پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۵۱۹۵۳
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۳۹۸ - ۲۳:۰۰
اسدالله بادامچيان، دبيرکل فعلي حزب مؤتلفه، در برنامه اين هفته سرچشمه با موضوع کارنامه حزب جمهوري اسلامي براي چندمين‌بار روايت خاص خود را از رخدادهاي آن سال‌هاي حزب که منجر به تعطيلي آن شد، ارائه کرده است. روايت‌هايي که در آن حضور «من» بادامچيان در مرکز ثقل رخدادها و تصميمات بسيار قوي است. دبيرکل فعلي مؤتلفه تاريخ را آن‌طور روايت مي‌کند و نتيجه مي‌گيرد که امروز موردپسند هم‌جناحي‌هايش است.

شعار سال:تحريف تاريخ با روايت دبيرکل مؤتلفه؛ مي‌خواهد جناح چپ حزب جمهوري باشد يا مهندس بازرگان و نهضت آزادي، ادعاي حقوق 20 هزارتوماني باشد يا گرته‌برداري از کميته اجرائي حزب کمونيست شوروي! اسدالله بادامچيان آن‌گونه از گذشته صحبت مي‌کند که يا اصلا وجود نداشته يا با اين غلظتي که عضو مؤتلفه روايت مي‌کند، نبوده است؛ آن هم در شرايطي که چهره‌هاي مؤسس و اصلي هر دو جريان حزب جمهوري اسلامي و نهضت آزادي درگذشته يا به دلايلي، در دسترس نيستند. اين فقدان وقتي در کنار تريبون جناحي قرار مي‌گيرد بهانه خوبي است براي ادامه کشمکش‌ها و استفاده‌هاي سياسي و حتي شخصي از تاريخ توسط چهره‌هايي که در آن زمان به‌طور مشخص در نقش اصلي بازي نمي‌کردند.


‌ تحريف کارنامه حزب جمهوري اسلامي
اسدالله بادامچيان، دبيرکل فعلي حزب مؤتلفه، در برنامه اين هفته سرچشمه با موضوع کارنامه حزب جمهوري اسلامي براي چندمين‌بار روايت خاص خود را از رخدادهاي آن سال‌هاي حزب که منجر به تعطيلي آن شد، ارائه کرده است. روايت‌هايي که در آن حضور «من» بادامچيان در مرکز ثقل رخدادها و تصميمات بسيار قوي است. دبيرکل فعلي مؤتلفه تاريخ را آن‌طور روايت مي‌کند و نتيجه مي‌گيرد که امروز موردپسند هم‌جناحي‌هايش است. بادامچيان اختلافات فکري و عقيدتي بين دو جناح اصلي آن روز حزب جمهوري اسلامي را بدل به مناقشه‌اي حيثيتي مي‌کند؛ تا جايي که با انتقاد چهره‌هايي مانند مسيح مهاجري و فرشاد مؤمني، از چهر‌ه‌هاي متعلق به جناح چپ حزب جمهوري اسلامي، روبه‌رو شده است. او هر وقت مي‌خواهد از خاطراتش از حزب جمهوري اسلامي بگويد، حملات تندي به نخست‌وزير وقت مي‌کند. مثلا گفته است: «من آقاي موسوي را از قبل از انقلاب قبول نداشتم. علتش هم اين بود که ايشان يک سيلي براي انقلاب نخورده بود و قدري مشکوک بود که چطور يک نفر بعد از انقلاب از آمريکا مي‌آيد و اين‌طور موقعيت پيدا مي‌کند. ايشان چند کتاب داشت که در آنها افکار التقاطي و چپ کاملا مشخص بود... خانم ايشان هم چند کتاب داشت که آنها هم التقاطي بود. احمد‌آقا به من زنگ زد که امام از ايشان به‌شدت ناراحت است. از همان موقع که من احساس کردم امام به نوشته‌هاي ايشان حساس است، به موسوي ترديد کردم. ايشان وقتي وارد واحد سياسي حزب شد کوشيد آنجا را پوليت بورو (کميته اجرائي شوراي عالي اتحاد جماهير شوروي) بکند... وقتي دانشجويان لانه را گرفتند کسي جرئت نداشت حمايت کند. ظهر همان روز به آقاي بهشتي گفتم اين دوستان تشکل‌هاي نيروهاي انقلاب را جمع کنيد تا از تسخير‌کنندگان لانه حمايت کنند. اما هيچ‌کدام از تشکل‌ها حاضر نشدند از تسخير لانه حمايت کنند... آقاي موسوي دريافته بود که قدرت دست حزب افتاده است و جناح آنها هم قدرتي ندارد؛ لذا رفتند تا ۱۵ نفر از مجاهدين انقلاب را بياورند و به حزب اضافه کنند تا بتوانند حزب را در دست بگيرند. اما کار آنها به بن‌بست خورد... آقاي هاشمي گفت امام از اختلاف‌نظرهاي داخل حزب ناراضي است. گفتم امام از ميرحسين و دار‌و‌دسته‌اش ناراضي است؟ آقاي هاشمي گفت نخواه که از من بله بگيري. گفتم حالا که مشخص شد مشکل چه کساني هستند بياييد اينها را از حزب کنار بگذاريم. آقاي هاشمي گفت نمي‌شود اگر اينها را از حزب کنار بگذاريم مي‌گويند حزب جمهوري اسلامي شده حزب آخوندها. گفتم اجازه بدهيد مؤتلفه از حزب بيرون بيايد گفت اگر شما کنار برويد حزب باقي نمي‌ماند...».


