شعارسال: میرلس و توماس
هدف خود از این نمایش را پاککردن آن حس تکبر معمول و همیشگی کشور میزبان در سایه
پرداختن به مسائل جهانی و همچنین پیوندزدن برزیل به حوزه تغییر اقلیم توصیف
کردند. شاید آنها میخواستند این حس خودبزرگبینی برای شبکه «انبیسی» باقی
بماند: برنامه استعدادیابی «تودیشو» که به صورت تشریفاتی مراسم افتتاحیه در
استادیوم ماراکانا را پوشش میداد، حکم یک نمایش پرزرقوبرق را داشت که در آن رنگوبوی
تجاریبودن اندکی بیش از اندازه قوی بود. تعجبی ندارد که انبیسی که ٤,٤ میلیارد
دلار برای حق پخش تلویزیونی المپیکهای ٢٠١٤ تا ٢٠٢٠ در آمریکا و ٧.٦٥ میلیارد
دیگر برای تمدید این قرارداد تا سال ٢٠٣٢ اختصاص داده است، بخواهد از بازار همچنان
جذاب پخش مستقیم بازیهای المپیک تا حد ممکن سود به جیب بزند، اما با شروعشدن
مراسم افتتاحیه، سخت میشد صحنهای را پیدا کرد که این شبکه برای آن کیسه ندوخته
باشد. برای مثال در ٣٥ دقیقه پیش از شروع مراسم اصلی، مت لائر، مردیت ویرا و هدی
کتب درحالیکه با لبخندهایی ملیح و شوروشوقی ساختگی از سوءاستفاده از کارکنان
فروشگاه صحبت میکنند، ناگهان تصویر آنها به تصویر ماری کاریلو (در حال بازی
فوتبال)، تام بروکا (سوار بر اسب) و تارا لیپینسکی و جانی ویر (در حال رژه) کات میخورد؛
تصاویر زیبا از ریو، ورزشکاران و المپیکهای گذشته غرق در نور و رنگ. همهچیز به
شکل غریبی حسی از سرزندگی داشت. درواقع حسوحالی که در زمان پخش مراسم افتتاحیه
المپیک بر این شبکه حکمفرما بود، حسوحالی تجاری بود که بهسختی با نمایشهای
داخل استادیوم و دنیای واقعی ورای دیوارهای استادیوم جور درمیآمد. این گفته لائر
که «وقتی صحبت سیاست در برزیل پیش میآید، همهچیز پیچیده میشود»، بهنوعی اشارات
همکارانش به آشوب سیاسی در برزیل از جمله استیضاح دیلما روسف، رئیسجمهور این
کشور، را طنینانداز میکند. البته خود المپیک نیز که بودجه دولت را در بحبوحه این
رکود اقتصادی به مسیری فرعی سرازیر کرده، به ایجاد دردسرهایی در بخشهای زیرساختی
منجر شده که آن سرش ناپیداست. در توصیف این دردسرها همین کافی که پروژههای عمرانی
هزاران نفر را از خانه و کاشانهشان آواره کرد. بدونشک واقعیتهای انکارناپذیری
از جنجالهای سیاسی و سانسور وجود داشته است. درواقع مسئله این است؛ اینکه پول حرف
اول و آخر را میزند یا نه. نمیتوان «انبیسی» را برای اینکه خود را فروخته است،
سرزنش کرد؛ آنهم برای نپرداختن به مسائل و مشکلاتی که برزیل با آن دستوپنجه نرم
میکند؛ آنهم در شبی که میرلس و توماس با آن نمایش نفسگیرشان، سنگتمام گذاشتند.
اگر بودجه نسبتا محدود و پایین آنها باعث شد، آنطور که بایدوشاید نتوانند تاریخ
مختصر برزیل، از آغاز تا به امروز را روایت کنند، بااینحال، یک ساعت حضور در
خیابانهای ریودوژانیرو شاید بتواند تصویر بهتری از این قدرت رو به افول ارائه
دهد؛ جمعیتی که با صدای گیتار سرود ملیشان را سر میدهند. برخی بازیگران حاضر در
این نمایش، نماد افرادی بودند که در دوران تجارت برده بهزور به برزیل آورده شدند.
یک ادای دین هوشمندانه به آلبرتو سانتوس دومونت، پیشگام هوانوردی برزیل که در آن
یک هواپیمای انیمیشنی از فراز مهمترین نشانههای شهری به پرواز درمیآید؛ چیزی
شبیه دنبالهای بر انیمیشن «آپ».
درواقع، این صریحترین اشاره این مراسم به تقابل و البته بدهبستان
فرهنگها بود که به خیرهکنندهترین صحنه مراسم افتتاحیه؛ یعنی رژه ملل و روشنشدن
مشعل المپیک ختم شد. در قابی از جعبههای نورانی، پیکرههایی قرمزرنگ در برابر
پیکرههایی طلاییرنگ و نقرهایرنگ بر روی صحنه استادیوم ماراکانا رودرروی هم
قرار گرفته بودند؛ نمادی از تفاوتهای نژادی و طبقاتی که گهگاه کشور را با تهدید
تجزیهشدن روبهرو کرده است. این نور که رفتهرفته به تکههای کوچکتر و کوچکتری
تجزیه میشود، چیزی شبیه انفجار بود و کارکرد بازیها در جهانی پرآشوب سرانجام
عیان میشود: یک مجلس رقص که با همان هیجان حرکتی خود ورزشها و بهدور از کرشمههای
بازاری و تجاری فوران میکند. بر آن عرصه تنها گروهی از انسانها بودند، از همه
رنگ و از همه شکل که در اوج هماهنگی به اینسو و آنسو حرکت میکردند و در آن
لحظه، در آن لحظه معمولی، انسانی و بهغایت زیبا، حتی انبیسی نیز قادر به دستبردن
در آن نبود.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از روزنامه دنیای شرق،
صفحه 11 ، تاریخ انتشار: چهارشنبه 3 شهریور1395، شماره: 2664.