شعارسال: او با بیان اینکه ما در حوزه باید کسانی پرورش دهیم که در سطوح مختلف از مرجع تقلید، امام جماعت، مبلغ، واعظ و هرکسی که شئون روحانی دارد در این مسیر پدری حرکت کنند، گفته است: «این یک مسئله است که برای ما بسیار حائز اهمیت است. اما ما در این جهت قصور داریم. یعنی از مردم فاصله میگیریم. مردم نباید ما را جدا از خودشان ببینند. چه برسد به اینکه از ناحیه ما ظلم ببینند».
او گفت: «پدر نسبت به همه فرزندان تکفل دارد؛ چه آن که خلف باشد چه ناخلف باشد. بچه ناخلف که با پدر دعوا کرده و از خانه قهر کرده و بیرون رفته و به پدر هم بدگویی کرده وقتی مریض شود و به بیمارستان احتیاج پیدا کند، پدر بالا سر او نمیرود؟ این پدر وقتی شب میخواهد بخوابد در فکر این نیست که بچه من امشب کجا میخوابد؟ و آیا وسیله راحت او فراهم است یا نه؟ چشم این پدر همیشه به در هست که این پسر کی سراغ من میآید؟
ما هم نسبت به آحاد شیعه همینجور هستیم. شخص گناهکار و فاسق باشد، خلاف بکند، منحرف عقیدهای شده باشد، مسیحی شده باشد و هرچه شده باشد بچههای ما هستند یا نه؟ این دختر بدحجاب، بیحجاب است یا رفته بیرون خلافکار شده، بچه ماست. نمیتوانیم نسبت به بچههای خود بیتفاوت باشیم. روشمان چه در شأن مرجعیت، چه پایینتر، چه در حد یک روحانی عادی که در یک مسجد مسئلهگوست – تفاوت نمیکند– یک وجه مشترک دارد؛ باید این پدری را نسبت به مردم اعمال کنیم و داشته باشیم.
روشهای ما باید روشهای جذب باشد، نه روشهای دفع. بزرگان ما اینجور بودند. ما در احوالات بزرگان میبینیم گاهی از اوقات گناهکار صددرصد سراغشان آمده اما او را نتاراندهاند. بیرونش نکردهاند بلکه دست نوازش به سر و گوش او کشیدهاند و جذبش کردهاند. این روش ما در طول تاریخ شیعه بوده است».
احتمالا همین برداشت پدرانه او از فقه است که عدهای همانند آیتاله محمد یزدی را برآشفته. فردی که نگاه سیاسی و احتمالا فقهیاش در تضاد با آیتاله بروجردی قرار دارد و سخنانش بهویژه در سالهای اخیر بر تضارب و حمله و دفع دیگران متمرکز بوده است؛ از آیتاله هاشمیرفسنجانی تا آملیلاریجانی و دیگران. چندی قبل سخنانی غیررسمی از آیتاله محمد یزدی درباره نوه آیتاله بروجردی منتشر شد که حاکی از تضاد و مخالفت با ایشان بود.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که سخنان تندی هم علیه آملیلاریجانی بر زبان رانده بود گفته بود که اجاز نمیدهد آیتاله علویبروجردی مرجع شناخته شود. او گفته بود: «بعضی اگر یکروزی رسما اعلام مرجعیت کنند، اگر زنده باشم، رسما جلویش را میگیرم و اعلام رسمی هم میکنم.
واقعا در حوزه چه کسی باید با این مسئله برخورد کند؟! نوه مرجع بودن که دلیل شرعی برای مرجعیت نیست؛ کسی نگفته هرجا فلانی نوه مرجع شد، میتواند مرجع باشد... اگر کسی توان علمی او محرز نشود و وارد این عرصه شود، مجبور میشوم رسما اعلام کنم که ایشان حق ادعای مرجعیت ندارند، چون هیچ جایی توان علمی او را تأیید نمیکند». سخنانی که واکنشهای زیادی هم به دنبال داشت.
ما این نبودیم که وقتی مقام پیدا کردیم به مردم بیاعتنا شویم
آیتالله علویبروجردی در ادامه گفته است: «امروز که شیعه در همه جای دنیا پراکنده است، از شمالیترین شهر در نروژ گرفته تا جنوبیترین شهر در نیوزیلند و همه جا شیعه هست و استفتا میکنند و مسائل خاص خود را میپرسند، ما حقوق تمام این شیعهها را باید در سرتاسر دنیا حفظ کنیم. مسئله ما فقط ایران نیست. این مهاجرت فقط از ایران نیست. متأسفانه آنگونه که ما میشنویم عزیزان مطلع از ایران رقم هفت میلیون را اظهار میکنند.
این مهاجران بیرون رفتهاند. اینها خودشان – ما فرض را بر این میگیریم که عقاید مذهبیشان محفوظ باشد – اما نسل دوم و سوم چطور؟ یک آقایی از دوستان من میگفت مدرسه مذهبی که در فلان شهر آمریکا پیدا کردهام مدرسه مسیحی است، وقتی بچه من فارغالتحصیل شود یک مسیحی متدین است؛ آخرش این است و بعد میگفت که اگر تازه آنجا عقیده داشته باشد خوب است؛ بعضیها به کل بیعقیده میشوند. ما برای نسل دوم و سوم چه کار میکنیم؟ چه کار میتوانیم برای آنها بکنیم؟ میتوانیم رهایشان کنیم؟ ما هر موقع رها کردهایم صدمه دیدهایم».
او در ادامه درباره رابطه سنتی روحانیت با مردم و تحولی که اکنون این رابطه پیدا کرده گفته است: «پدر ما سالیان سال در یک محله تهران امام جماعت بود و از نزدیک دیدهایم. این امام جماعت پدر محله بود. دختر و پسر اسرار خود را به پدر و مادر خود نمیگفتند اما میآمدند به امام جماعت محل خود میگفتند.
اگر مشکل داشتند این آقا میرفت حل میکرد. اگر دعوای زن و شوهر داشتند او حل میکرد. اگر بچه با پدر اختلاف داشت او میرفت و حل میکرد. اگر خانواده مشکل مالی پیدا میکرد بقیه محل را جمع میکرد و مشکل مالی را حل میکرد. پدر بود؛ صبحت از این نبود که در مسجد نماز جماعت خود را بخواند و برود؛ صبح تا شب پدری میکرد؛ این روحانی از حوزه بیرون رفته ما بود.
ما افرادی را در محلات تهران داشتیم که از لحاظ فضل و کمال در حد مراجع تقلید قم بودند. اما من آنجا خودم دیده بودم که با یک زن و شوهر عامّی بیسواد نشسته و میخواهد اینها را با هم آشتی دهد. دو ساعت برای آنها قصه میگفت. ما اینجوری بودیم. ما این نبودیم که وقتی مقام و شأن پیدا میکنیم به مردم بیاعتنا شویم. هرچقدر که شأن ما بالا میرفت ارتباط ما با مردم وسیعتر و گستردهتر میشد».
مست و فاسق و متحجر را رها نمیکردیم
او گفته است: «حاج قوام روضهخوان بود. مجالس او دیر تمام میشد. ایام محرم بود و آخر شب از منبر پایین آمد که به خانه برود. یک نفر مست آمد و جلویش را گرفت که مزاحمت ایجاد کند. گفت که بگذار من به خانه بروم خستهام. گفت مگر تو چهکارهای که خسته شدی؟ پاسخ داد من روضهخوان امام حسین(ع) هستم. مست گفت پس بخوان. گفت آخر روضه یک جا و محل و منبر و مستمع میخواهد. مست جواب داد که من مستمع. دولا شد و گفت این هم منبر.
گفت دیدم چارهای نیست و نشستم روی کمر او و گریه کردم. مرد آن زیر گریه کرد. پاشدم و گفتم روضه که برایت خواندم. حالا دیدی من روضهخوانم؟ حالا اجازه میدهی من بروم خانه؟ آن مرد مست بود. میتوانست داد بزند و پاسبانی صدا کند و او را دک کند. اما این کار را نکرد. پرسید حالا اجازه میدهی بروم خانه؟ گفت بله برو.
رفت و دو روز بعد دید این مرد دواندوان با گریه و زاری آمد در خانه او که حاجآقا من را ببخش. من توبه کردم. تو را اذیت کردم. گفت: چه شده؟ تو روضه میخواستی که من هم برایت خواندم. حتی با او شوخی کرد که پول روضهام را هم ندادی. مرد گفت: آن شب که رفتم خانه مست بودم. خواب دیدم که مردهام و آنجا وقتی حساب اعمال من را رسیدند داشتند مرا به جهنم برای عذاب میبردند که دیدم یک نفر دواندوان آمد و گفت صبر کنید.
گفتند فرستادهای از جانب آقا امام حسین دارد میآید. تا فرستاده رسید آمد و گفت این را نمیشود به جهنم ببرید. این منبر روضه امام حسین شده و نمیتوان او را عذاب داد. گفت از خواب بیدار شدم فهمیدم چه خبر است. منی که ندانسته در عالم مستی منبر شدم حساب شده است. ارتباط ما با مردم اینگونه بوده است. مست بود. مست فاسق و متجاهر به فسق است. اما رهایش نکردیم».
مردم توقع دارند پناهشان باشیم
او در ادامه گفته است: «مردم از ما توقع دارند برای آنها پناه باشیم، نه آنکه خدای ناکرده ضربه بزنیم. خود مرحوم آقای بروجردی آدم تیزی بود. ایشان منبری هم بود. گفتهاند در بروجرد که بودم یک ماه رمضان درباره امام زمان(ص) منبر رفتم. حتی یکی از آقایان پرسیده بود شما منبر میرفتید روضه هم میخواندید؟ ایشان فرموده بود بله روضه میخواندم و خوب هم میخواندم. ایشان گاهی اوقات در منبر درس طلبهها را نصیحت میکرد. یک بار قصهای را گفته بود. ایشان گفته بود که در بلاد ما سر گردنهها جلوی قافلهها را میگرفتند و غارتشان میکردند.
رئیس این گردنهگیرها فردی بود با اعوان و انصارش، قافلهای آمد رد شود جلوی آن را گرفتند. اموال را جمع کردند. اهل قافله هم یک سمت زاری میکردند و ضجه میزدند. گردنهگیرها هرچه اسب و اموال قافله بود را گرفته بودند. آنها هم آنجا نشسته بودند که اموال را تقسیم کنند. تقسیم که میکردند بقچهای بود. آن را باز کردند.
رئیس دزدها دید روی آن بقچه کاغذی گذاشتهاند. کاغذ را برداشت. دید نوشته بسمالهالرحمنالرحیم. گفت داد بزنید ببینید این بقچه متعلق به کیست؟ پیرزنی آمد و گفت بقچه مال من است. گفت این چیست روی آن نوشته و گذاشتهای؟ پیرزن پاسخ داد: ما شنیده بودیم اگر نام خدا را بنویسیم و روی اثاثمان بگذاریم خدا آن را از دست شما حفظ میکند. اما آن را حفظ نکرد؛ بیخود گفتهاند.
دزد پاسخ داد نه بیخود نگفتهاند. خدا آن را حفظ کرد. بقچهات را بردار و ببر. آنهایی که آنجا بودند به او اعتراض کردند و گفتند ما جانمان را در خطر میاندازیم که چهارشاهی صنار گیرمان بیاید آنوقت تو اینگونه بذل و بخشش میکنی؟ گفت: ما دزد مالیم. اگر من این بقچه را بردارم عقیدهاش به بسمالهالرحمنالرحیم سلب میشود. ما دزد مال هستیم نه دزد عقیده.
خلاف من مردم را به این لباس بدبین میکند
او گفته است: «وقتی من این لباس را پوشیدم عنوان و رنگ دین پیدا کردهام. اگر من خلاف کنم ولو خلاف جزئی باشد، ولو آنکه از چراغ قرمز عبور کنم مردم نسبت به این لباس بدبین میشوند. این واقعیت قصه است. این بدبینی اتفاق افتاده است و الان بین ما و مردم دارد فاصله میافتد یا فاصله افتاده است. ما باید در برنامهریزیهای خودمان این معنا را در نظر بگیریم.
ما باید در حوزه توان داشته باشیم افرادی تربیت کنیم که عاشق این کار باشند. من اشکال دارم به اینکه در پذیرش حوزه فقط کسانی که دنبال شغل و درآمد هستند بیایند و طلبه شوند. یکی از اساتید بزرگوار ما میفرمودند وقتی ما طلبه شدیم اصلا در فکر این نبودیم که میخواهیم چهکاره شویم یا چه چیز گیرمان بیاید.
اصلا در این فکر نبودیم. الان کسی باید عاشق این کار و رسالت باشد. اگر برای پول آمده است در این لباس نیاید. اگر برای شغل آمده در این شغل نیاید. این لباس، لباس خدمت است، در هر سطحی که وظیفه خودش تشخیص داد خدمت کند. با اخلاص به مردم خدمت کند. با خلوص خدمت کند.
ما نسبت به مردم وامداریم. همان مثل آقای بروجردی که میگفتند مثل ما و مردم مثل ماهی و آب است. ما به این مردم پیوند داریم. ماهی در آب زنده است. ماهی در آب میمیرد. ما جدا از مردم قیمتی نداریم؛ روحانیت شیعه در طول تاریخ این چنین بوده است».
حوزه علمیه باید آزاد باشد
ایشان با بیان اینکه درسهای اخلاق خیلی در حوزه مهم است، گفته است: «گاهی به سراغ من میآیند که درس اخلاق بگو. من همیشه میگویم درس اخلاق را کسی باید بگوید که متخلق به اخلاق باشد. ما افراد متخلق به اخلاق لازم داریم که در حوزه درس اخلاق بگویند.
اما عمدتا اساتید حوزه ما باید اخلاق را در عمل به شاگردان و طلبههایی که تازه به حوزه میآیند، تزریق کنند... من امیدوار هستم در این آغاز سال تحصیلی ما بتوانیم چیزی که روحانیت باید داشته باشد که برای مردم جاذب باشد را در طلبههای جوان که تازه به حوزه میآیند، ایجاد کنیم؛ در روح و روحیه آنها بدمیم. خود ما هم زندگی و اخلاقی داشته باشیم که بتوانیم معلم و الگو برای آنها باشیم؛ نه اینکه وجودمان باعث فرار آنها شود. آقا امامزمان(عج) هم یقینا از ما حمایت خواهد کرد».
آیتالله علویبروجردی با بیان اینکه حوزه علمیه باید آزاد باشد، گفته است: «یعنی استادی که در سطح حوزه تحقیق و کار میکند، آزاد فکر کند و اشکال را بپذیرد. اینطور علوم ما رونق پیدا میکند و رونق پیدا کرده است. اگر ما هر تفکری را در داخل حوزه خفه کنیم، هیچ وقت کمال پیدا نخواهیم کرد.
یکی از بزرگترین بلاهایی که در حوزه داریم، مسئله تحجر است. تحجر یعنی اینکه بر یکسری مطالب و افکار خاص جمود داشته باشیم. به بعضی از دوستان میگویم حتی شبهههای وهابیت مبارک است. چون شبهاتی که از جانب ابنتیمیه و دیگران کردهاند باعث شده علامه آن کتابها و آن جوابها را نوشتهاند. ما اینطور در عقاید رشد پیدا میکنیم».
ایشان در ادامه گفته است: «مشکلی که ما داریم و عزیزان روحانی باید به آن توجه داشته باشند، این است که در حکومت همه روحانی نیستند و عمده کارهای اجرائی را غیرروحانیون دارند انجام میدهند؛ اما چوب همه کارهای اشتباه به این عمامه و این لباس بر میگردد. چون این لباس به آنها مشروعیت داده است. این لباس بوده که به آنها اعتبار داده بر مردم سلطه پیدا کنند.
هر خطایی اتفاق میافتد را مردم از چشم ما میبینند. انسان است خطا میکند. گاهی اوقات بزرگان مراجع را دیدهایم که با آنها بحث میکردیم و میفرمودند شما درست میگویید و من اینجا اشتباه کردم. اشتباه را میپذیرفتند. دفاع نکنیم. اصرار بر اشتباه نکنیم. اگر ما این کار را انجام دهیم، دیگران هم که در حکومت هستند از ما یاد میگیرند.
بیخود اشتباه را توجیه نکنیم. ولو اینکه مردم از ما توقع دارند کارها را پخته و با مشورت انجام دهیم و کمتر اشتباه کنیم، با اهل فن مشورت کنیم و بعد تصمیم بگیریم، نمایندگانی که به مجلس میروند اهل تدبیر و تخصص و کاردان باشند و قانونی که بیرون میآید، حاصل یک جماعت 300نفره کاردان باشد، نه اینکه قانون درست شود و در اقتصاد و زندگی مردم مصیبت درست کند، اما اگر جایی اشتباه شد، سعی کنیم اولین فرصت از اشتباه برگردیم و جبران کنیم.
یک عده در حوزه میخواهند همه مثل خودشان فکر کنند
آیتالله بروجردی گفته است: «عدهای در حوزه هستند که میخواهند همه مثل خودشان فکر کنند. میتوانیم با زور بگوییم این کار را نکن؛ اما نمیتوانیم به کسی بگوییم این مطلب را نفهم. نمیشود به فکر و دل تحمیل کرد. امکان ندارد همه مثل شما فکر کنند. کسانی هم هستند غیر شما فکر میکنند؛ تحملشان کنید. اگر با صحبت قانعشان کردید، بسیار خوب است.
اما اگر قانع نکردید، شما حرف خودتان را بزنید و آنها هم حرف خودشان را بزنند و هر کسی طرفدار خودش را خواهد داشت. اصلا حوزه برای تحمل فکر همدیگر نمونه است. در حوزه همدیگر و افکار همدیگر را تحمل نمیکنیم و فقط پرخاش و توهین است. من توان تحمل داشته باشم. تحمل کنیم تا مردم یاد بگیرند و این پرخاشگری به اجتماع منتقل نشود که الان شده است. متأسفانه از ما شده است. قبول دارم که نباید حرف ناحساب بزنند.
اما جواب حرف ناحساب با ناحساب نیست... من اینجا مرحوم آقای گلپایگانی را دیدم. بر سر قضیه (کتاب) «شهید جاوید» به منزل ایشان ریخته بودند و برخی موافق و برخی مخالف بودند. لبخند و نصیحت از صورت این مرد محو نشد. حتی کسانی که تعرض میکردند و در حضور جمع بد میگفتند هم کارشان گیر کرده بود، بین او و طلبه دیگری هیچ تفاوت نمیگذاشت. ما اینها را داشتهایم؛ از اینها یاد بگیریم.
مسائل قرون وسطا از سوءرفتار کشیشان بود
ایشان در ادامه گفته است: «خیلی از مسائلی که در قرون وسطا پیش آمده، در اثر حرکات سوء کشیشهای مسیحی در قرون وسطا است. اصلا به وجودآمدن رنسانس اروپایی مقابله با حکومت کلیسا بود. انقلاب کبیر فرانسه عکسالعمل بود. اینها را توجه داشته باشیم. در سخنگفتن و عملکردن طوری خودمان را تهذیب کنیم که اگر جایی منعکس میشود آبرو باشد. از خدا بخواهیم که برای شیعه و اسلام آبرو باشیم و آبروبر نباشیم. یعنی اگر هم آبرو نیستیم، لااقل آبروبر نباشیم. آیتاله بروجردی درباره نقش زنان در جامعه هم گفته است: «امروز جامعه زنان هویتی است که باید بهرهبرداری و استفاده کنیم.
در طول تاریخ مملکت ما و کشورهای دیگر، نه در اسلام، چون مردسالاری بوده خیلی از حقوق زنان تضییع شده است. هنوز هم هند و پاکستان زیاد تضییع میشود. طبعا جامعه زنان هم برای حفظ حقوقشان مطالباتی از ما دارند. زن کالای خوشگذرانی مرد نیست. زن وجودی است که در جامعه و اجتماع یک واحد فعال است. مثل مرد در جامعه حقوق دارد؛ این حقوق باید استیفا شود. اگر ما هم ندهیم باید از ما بگیرند.
در اسلام این حقوق شناخته شده است. اسلام حتی میگوید زن حق دارد برای شیردادن حقوق بگیرد. مهریه در برابر استمتاع است. نمیتوان زن را اجبار کرد بچهدار شود. من نمیتوانم زن را اجبار کنم که در خانه من لباس بشورد. در عناوین اولیه و ثانویه و مسائلی که در مقام تزاحم در اجتماع پیدا میشود، باید حقوق زن را بررسی کنیم. توجه داشته باشیم که این زنان در اجتماع امروز زندگی میکنند؛ نمیتوانیم آنها را محدود کنیم.
اگر حق رأی دارد، مطالبه هم دارد. تمام حقوق اجتماعی مردان را زنان هم دارند. ما باید این را به رسمیت بشناسیم. البته این فقط عیب جامعه ما نیست و در جامعه آمریکا و اروپا همینطور است. متأسفانه آنجا حقوق و ارزش مالی که برای کار زن قائل هستند، کمتر از مرد است. گاهی در آنجا زن به معنای واقعی کالا میشود.
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت تین نیوز، تاریخ انتشار: 9مهر1398 ، کدخبر: 197259: www.tinn.ir