شعار سال: تغییر و تحول ذائقه، سلیقه و عادات و سبک
مطالعه مخاطبان نیز به نوبه خود به بحران مطبوعات دامن زده است و کوچ مخاطبان بهویژه
جوانان به فضای مجازی نگرانی از دیده و خوانده نشدن را به مسئله جدی این روزهای
مطبوعات تبدیل کرده است.
بحران اقتصادی و کاهش درآمد ناشی از حرکت آگهیها از صفحات روزنامهها
و مجلات به صفحات مجازی نیز حیات مطبوعات را تهدید میکند و بسیاری از روزنامهها
و مجلات را به تعطیلی کشانده است. در مواجهه با چنین بحرانی بسیاری از مطبوعات با
در پیش گرفتن سیاست کوچکسازی و چابکسازی ناچار به محدود کردن و تعطیلی بخشها
و ضمائم و نیز تعدیل و کاستن از حجم نیروی انسانی خود شدهاند. همزمان ضرورت
همراهی و همگامی با رسانههای نوین و فضای مجازی، جذب نیروهای جدید و بازآموزی و
مهارتافزایی نیروهای موجود را برای مطبوعات اجتنابناپذیر کرده است. چنین مسائل و
مشکلاتی تقریبا بین همه مطبوعات و رسانههای چاپی در بیشتر نقاط جهان مشترک است،
تنها تفاوت در این است که مطبوعات جهان همراهی و همگامی با دنیای مجازی را چندین
سال است آغاز کرده و اکنون بهنوعی همگرایی بین دنیای چاپ و دیجیتال رسیدهاند اما
مطبوعات ایران با نوعی تأخر فرهنگی و پسافتادگی به چنین روندی پیوسته و هنوز با
تردید و تزلزل در حال برداشتن گامهای اول در این مسیر هستند.
مطبوعات ایران اما علاوه بر دست و پنجه نرم کردن با تغییرات پارادایمی
که در دنیای رسانهها اتفاق افتاده است حداقل با دو بحران دیگر نیز مواجهند که قدرت
نفوذ و تأثیرگذاری آنها را بهشدت کاهش داده است. نخست بحران کمبود و گرانی نهادههای
اولیهای چون کاغذ، زینک و مرکب است که توان و قدرت مطبوعات را بهشدت تضعیف کرده
است. بحران کاغذ این روزها حیات مطبوعات ایران را در خطر قرار داده است، برخی از
نشریات را به محاق تعطیلی و توقف انتشار یا انتشار نامنظم برده و برخی دیگر را
ناچار به افزایش قیمت ، کاهش تیراژ و کاستن از صفحات کرده است. این بحران به
سیاستگذاری غلط نهادهای مسئول و در نتیجه میدان گرفتن دلالان و رانتخواران در
عرصه واردات و توزیع کاغذ برمیگردد که با احتکار کاغذ پای بر گلوی مطبوعات گذاشته
و مرگ آنها را به نظاره نشستهاند. چنین شرایطی از شمار مخاطبان و خوانندگان
مطبوعات کاسته و موجب شده است دامنه اثرگذاری و نفوذ خود را بر افکار عمومی هر
روز بیش از پیش از دست بدهند.
بحران دومی که دامن مطبوعات ایران را گرفته بحران اعتبار و اعتماد است. مطبوعات و رسانههای وابسته به نهادها و مراکز رسمی و
دولتی بهدلیل محافظهکاری، جهتگیری یکسویه و عدمبیطرفی و نیز فقدان کیفیت و عدمروزآمدی
محتوا و اخبار، مدتهاست با مشکل بیاعتباری و عدماعتماد مخاطبان روبهرو هستند.
پیامد این بیاعتمادی به مطبوعات و رسانههای رسمی، استقبال از رسانههای خارجی،
شبکههای تلویزیونی ماهوارهای و شبکههای اجتماعی است. مطبوعات و رسانههای مستقل
نیز که از پایگاه حرفهای و اجتماعی قابلقبولی برخوردارند و با اقبال و استقبال
مردم مواجه هستند، تحت فشارهای مکرر از سوی نهادهای نظارتی و قضایی و نیز گروههای
خودسر و غیرمسئول، امنیتشان تهدید و اعتبارشان با انواع اتهامات و افتراها خدشهدار
و تضعیف شده است.
انگشت اتهام را به سوی مطبوعات نشانه رفتن در هر مسئله و مشکلی از
افزایش نرخ ارز گرفته تا برملاشدن اختلاس و فسادهای مالی مدیران و تجاوز و قتلهای
سریالی، برخوردهای شداد و غلاظ با خطاها و اشتباهات کوچک مطبوعاتی، سیل تهمت و
افتراهای هرروزه به مطبوعات و خبرنگاران و دست آخر هم توقیف و تعطیلی دهها نشریه
و بازداشت و مجازات خبرنگاران، مدیران و دستاندرکاران مطبوعات تنها گوشهای از
اقداماتی است که طی سالهای گذشته سرمایه اجتماعی را بهشدت تحلیل برده است. در
چنین شرایطی چگونه جامعه و شهروندان میتوانند به چنین رسانههایی بهعنوان مرجع
اطلاعات و اخبار معتبر اعتماد کنند.بدینترتیب و در شرایطی که بیش از هر زمان
دیگری به قدرت نفوذ مطبوعات و رسانهها برای بسیج افکارعمومی درجهت دفاع از منافع
و امنیت ملی نیاز داریم، خود بر سرشاخ نشسته و سرمایه اجتماعی و مرجعیت ملی مطبوعات
و رسانههای داخلی را از بن بریدهایم.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همشهری، تاریخ انتشار 1 خرداد 98، شماره: 56605