پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۱۰۶۲۵
تاریخ انتشار : ۰۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۷:۵۶
کارشناس فوتبال ایران از مشکلات فوتبال در ایران می‌گوید؛ مشکلاتی که فوتبال در به وجود آمدن خیلی از آن‌ها تاثیری ندارد وحتی برای حل کردن آن‌ها هم در خیلی از موارد نمی‌تواند مستقل از دیگر نهادها عمل کند.

شعار سال: مجید جلالی هم از دوران حضورش در نساجی گفت و هم به مشکلات ریشه‌ای فوتبال ایران پرداخت؛ مشکلاتی که به گفته او خیلی از آن‌ها در اختیار حوزه فوتبال نیستند. جلالی با دلخوری از رسانه‌ها گفت که مردم توسط رسانه‌ها نسبت به مربی‌های ایرانی بی‌اعتماد شده‌اند. تیم ملی و کی‌روش هم از موضوعاتی بود که سرمربی سابق نساجی در مورد آن صحبت کرد.

در ادامه گفت‌وگو با مجید جلالی را می‌خوانید:

* از تیم قبلی‌تان یعنی نساجی شروع کنیم. زمانی که می‌خواستید به این تیم بروید با وجود اینکه می‌دانستید بین مربی قبلی و مدیریت مشکل وجود داشت، چه اتفاقی افتاد که پیشنهاد نساجی را قبول کردید؟

وقتی از پیکان جدا شدم نزدیک چهار هفته شد که نساجی با من تماس گرفت. آقای صنیعی‌فر از دوبی به من زنگ زد و صحبت کردیم. دو روز بعدش دوباره زنگ زد و صحبت کرد و یک جلسه کوتاه داشتیم. در این فاصله دو روزه من اطلاعاتی از نساجی گرفتم. در آن جلسه کوتاه آن اطلاعات را با او در میان گذاشتم. بعد از آن باز هم از آن‌ها خبری نشد. فکر می‌کنم پنج‌شنبه بود که به من زنگ زدند و گفتند تمرینات ما از شنبه شروع می‌شود و شما به تمرین برو. من گفتم باید صحبت‌های بیشتری انجام بدهیم. او از من خیلی خواهش کرد و گفت دیر می‌شود و ما ۱۰ روز دیگر با ذوب‌آهن بازی داریم. با وجود اینکه قراردادی نبسته بودم اما به سر تمرین رفتم. در همان روز اول، خودم تنها رفتم. چند بازیکن من به تمرین نیامدند و می‌گفتند مطالباتمان را می‌خواهیم. چند روز به همین منوال گذشت و آقای صنیعی‌فر به سر تمرین آمدند. با هر دو مالک جلسه داشتیم که من همه دغدغه‌هایم را مطرح کردم. من حتی با خود نکونام هم صحبت کرده بودم. آن‌ها به من اطمینان دادند که مشکلی نیست و حمایت می‌کنیم. ما هم کار را شروع کردیم. در اولین بازی هم در اصفهان به تیم امیدوارم شدم. یکی از مهم‌ترین دلایلی که من خودم را تا پایان فصل جلو بردم این بود که به تیم خیلی امیدوار بودم. از همه مهم‌تر فضای استادیوم وطنی بی‌نظیر است.

* می‌گوئید که با مدیریت در ابتدای کار، هماهنگی شکل گرفت اما وقتی پایان مسیر را نگاه می‌کنیم، به خوبی روزهای اول نبوده است.

من نمی‌خواهم خیلی وارد جزئیات شوم چون وارد شدن به این مسائل کمک کننده نیست ولی اگر بخواهم چیزی بگویم، مشکلاتی که اینجا بود تقریباً در همه تیم‌ها هست، شاید در اینجا کمی بیشتر. موضوع این است که مشکل باید حل شود. شما جلسه می‌گذارید اما باز هم مشکل حل نمی‌شود. این مشکلات وقتی زیاد باقی بماند از یک جا بیرون می‌زند. در نساجی این‌طور شد که ای کاش نمی‌شد.

* یعنی مالکان اراده‌ای برای حل مشکلات نداشتند یا می‌خواستند اما نمی‌شد؟

دوست داشتند که یک کاری بکنند اما نمی‌شد. شاید به خاطر وضعیت بد اقتصادی بود. از نظر پشتیبانی مشکلاتی زیادی بود. تشکیلات باشگاه قوی نبود. ما در نساجی در حوزه‌های مختلف کمبودهای زیادی داشتیم. وقتی در تیم، بازیکنان خارجی وجود دارند آن‌ها رسیدگی می‌خواهند. حتی اگر در خانه‌اش هم مشکلی باشد و مثلاً برق خانه‌اش برود، او که نمی‌تواند به جایی مراجعه کند. از این موارد زیاد بود. مثلاً بازیکنان می‌گفتند در قراردادهایشان دست برده شده بود. من بارها با آقای صنیعی‌فر صحبت کردم و به او گفتم بهتر است با بازیکنان صحبت کند تا این موضوع حل شود. مشکلات همه جا هست اما در جاهای دیگر صحبت می‌کنند و حل می‌کنند.


* برخی می‌گفتند که مالکان باشگاه در مسائلی که به حوزه مدیریت مربوط نمی‌شود هم دخالت می‌کنند. آیا شما چنین موضوعی را تأیید می‌کنید؟

در حوزه مسائل فنی هیچ‌کدام از مالکان اصلاً دخالت نمی‌کردند. آقای حدادیان همیشه متین و خوب رفتار می‌کرد. آقای صنیعی‌فر در خیلی از حوزه‌ها تصمیم گیرنده بود حتی یک بار هم در حوزه فنی دخالت نکرد.

* ماجرای اختلافات کادر فنی و مدیریت از کجا شروع شد؟

من یادم است قبل از بازی با استقلال بود که باشگاه مشکلات مالی داشت. ما سر تمرین که می‌رفتیم، اغلب پشت دروازه تمرین می‌کردیم و به ما زمین نمی‌دادند یا مثلاً مشکل لباس‌های تیم. من بارها به آقای صنیعی‌فر می‌گفتم عیبی ندارد و من هم درک می‌کنم اما بهتر است شما صحبت کنید چون کس دیگری که نیست. شما بیا یک روز به بازیکنان بگو الان پول ندارم یا اصلاً دارم و نمی‌دهم. هر حرفی که دوست داری بزن. ولی بیا خودت با بازیکنان صحبت کن چون من دیگر حریف نمی‌شوم. من می‌خواهم با این بازیکنان تمرین کنم و این تمرین توأم با پیشرفت باشد و با این وضعیت من حس خوبی ندارم. در طول این مدت زمان‌هایی که من با بازیکنان صحبت می‌کردم با زمان‌هایی که تمرین می‌کردیم برابری می‌کرد. من بیشتر سعی می‌کردم از تجربیاتم استفاده کنم و بازیکنان را آرام کنم. هر بار هم که با آقای صنیعی‌فر جلسه می‌گذاشتیم به من می‌گفت که من این‌ها را حل می‌کنم ولی مشکلات ما پا بر جا بود.

* شما در باشگاه‌های پرطرفداری مثل تراکتورسازی و نساجی مربی‌گری کردید. چه تفاوتی بین این دو تیم با توجه به اینکه نساجی یک باشگاه خصوصی است وجود دارد؟ این پرسش را از این جهت مطرح می‌کنم که برخی اعتقاد دارند که اگر استقلال و پرسپولیس به بخش خصوص واگذار شوند ممکن است در صورت نتیجه نگرفتن با توجه به پرطرفدار بودنشان جامعه دچار مشکل بشود.

من به طور کلی بگویم در کشور ما اینکه فوتبال خصوصی بشود غیرممکن است. چرا؟ چون در فوتبال ما قانون راه‌های مشروع درآمدزایی را بسته است. شما نمی‌توانید در فوتبال درآمدزایی کنید. بر فرض شما یک تیم را می‌خرید مثل تراکتورسازی و می‌خواهید در سال ۸۰ میلیارد هزینه کنید اما پایان سال شاید کل درآمد شما دو میلیارد بشود و فصل بعد هم باز باید همین کار را بکنید. کسی که از بخش خصوصی این کار را می‌کند قطعاً منافع اقتصادی ندارد پس اگر منافع دیگری داشته باشد آن‌ها دیگر به نفع فوتبال نیست. همه جا هم همین‌طور است. در کشور ما فوتبال برعکس جاهای دیگر است. محال است اینجا بخش خصوصی در فوتبال وارد شود و بدون مشکل کارش را پیش ببرد.

* بعضی از مدیران استقلال و پرسپولیس ادعا دارند که می‌خواهند از برند باشگاه استفاده کنند.

نمی‌توانند چون قوانین اجازه نمی‌دهند. قوانین تبلیغاتی در اینجا به شدت محدود است و شما نمی‌توانید با هر برند و اسپانسری کار کنید. آنقدر اسناد بالادستی نظاره‌گر و قوی هستند شما کاری نمی‌توانید بکنید. باید با شرکت‌های داخلی کار کنید. چند شرکت داخلی هست که بتوانند همه هزینه‌های شما را بدهند؟ مثلاً یک چیزی روی پیراهن شما می‌نویسند و برای پنج بازی ۲۰۰ میلیون به شما می‌دهند. این هزینه دو تا سفر است. ما باید عقب‌تر را نگاه کنیم تا ببینیم مشکل خصوصی‌سازی چیست؟ مشکل خصوصی‌سازی فقط معطوف به فوتبال نیست و در هیچ زمینه‌ای شما نمی‌توانید وارد خصوصی‌سازی شوید که فوتبال هم یک بخشی از آن است. در آن بالا یک جایی گیر می‌کنید مثل حق پخش تلویزیونی. حق پخش، عمده‌ترین درآمد فوتبال است. در فوتبال پنج راه مهم برای درآمدزایی هست. در ایران از هیچ‌کدام از این پنج راه نمی‌شود استفاده کرد که مهم‌ترینش حق پخش است. اینجا فقط یک تلویزیون داریم، می‌گوید من فوتبال را پخش می‌کنم و هیچ چیزی هم به فوتبال نمی‌دهم و شما هم کاری نمی‌توانید بکنید. شاید فقط یک بازی هم بتوان جلوی دوربین‌ها را گرفت و بعد از آن بالادستی‌ها می‌گویند باید دوربین‌ها به ورزشگاه بروند. این یکی از مشکلات است. خصوصی‌سازی در فوتبال ایران یک امر محال است و هر کسی هم که می‌گوید می‌خواهیم خصوصی‌سازی کنم اطلاعات کافی ندارد. اگر کافی باشد خودش می‌داند که این کار شدنی نیست.

* از مهم‌ترین کارکردهای باشگاه داری کسب سود و همچنین موضوع سرگرمی است. در کشورهای دیگر، تیم‌های کوچک هر لیگ یک بنگاه اقتصادی محسوب می‌شوند که حضور آن‌ها در فوتبال توجیه اقتصادی دارد و اگر زیان‌ده باشند ورشکست می‌شوند اما باشگاه‌های ایرانی زیان‌ده هستند و درآمد درستی ندارند اما باز هم به کارشان ادامه می‌دهند. سوال اینجاست که با وجود این زیان‌ده بودن چه منفعتی وجود دارد که باشگاه‌های ایرانی به فعالیتشان ادامه می‌دهند؟

باید باز هم به رده‌های بالا نگاه کنیم. شما از بالا یکسری راه‌های درآمدزایی را به روی فوتبال می‌بندید در حالی که به فوتبال نیاز دارید. در اوج مشکلات اقتصادی کشور هفته‌های زیادی دغدغه مردم این بود که چه تیمی قهرمان لیگ می‌شود. شما می‌توانید جامعه را مشغول فوتبال کنید و این برای حکومت با ارزش است. بنابراین نمی‌توانید رهایش کنید. به لحاظ یکسری اصولی هم که دارید نمی‌توانید راه درآمدزایی را باز کنید پس باید خودتان آن را اداره کنید. فوتبال که می‌تواند افکار عمومی جامعه را هدایت کند و به آن خوراک خبری و تبلیغی بدهد دست خودت است. شما مدیران خودت را بر سر کار می‌گذاری و یک هزینه خیلی جمع و جور انجام می‌دهی، مثلاً شما فرض کنید دولت برای در یک سال برای فوتبال ۴۰۰ میلیارد هزینه کند، کسانی که دستشان در بودجه است می‌دانند که ۴۰۰ میلیارد پول خرد است. پس این برای آنها خیلی بهتر است و می‌گویند فوتبال هم دست خودمان است. فوتبال یک حربه قوی است و دولت دلش نمی‌خواهد این حربه از دستش خارج شود.

* یعنی پیشرفت فوتبال برای مسئولان اهمیت ندارد و می‌خواهند در یک سطح باقی بماند؟

دقیقاً درست است. این چیزی که در این سال‌ها می‌دیدیم، در آن پیشرفت فوتبال مطرح نبود. فوتبال باید به عنوان یک عامل خبرساز، یک عامل جریان‌ساز و یک عامل جنجال‌ساز حفظ بشود چون همه این‌ها سرگرم کننده است. به فوتبال در ایران این‌گونه نگاه می‌شود. حتی برنامه‌های تلویزیونی بیشتر سرگرم‌کننده است و چیزی نیست که باعث رشد افکار عمومی و فرهنگ باشد. فوتبال بیشتر چیزی است که شما جنجال در آن می‌بینید و چند روز هم می‌توانید راجع به این مسائل جنجالی با هم صحبت کنید. همین الان که ما می‌خواهیم برای تیم ملی مربی بیاوریم آیا جنبه‌های پیشرفت در نظر گرفته می‌شود؟ آیا قبلاً این‌طور بوده است؟ راه پیشرفت فوتبال کاملاً معلوم است. ما در هیچکدام از آن راه‌ها نیستیم.

* امسال در فوتبال ما خیلی زیاد راجع به دست‌های پشت پرده و فساد صحبت شد. همه تیم‌های لیگ از بالانشینان تا قعرنشینان همه در این مورد حرف می‌زدند. واقعاً این دست‌های پشت پرده که همه چند سال است راجع به آن‌ها حرف می‌زنند کجا هستند؟ اگر هستند چرا هیچ‌وقت مشخص نمی‌شوند؟

تا حد خیلی زیادی این‌ها فقط حرف است و یک نوع تاکتیک است. شاید ۹۹ درصد از آن اما شاید یکی دو درصد هم باشد. یکسری مسائل در همه جا هست. آن چیزی که در فوتبال هست به مراتب کمتر از جاهای دیگر است. من الان ۶۳ ساله‌ام و ۴۵ سال است که در فوتبال هستم. با اطمینان به شما می‌گویم با همه این اوصاف فوتبال یکی از جاهایی است که بهتر و سلامت‌تر از جاهای دیگر است. فوتبال مثل یک خانه شیشه‌ای است که در طبقه وسط قرار دارد و از همه جا دیده می‌شود. در فوتبال هر کسی یک قدم کج بگذارد دیده می‌شود.


* یعنی در فوتبال ما تبانی وجود ندارد؟

چرا هست ولی خیلی کم. آن هم یک موقع‌هایی یک مربی یا یک کمک مربی به یک بازیکنی زنگ می‌زند و یک چیزی می‌گوید. در همین حد آن حد خیلی خیلی کم. این یک موضوع سازمان یافته نیست. جدیداً این موضوعات شرط‌بندی می‌تواند برای آینده خطرساز باشد. باید این‌ها را کنترل کنند. الان نهادهای نظارتی خیلی روی فوتبال نظارت می‌کنند. کاملاً رصد می‌کنند و این خوشحال کننده است که از فوتبال اینگونه مراقبت می‌شود.

* جریانی برای قهرمان کردن یک تیم وجود ندارد؟

نه واقعاً این‌طور نیست. اگر ۱۰ سال پیش این سوال را از من می‌پرسیدید من با این قاطعیت جواب نمی‌دادم ولی الان با اطمینان می‌گویم که این‌طور نیست. قبلاً یک مسائلی بود، ۱۰، ۱۵ سال پیش یک کارهایی می‌شد ولی خوشبختانه الان جامعه داوری ما از جوانان پاک و سلامتی تشکیل شده است. اشتباه می‌کنند ولی سلامت هستند.

* شعار تیم حکومتی را شنیده‌اید. مردم در فضای مجازی خیلی از این واژه استفاده می‌کنند. واقعاً فکر می‌کنید وزارت ورزش و جوانان تأثیری در قهرمان شدن یا نشدن دو تیم پرسپولیس و استقلال دارد؟

می‌توانید چند تیم غیرحکومتی به من معرفی کنید؟ تقریباً همه تیم‌ها وابسته به دولت هستند. هر کدام به طریقی و شکلی.

* فوتبال ایران در مسیر پیشرفت قرار دارد یا پس رفت؟

فوتبال ما به نسبت ۱۵ سال پیش به لحاظ استاندارهای حرفه‌ای خیلی پیشرفت کرده است. وقتی با لیگ دوم مقایسه می‌کنم مدل برگزاری، زمین‌های تمرین، رختکن‌ها، ورزشگاه‌ها، قوانین و مقررات و بحث نظارت قابل مقایسه با قبل نیستند و خیلی بهتر شده‌اند اما یکسری مشکلات وجود دارد که در زمینه اقتصادی است و تقصیر فوتبال نیست. فوتبال در اختیار خودش نیست و نمی‌تواند خودش عمل کند. در حوزه فرهنگی هم تقصیر خودش نیست، در حوزه اجتماعی هم همین است. همه قبول داریم که وضعیت ورزشگاه‌های ما خوب نیست و حرف‌های خوبی نمی‌شنویم و رفتارهای خوبی نمی‌بینیم. با وجود این همه شعار فرهنگی فکر می‌کنید می‌توانید یک مسئول مستقیم برای این موضوعات پیدا کنید؟ شما پیش هر ارگانی بروید می‌گوید به ما چه مربوط و درست هم می‌گوید. وقتی یک بازی قرار است برگزار شود، امنیتش دست یک بخش است، برگزاری‌اش دست یک بخش دیگر است، بلیت فروشی در اختیار یک نهاد دیگر. در کنار این بلیت فروشی، حفاظت دست یک سازمان دیگر است. شما دارید بلیت می‌فروشید و ناگهان می‌بینید یک دری باز شد و چند نفر وارد ورزشگاه شدند و شما هم کاری نمی‌توانید بکنید. همه چیز دست یک بخش نیست که شما یقه آن را بگیرید که چرا تماشاگران فلان شعار را دادند. باید بگویند در این بازی امنیت، بلیت فروشی، حفاظت و همه مسائل در اختیار باشگاه است. بعدش می‌شود از آن باشگاه سوال پرسید که چرا فلان اتفاق رخ داد اما هر قسمتی دست یک بخش است. فوتبال دلش می‌خواهد به این‌ها سر و سامان بدهد اما نمی‌تواند. یک موضوع دیگر هم هست. هر جا در فوتبال مشکلی ایجاد می‌شود می‌گویند حوزه فوتبال باید تصمیم بگیرد و اگر یک بخشی از فوتبال به فرض بخواهد در مورد یک پرونده رأی صادر کند، آن رأی هم تحت تأثیر ده‌ها ارگان دیگر است. می‌گویند الان وضعیت خوب نیست این کار را نکن، الان این رأی را صادر نکن چون از نظر زمانی خوب نیست یا ارگان‌هایی که اصلاً وصل به فوتبال نیستند می‌گویند این رأی تند است. فوتبال واقعاً در اختیار خودش نیست.

* یعنی در هیچ بخشی از فوتبال، اختیار وجود ندارد؟

چرا در همین فوتبال مسائلی هست که در اختیار خودش است اما نقص‌هایی وجود دارد، مثلاً در حوزه تربیت نیروی انسانی. در این بخش کار نشده است. از نظر سخت‌افزاری به خاطر فشارهایی که نهادهای بین‌المللی می‌آورند تغییراتی انجام شده است. مثلاً میکسدزون مشکل داشته باشد AFC ایراد می‌گیرد و باید درست بشود یا سالن کنفرانس مثلاً شش پله بیشتر داشته باشد باید آنجا را درست کرد اما در حوزه تربیت انسانی نهادی شما را تحت فشار نمی‌گذارد، نهایتاً به شما پیشنهاد می‌دهند. در تربیت، مدیر، مربی، بازیکن و داور کوتاهی می‌شود. چرا بعد از ۴۰ سال بعد از انقلاب ما نمی‌توانیم یک مربی ایرانی داشته باشیم که کل افکار عمومی ما نسبت به اینکه او مربی تیم ملی بشود متقاعد شود؟ آیا ما نیروی انسانی نداریم؟ این‌ها موضوعاتی است که می‌توان از فوتبال ایران گرفت. کشور ما به لحاظ استعداد بسیار قوی است و از لحاظ ژنتیکی هم برای فوتبال خوب هستیم. اقبال بی‌نظیری هم نسبت به فوتبال در ایران وجود دارد. این‌ها شاخص‌های مهمی است اما در خروجی، نتایج خیلی کم است. به بازیکن‌سازی توجه نشده است، وضعیت داوری کمی بهتر است اما در مدیریت که دیگر هیچ. هیچ معیاری برای مدیریت در حوزه فوتبال نداریم. این‌ها جلوی پیشرفت فوتبال را مختل کرده است. در بخش سخت افزاری و همچنین سازماندهی بد نیستیم اما در تربیت نیروی انسانی بد هستیم و کار زیادی انجام ندادیم.

* شما کسی هستید که کانون مربیان فوتبال ایران را راه‌اندازی کردید. این کانون چه قدر توانست مستقل عمل کند و موفق باشد؟

در این‌جا با اتحادیه‌های موافق نیستند و این هم یکی از چیزهایی است که می‌توان به فوتبال ایراد گرفت. من ۱۴ سال تلاش کردم تا کانون مربیان هویت بگیرد. سال ۸۲ مجوزش را از وزرات کشور گرفتیم. در ۱۸ استان انتخابات درون استانی برگزار کردیم و مجمع تشکیل دادیم ولی جالب است که بگویم من هشت سال با تمام ارکان فدراسیون نامه‌نگاری کردم و جلسه گذاشتم تا کانون مربیان را به رسمیت بشناسند و آن را عضو مجمع فدراسیون کنند اما این کار را نکردند. آخر سر من به وزیر وقت ورزش یعنی آقای گودرزی متوسل شدم. او خیلی فشار آورد اما باز هم این‌ها نپذیرفتند. اگر کانون مربیان وارد مجمع می‌شد، حدود هشت رأی در اختیار این کانون قرار می‌گرفت. فدراسیون حاضر نبود این از دستش خراج شود. اجازه ندادند سازمان‌های مردم نهاد کمک حالشان باشند. حتی به اتحادیه باشگاه‌ها هم فضای کار ندادند. اتحادیه بازیکنان قرار بود شکل بگیرد اما استقبال نکردند. هر وقت قرار است مجمع تشکیل شود یک مربی از خودشان می‌آوردند و می‌گویند تو بیا نماینده مربیان شو. یک نفر را می‌آورند به عنوان نماینده بازیکنان. اگر ما و دیگر اتحادیه‌ها را می‌پذیرفتند رای‌ها مستقل می‌شد. متأسفانه اجازه ندادند. هم در دوره آقای کفاشیان و هم در دوره آقای تاج بارها جلسه گذاشتم و دیدم که واقعاً حریف نمی‌شوم و خودم را کنار کشیدم.

* کمی هم در مورد تیم ملی صحبت کنیم. به نظر شما فوتبال ایران از حضور کی‌روش با توجه به هزینه‌ها، سود برد؟

وقتی قرار است یک مربی بزرگ را به کشور بیاورید باید بدانید که از او چه می‌خواهید. اگر قرار است که صرفاً به موفقیت‌های آنی برسید و جامعه خوشحال و راضی باشد حضور کی‌روش خیلی مفید بوده است. چون افکار عمومی معمولاً عمق را نمی‌بیند. ما دو بار به جام‌جهانی رفتیم و بازی‌های غرورآمیز انجام دادیم اما یک دیدگاه دیگر است که طبق آن شما یک مربی می‌آورید که آینده را بسازید تا ۱۰ سال آینده فوتبال کشور از نظر سبک بازی در دنیا شناخته شده باشد. مثل کاری که کلمبیا کرد، فرانسوی‌ها ۳۰ سال پیش کردند یا همین قطر در آسیا. اگر این مدنظر باشد ما از حضور کی‌روش به چیزی نرسیدیم.

* فکر می‌کنید در این موضوع چه قدر کی‌روش و چه‌قدر فدراسیون نقش داشتند؟

من می‌دانم زمان‌هایی کسانی در فدراسیون بودند که هشدار دادند با این همه هزینه در آینده چیزی برای ما نمی‌ماند. از نهادهای بالاتر گفتند او باید بماند. تصمیم‌گیری‌های فوتبال تحت عوامل بیرونی مختلفی است.

* کی‌روش خیلی دعوا کرد. منتقدان هم می‌گفتند ما او را از نظر فنی قبول داریم و همه نقدشان به رفتارهای او بود. چه قدر از دعواهای کی‌روش به خاطر منافع تیم ملی بود و حق داشت؟

من سال‌های سال است که در این فوتبال هستم و با مدیران مختلف کار کرده‌ام. همه هم می‌گویند من مربی هستم که کارم را می‌کنم و اهل شلوغ بازی نیستم ولی من به شما می‌گویم آن چیزی که من انجام دادم به من کمکی نکرد. این‌جا باید بابت خواسته‌ها جنگید و دعوا کرد. این‌جا صداهای آرام شنیده نمی‌شود. اگر کی‌روش این کار را کرد برای این بود که اینجا را شناخته بود. او سر پاداش بازیکنانش می‌جنگید. یادم است بازیکنان تیم ملی در یک برنامه تلویزیونی حاضر شدند و کسی که آن موقع کاپیتان بود گفت بازیکنان برای کی‌روش جان می‌دهند چون او به دنبال پول بازیکنان است. کی‌روش جامعه ما را شناخت، اولویت‌های رسانه‌ها، بازیکنان و افکار عمومی ما را شناخت و می‌دانست در کجا چه کار کند. شاید من رفتار او را نمی‌پسندیدم.

* کی‌روش مدام می‌گفت مدیران به وعده‌های خودشان عمل نمی‌کنند.

این چیزی است که ما هم در باشگاه‌ها درگیرش هستیم اما ما با آن می‌سازیم و کنار می‌آییم اما او کنار نمی‌آمد.

* او رفتارش خیلی با رسانه‌ها خوب نبود. فکر می‌کنید چه قدر خودش در این زمینه مقصر بود؟

او در هر زمینه‌ای مثل ما اهل تعامل نبود. اگر می‌دید رسانه‌ای علیه او می‌نویسد زود رابطه‌اش را قطع می‌کرد. کلاً اهل تعامل نبود، حتی با رسانه‌هایی که می‌دانست ممکن است یک روزی کارش با آن‌ها گره بخورد. کار خودش را می‌کرد. این سبک او بود. من یادم است در یک سمیناری بودیم که رئیس فدراسیون فوتبال پرتغال و یکی از مسئولان فدراسیون ایران هم آن‌جا بودند. کی‌روش هم تازه به ایران آمده بود. بین یکی از جلسات که بیرون آمدیم تا چای و کیک بخوریم، رئیس فدراسیون فوتبال پرتغال آمد و گفت شنیدم کی‌روش را آورده‌اید. مسئول ایرانی هم گفت بله که رئیس فدراسیون پرتغال در ادامه گفت او همه شما را به گریه می‌اندازد.


* در کدام بازی بود که آن قدر برای شما تلخ بود که دوست داشتید کی‌روش را از تیم ملی بردارند و کدام بازی بود که غرور و افتخار و خوشحالی به شما داد؟

اوایل بازی‌ای نبود که من بخواهم بگویم چه قدر بد بود و باید کی‌روش برود. حتی آن زمانی که به اردن باختیم. من فوتبال را این‌گونه ارزیابی نمی‌کنم اما بسیاری از بازی‌ها باعث خوشحالی و غرورم شد. مثلاً در بازی برابر کره‌جنوبی در تهران که یک بر صفر بردیم. در آن بازی خیلی لذت بردم. کره با همه ستاره‌هایش حتی به دروازه ما نزدیک نشد یا مثلاً بازی با آرژانتین. پایان بازی بچه‌های من گریه می‌کردند و من آن‌ها را دلداری می‌دادم چون بازی ایران غرورآمیز بود. بازی با مراکش و پرتغال هم خوب بود. کی‌روش متخصص این بازی‌ها بود. اگر می‌خواست با تیم‌های ضعیف‌تر از تیم ملی بازی کند همیشه به مشکل می‌خورد ولی متخصص بازی با تیم‌های قوی‌تر از ایران بود.

* به تاکتیک دفاعی کی‌روش نقد وارد می‌کردند. ما مقابل مراکش، پرتغال، اسپانیا یا حتی نیجریه راهی جز دفاع کردن داشتیم؟

اگر صرفاً به این سوال بخواهم جواب بدهم می‌گویم نه اما وقتی یک مربی هشت سال در یک کشور است باید اثرگذاری‌اش طوری باشد که بعد از هشت سال تیم بتواند فوتبال بهتری هم بازی کند. وقتی این‌طور نمی‌شود باید به مدل کاری او ایراد گرفت. ولی بله معلوم است که نمی‌شود جلوی تیمی مثل آرژانتین پایاپای بازی کرد. اصلاً جز آن راهی نیست. اما در هشت سال باید تیم و آینده را ساخت.

* ما در دوران او دو بار به جام‌جهانی رفتیم اما مقام قهرمانی در آسیا به دست نیاوردیم. به نظر شما اگر یک مربی ایرانی سرمربی تیم ملی بود ایران دو بار پشت سر هم به جام جهانی می‌رفت؟

نمی‌شود به این سوال قاطع جواب داد. در دوره حضور او عملکرد ما در جام جهانی بهتر از عملکردمان در جام ملت‌های آسیا بود. ما در جام‌جهانی غرورآمیزتر بازی کردیم چون او مهارت داشت برای یک بازی تیم را به خوبی سازمان‌دهی کند.

* جزئیاتی که کی‌روش به آن‌ها اهمیت می‌داد چه قدر مهم بودند؟ مثلاً شنیده می‌شد حتی سر میز غذا صندلی بازیکنان از قبل مشخص شده بود.

من هیچ‌وقت تمرینات او را از نزدیک ندیدم اما با مجید صالح در مورد تمرینات کی‌روش خیلی صحبت می‌کردم چون صالح چند ماه با او کار کرده بود. او می‌گفت سه یا چهار نوع تمرین بود که ما همیشه آن‌ها را انجام می‌دادیم. در حوزه فنی روی چند تمرین خاص متمرکز بود چون سبک بازی‌اش تنوع نداشت اما در مورد جزئیات می‌گفت یک بار که در فرودگاه بودند و یکی از کیسه‌های توپ را نیاورده بودند و قرار بود فردا آن‌ها را به تیم ملی برسانند، کی‌روش جنجال به پا کرد یا در مورد پرواز بازیکنان یا حتی در مورد اندازه باد توپ. می‌گفت روی این‌ها خیلی سخت‌گیری می‌کرد. این‌ها سبک کاری است که او داشت.

* بعضی‌ها می‌گوید اگر فوتبال ایران در سطح بین‌المللی افتخاراتی هر چند اندک در این سال‌ها به دست آورده اتفاقی بوده است و موضوعی نبوده که برای آن برنامه‌ریزی شده باشد. به نظر شما در جام ملت‌های آسیا اگر ایران ژاپن را می‌برد عجیب بود یا پیروزی ما برابر ژاپن یک امر طبیعی به نظر می‌آمد؟

دقیقاً این موضوعی است که باید برای آن ساعت‌ها وقت گذاشت. این اصلی‌ترین موضوع است. ما در رنکینگ آسیا چند سال است که اول هستیم ولی آیا واقعاً اولیم؟ پس چرا ۴۰ سال است در جام ملت‌ها قهرمان نشده‌ایم؟ چرا ۴۰ سال است به المپیک نرفته‌ایم؟ چرا در جام باشگاه‌های آسیا سال‌هاست که قهرمان نمی‌شویم؟ چرا تیم‌های پایه ما اینگونه هستند؟ چرا چرخه تولید نداریم؟ این چیزی است که من توقع دارم رسانه‌ها روی آن متمرکز شوند. اگر چرایی آن را پیدا کنید فوتبال پیشرفت می‌کند اما ما هیچ‌وقت دنبال این چراها نیستیم. مثلاً تیم ملی زمان قلعه‌نویی در پنالتی باخت گفتند مربی خوبی نیست پس او را از کار بردارید. یکی دیگر را می‌آورند جای او بعد او هم می‌بازد و دوباره می‌گویند او هم خوب نیست و برکنارش کنید. هیچ‌وقت دنبال اصل موضوع نیستیم. کتابی می‌خواندم تحت عنوان "رقص برزیل با شیطان". کتاب خیلی جالبی بود. در این کتاب در مورد فوتبال برزیل گفته شده است. در بخشی از این کتاب پله را به عنوان یکی از شریکان شیطان معرفی می‌کند. منظورش از شیطان کارتل‌هایی است که از کنار فوتبال لابی می‌کنند. این کتاب می‌گوید پله با دیکتاتوری زمان خودش در برزیل همکاری می‌کرده است. خیلی از بازیکنان برزیل در آن زمان نمادهای آزادی‌خواهی بودند اما پله از حکومت دفاع می‌کرد. یک جا از پله می‌پرسند چرا آن موقع از آن‌ها دفاع می‌کردی؟ پله جواب خیلی عمیقی داده است. او می‌گوید جامعه آن زمان برزیل تحمل دموکراسی را نداشت. اگر در آن موقع آن حکومت نبود در جامعه ما هرج و مرج می‌شد پس من نباید کاری کنم که ساختاری که فعلاً نظمی دارد از کشور برود. او در ادامه می‌گوید که توده‌ها همیشه خوب هستند اما همیشه حرف درست را نمی‌زنند. توده‌ها سطح را می‌بینند. این‌ها حرف‌های کلیدی است. شما ببینید در این‌جا می‌خواهید افکار عمومی را متقاعد کنید پس این مربی یا آن مربی را می‌آورید. می‌گوئید فلان مربی رنگی است و محبوب‌تر است پس فلان جایگاه را به او بدهید. تاریخ نشان داده که توده‌ها در خیلی از زمان‌ها اشتباه کرده‌اند. اگر کسی در مقام تصمیم‌گیری است باید فرهیخته و با فکر تصمیم بگیرید. تصمیم‌گیری‌هایی که الان در فوتبال می‌شود تابع افکار عمومی است.

* حضور ویلموتس را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ بعد از رفتن کی‌روش، فردی گفته بود امثال زیدان و مورینیو برای هدایت تیم ملی صف می‌کشند.

آن حرفی که آقای ناظمی زده بود برای مقابله با یک جریان گفته بود و حرف برآمده از یک سیاست نبود. اگر برنامه‌ای برای ۱۰ سال آینده هست و طبق آن ویلموتس مجری آن برنامه است، این خوب است. ۲۰ سال است که مربی داخلی را زده‌اند و افکار عمومی اعتمادی به مربی داخلی ندارد. پس به خاطر افکار عمومی برویم ویلموتس را بیاوریم. به نظر من او مربی خوبی است. اگر همان فلسفه‌ای که در گذشته داشته است را در فوتبال ایران پیاده کند برای فوتبال ما خوب است.

* گزینه‌های بهتری برای تیم ملی نبود؟

من اگر کاره‌ای در فدراسیون بودم دو مربی را هر طوری بود به ایران می‌آوردم. یکی خوزه پکرمن و دیگری مارچلو بیلسا. با این‌ها قرارداد هشت ساله می‌بستم و کاری هم به نتایج دو سال اول نداشتم.

* فکر می‌کنید مربی ایرانی داریم که می‌توانست هدایت تیم ملی را بر عهده بگیرد؟

بله هست اما الان ۲۰ سال است که افکار عمومی را نسبت به این قشر بی‌اعتماد کرده‌اید. به هر صورتی این قشر را نابود کرده‌اید. دیگر چیزی نمانده است که افکار عمومی بگوید فلان مربی ایرانی می‌تواند هدایت تیم ملی را بر عهده بگیرد.

* یعنی رسانه‌ها این کار را کرده‌اند؟

بله، بیشتر رسانه‌ها اما نه همه آن‌ها. یکسری رسانه‌های خاص. این برای آن‌ها ۲۰ سال یک پروژه بود. اگر مربی ایرانی بیاید سخت می‌شود. خوشحالی من این است که مربی‌های جوان و خوبی در لیگ ایران هستند اما باید از آن‌ها مراقب شود. مربی‌گری با دنیای بازی‌گری کاملاً متفاوت است. باید آن‌ها را بهینه‌سازی کرد. کسانی مثل گل‌محمدی، منصوریان، تارتار، نکونام، مهاجری، علی دایی. ما چه کار کردیم که مثلاً منصوریان تبدیل به یک مربی در بالاترین سطح شود؟ هر کاری کرده خودش کرده است. آیا ما او را به جایی اعزام کردیم؟ او یک مثال است. هیچ سرمایه‌گذاری در این زمینه نکرده‌ایم.

* و صحبت پایانی؟

از همه مسئولان استان مازندران، همه بازیکنان نساجی، همه هواداران خوب نساجی که ما را شرمنده کردند تشکر می‌کنم. حتی از مالکان نساجی، آقای حدادیان و حتی آقای صنیعی‌فر تشکر می‌کنم. خاطراتم با آن شهر و هواداران را در خودم حفظ می‌کنم.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از وبسایت مشرق، تاریخ 7 خرداد 98، کد مطلب: 962258: www.mashreghnews.ir


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین