نخست وزیری مصدق
محمد مصدق که از اردیبهشت ۱۳۳۰ خورشیدی ردای نخست وزیری را به تَن کرده بود با انتخاباتی مواجه شد که به دلیل اعمال نفوذ عدهای تنها با ۸۰ نماینده مجلس هفدهم را تشکیل داد. اگر چه خود وی نیز از این انتخابات ناراضی بود و این برای نخستین بار بود یک نخست وزیر نادرست بودن انتخابات را اعلام میکرد، سرانجام در هفتم اردیبهشت ۱۳۳۱ خورشیدی با حضور محمدرضا پهلوی مجلس گشایش یافت. بعد از آن طبق عرف پارلمانی مصدق از سمت خود استعفا کرد تا با رأی ۵۲ نماینده از ۶۵ نماینده حاضر در جلسه بار دیگر نخست وزیری او تمدید شود اما در این میان مجلس سنا در یک نشست خصوصی از دادن رأی اعتماد به مصدق خودداری کرد و این عملشان موجب به وجودآمدن جو تازهای در کشور شد؛ اعتراضهایی که محمدرضا پهلوی را دلیل ندادن رأی اعتماد سنا به مصدق میدانستند. شاه هم برای اینکه دامنه اعتراضها در کشور بیشتر نشود از سناتورها خواست که به مصدق رأی اعتماد بدهند. به این ترتیب از ۲۶ سناتور حاضر در جلسه ۱۴ تَن به مصدق رأی اعتماد دادند.
مصدق در موقعیت جدید، کانون توجه را از مجلس به خیابانها و تودههای مردم معطوف میکرد چنان که روزنامه اطلاعات که هوادار سلطنت بود، نوشت: «مصدق همواره به تظاهرات خیابانی متوسل میشد تا مخالفان را در فشار قرار دهد».
تحریم اقتصادی و حمایت مردم از مصدق
همان گونه که یرواند آبراهامیان میگوید: «مصدق را خیابانها به قدرت رسانده بود؛ ماندنش در منصب نخست وزیری هم به لطف همان خیابانها بود. هربار مخالفان، چه در مجلس و چه در دربار، روی دستش بلند میشدند، صاف دست به دامان مردم میشد و تکیه اش به تظاهرات مردمی بود تا بتواند رقبایش را تحت تأثیر قرار بدهد». بنابراین نخست وزیر ایران در شرایطی که با تحریمهای اقتصادی نظام سلطه روبرو بود، دست به دامان مردم شد و طرح اقتصاد بدون نفت را با محدودیت واردات، کاهش قیمت ریال، افزایش صادرات، کاهش هزینهها، افزایش مالیات، چاپ اسکناس بدون پشتوانه و انتشار اوراق قرضه ملی اجرا کرد. به این ترتیب اغلب اقدامات وی با حمایت آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و با پشتوانه مردم انجام گرفت.
استعفای مصدق السلطنه و نخست وزیری قوام
مصدق السلطنه قاجار زمانی که نخست وزیری را به دست گرفته بود در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ خورشیدی در دربار محمدرضا پهلوی حضور پیدا کرد تا درباره کابینهاش با شاه مذاکره کند اما در همین میان هم مصمم بود اختیار وزارت جنگ را برعهده بگیرد «تا دخالت دربار در آن کم شود و کارها در جهت صلاح کشور پیشرفت کند....» اما واکنش «خشمگینانه» محمدرضا پهلوی در برابر این پیشنهاد چنین بود: «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم».
اینگونه مخالفت محمدرضا پهلوی باعث شد تا در نهایت مصدق طی نامهای بنویسد: «… بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند با وضع فعلی ممکن نیست مبارزهای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه دهد» و به این ترتیب استعفا کرد. بنابراین «این برای نخستین بار بود که یک نخستوزیر آشکارا از شاه به دلیل نقض قانون اساسی انتقاد میکرد. دربار را به دلیل مقاومت در برابر مبارزه ملی محکوم و جسارت میکرد تا مشکل قانون اساسی را مستقیماً برای ملت مطرح سازد».
چنین شرایطی باعث شد تا یک روز بعد مجلس شورای ملی به دستور محمدرضا پهلوی و بدون حضور نمایندگان طرفدار مصدق و همچنین بدون تصویب مجلس سنا به قوامالسلطنه رأی اعتماد بدهند تا به این ترتیب احمد قوام با لقب سابق خود «جناب اشرف» به نخستوزیری منصوب شود تا «کشتی بان را سیاستی دگر» آید.
تهران ناآرام در گرمای تیر
قوام به محض روی کار آمدن اعلامیه تندی صادر کرد؛ اعلامیه ای که مثلثی ملی، مذهبی و تودهای علیه او در یک نقطه متمرکز کرد. اگرچه در این میان تضادهای ایدئولوژیک نیز وجود داشت اما آنها در یک نقطه اشتراک داشتند و آن هم حمایت از محمد مصدق بود. به این ترتیب طرفداران آنها در روزهای ۲۶ و ۲۷ تیرماه به خیابانها آمدند و به نوشته روزنامه کیهان نخستین محلی که تظاهرات را شروع کردند، دانشگاه تهران بود.
آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی در ۲۸ تیر در اعلامیه شدیداللحنی به صراحت اعلام کرد که استعمار «بالاخره حکومت دکتر مصدق را که بزرگترین سد راه جنایت خود میدانست بر کنار و درصدد برآمد عنصری را که در دامان دیکتاتوری و استبداد پرورشیافته و تاریخ حیات سیاسی او پر از خیانت و ظلم و جور است و بارها امتحان خود را داده و دادگاه ملی حکم مرگ و قطع حیات سیاسی او را صادر کرده است برای سومینبار بر مسند خدمتگزاران واقعی گمارد… بار دیگر زنجیر اسارت را بگردن ملت مسلمان بیندازد.» آیتالله کاشانی مبارزه برای سرنگونی قوام را «جهاد اکبر» دانست و از مردم خواست کمر همت محکم بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است.
در این روزها تهران روزهای ناآرامی را سپری میکرد؛ دستههای نظامی بیشتری با کامیونهای نظامی و چند دستگاه تانک در خیابانهای مرکزی و میدان بهارستان مستقر شده بودند و مغازهها به حال نیمه تعطیل درآمدند. علاوه بر آن تظاهرات اعتراض آمیز مردم منحصر به تهران نبود و موج اعتراض به تدریج سراسر کشور را در بر گرفت تا بزرگترین تظاهرات مردمی در آبادان اتفاق بیافتد. در همین شرایط تلگرافها و نامهها مبنی بر اعتراض به زمامداری قوام و حمایت از مصدق از سراسر کشور به طرف تهران سرازیر شده بود.
تظاهرات مردمی از روز ۲۸ تیر با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد. در خرمشهر و آبادان کسبه دست از کار کشیدند و به تظاهرکنندگان پیوستند و در تأسیسات پالایشگاه و دیگر بخشهای وابسته به آن کارگران اعتصاب کرده بودند.
تهران روز ۲۹ تیر به حال تعطیل درآمد؛ کارگران کارخانهها، سیلوها، راه آهن و سرویسهای اتوبوس رانی دست از کار کشیده بودند، مردم در خیابانها، میدان بهارستان و میدان سپه دست به تظاهرات میزدند و مأموران انتظامی پیاده و سواره آنها را متفرق میکردند.
عصر روز ۲۹ تیر، درگیریها میان مردم و مأموران انتظامی نسبت به روزهای پیش شدیدتر شد و باعث زخمی شدن و به شهادت رسیدن تعداد بیشتری از مردم شد. به این ترتیب رژیم پهلوی مردم بی دفاع را به گوله بست اما ملت در حمایت از دولت ملی خود از جانشان گذشتند اما از پیشروی باز نایستادند.
اگرچه بیشتر خیابانهای تهران در محاصره نیروهای پلیس، تانکها و زره پوشها بود اما این مردم از هر حزب، دسته، طبقه و صنفی با هماهنگی شرکت کردند و شعار اصلی آنها مرگ بر حکومت ننگین قوام و زنده باد مصدق بود.
ادارههای دولتی هم به علت غیبت بیشتر کارمندان از ۹ صبح به بعد تعطیل شده بود و به علت اعتصاب کارگران راه آهن قطارهای مسافربری و باری کار نمیکردند. به این ترتیب تظاهرات و درگیری در میدان بهارستان، اکباتان، ناصر خسرو و بازار به اوج خود رسید و در شهرهای مشهد، آبادان، کرمان، شیراز، تبریز، اصفهان، رشت مردم حماسهآفرینی کردند.
قدرت مردم در حمایت از جذبه سیاستمدار
غایتِ بهره گیری از جمعیت مردمی در تیر ۱۳۳۱ خورشیدی اتفاق افتاد. هنگامی که مصدق دست به دامان مردم شد یک بار دیگر معلوم شد؛ مردمی که به خیابانها آمده بودند بعد از سه روز خون و خون ریزی، محمدرضا پهلوی را مجبور کردند تا با فراخونِ دوباره مصدق به قدرت، وزارت جنگ را به او تسلیم کند. به این گونه جمعیت نه فقط دربار و سیاستمداران نشستهِ در مجلس بلکه نیروهای مسلح حکومتی را هم شکست داده بودند تا پافشاری رهبران و همگرایی آنها و حمایت صادقانه توده مردم، باعث به وجود آمدن این پیروزی تاریخی شود.
در ساعت هفت بعدازظهر ۳۰ تیر هزاران تَن از مردم تهران برای دیدار با مصدق به خانه او رفتند و مصدق خطاب به آنها گفت: «ای مردم، من به جرأت میگویم استقلال ایران از دست رفته بود ولی شما با رشادت خود آن را گرفتید».
محمد مصدق که بار دیگر سکان نخست وزیری را در دست گرفته بود، ۳۱ تیر را به منظور گرامیداشت شهدای قیام خونین مردم تعطیل عمومی اعلام کرد و مجلس شورای ملی نیز آن را قیام ملی و شهدای آن روز را شهدای ملی نامید.
منابع
آبراهامیان، یرواند (۱۳۷۷). ایران بین دو انقلاب، ترجمه: گلمحمدی، احمد و فتاحی، محمدابراهیم، تهران: نی.
آبراهامیان، یرواند (۱۳۹۴). مردم در سیاست ایران، ترجمه: بهرنگ رجبی، تهران: نشر چشمه.
جامی (گردآورنده )(۱۳۶۷). گذشته چراغ راه آینده (تاریخ ایران در فاصله دو کودتا ۱۳۳۲-۱۲۹۹)، تهران، جامی.
غلامرضا نجاتی (۱۳۶۵). جنبش ملّی شدن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ش، تهران: انتشار.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از خبرگزاری ایرنا ، تاریخ انتشار: 30 تیر 1398 ، کدخبر: 83404464 ، www.irna.ir