اصغر زارع کهنمویی: سرانجام یکی از عزیزترین رخدادهای فرهنگی و حقوقی کشور، هفتههای گذشته رخنمایی کرد و پس از فارسی و ارمنی، «زبان مادریِ یکی دیگر از قومیتهای ایرانی» به آکادمی راه یافت. کردی اگرچه بهمراتب گویشوران کمتری نسبت به ترکی دارد؛ اما اکنون بخت بلندتری یافته و زودتر از ترکی، به آکادمی رفته و در دانشگاه کردستان صاحب کد رشته شده است. علنیشدن این اتفاق مبارک، با سفر رییسجمهور روحانی به استان کردستان مصادف شد. روحانی در این سفر، خبر دیگری نیز، بر این رخداد مهم افزود و شادی کردها را دوچندان کرد: «بهزودی بخش کردی خبرگزاری ایرنا راهاندازی میشود.» خبر دوم به این معنی است که مشکل اشتغال بخشی از فارغالتحصیلان سالانه رشته زبان کردی حل شده و دانشجویان این رشته میتوانند در کنار دغدغههای قومی خود، با امید به اشتغال، همت مضاعفی برای آموزش آکادمیک زبان مادری خود بهخرج دهند. تدریس زبان کردی در مدارس در آینده میتواند، این شوق تحصیل جوانان کرد در رشته زبان کردی را چندین برابر کند چون مساله اشتغال آنان را بهکلی حل میکند.
* چرا کردها توانستند ولی ترکها نتوانستند؟
این خبر همانقدر که برای کردها، شیرین و خوشحالکننده بود، برای دیگر گروههای قومی بهخصوص برای ترکها، غمی آرزومندانه داشت. ترکها از خود پرسیدند؛ «پس ما چه؟» این سوال بهجا و مهمی است. آنها بسیار دوست داشتند در دفترچه راهنمای کنکور سال جدید، در کنار رشته زبان کردی، رشته زبان ترکی را نیز رویت کنند. زبان کردی در حالی در آکادمی ایرانی بر ترکی پیشی میگیرد که در یک صد سال گذشته، این ترکها بودند که طلایهدار مطالبات زبانی در خاورمیانه شدند. تبلیغ و ترویج حق زبان مادری و شناساندن روز جهانی زبان مادری، بیش از گروهی، مدیون تلاشهای نخبگان آذربایجانی است. بیش از یک سده مطالبه تمامقد زبان مادری، میتوانست تابستان امسال پاسخ شیرینی بگیرد اما نشد و رویای صدساله ترکها همچنان در سرزمین فسانه باقی ماند. تحلیل چرایی این تصمیم دوگانه، مجالی در حد یک کنفرانس میطلبد اما شایسته است بهصورت کوتاه البته در حد حدس و گمان، پاسخهایی به این سوال مهم اذهان ترکهای کشور داده شود. واقعا چرا کردها توانستند ولی ترکها نتوانستند؟
الف) ناتوانی و بیاعتنایی نمایندگان سیاسی و فرهنگی ترکها
گمانه نخست، ضعف نمایندگان سیاسی و فرهنگی ترکها در نهادهای ذینفوذ از جمله نمایندگان مجلس، استانداران، فرمانداران، مدیرکلهای فرهنگی و آموزشی، روسای دانشگاهها و… است. بهگمان برخی، اینان که جمعیت قابلملاحظهای نسبت به نمایندگان سیاسی و فرهنگی کردها دارند، از ضعف بنیادی در انتقال مطالبات مردم منطقه خود به حاکمیت را دارند. در وضعیت کنونی از نمایندگان سیاسی و فرهنگی ترکها باید یک سوال بنیادی پرسید؛ آیا شما اساسا خود را مسوول عدم تحقق حقوق زبانی ترکها میدانید؟ آیا از خود پرسیدهاید چرا همتایان کرد شما توانستند مطالبه زبانی کردها را به عرصه عمل بیاورند و شما نتوانستید؟ آیا اساسا در این حوزه، تلاشی کردهاید؟ باید کارنامه تکتک نمایندگان فرهنگی و سیاسی ترکها را بررسی کرد و دید آیا آنان اساسا در این حوزه، دغدغهای داشتهاند تا کنشی نشان بدهند؟ باید پرسید چطور میشود حسن روحانیِ کاندیدا به عنوان یکی از معتبرترین چهرههای سیاسی نظام، صدای مطالبات زبانی مردم آذربایجان را میشنود و شمای نماینده و استاندار و فرماندار و مدیرکل و رییس دانشگاه و استاد برجسته و… نمیشنوید؟ که اگر میشنیدید کنشی از نوع کنشهای نمایندگان سیاسی و فرهنگی کردستان انجام میدادید. سوال مهمتر اینجا است اکنون که ضعف، بیمسوولیتی و ناتوانی شما عیان گشته و دل همزبانان خود را به درد آوردهاید، آیا هیچ به دادگاه وجدان خود رفتهاید و از خود پرسیدهاید چرا نمایندگان کرد در متن سیاسی و فرهنگی همین نظام سیاسی توانستند و شما نتوانستید؟ لازم نیست به خودتان زحمت بدهید من پاسخ شما را میدهم: شما اساسا چنین مطالبهای را هرگز به رسمیت نشناختهاید و برای آن اندیشه نکردهاید. این در حالی است که همتایان شما در مقابل چشمهای شما این مطالبات را پیگیری کردند. مجالی فراخ میطلبد تا بگویم، چگونه عدم پیگیری این مطالبات توسط شما و به تالی آن عدم تحقق آنها متاسفانه بهاشتباه، بهنام نظام اعتقادی جمهوری اسلامی و نه بهنام شما نوشته میشود و شما چگونه با این بیاعتنایی به مطالبات منطقهای خود، باعث ضربههای جبرانناپذیر به نظام سیاسییی میشوید که ظاهرا خود را مسوول حفظ و بالندگی آن میدانید؟ قطعا شما برای این رفتار غیرمسوولانه در قبال مردم و نظام، در آینده بخصوص در انتخابات مختلف، مورد سوال اساسی قرار خواهید گرفت.
ب) پایانی بر خوانشهای امنیتی درباره مقوله زبان مادری
تأسیس رشته زبان کردی در دانشگاه کردستان و راهاندازی سرویس کردی خبرگزاری رسمی و دولتی ایرنا، این گفته پیشین بنده و بسیاری از کارشناسان برجسته مسائل قومی را اثبات میکند که توسعه زبانهای قومی هرگز به ضرر امنیت ملی نیست که اگر بود، قطعا کارگزاران نظام چنین تصمیم مهمی را نمیگرفتند. البته من قطعیقین میگویم کفایت سیاسی نمایندگان سیاسی و فرهنگی کردستان اینقدر عمیق و جدی است که به زودی تدریس رسمی زبان کردی را در مدارس کردستان شاهد خواهیم بود. این اتفاق مبارک نشان میدهد، عقیده ارزشمندی در باور مسئولان نهادینه شده و آن اینکه زبان، نه تنها به تضعیف امنیت و وحدت ملی که به تقویت آن منجر میشود. سوال اینجا است حالا که تاسیس رشتهای برای زبان مادری کردها، مشکل امنیتی ایجاد نمیکند، چرا رشتهای نیز برای زبان مادری ترکهای ایران در دانشگاههای تبریز، ارومیه، زنجان، اردبیل و همدان تاسیس نشود؟ این اتفاق مبارک پایان خوانش امنیتی از زبان مادری قومیتها بود. قطعا تئوریهای امنیتی یکبعدی نیستند. نمیتوان از تدریس زبان قومیتی خوانش امنیتی نداشت و بر زبان گروهی دیگر، انگارههای خطرناک چسباند. بخصوص اینکه همانطور که در بند بعدی توضیح میدهم، اگر قرار بر خوانش امنیتی باشد، زبان کردی به دلیل ویژگیهای سیاسی گویشوران آن، قطعا ملاحظات امنیتی بیشتری میطلبد و به دلایل مشخص، زبان ترکی همخوانی امنیتی بیشتری در مقایسه با زبان کردی دارد.
ج) چرا تدریس و گسترش زبان ترکی در ایران مهم و ضروری است؟
به دهها دلیل متقن و صریح ملی، دینی، حقوقی و…، باید در برنامهای بسیار جدی به تدریس و ترویج و گسترش زبان ترکی در ایران همت گماشت. پیش از این، دانشوران و متخصصان مختلف، مقالات و گفتگوهای متعددی درباره رهیافتهای حقوقی، امنیتی، سیاسی، دینی، ملی، اخلاقی و… نوشته و منتشر کردهاند. افزون بر همه آن دلایل مهم، در اینجا به دلایل تاریخی و اجتماعی دیگری برای اهمیت و ضرورت تدیس زبان ترکی اقامه میشود:
۱- تقویت وحدت مسلمین و نفوذ اسلام ایرانی در شقه ترکی جهان اسلام: زبان ترکی، زبان دوم یا سوم جهان اسلام است. علاوه بر اینکه، شایسته است در ایران اسلامی، به زبان دوم یا سوم جهان اسلام حرمت گذاشته شود، توسعه این زبان باعث تقویت اتحاد اسلامی درمیان شقه ترکی جهان اسلام خواهد شد. آنان که دل در گرو یکی از اساسیترین نظریههای حکومتی حضرت امام خمینی(ره) دارند، میدانند فهم زبانِ بخش قابل توجهی از جهان اسلام، چقدر میتواند در همفهمی دینی از وحدت اسلامی موثر باشد در این میان باید به تلاشهای فرهنگی و زبانی ترکیه در شقه ترکی جهان اسلام اشاره کرد که با تقویت زبان ترکی در ایران با محتوای شیعی و ایرانی، میتوان به رقابتی پیروزمندانه با ترکیهای پرداخت که در اندیشه تقویت اسلامِ عثمانی در جهان اسلام است. هرچه زبان ترکی در این غیبت طولانیتری داشته باشد، غیبت اسلامِ ایرانی نیز در سقه ترکی جهان اسلام بیشتر خواهد شد. قطعا این انگاره غلط است که با تشکیل کلاسهای محدود و تربیت دیپلماتهایی مسلط به زبان ترکی، این مهم قابل حصول است امر نفوذ فرهنگی، با دیپلماسی سیاسی امکانپذیر نیست. آنچه در دیپلماسی فرهنگی مهم است، غنا و توسعه فرهنگ زبانی برای تسلط فرهنگی در مناطق دیگر است. این کار تنها با تقویت بعد ترکی اسلام ایرانی و تمدن ایرانی اسلامی ممکن است.
۲- محتوای شیعی زبان ترکی در ایران: گویشوران زبان ترکی در ایران، اکثرا شیعه هستند. عشق به اهل بیت، بیشترین محتوای این زبان را شکل میدهد. تقویت این زبان، مستقیما به تقویت مکتب اهل بیت منجر خواهد شد. این مزیت بیاندازه مثبت، بهخصوص در دوران جنگ نرم فرهنگی بسیار مورد تاکید است. چه بسا یکی از جدیترین دلایل مخالف و دشمنی دانشوران سکولار و پهلویست با تدریس و گسترش زبان ترکی در ایران، محتوای بسیار غنی شیعی آن میباشد. برای فهم دانش سرشار و عشق بیاندازه به مکتب اهل بیت در آذربایجان، باید ترکی دانست و برای گسترش فرهنگ اهل بیت باید ترکی را در کنار فارسی تقویت کرد. عاشقان تشیع علوی نمیدانند که بهدلیل مخالفت با تدریس زبان ترکی(با محتوای غنی شیعی)، ناخواسته تبلیغ و ترویج مکتب اهل بیت را تخطئه میکنند.
۳- خدمات بینظیر گویشوران زبان ترکی به اسلام، ایران و انقلاب: برخلاف کردی که بخشی از گویشوران آن هماره تاریخ انقلاب اسلامی، علیه نظام ولایت فقیه، اقدام مسلحانه و تروریستی داشتهاند و اکنون هم با وجود گروهک تروریستی پژاک این وضعیت نفرت و ترور را ادامه میدهند و مرتب، فرزندان ایران را به خاک و خون میکشند، در تمام ۳۵ سال گذشته، از میان گویشوران زبان ترکی حتی یک گلوله (بنام قومیت ترک) علیه نظام جمهوری اسلامی شلیک نشده است و برعکس، گویشوران زبان ترکی در ایران، تمامقد برای حفاظت از ارکان ایران اسلامی در برابر جنایتکاران رنگارنگ از بعث تا پژاک ایستادهاند. البته این بند بهمعنی نفی حق کردها و نقض شایستگی آن بخشی که دست بهخشونت نزدهاند، نیست بلکه این بند در سودای این سخن است که اکنون که بهحق، حق زبانی کردها تامین میشود حق زبانی ترکها نیز باید به طریق اولی، تامین شود.
۴- ترکی، زبان مادریِ رجال صاحبنام علمی، سیاسی و فرهنگی کشور: بخشی از دانش و فرهنگ ایران امروز (از حوزه تا دانشگاه) مدیون تلاش شبانهروزی گویشوران ترکی کشور است. زبان ترکی، زبان مادری علامههای بزرگ معاصر شیعه (طباطبایی، جعفری، امینی و…) است؛ زبان دانشوران بزرگی چون محسن هشترودی، محمود آخوندی، جبار باغچهبان، میرزاحسن خان رشدیه، دکتر عباس زریاب خویی و…؛ زبان هنرمندان بزرگی مانند عمادالدین نسیمی، شهریار تبریزی، صفیالدین اورموی، فرهاد فخرالدینی و… ؛ زبان شهدای بزرگی چون سردار مهدی باکری، علی تجلایی، آیتالله مدنی، آیتالله قاضی (شهدای محراب) و… و زبان مراجعی بزرگ چون آیتاللهالعظمی خویی، آیتاللهالعظمی میرزاجواد تبریزی، آیتاللهالعظمی موسوی اردبیلی و از همه مهمتر رهبر معظم انقلاب. چرا زبان مادری اینهمه انسان شایسته و موثر در پیشبرد اهداف ایران و انقلاب، ترویج و تدریس نشود؟
۵- عربی، ترکی، فارسی؛ سهگانه جهانمتن هزاره سوم: زبان ترکی، حتی به روایت پانایرانیستی از تاریخ ایران نیز، زبان زنده و موثر هزاره اخیر است هزارهای که حفظ و گسترش تمدن اسلامی را مدیون آنیم. جهانمتنِ این هزاره ارزشمند نه ترکی است نه فارسی و نه عربی؛ بلکه همه این زبانها باهم و در کنار هم، جهانمتنِ این هزاره پرفروغ را تشکیل میدهند. تنها با ترویج و توسعه همزمان هر سه زبان ترکی، عربی و فارسی میتوانیم ارزش و اعتبار و غنای بیمانند آن هزاره تمدنساز را درک کنیم و فصل نوین تمدن ایرانی اسلامی را پایه بگذاریم. این رویای بزرگ دینی و ملی، هرگز با حذف زبانهای پایهای مردم ایران، رخنمایی نخواهد کرد. حذف یا عدم گسترش و تدریس هریک از سهگانه ترکی، عربی و فارسی باعث حیران و سردرگمی فرهنگی ما خواهد شد. تصور کنید، ترکی را برای همیشه از این کشور اخراج کنیم، آن وقت تکلیف هزاران سند و دستنوشته و کتاب و نسخه خطی چه خواهد شد؟ اینک حیرانی کشور ترکیه تنها با تغییر خط قابل رصد است اگر زبان حذف شود، حیرانی و گمگشتگی بهمراتب عمیقتر و جبرانناپذیرتر خواهد بود.
۶٫ افزایش امید، نشاط و اعتماد در میان مردم آذربایجان: تصور کنید مطالبهای صدساله پاسخ داده شود، چه اتفاقی میافتد؟ انرژی نهفته در دل و جان میلیون انسان ایرانی آزاد میشود، دریای خروشان نشاط و شادی آذربایجان را فرامیگیرد و از همه مهمتر اینکه موجی سرشار از احترام و اعتماد به نظام و مسئولان و تصمیمگیران آن شکل میگیرد که قطعا محصولات ارزندهای به دست خواهد داد. قطعا اگر نظرسنجی کوتاهی از جوانان کرد انجام شود، عمق شادی و احترام فربه شده به نظام را میتوان در میان آنان رصد کرد. شادی، امید و اعتماد، سرمایه اجتماعی بزرگی است که کشورهای توسعهیافته برای بهدست آوردن و افزایش آن، منابع هنگفتی هزینه میکنند. آنها میدانند سهگانه امید، نشاط و اعتماد چگونه پیوندی با توسعه و پیشرفت کشورشان دارد. این سرمایه اجتماعی عظیم، اینک در آذربایجان در دسترس است و شرط آن، اجرای قانون و تحقق حقوق زبانی است همو که نسخه کردی آن، بدون دردسرهای القایی توسط مخالفان، اینک در حال تحقق است.
د) فرهنگ و محتوای مشترک ترکی و فارسی بهجای فرضیه موهوم آذری
گروهی اقلیت از ترکان ایرانی مخالف تدریس و گسترش زبان ترکی، همآوا با نظریه نخست کسروی (که همو در نظریه دوم، رای نخست خود را رد کرده) با انگاره خام و خودفریب و غلط، خود را «آذری» میخوانند و کمترین اعتقادی به تدریس و ترویج زبان مادری حداقل هزارساله آذربایجانیها ندارند. باید از آنان پرسید، زبان آذری که شما از آن سخن میگویید، چند برگنگاشته در کل تاریخ دارد؟ الفبایش چیست؟ دستورزبانش چیست؟ گویشورانش کجا هستند؟ شما زبان و هویت هزارساله مردم آذربایجان را نمیبینید و زبان و هویت آنان را به «هیچستان» حواله میدهید؟ شما میتوانید به جای این تئوری بیسروته، از فرهنگ و محتوای مشترک دینی و ملی تمام ایرانیها سخن بگویید. فرهنگ و محتوای مشترکی که در منطقهای به فارسی نوشته شده و در منطقهای دیگر به ترکی و در مناطق دیگر به زبانهای دیگر. چرا این روایت واقعی و علمی را رها کردهاید و به تخیلات موهوم چسبیدهاید؟
ذ) تفاوتی بنیادین و ماهوی میان «فرهنگستان زبان» و «بنیاد فرهنگی»
تاسیس بنیاد فرهنگ و هنر آذربایجان، رویدادی مبارک، ارزشمند و تحسینبرانگیز است اما نمیتواند جایگزین وعده «شدنی»، «علنی» و «حیاتی» فرهنگستان زبان ترکی شود. این وعده همچنان سر جای خود قرار دارد و بهنوعی«بدهی» روحانی به آذربایجان است. رجال برجسته سیاسی و فرهنگی کشور که دو سال پیش در کنار این رجل بزرگ نشستند و به او مشاورههایی راهگشا دادند، تفاوت بین «فرهنگستان زبان» و «بنیاد فرهنگی» را میشناختند و اکنون نیز میدانند میان این دو تفاوت از زمین تا آسمان است. آن چیزی که اکنون در خانه بانوی قصیده ایران تاسیس شده، لطفی عزیز و هدیهای شیرین از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به آذربایجان است اما کمترین انطباقی با وعده روحانی درباره زبان مادری آذربایجانیها از حمله فرهنگستان زبان ترکی آذربایجانی و تدریس زبان مادری در مدراس ندارد. البته مسوولان این فرهنگستان در تاخیر حیرتآور تاسیس فرهنگستان، میتوانند از امکانات بنیاد استفاده کنند و به ترویج و گسترش زبان ترکی آذربایجانی بپردازند که این مقوله مهم با توجه ترکیب دستاندرکاران و عدم تخصص آنان در حوزه زبان ترکی مردم آذربایجان بعید به نظر میرسد در این میان، رفتار و گفتار مسوولان این بنیاد نیز متاسفانه کمترین نسبتی با زبان ترکی مردم آذربایجان ندارد.
ر) خونشریکی فارس و کرد، دلیلی غیرمنطقی برای تصمیم دوگانه
برخی از کنشگران آذربایجانی، انگارهای ناصحیح را درخصوص راهاندازی رشته زبان کردی و عدم راهاندازی رشته ترکی در دانشگاه مطرح میکنند. آنان بر این اعتقاد هستند که شاید نزدیکی زبان کردی به زبان فارسی و نظریه همنژادی و خونشریکی کردها و فارسها باعث شده، کردها بهرغم تعارض مذهبی و مصائب و مشکلات مختلف و خشونتورزانهای که بخشی از آنها علیه کشور و نظام داشتهاند، به حق زبانی خود دست یابند و در برابر آن ترکها بهرغم نزدیکی مذهبی و خدمات بسیاری که همواره به کشور و انقلاب داشتهاند، بهدلیل فاصله زبانشناختی زبان ترکی با زبان فارسی و شاید انگاره غلط تعارض نژادی، از دسترسی به حق زبانی و از جمله تاسیس رشته زبان ترکی در دانشگاه بازماندهاند. این انگاره، هم از سوی کنشگران و تحلیلگران قومی و هم از طرف مسوولان فرهنگی و تصمیمگیر باید قویا رد شود که اگر کسانی حتی در وضعیت حداقلی، اعتقادی در مقیاس ابسیلون به چنین انگاره غلطی داشته باشند، باید بر خودمان بلرزیم. تدریس زبان مادری کردها به دلیل خونشریکی کرد و فارس و عدم تدریس زبان مادری ترکها به دلیل فاصله نژادی فارس و ترک، اندیشهای بسیار نژادپرستانه و البته تمامقد در برابر اندیشه ارزشمند و بسیار مهم «وحدت ملی» است. قطعا چنین انگاره اشتباهی در میان کارگزاران فرهنگی نظام وجود ندارد. آنچه باعث این بیعدالتی (تاسیس یک زبان به عنوان رشته و عدم تاسیس زبان دیگر به عنوان رشته) شده، هر چه باشد، چیزی جز این انگاره است.
عطف به آنچه آمد، امید است نمایندگان سیاسی و فرهنگی آذربایجان، همت لازم بهخرج بدهند و با نیمنگاهی به تلاش همتایان خود در کردستان، مطالبه فربهشده حق زبان مادری ترکها را مصرانه پیگیری کنند. در سوی دیگر نیز، کارگزاران فرهنگی و مسوولانی که با درایت و تدبیر ارزنده، تاسیس رشته زبان کردی را در دانشگاه کردستان تصویب کردند، حکم تاسیس رشته زبان ترکی را نیز در دانشگاههای زنجان، اردبیل، تبریز، ارومیه و همدان صادر کنند و با این تصمیم عزیز تاریخی، مردمی را شاد کنند و یکی از مهمترین و موثرترین خدمات خود را به اسلام، ایران، انقلاب و نظام ارائه کنند.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از پایگاه خبری تحلیلی دورنا، تاریخ انتشار: دوشنبه 2 شهریور 1395، کد خبر: 20766، www.durnanews.ir