فرشاد مؤمني، مسئول شاخه دانشجويي حزب جمهوري اسلامي، چندي قبل در واکنش به اين نوع اظهار‌نظرهاي بادامچيان گفته بود: «يکي از گرفتاري‌هاي بزرگ امروز اين است که کساني فرصت‌طلبانه و به‌دروغ چيزهايي را مطرح مي‌کنند. مثلا چيزهايي که امروز آقاي بادامچيان مطرح مي‌کنند، بيش از حد کينه‌جويانه و اغلب نادرست و بعضا دروغ است. من بسيار براي ايشان متأسفم که در اين سال‌هاي آخر عمرشان با هر دليل و انگيزه‌اي خودشان را در چنين مسيري مي‌اندازند. آن حرف‌هايي که ايشان درباره شهيد آيت و جهت‌گيري‌هاي حزب جمهوري اسلامي مي‌زنند، همه آزادانه و به لطف مديريت شهيد بهشتي مطرح مي‌شد. شهيد آيت هم با اينکه اشکالات جدي در زمينه رفتار داشتند و خيلي گزنده و بي‌پروا صحبت مي‌کردند، اما در‌عين‌حال بسيار مورد احترام بودند و با موازين موردنظر شهيد بهشتي، هم به مطالب ايشان توجه و هم تصميم‌گيري مي‌شد. آقاي بهشتي بعد از اينکه همه مطالب شهيد آيت را شنيدند، آقاي مهندس موسوي را به قائم مقامي خودشان منصوب کردند و آقاي بادامچيان متأسفانه حرف‌هاي بي‌ضابطه و سستي مي‌زنند. اينکه شهيد بهشتي هر بار، پس از هر اعتراضي که امثال آيت يا بادامچيان به مهندس موسوي مي‌کرد، يک جايگاه والاتر براي ايشان در‌نظر مي‌گرفتند، امري قطعي است؛ مثلا وقتي ايشان مسئول روزنامه جمهوري اسلامي بودند در اولين موج حملاتي که از طرف اين افراد درباره مواضع روزنامه مطرح شد وقتي شهيد بهشتي کاملا رسيدگي کردند، مسئوليت دفتر سياسي حزب را هم به موسوي دادند. آقاي بادامچيان و امثال ايشان اگر مي‌توانند اين واقعيت را انکار يا تکذيب کنند. در موج بعدي که باز اينها ‌‌حملاتي ‌‌به ايشان کردند، شهيد بهشتي مهندس موسوي را قائم مقام دبيرکل کردند و خيلي باعث تأسف است که افراد مي‌آيند و وارونه‌سازي تاريخ و دروغ‌سازي‌هاي شگفت‌انگيز را در دستور کار خود قرار مي‌دهند...».


مؤمني در ادامه گفته است: «من در صحبت‌هاي آقاي عسگر‌اولادي، انصاف بسيار بالاتري در مقايسه با بقيه اعضاي مؤتلفه مي‌ديدم؛ يعني ايشان اين‌طور نبود که مثل آقاي بادامچيان يا شهيد آيت مطلق‌انگارانه همه حق را به يک جانب بدهند و آن طرف ديگر را مطلق باطل به حساب بياورند. آقاي عسگراولادي اين‌گونه فکر نمي‌کردند؛ در‌حالي‌که در ميان مؤتلفه‌اي‌ها کساني بودند که مثل ايشان فکر مي‌کردند و کساني هم بودند که مثل امثال بادامچيان فکر مي‌کردند. آن موقع به تمايلاتي که در روزنامه جمهوري اسلامي در دفاع از خدمات دکتر مصدق وجود داشت، از سوي آن طيف مطلق‌انگار خيلي حمله مي‌شد. مکرر پيش آمد که حتي پيش از موضع‌گيري شهيد بهشتي امثال حاج حبيب‌الله عسگراولادي موضع مي‌گرفتند و خودشان به گواه حضوري که در صحنه داشتند، جزئياتي را نقل مي‌کردند که در دور‌و‌بر آقاي کاشاني ضعف‌ها اگر بيش از دور‌وبر آقاي دکتر مصدق نباشد، کمتر هم نيست».


مسيح مهاجري، عضو وقت شوراي مرکزي حزب جمهوري اسلامي و مديرمسئول روزنامه جمهوري اسلامي، هم درباره نحوه روايت‌کردن آن اختلافات گفته است: «درباره کسي که گرفتار مشکل!! شده و نمي‌تواند جواب بدهد، اين‌جور حرف‌زدن خلاف اخلاق است». او در ادامه هم گفته بود: «به نظر من فارغ از اصول يا اصلاح‌گرايي، واقع‌گرايي بايد کرد؛ مثلا ما در عين اينکه از آقاي موسوي حمايت مي‌کرديم، در همان دهه 60 يا در دهه 80 (در انتخابات رياست‌جمهوري) اما هم آن زمان و هم در ماجراي اخير، انتقاداتي به ايشان داشته‌ام، دارم و آنها را در قالب نامه‌هايي به اطلاع خود او رسانده‌ام؛ اما اين جايز نيست که تا کسي افتاد، به او حمله‌هاي نامشروع کنيم...». او درباره نقدهاي جريان حامي اقتصاد بازار آزاد در حزب جمهوري اسلامي که مشخصا جريان مؤتلفه و نزديکان فکري آنهاست، هم گفته بود: «آنهايي که دنبال منافع و مصالح مالي و اقتصادي خود بودند، بر اقتصاد بازار آزاد تأکيد داشتند. به نظر من انتقادات و بهانه‌هاي مخالفان از سير منافع مادي و مالي‌شان بود. الان هم بسياري را مي‌بينيم که طيف‌ها يا جريان‌هاي سياسي ديگر خيلي از بزرگان را به آمريکا‌گرايي در گذشته متهم مي‌کنند و حاضرند براي رسيدن به قدرت، تاريخ را تحريف کنند».


اساس اختلا‌ف‌ها در حزب جمهوري اسلا‌مي، ناشي از وجود دو جناح نيرومند بود که نماينده جريان اول ميرحسين موسوي و نماينده جريان دوم اعضاي جمعيت مؤتلفه بودند. با بررسي خاطرات ‌هاشمي‌رفسنجاني، پيداست که در بسياري از جلسات حزب جمهوري اسلامي، اختلافاتي مطرح مي‌شده که عموما سخنگوي جريان اول ميرحسين موسوي و مسيح مهاجري و سخنگوي جريان دوم بادامچيان و مرحوم اماني بوده‌اند؛ اما نکته مهم اين است که اين اختلافات امروز بدل به سوء‌استفاده يک جناح براي تسويه‌حساب‌هاي سياسي شده است. هاشمي چهاردهم شهريور 1361 مي‌نويسد: «جلسه شوراي مرکزي حزب [جمهوري] داشتيم. وقت را صرف انتقاد دو جناح از يکديگر کرديم. آقاي مهندس [ميرحسين] موسوي و آقاي [مسيح] مهاجري از يک طرف و آقاي [اسدالله] بادامچيان و آقاي [سعيد] اماني از طرف ديگر صحبت کردند.


‌ادعاي حقوق 20 هزار‌توماني مهندس بازرگان
بادامچيان يک روز پيش‌تر هم در گفت‌وگو با روزنامه جوان مدعي شد: «مهندس بازرگان با ثروت عظيم خود حقوق نخست‌وزيري زمان شاه را که ۲۰ هزار تومان بود، گرفت؛ اما رجايي وقتي آمد، گفت چرا اين‌قدر زياد بگيريم و حقوق خودش و وزرايش را چهار‌هزار‌و ۳۰۰ تومان کرد!». دبير‌کل مؤتلفه وقتي تاريخ حزبي را که خودش زماني عضو آن بوده، اين‌طور مخدوش روايت مي‌کند، تکليف جرياني که از همان ابتدا با آن سر ناسازگاري داشته، مشخص است. ادعاي بادامچيان در حالي است که مهندس بازرگان در دوره نخست‌وزيري، حقوق بازنشستگي دانشگاه تهران را دريافت مي‌کرده است و اساسا حقوقي بابت نخست‌وزيري نمي‌گرفته که ۲۰ هزار تومان باشد يا کمتر! در تاريخ ۱۸ ارديبهشت ۱۳۵۸ مديريت موقت دانشگاه تهران در نامه‌اي به مهندس مهدي بازرگان به‌عنوان «استاد دانشکده فني» و نه «نخست‌وزير» به او اطلاع مي‌دهد: «در اجراي لايحه قانوني آثار محکوميت‌هاي سياسي مصوب شوراي انقلاب اسلامي بدين‌وسيله ابلاغ تعليق از خدمت جناب‌عالي موضوع حکم..... تاريخ ۴۲.۵.۱۳ لغو مي‌گردد و از تاريخ ۴۲.۵.۹ با سمت استادي دانشکده فني ابقا مي‌شويد و ماهي 25 هزار ريال حقوق پايه ۱۰ استادي جناب‌عالي از تاريخي که قطع شده بود، از محل اعتبارات مربوطه پرداخت خواهد شد».‌روابط عمومي نهضت آزادي هم ديروز با انتشار بيانيه‌اي، ادعاي دبير کل مؤتلفه را تکذيب کرد. در اين بيانيه که به‌همراه اسنادي از ميزان دريافتي و حقوق مهندس بازرگان منتشر شده، آمده است: «آقاي اسدالله بادامچيان، دبير کل حزب مؤتلفه اسلامي، در گفت‌وگو با روزنامه جوان که در رسانه‌ها منعکس شده، درخصوص حقوق مهندس بازرگان در دولت موقت گفته است: «مهندس بازرگان با ثروت عظيمش حقوق نخست‌وزيري زمان شاه را که 20 هزار تومان بود گرفت، اما رجايي وقتي آمد گفت چرا اين‌قدر زياد بگيريم؟ وي حقوق خودش و وزرايش را چهارهزارو 300 تومان کرد!...».


اين اظهارات آقاي بادامچيان درباره مهندس بازرگان خلاف واقع و کذب محض است. زنده‌ياد مهندس بازرگان در دوران نخست‌وزيري هيچ حقوقي از دولت دريافت نکرد، زيرا در آن موقع ايشان بازنشسته دانشگاه تهران بودند و فقط از حقوق بازنشستگي خود استفاده مي‌کردند، به‌علاوه ايشان تا آنجا در محاسبات مالي و حقوق عمومي دقيق بودند که در ايامي که همسرشان به‌دليل فضاي امنيتي اجبارا در محل نخست‌وزيري سکونت داشتند، به اندازه هزينه غذاي همسرشان با اصرار، پيگيري و وجه آن را چک دادند تا به بيت‌المال واريز شود. بسيار جاي تأسف است، دبير کل حزب قديمي مؤتلفه اسلامي که بايد خود نماد اخلاق و ارز‌ش‌هاي اسلامي باشد، اين‌ چنين اتهام کذبي را به شخصيتي وارد مي‌کند که سوابق خدمات و سلامت اخلاقي و مالي و زندگي ساده و شفاف او بر کسي پوشيده نيست. ساير همکاران مهندس بازرگان در دولت موقت همين خصوصيات اخلاقي و پاک‌دستي و شفافيت را داشتند. به‌عنوان نمونه آقاي دکتر محمدحسين بني‌اسدي که با دولت موقت همکاري داشتند و از جمله پايه‌گذار نهاد جهاد سازندگي بودند، هيچ‌گونه حقوقي مطالبه نکردند و در پايان که چکي در وجه ايشان صادر شد، به مؤسسه خيريه‌اي اهدا کردند. همچنين حقوق شهردار تهران که پيش از انقلاب 30 هزار تومان بود که با مزايای دريافتي به مبلغ بالاي 100 هزار تومان مي‌رسيد، آقاي مهندس توسلي و معاونان ايشان در دوران خدمات در شهرداري تهران حداکثر 10 هزار تومان دريافت مي‌کردند. در پايان لازم به ذکر است، با وجود اختلاف‌ سليقه‌هاي سياسي شديدي که بسياري با مواضع مهندس بازرگان داشتند، در فرصت‌هاي مختلف به‌طور حضوري يا رسانه‌اي از ايشان حلاليت طلبيده‌اند و تاکنون هيچ‌کسي درباره مسائل اخلاقي و مالي اتهامي به ايشان و همکارانشان وارد نکرده است».


نهضت آزادي ايران براي اثبات کذب‌بودن ادعاهاي بادامچيان نامه‌اي را منتشر کرد که در آن مهندس بازرگان خطاب به دکتر ملکي، رئيس موقت وقت دانشگاه تهران نوشت: «جناب آقاي دکتر ملکي، مديريت موقت دانشگاه تهران، موضوع: حقوق بازنشستگي عطف به نامه 168237 مورخ 1357/2/8 بدين‌وسيله مراتب تأييد و تشکر خود را نسبت به مندرجات آن ابزار می‌دارم و ضمنا ترجيح مي‌دهد به‌جاي حقوق نخست‌وزيري از حقوق بازنشستگي (از تاريخ 22/11/1357 استفاده نمايم. حساب جاري شخصي قديمي اين‌جانب به شماره26904 در بانک بازرگاني ايران شعبه مرکزي است، ولي چنانچه لازم باشد حساب مخصوصي در بانک ملي ايران شعبه دانشگاه داشته باشم، حسابداري دانشگاه دستور و ترتيب آن را لطفا بدهند. با احترام و امتنان، مهدي بازرگان». همچنين در تاريخ 18 ارديبهشت 1358 مديريت موقت دانشگاه تهران در نامه‌اي به مهندس مهدي بازرگان به‌عنوان «استاد دانشکده فني» و نه «نخست‌وزير» به او اطلاع مي‌دهد: «در اجراي لايحه قانوني آثار محکوميت‌هاي سياسي مصوب شوراي انقلاب اسلامي بدين وسيله ابلاغ تعليق از خدمت جناب‌عالي موضوع حکم 16840- 1342/5/13 لغو مي‌گردد و از تاريخ 1342/5/9 با سمت استادي دانشکده فني ابقا مي‌شويد و ماهي 25هزار ريال حقوق پايه 10 استادي جناب‌عالي از تاريخي که قطع شده بود از محل اعتبارات مربوطه پرداخت خواهد شد».

شعار سال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق،تاریخ انتشار:4دی1398،کد خبر:255662،sharghdaily.com

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین