شعار سال: بر اساس آمار منتشرشده، نزديک به ۳۳ درصد قتلهايي که در سال ۱۳۹۰ در ايران اتفاق افتاد، قتلهای خانوادگي
بوده؛ از اين ميان «همسرکشي» بيشترين سهم را به خود اختصاص داده و شش درصد از اين
قتلها نيز «شوهرکشي» بوده است. سال 1393 معاون وقت مبارزه با قتل
پليس آگاهي در گفتوگويي اعلام کرده بود: در 30 درصد از وقايع قتل، بين مقتول و
متهم، نسبت فاميلي، اعم از دور و نزديک وجود دارد و در حدود هفت درصد از کل قتلها،
بين متهم و مقتول رابطه زوجيت برقرار بوده که همسرکشي تلقي ميشود. به گفته او، در
سال 93، وقايع همسرکشي، 72 درصد، مربوط به قتل زن به دست شوهر و 28 درصد، مربوط به
قتل شوهر به دست زن بوده است.
فرشته مرصادي، دانشجوي دکتراي حقوق جزا که پاياننامه کارشناسيارشدش
را به همسرکشي اختصاص داده، درباره اين آمار ميگويد: پاياننامه من مربوط به سال 94 بود.
مطابق آمار ما، 43 درصد از اين جرائم، ريشه در مسائل منکراتي و اخلاقي و 51 درصد
آن نيز ناشي از اختلافات خانوادگي نظير، اعتياد، سوءظن، اختلافنظر در شغل، محل
زندگي، نوع پوشش و ... و شش درصد باقيمانده نيز ساير موارد، از جمله جنون و
اختلالات رواني بود. ميزان کشتن زنان به دست شوهران حدودا دوبرابر شوهرکشي بود و
بيشتر زناني که قرباني همسرکشي ميشدند، درواقع قرباني سوءظن بودند. گاهي اين
اختلافات خيلي پيشپاافتاده هستند، اما به دليل فشارهايي که از طرق مختلف به
خانواده وارد ميشود، اين اختلافات کوچک منجر به فاجعهاي مانند همسرکشي ميشود.
به گفته مرصادي، بسياري از زنان همسرکش، از سوي شوهران خود مورد خشونت
و ضربوشتم واقع ميشوند. بسياري از آنها پيش از ارتکاب جرم از پليس، مددکار و خانواده
درخواست کمک ميکنند، اما اضطراريبودن موقعيت آنها تشخيص داده نميشود و خانوادهها
با جملات کليشهاي که کليدواژه اصلي آن آبروست، زن را وادار به سکوت ميکنند و
مددکاران نيز با جملاتي نظير «بهعنوان يک زن زنانگيات را براي آرامکردن همسرت
به کار بگير» سعي ميکنند درواقع قضيه را ماستمالي کنند. زن که در دادگاه خانواده
هم چندان راهحلي براي رهايياش پيدا نميکند و از طرفي حتي بلد نيست که چگونه در
دادگاه موقعيت خود را اثبات کند و از طرفي طولاني و فرسايشيبودن روند طلاق باعث
ميشود که زنان براي رهاشدن خود از خشونت، اقدام به کشتن مردان کنند.
وي همچنين در ادامه ميگويد: «البته آمار سهدرصدي نيز از زنان وجود
دارد که به دليل حضور شخص سوم در زندگيشان و علاقه به مرد ديگري اقدام به حذف فيزيکي
همسر ميکنند.»
اين حقوقدان درباره زنکشي مردان نيز ميافزايد: «سوءظن، عصبانيت،
قوانين مردسالارانه و تعصب از دلايل اصلي همسرکشي مردان است. از طرفي اگر مردان نسبت
به همسرشان مهارتها و منابع کمتري داشته باشند، براي اثبات قدرتشان از اعمال
خشونت استفاده ميکنند. مرداني که ميزان تحصيلات کمتري نسبت به همسرانشان دارند يا
از موقعيت و پايگاه اجتماعي پايينتري برخوردار هستند بيشتر اقدام به همسرکشي ميکنند.»
مسئله همسرکشي البته فقط مختص ايران نيست؛ در کشورهايي مانند کلمبيا،
گينه، آفريقاي جنوبي، برزيل، مکزيک و پاناما هم آمار همسرکشي قابلتوجه است. همچنين مطابق آمار منتشرشده در آمريکا نيز در سال
2015، نسبت جنسیتي همسرکشي در اين کشور، دوبرابر کشورهاي انگليسيزبان اروپاي
غربي، استراليا و کانادا بوده است. طبق آماري که از نتايج يک پژوهش 10 ساله است،
در آمريکا به ازاي هر صد مردي که همسرکشي ميکنند، 75 زن مبادرت به قتل همسران خود
ميکنند.
عبدالصمد خرمشاهي، وکيل پايهيک دادگستري که در سالهاي کارياش وکالت پروندههاي
جنجالي بيشماري را برعهده داشته، درباره پديده همسرکشي در ايران ميگويد: «بيشتر
مردان هستند که همسران خود را به قتل ميرسانند. آمار بين زنان و مردان در اين
موضوع برابر نيست و زنان بيشتر در روابط خانوادگي قرباني ميشوند. در همسرکشي کلا
انگيزهها متفاوت است، اما چند علت وجود دارد که معمولا در بخش اعظم قتلها مشابه
است؛ يکي اينکه هميشه در جنايت همسرکشي (خصوصا در بين مردان) پاي شخص ثالثي در ميان
است. اين قتلها معمولا قتل ناموسي هستند و شوهر فکر ميکند يا ميبيند که مورد
خيانت واقع میشود و بهجاي پيگيري راه قانوني، در اثر خشم، مبادرت به قتل همسر ميکند.
دليل دومي که مردان اقدام به قتل ميکنند بحث فقر است. فقر
علتالعلل همه جنايات است. فقر مادي، فقر فرهنگي ميآورد و نميشود از آن غافل شد.»
وي در ادامه با اشاره به دلايل همسرکشي به دست زنان تأکيد کرد: «در
همسرکشي زنان يکي از مواردي که کمتر به آن توجه ميشود، مقدار زياد سختگيري و اطاله
دادرسي يا سختگيري درخصوص طلاق زنان است. دلايلي که در قانون وجود دارد و سختيهاي
دادگاه و اثبات عسر و حرج توان زنان را ميگيرد و عموما همسرانشان هم با طلاق
مخالفت ميکنند. ما از اين موارد هم زياد داشتيم که زنان وقتي خسته ميشوند و تمام
تلاش خود را ميکنند و نميتوانند موفق شوند، سعي ميکنند به صورت فيزيکي همسرشان
را از بين ببرند و به قول خودشان از جهنم نجات پيدا کنند. در اينگونه قتلها
معمولا بحث معاونت مطرح ميشود. در اغلب اين پروندهها زنها مباشر قتل نيستند و
توسط شخص ثالث قتل اتفاق ميافتد و زنها به لحاظ عدم توانايي لازم از لحاظ جسماني
براي مقابله با مرد، شخص سومي را حالا از طريق رفاقت، تحريک، تشويق و تطميع مباشر
قتل ميکنند و اينها از شايعترين مواردي است که در اغلب پروندهها وجه مشترک دارد.».
اين وکيل دادگستري در پايان تأکيد کرد: «در همسرکشي نبايد از مشکلات
مالي غافل شد که مرد به لحاظ مشکلات زندگي نميتواند از پس خرج زن و بچه بربيايد و
همسر و فرزندانش را به قتل ميرساند، اما مسئله بيشتر بدبيني، شکاکي، حسادت و
درميانبودن پاي فرد ثالث است که موجب اختلاف طرفين ميشود و جزء انگيزههاي مهم
براي همسرکشي است.»
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 12 خرداد 98، شماره: 3442