بنیادی كار میكند و میبیند این سلولها به محض ورود به خون به كمك مولكولهایی كه درسطحشان دارند از مولكولهای ناحیه آسیب دیده پیامهایی دریافت میكنند و سریع خودشان را به آنها میرسانند تا زخم و دردی را التیام دهند. او میگوید فتبارك ا... احسن الخالقین كه این نظام خلقت با چه نظمی تدبیر میشود.
آدمهای موفق تكبعدی نیستند، یك بانو اگر در محیط كار موفق است و جایگاه نخبگی دارد در زندگی شخصیاش حتما موفقتر است؛ سمیه كاظمنژاد چنین بانویی است. او با دو فرزند دوقلو خواست و پژوهش كرد، با همین دو فرزند شد پژوهشگر برتر، بهخاطرشان نخواست كه فرصت مطالعاتی از دانشگاههای خارجی بگیرد، خواست كه بماند پیش فرزندانش، كنار همسر و خانوادهاش چون او مثل خیلی از بانوان ایرانی خانواده را به همه چیز ترجیح میدهد. این روزها با اینكه او پستهای مدیریتی پرمشغلهای دارد اما به خانه كه میرسد، میشود یك كدبانوی تمام عیار، یك مادر مهربان، یك همسر خوب، زنی با دستپختی عالی و صاحب خانوادهای گرم. او حواسش به همه چیز هست و از دو پسرش جانانه حمایت میكند، حتی وقتی كه جنین بودند و او با علم تغذیهای كه آموخته بود، اجازه نداد فرزندانش مثل خیلی از دوقلوها كم وزن به دنیا بیایند یا مشغلههای كاری اش سلامت بچهها را به خطر بیندازد.
با این حال سمیه كاظمنژاد، رویاهای شغلیاش را با قوت دنبال میكند و دوست دارد پژوهشهایی كه در حال انجام آنهاست به تایید نهایی برسد تا آن وقت ببیند كه تحقیقاتش به خدمتی پزشكی تبدیل شده و جلوی بسیاری از اختلافات خانوادگی حتی آسیبهای اجتماعی گرفته شده است.
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت تی نیوز، تاریخ انتشار: 19اردیبهشت1398 ، کدخبر: 2875131958619: www.tnews.ir