پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۶۰۱۱۲
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۵
آنچه باعث می‌شود صدای مردم در پروژه‌هایی که بر زندگی‌شان تأثیر مستقیم می‌گذارد، شنیده نشود نخست این است که سیاست‌گذاران و ‏برنامه‌ریزان فاقد علم اجتماعی یا علوم مرتبط با مردم هستند و از آن مهم‌تر فقدان هویت‌های جمعی و محلی و منطقه‌ای و کشوری برای تشخیص ‏ضرورت‌ها و مواجهه با مسائل و مشکلات است

شعارسال: مسأله شنیده نشدن صدای مردم در پروژه‌های عمرانی چه در سطح ملی چه در سطح شهری ابعاد مختلفی دارد. نخستین زاویه‌ای که می‌توان به آن نگاه کرد ‏سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان هستند که عموما متخصصان رشته‌هایی غیراز علوم انسانی‌اند و به هیچ وجه  نسبت به مسائل اجتماعی و جامعه جهت‌گیری ‏ندارند.

به همین دلیل محور رویکردشان به پروژه‌ها و برنامه‌ها، جنبه‌های فنی و تکنیکال است. آنها همه جنبه‌های فنی مثل مقاومت مصالح و زمین و ‏هزینه‌ها و صرفه‌های مادی را در نظر می‌گیرند اما آنچه از آن غافل‌اند این است که این پروژه باید در خدمت مردم باشد و بهره‌بردار اصلی تمام پروژه‌ها یا ‏اقداماتی که در حوزه برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری انجام می‌شود، مردم هستند. ‏
ممکن است فرض را بر این بگذاریم که این پروژه‌ها عمرانی است و قطعا باید مجریان آن از رشته‌های فنی و مهندسی باشند، اما این پروژه‌ها در کنار این ‏مجریان فنی نیاز به مشاورانی دارند که حداقل جهات اجتماعی و فرهنگی را ببینند. وقتی آن پروژه می‌خواهد نوشته شود و به تصویب برسد باید مشاورانی ‏داشته باشد و آن مشاوران بررسی کنند که آیا این پروژه پس از افتتاح می‌تواند مشکل مردم را حل کند یا مشکلی را حل و مشکل دیگری اضافه ‏می‌کند. مثلا سدی در جایی احداث می‌شود تا کسانی که دورتر از منابع آب زندگی می‌کنند از طریق پروژه‌های آبرسانی به آب دسترسی داشته باشند، ولی در ‏عین حال زندگی کسانی را که در محل آن پروژه ساکن‌اند زیرورو می‌کند. این صحیح نیست که زندگی عده‌ای را نابود کنیم تا زندگی عده دیگری را آباد ‏کنیم. وقتی از متولیان سوال می‌شود آیا به مشکلاتی که این پروژه برای کسانی که در نزدیکی آن زندگی‌ می‌کنند ایجاد می‌کند، توجه کرده‌اید یا خیر، ‏می‌گویند برای ما ذی‌نفعان بزرگ‌تر مهم هستند و ذی‌نفعان جزء اهمیت ندارند. این رفتار غاصبانه‌ از مجریان و برنامه‌ریزانی سر می‌زند که تجربه یا علم مرتبط ‏با مردم را ندارند که البته می‌توانند مشاورانی بگیرند. ‏
مطالعات اجتماعی و مطالعات تأثیرات اجتماعی و فرهنگی هم که در پروژه‌های شهری انجام می‌شود مشکلاتی دارد که مانع از به‌کارگیری نگاه اجتماعی ‏در پروژه‌های عمرانی است. یکی از مشکلات جدی این مطالعات با نام «اتاف»،  این است که بعد از شروع پروژه‌های فنی ‏انجام می‌شود. فرض بر این است که ما می‌خواهیم این پروژه را  اجرا کنیم و شما ببینید چطور می‌توان پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن را کاهش داد. ‏مطالعه تأثیرات اجتماعی و فرهنگی باید همان ابتدای پروژه انجام شود. پروژه‌های ابتدایی باشد اما عموما وقتی انجام می‌شود که کلنگ پروژه زده و قرارداد هم بسته شده و برای زینت‌‏المجالس پروژه اتاف هم انجام می‌شود. گاهی حتی نتایج این پروژه‌ها هم دیده نمی‌شود. درحالی‌که در همان زمان که ضرورت فنی پروژه‌ها دیده می‌شود ‏باید ضرورت‌های اجتماعی و فرهنگی‌شان هم دیده شود. عده‌ای از مجریان می‌گویند ما این پروژه را از دید منفعت عمومی دیده‌ایم درحالی‌که نمی‌توان ‏زندگی یک عده را نابود کرد تا به منفعت عمومی رسید. گاهی اوقات یک پروژه اتاف باید بتواند نقش وتویی داشته باشد، براساس این طرح باید   کل ‏پروژه بخوابد یا قسمتی از آن انجام نشود.‏‎ ‎
اما مشکل بزرگ‌تر این است که در وضع فعلی نمی‌توانید مشکل اصلی فرهنگی و اجتماعی را شناسایی کنید، زیرا در جامعه و شهری زندگی می‌کنید که ‏فاقد هویت محله‌ای و اجتماعی است. شما شهری درست کردید که پر است از جمعیت و خانه و خیابان و فروشگاه یا محل کار، اما در بین ساکنان این ‏مکان‌ها ارتباط اجتماعی وجود ندارد. وقتی این ارتباط وجود ندارد مطالعات اجتماعی با یک پرسشنامه و چند سوال پشت در خانه‌های مردم تمام می‌شود. ‏مردمی که هویت جمعی نداشته باشند   نمی‌توانند مسائل‌شان را بیان کنند یا آن‌طور که در واقعیت است ابراز کنند. معمولا زمانی این مطالعات موفق ‏می‌شود که به هویت‌های جمعی دسترسی پیدا کند. مردم باید به‌طور پیوسته و روزمره با هم تعامل محلی داشته باشند تا مشکلات در میان‌شان به گفت‌و‏گو و بحث و بررسی و مذاکره گذاشته شود و بعد با توجه به ثمره این مذاکرات مشکلات را درک کنید. وقتی از مردمی که پراکنده هستند و هویت محله‌ای و ‏اجتماعی و فرهنگی ندارند اطلاعاتی می‌گیریم و حتی برخی از این داده‌ها را هم به مجری بگوییم و مجری هم براساس این اطلاعات کاری انجام دهد اما ‏بعد وقتی پروژه اجرا شد و در عمل مردم گرفتار شدند یک‌دفعه با هجمه مردم روبه‌رو می‌شوید. چه کسی تشخیص می‌دهد این طرح‌ها باید در کجا اجرا ‏شود؟

کارشناسان تشخیص می‌دهند، درحالی‌که اصل بر این است که ضرورت‌های انجام یک پروژه از سطح پایین شکل بگیرد. در هر محله آدم‌ها بعد از ‏اینکه مشارکت و کار می‌کنند به تدریج ضرورت تغییرات را می‌فهمند و از آنجا زمینه انجام یک پروژه شکل می‌گیرد. پروژه‌های ملی هم می‌تواند از دست به ‏دست دادن این مذاکرات محلی یا منطقه‌ای یا ملی شکل بگیرد. ما هویت‌های محلی را از کار انداخته‌ایم و در نتیجه مردم درگیر این تغییرات نمی‌شوند تا اینکه ‏در عمل گرفتار شوند و اعتراض انفجاری از خود نشان دهند. ‏
متاسفانه همیشه یک‌بارگی با مسائل اجتماعی سر و کار پیدا می‌کنیم. ما باید به شکل عادی در زندگی روزمره فرصت و مجال اینکه آدم‌ها با دور هم بودن ‏مسائل‌شان را بفهمند ادراک کنند و در محله مشارکت داشته باشند ایجاد کنیم تا احساس هویت محله‌ای پیدا کنند و در آن روندها گام به گام با هویت‌های ‏جمعی بتوانیم مشکلات و مسائل اجتماعی را حل کنیم. ‏
در نتیجه آنچه باعث می‌شود صدای مردم در پروژه‌هایی که بر زندگی‌شان تأثیر مستقیم می‌گذارد، شنیده نشود نخست این است که سیاست‌گذاران و ‏برنامه‌ریزان فاقد علم اجتماعی یا علوم مرتبط با مردم هستند و از آن مهم‌تر فقدان هویت‌های جمعی و محلی و منطقه‌ای و کشوری برای تشخیص ‏ضرورت‌ها و مواجهه با مسائل و مشکلات است.‏

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شهروند، تاریخ انتشار: 20 بهمن ماه1398، کدخبر:www.shahrvand-newspaper.ir،180508

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین