پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۶۰۱۱۷
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۳
لزوم توجه به اعتماد برای بقای زندگی اجتماعی بر کسی پوشیده نیست، در جوامع پیچیده امروزی که زندگی کردن در آن به تقسیم کار اجتماعی و به لزوم وجود مشارکت در میان مردم وابسته است، اعتماد بین فردی و وجود اعتماد میان مردم و حاکمیت اهمیتی دو چندان پیدا می‌کند.

شعارسال: در گفت‌‌وگویی با دکتر سعید معیدفر، جامعه‌شناس، به بررسی شرایط کنونی جامعه در خصوص اعتماد اجتماعی نشستیم. وی ضمن تاکید بر اهمیت اعتماد به عنوان بخشی از سرمایه اجتماعی شرایط کنونی جامعه را در این شاخص مناسب ندانست و بر امکان مشارکت عمومی برای عبور از بحران‌هایی که جامعه در آن قرار گرفته است، تاکید کرد. مشروح این گفت‌وگو را در زیر بخوانید.

از لزوم اهمیت سرمایه اجتماعی در جامعه پیچیده امروز بگویید، اینکه زندگی در میان انسان‌هایی که ما نسبت به آنها شناختی نداریم چگونه ممکن است؟

سرمایه اجتماعی دارای یک سه‌گانه است که یک بُعد آن اعتماد اجتماعی است. دومین بُعد آن مسئله مشارکت است، بُعد سوم هم به عقیده بسیاری آگاهی است. جایی که سرمایه اجتماعی پایین باشد افراد حاضر به مشارکت با یکدیگر نیستند، وقتی مشارکت ضعیف شود با توجه به بنیاد زندگی انسانی که یک زندگی جمعی است، گویی همه چیز از میان می‌رود و ما نمی‌توانیم گلیم خودمان را از آب بیرون بیاوریم.
از سویی آگاهی افراد نسبت به چیزهایی که در اطراف‌شان می‌گذرد اهمیت دارد، آگاهی نسبت به جامعه، آگاهی نسبت به مشکلات، آگاهی نسبت به تاریخ گذشته، و مواردی از این دست. اگر مردم نسبت به اطراف خود مطلع نباشند و هیچ آگاهی نداشته باشند یا اساساً آدم‌های بی‌تفاوتی باشند سرمایه اجتماعی را از دست داده‌اند و تبدیل به آدم‌هایی می‌شوند که هر لحظه ممکن است هر نوع مصیبتی بر سرشان خراب شود و هیچ نوع درکی هم از آن نداشته باشند. به عبارتی دچار بی حسی شده‌اند.
اگر بدن حس داشته باشد و دچار مشکلی شود از طریق درد متوجه آن می‌شویم و می‌رویم درمان می‌کنیم. حالا اگر جامعه مانند یک بدن تمام حس و اعصاب خود را از دست داده باشد بنابراین انواع و اقسام بیماری‌های اجتماعی به سراغ‌اش می‌آید و این جامعه را از درون متلاشی می‌کند و این فرد هم هیچ چیزی نمی‌فهمد که چه بلایی سرش آمده، تا اینکه در یک لحظه همه چیز تخریب شود.

کدام یک ازآن زوایای سرمایه اجتماعی که مطرح کردید از همه مهم‌تر است؟

در میان این سه بُعد که گفته شد از همه مهم‌تر اعتماد اجتماعی است. به هر حال زندگی اجتماعی بدون اعتماد امکان‌پذیر نیست. من اگر به صورت یک فرد بخواهم زندگی کنم و نیازهایم را از صفر تا صد خودم تامین کنم در آنجا اعتماد نیازی نیست. مانند کسی که به صورت منفرد در یک غار زندگی می‌کند و نیازهای خودش را خودش تامین می‌کند. اما انسان هویت اصلی‌اش به زندگی اجتماعی بر اساس همکاری، تعامل و دادوستد با دیگران است که چه در گروه‌های کوچک مانند خانواده و دوستی و چه در گروه‌های بزرگ مانند یک جامعه نیازهایش را تامین می‌کند.
طبیعی است اگر شما به صورت یک گروه می‌خواهید تفریح بروید به محض این که یک فعالیت گروهی را شروع کردید ناچار هستید به یکدیگر اعتماد داشته باشید، اگر چنین اتفاقی رخ ندهد کل حرکت گروه از میان می‌رود. در خانواده هم همین‌طور است؛ اگر اعتمادی میانشان وجود نداشته باشد خانواده با فروپاشی مواجه است، کسی به حرف کسی اعتنا نمی‌کند و هدف مشخصی پیگیری نمی‌شود.
حالا شما این را در یک جامعه بزرگتر مانند شهر یا کشور در نظر بگیرید که اگر افراد به هم اعتماد نکنند اصلا نمی‌توانند در کنار یکدیگر زندگی کنند. اگر شما نگران باشید در دادوستد قرار است تو را فریب بدهند و کلاه سرت بگذارند دیگر در جامعه همه چیز تعطیل می‌شود. اینکه شما احساس کنید در بیرون امنیت ندارید و دیگران گویی دشمن و رقیب شما هستند سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

جناب‌عالی جامعه امروز ایران را با توجه به اهمیت وجود سرمایه اجتماعی و اعتماد چگونه ارزیابی می‌کنید؟

امروز گرفتاری ما ناشی از فقدان سرمایه اجتماعی است، این همان بی‌حسی است که گفتم. ببینید با از دست رفتن حواس افراد جامعه مصیبت‌های بزرگی دارد بر سر جامعه خراب می‌شود، محیط زیست از بین می‌رود، جامعه درگیر گرفتاری می‌شود، اما متاسفانه جامعه نسبت به آن بی‌حس شده است، یا بی‌حس‌اش کرده‌اند.
همین امروز را نگاه کنید، بیماری کرونا دارد می‌آید. در کشوری که میزان اعتماد بالا باشد مردم هشدارهایی را که داده می‌شود جدی می‌گیرند، اما فرض کنید این اعتماد میان دولت و مردم وجود نداشته باشد، همین جامعه خودمان را فرض کنید که بر سر داستان هواپیما اعتماد مردم خدشه‌دار شده است، خوب احتمال دارد سر بیماری کرونا هم اعتماد نکنند. مردم نگران هستند که واقعیت از آنها مخفی می‌شود، بنابراین در این وضعیت اتفاق خوبی رخ نمی‌دهد. داستان چوپان دروغگو را که در مدرسه می‌خواندیم یادتان هست؟ نمی‌دانم الان آن داستان در کتاب‌ها وجود دارد یا نه، اما داستان همان می‌شود.

یعنی اعتماد در جامعه فرو ریخته است؟ این سطح اعتماد پایین چه آسیب‌هایی همراه دارد؟

الان در جامعه ما به دلیل مسائلی که ایجاد شده اعتماد در سطوح مختلف آن کاهش پیدا کرده است، اعتماد بین فردی کاهش پیدا کرده است. تحقیقات نشان می‌دهد الان مردم دائم نگران و بی‌قرار هستند مردم نگران فردایی هستند که نمی‌دانند چه می‌شود، چه بلایی سر اموالش می‌آید، اموال‌شان کم می‌شود؟ زیاد می‌شود؟ در سردرگمی به سر می‌برند. اینها امنیت بین فردی است که در جامعه ما پایین آمده نتیجه این می‌شود که فرد نسبت به همسایه، دوست و همکار هم احساس بدی دارد، در اداره‌ای که کار می‌کند احساس بدی دارد که ممکن است مثلا زیرآب‌اش را بزنند، بنابراین این اعتماد تعمیم یافته ضعیف شده است.
یک اعتماد هم اعتماد میان مردم و حاکمیت است که متاسفانه این هم دچار خدشه شده، امروز مردم نامحرم می‌شوند، حقایق به مردم گفته نمی‌شود. حتی اگر حقایقی هم ناچاراً به مردم گفته شود چون زمینه‌های اعتماد از میان رفته به آن توجه نمی‌شود.
با این حساب یکی از دلایلی که جامعه ما امروز این‌قدر درگیر مسائل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شده همه‌اش ناشی از همین روند رو به رشد بی‌اعتمادی است که در عرصه‌های مختلف اتفاق افتاده و آثار بدی را به جا گذاشته است.
امروز ما می‌بینیم که فساد در همه عرصه‌های زندگی ما لانه کرده، می‌بینیم که محیط زیست دارد به چه وضعیتی کشیده می‌شود، اقتصاد ما ببینید چه شرایطی دارد، حالا می‌دانیم در جامعه چه مشکلاتی داریم ولی برای آنها هیچ کاری هم نمی‌توانیم انجام بدهیم، دلیلش این است که زمینه همکاری‌های جمعی و اجتماعی میان مردم با یکدیگر، مردم با حاکمیت و آدم‌های مهم با یکدیگر از میان رفته است، مشکلاتی هر روز می‌آید اما امکان این که با همکاری و مشارکت با اعتماد متقابل به یکدیگر این مشکلات را حل کنیم وجود ندارد، ما می‌مانیم با کوه عظیمی از مشکلات و مردمی که مایوس شده‌اند، از زندگی خودشان رنج می برند، حس مثبت ندارند، نگران آینده خودشان، فرزندانشان و آینده کشور هستند.

آقای دکتر، اعتماد در جامعه چگونه تولید و بازتولید می‌شود؟ یعنی مانند چیزی که برخی معتقدند اعتماد در تمام سطوح از درون جامعه مدنی و عضویت مردم در گروه‌های مردم‌نهاد تولید می‌شود؛ یا اینکه کاملا در ید قدرت حاکمان قرار دارد و از درون حکومت به جامعه تزریق می‌شود؟ شما به کدام گروه از این جامعه‌شناسان نزدیک هستید؟

به طور کلی جامعه متشکل از نهادهای مختلفی است، یکی از آن نهادها هم حکومت و دولت است، نهادها مختلفی وجود دارند مانند خانواده و نهادهای تربیتی و مذهبی و هر کدام از آنها انسان را به یکدیگر مرتبط می‌کنند و مردم را به مشارکت و همکاری می‌کشانند، مجموعه این نهادها مهم هستند. نمی‌توان به طور مشخص گفت که سرمایه اجتماعی تنها از بالا تزریق می‌شود، سرمایه اجتماعی مبنای اصلی آن زیست اجتماعی است که طی قرون و اعصار مختلفی به وجود آمده و انسان‌ها به همکاری و مشارکت دعوت کرده و انسان‌ها توانسته‌اند با هم بودن را تجربه کنند، رشد کنند و توسعه یابند.
خوب ما حالا با وضعیتی روبه‌رو هستیم که مجموعه این نهادها از کار افتاده یا به عبارتی با ورود به دنیای مدرن بسیاری از آنها را که کارآمد هم بودند، سست کردیم؛ مانند طایفه و قبیله و این موارد، بعد هم جای آنها باید نهادهای اجتماعی دیگر را می‌گذاشتیم که متاسفانه فاقد چنین توانایی بودیم که نهادهای جایگزین را در نظر بگیریم.
بنابراین ریشه اصلی این وضعیت ورود ما به دنیای مدرن است و دولت‌هایی که این نهادهای جایگرین را شکل ندادند؛ دولت‌ها در دوران معاصر متاسفانه با یک نوع اعمال حاکمیت از بالا و خلع سلاح جامعه در برابر خودش، اجازه ندادند که سرمایه اجتماعی ما جان بگیرد، بنابراین سرمایه اجتماعی در جامعه ما از بین رفته است، دولت‌ها متاسفانه از این که آدم‌ها با هم همکاری و مشارکت کنند و اعتماد به هم داشته باشند نگران بودند، چراکه گمان می‌کردند ممکن است که خطری آنها را تهدید کند.
دولت‌های مدرن در کشور ما اغلب بر مداری حرکت کردند و نگذاشتند نهادهای جدید شکل بگیرد، نگذاشتند نهاد صنف شکل بگیرد، نگذاشتند احزاب شکل بگیرد، نگذاشتند جامعه مدنی در گروه‌های مختلف در تشکل‌ها و انجمن‌ها در همه حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شکل بگیرد، اینها همیشه احساس می‌کردند اگر این نهادها شکل بگیرد ممکن است حاکمیت با مشکل مواجه شود. هنوز هم نهادهای مدنی به عنوان امری امنیتی دیده می‌شود.
نگاه کنید اگر بخواهید تشکیلاتی راه بیندازید و چهار نفر دور هم قرار بگیرید برای یک اقدام مشترک باید به لحاظ امنیتی کنترل شوید یکی از مهمترین کارهایی که امروز دارد توسط حاکمیت انجام می‌شود این است که حاکمیت نگران نیست که چه کسی دارد چه می‌گوید، نگران این است که چه کسی دارد با چه کسی ارتباط برقرار می‌کند، چه کسی دارد با یکی دیگر کار مشترک می‌کند.
مثلا چهار نفر دارند در بحث زلزله زدگان با هم همکاری می‌کنند تا این که بتوانند به زلزله زدگان کمک کنند بعد آنها می‌آیند و آن گروه را منهدم می‌کنند و می‌گویند اگر کاری می‌خواهید انجام دهید بیایید از طریق ما انجام بدهید. بنابراین تقریبا با ورود ما به دوره مدرن و شکل‌گیری حکومت‌ها با ویژگی‌هایی که گفته شد نگذاشتند جامعه و گروه‌ها و نهادهای اجتماعی رشد کند. مردم هم در این میان فَشَل شدند و نسبت به یکدیگر بدبین شدند، حتی اگر زمینه‌اش شکل بگیرد ممکن است تا مدت‌ها نتوانیم با یکدیگر همکاری کنیم چون تجربه همکاری و مشارکت را نداریم.

برای جبران آنچه که گفتید در خصوص بایدها هم صحبت کنید؟

من اعتقادم بر این است تا زمانی که ما به یک نقطه نرسیم که نه نفت داشته باشیم، نه سرمایه‌های اقتصادی بزرگ داشته باشیم، و نه سرمایه‌های بین‌المللی داشته باشیم، در آن لحظه شاید هم حاکمیت و هم مردم بتوانند به لزوم همکاری بیشتر با یکدیگر توجه کنند. البته امیدواریم آن لحظه، لحظه فروپاشی به لحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نباشد. امیدواریم ما قبل از این که سرمایه‌هایی که داریم به پایان برسد به نقطه درک لزوم همکاری و مشارکت مردم و تعمیق سرمایه اجتماعی برسیم. ولی تا قبل از آن بعید است اتفاق جدی بیفتد.

پس آیا شرایط امروز کشور یعنی فاصله گرفتن از وضعیت دولت رانتیر (دولت رانتیر یعنی دولت دارای منابع مستقل درآمدی) به ایده شما نزدیک است؟ وضعیت کنونی دولت همان بزنگاهی است که شما می‌گویید؟

نه، هنوز بخش‌هایی از جامعه هستند که مشکل را درک نکرده‌اند. ما به یک سری تغییراتی نیاز داریم که امروز بخشی از جامعه لزوم آن را درک نکرده، این بخش هم قسمتی از قدرت را دارد و هم بخشی از مردم را دارد و همچنان فکر می‌کنند در همین مسیر باید ادامه داد و هنوز به آن نقطه‌ای که من می‌گویم نرسیده‌ایم، اگرچه کمی سرعت پیدا کرده است. البته رسیدن به آن نقطه تازه به معنای شروع کار برای تقویت سرمایه اجتماعی است، اما هنوز پتانسیل‌هایی باقی مانده که گروهی بخواهند در بر همان پاشنه که می‌چرخید، بچرخد. در واقع باید اجماع بر سر شرایط بد جامعه عمومیت پیدا کند.
امروز دو گروه هستند که دارند یکدیگر را به رویارویی فرامی‌خوانند، یک روز این گروه نیروهایش را وارد خیابان می‌کند، روز بعد دیگری، این نشان می‌دهد که هنوز بخش‌هایی از جامعه علاقه دارند با همان فرمان گذشته به مسیر ادامه دهند. اگر درک شرایط بد عمومیت پیدا کند، آن لحظه تازه نقطه آغاز کار خواهد بود، برای تقویت بنیادهای سرمایه اجتماعی در یک همکاری میان همه، میان مردم و مردم، میان مردم و حاکمیت و البته میان نخبه‌های کشور و استفاده از همه پتانسیل‌های درون کشور تا اینکه از شرایط نامناسب فعلی رهایی ایجاد شود.

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همدلی، تاریخ انتشار:20 بهمن ماه 1398، کدخبر:www.hamdelidaily.ir ،755

اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین