شعار سال : خودکفایی در تولید کالاهای اساسی کشاورزی بهعنوان راهبرد ملی بخش کشاورزی تصویب میشود، اما باورپذیری ذهنی و عملی در سطح ملی بهویژه در سطح مدیران بخش کشاورزی و بدنه پشتیبان بخشهای دیگر نه وجود دارد و نه ایجاد و تقویت میشود. نه ساختارهای نهاد عالی کشاورزی متناسب با این مأموریت نیازمند تلاش برنامهریزی شده شکل میگیرد و نه سیاستهای واردات کالاهای اساسی بهمنظور تقویت تولید کالاهای کشاورزی تولید داخل تحدید میشوند. نه بخش تأمین مالی حمایت از تولید داخلی با هدف توسعه تولید تقویت میشود و نه این بخش منابع مالی لازم را برای خرید کالاهای کشاورزی اساسی تولیدی فراهم میآورد تا پرداختها برای تقویت انگیزههای تولیدکنندگان داخل بهموقع پرداخت شود.
پروژه توسعه آبیاری تحتفشار و نیز توسعه گلخانهها به جد در دستور کار قرار میگیرند تا در برداشت از منابع آب زیرزمینی صرفهجویی صورت گیرد و همزمان هزینهها کاهش و افزایش تولید اتفاق بیفتد، اما در عمل میزان برداشت از منابع آب زیرزمینی بیشتر میشود، تعداد دشتهای بحرانی افزایش مییابد و به بیش از ۴۰۰ دشت میرسد، تأمین مالی لازم صورت نمیگیرد، به استانداردهای کیفی تولید محصولات گلخانهای و درواقع به سلامت غذایی مصرفکنندگان کمتر توجه میشود، تولید کالاهای کشاورزی گرانتر تولید میشوند و زیرساختهای مطلوب برای بازاریابی محصولات تولیدی فراهم نمیشود.
بهمنظور توسعه سطح دانش مهارتی کشاورزی، مؤسسات آموزشی درون نهادی راهاندازی میشود، اما به جای آموزشهای مهارتی بهویژه در سطح کشاورزان در راستای ارتقای کمی و کیفی تولید کشاورزی، به آموزش و درواقع صدور مدرک در مقاطع مختلف برای کارکنان کشاورزی اقدام میشود بدون اینکه سطح مهارتی- دانشی بدنه تولید کشاورزی تغییری پیدا کند و ستاده آموزشهای منتج به مدرک کارکنان در بخش کشاورزی مورد ارزیابی قرار گیرد.
دانشمحور کردن بخش کشاورزی و افزایش ضریب نفوذ آن در کشاورزی بهعنوان یک ضرورت مورد تأکید، اما کمترین حمایتها و سرمایهگذاریها برای آن مورد توجه قرار میگیرد تا پروژه نفوذ دانش به کشاورزی در عمل عملیاتی شود.
توسعه مراکز خدمات کشاورزی، تعاونیهای روستایی، کشاورزی و تولیدی و نهادهای خصوصی کشاورزی بهمنظور افزایش ارتباط با بدنه کشاورزی، افزایش ضریب نفوذ کشاورزی، افزایش بهرهوری و تولید کشاورزی و تأمین نهادههای کشاورزی و درنهایت دفاع از منافع کشاورزان در دستور کار قرار میگیرد، اما تأثیر چندانی بهویژه بر افزایش بهرهوری و امنیت غذایی ندارند و منافع کشاورزان نیز مورد حمایت قرار نمیگیرد و بیشتر بروکراسیها را تشدید و بر سر راه تولید کشاورزی و شکلگیری کسبوکارهای کشاورزی مانع ایجاد میکنند.
تعداد اعضای هیئتعلمی و تحقیقاتی مراکز تحقیقات کشاورزی و بهتبع آن طرحهای تحقیقاتی (تکلیفی و غیر تکلیفی) افزوده میشود بدون اینکه یافتههای آنها در سطح مزرعه بهطور جد عملیاتی شوند و در افزایش تولید یا حل یک مسئله ظهور بیرونی یابند تا هزینههای تحقیقاتی توجیه اقتصادی و اجتماعی پیدا کنند.
میزان تولید کالاهای کشاورزی به کمک نهادههای شیمیایی و بذر، نژادهای دام پربازده و دیگر عوامل تأثیرگذار افزایش پیدا میکند، اما برنامهریزی برای ماشینهای برداشت متناسب با نوع کالاهای کشاورزی صورت نگرفته است، در حوزه بازار و صنایع فرآوری آمادگی برای جذب کالاهای تولیدی فراهم نشده است و یا اینکه شبکه حملونقل متناسب با کالاهای تولیدی تدارک دیده نشده است.
الگوی کشت زراعی در یک بازه طولانی برای مدیریت تولید و مصرف نهادهها و درنهایت بازار تهیه شده است، اما در تهیه آن ذینفعان اصلی آن کوچکترین مشارکتی نداشته، لذا از سوی آنها مورد استقبال قرار نمیگیرد و یا خدمات حمایتی- پشتیبانی لازم برای آن تدارک دیده نشده، درنتیجه معطلمانده است.
زنجیره تأمین کشاورزی بهعنوان یک پروژه مبنایی بری منطقیسازی حاشیه بازاریابی و دیگر شاخصهای بازار مورد تأکید سیاستگذاران و برنامهریزان کلان کشاورزی است، اما برای عملیاتیسازی آن اقدامی در سطح میدانی صورت نمیگیرد و سطح پذیرش این رویکرد، کارایی و سازوکارهای آن یا هنوز مشخص نشده و یا اینکه برای فعالان کشاورزی تحریککننده نیست.
گردشگری کشاورزی بهعنوان یک پروژه ایجادکننده اشتغال و درآمد در بخش روستایی رونمایی شده و حتی در دستور کار نهادهای کشاورزی بهویژه نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی قرارگرفته، اما سازوکار اجرایی- عملیاتیسازی آن بهطور دقیق نه بیان و نه ابلاغ رسمی شده است. علاوه بر آن، مزارع گردشگری هدف در استانها نیز مشخص نشده است.
برای واردات خوراک دام و طیور و دیگر نهادههای کشاورزی مانند کودها و سموم شیمیایی و بذر با ارز دولتی، شرکتهای خصوصی مسئولیت یافتهاند تا فرایند دستیابی ارزان و بهموقع نهادهها موردتوجه باشد تا امنیت تولید و تأمین امنیت پروتئینی مردم خدشهدار نشود، اما عملاً رانت بالایی به این شرکتها تزریق شده و نهادهها نیز با قیمت بالایی به دست تولیدکننده میرسد و حتی برخی از تولیدکنندگان کوچک سهمی از آن ندارند.
نهادعالی کشاورزی باید نقش پشتیبانی از بخش کشاورزی را در جهت تأمین منافع تولیدکنندگان و دیگر فعالان کشاورزی داشته باشد، اما تصمیمها بهگونهای است که بنابر هر دلیل درنهایت به زیان فعالان کشاورزی منتهی میشود.
ضایعات کالاهای کشاورزی به دلایل مختلف فنی، فناورانه و مدیریتی بالا است، اما سرمایهگذاری در مدیریت پسماندهای کشاورزی پایین است و مورد تشویق قرار نمیگیرد تا بتواند نیازهای بخشهای دیگر کشاورزی را تأمین کند.
بازه تحقیقات کشاورزی در حوزه بذر بسیار بالا است و نیازمند حمایت مالی به جهت سرمایهگذاری در فناوریهای سطح بالا است، اما واردات بذر تجاری خارجی بیشتر مورد حمایت دولتی قرار میگیرد تا تولید بذر در داخل.
بخش دام و طیور و محصولات اساسی مانند برنج نقش مهمی در تأمین پروتئین و سبد غذایی مردم دارند، اما نظام قیمتگذاری و سایر حمایتها به نفع مصرفکننده است و حتی در مورد برنج به نفع تولیدکننده بیرونی.
بخش کشاورزی برای شتاب یافتن و قرارگیری در مسیر پویایی و رشد نیازمند حمایت یارانهای بیشتر است، اما مالیات مستقیم و پنهان بر آن وضع میشود تا نتیجه آن این باشد که کسبوکارهای کشاورزی از فرایند تولید خارج و تعطیل شوند و یا تغییر کاربری داده شوند.
برنامهریزی بلندمدت و ارائه پروژههای مدتدار بزرگمقیاس در کنار پروژههای موردی کوچکمقیاس برای بهبود و ارتقای ظرفیتهای بخش کشاورزی در حوزههای تولید، اشتغال، افزایش بهرهوری، کاهش هزینهها، افزایش رقابتپذیری و ... لازم و ضروری است، اما راهحلهای ناپایدار مدیریتی مبتنی بر کمیت پروژهها بیشتر مورد حمایت قرار میگیرد تا عملکردهای مدیران موفقتر نشان داده شود.
تصمیمگیریهای مبتنی بر خرد جمعی و مهمتر از آن هوش جمعی مهم است و باید در دستور کار قرار گیرند تا کمترین خسارتها و انحرافها در مرحله عملیاتیسازی رخ دهد، اما تصمیمهای خُرد و جزئی مبتنی بر حداقل اطلاعات و به شکل جزیرهای مورد توجه و حمایت قرار میگیرند.
سند توسعه کشاورزی نقش قانون اساسی بخش کشاورزی را دارا است و یک سند لازم و ضروری است، اما برنامههای پراکنده و جزیرهای در زیربخشهای مختلف کشاورزی و بر روی ریلهای مختلف و یا در بهترین حالت بهظاهر بر روی یک ریل، اما با فاصلههای متفاوت ریلها از یکدیگر مورد حمایت قرار میگیرد که عملاً یا حرکت را غیرممکن میسازد و یا هزینههای زیادی برای انتقال و جابجایی بین ریلها باید داشت.
و صدها مورد بهمراتب شدیدتر و مهمتر از موارد بیانشده در بخش کشاورزی وجود دارند که حکایت از وجود شکاف، تعارض و تضاد در برنامههای کشاورزی و رفتارها در عمل دارد بهگونهای که سالانه هزینهها و خسارتهای بسیار بالایی بر بخش کشاورزی وارد میکنند و عملاً زمینههای جداسازی بهرهبرداران کشاورزی را از بخش کشاورزی، تغییر کاربری، تعطیلی و رهاسازی کسبوکارهای کشاورزی، حاشیهنشینی، کاهش ضریب خوداتکایی کشاورزی، افزایش واردات و افزایش وابستگی کشور را فراهم میآورند که نتیجه نهایی آنها تهدید امنیت ملی و غذایی کشور است.
سؤال این است که آیا این شکافها، تعارضها و تضادها در حوزه تصمیمگیری و سیاستگذاری دارای اهمیت میباشند؟ آیا در ساختار بخش کشاورزی اینگونه تعارضها و تضادها مورد رصد و پایش قرار نمیگیرند؟ آیا این تعارضها و تضادها قابل مدیریت نیست؟ آیا واحدی مشخص برای کاهش تضادها و عدم همسویی برنامهها و اقدامها در نهاد عالی متولی کشاورزی ایران وجود ندارد؟
شکافها، تعارضها و تضادهای در حوزه تصمیمگیری و سیاستگذاری کشاورزی باید از اهمیت بالایی برخوردار باشد چرا که عملاً سیاستها و برنامهها را در عمل کماثر، بیاثر و یا حتی دارای اثر منفی مینمایند که هم سرمایه اجتماعی را در بخش کشاورزی تحلیل میبرند و هم هزینههای زیادی بر دولت و فعالان بخش کشاورزی تحمیل میکنند. باید توجه داشت شکافها، تعارضها و تضادهای بین برنامه و اقدام، قابل مدیریت است. به نظر میرسد بهمنظور مدیریت تضادها در حوزه برنامهها (سطح سیاستگذاری) و اقدامها (سطح اجرا و عملیاتیسازی) لازم است موارد زیر مورد توجه قرار گیرد:
۱. وجود نقشه راه در ارتباط با سیاستها و برنامهها میتواند نقش ویژهای در کاهش تضادها و حرکت بر مسیر راه تبیین شده داشته باشد، زیرا در چارچوب نقشه ترسیمشده کلیه الزامات همسوساز، زیرساختها، پشتیبانها، هدایتکنندهها و منابع لازم به لحاظ انسانی، مالی، فناورانه و مدیریتی تدارک دیده میشود و در صورت وجود نقصان احتمالی در مسیر اقدام و اجرا، هشدارهای لازم برای رفع آن ظاهر میشود تا بتوان با روانی و حداقل اصطکاک عملیاتیسازی برنامهها رقم بخورد.
۲. باید افزون بر هماهنگیهای ساختاری، گردش کار یکپارچهای با حفظ وظایف دو بخش مورد نظر ایجاد و مدنظر قرار گیرد تا ضمن رفع خلاها، به همافزایی منجر شود.
۳. در مرحله اقدام استفاده از نظامسازی اجتماعی میتواند نقش مهمی در عملیاتیسازی برنامهها و کاهش شکاف و یا عدم پشتیبانیهای لازم داشته باشد
۴. از یک مدل سیستمی برای مدیریت این گامها برای حداقل کردن تعارضها استفاده شود تا بازخوردهای مرحله اقدام انعکاس یابد تا اصلاحات لازم بهمنظور بهبود و ارتقا شکل گیرد.
باتوجه به آنچه بیان شد ایجاد مدیریت برنامهریزی و نظارت راهبردی با بخشهایی مانند برنامهریزی کشاورزی، امور هماهنگی تصمیمهای کشاورزی، ارزیابی عملکرد، آمار و اطلاعات و نظارت و پایش میتواند نقش ویژهای در روانسازی فرایندهای کاهش شکاف و تعارض بین برنامهها و اقدامها داشته باشد و ضمن جلوگیری از اختلالهای احتمالی، با حرکت در مسیر نقشه راه طراحیشده به اهداف مدنظر دستیافت. امید این که موضوع مدیریت شکافها و تضادها در برنامهها و اقدامهای کشاورزی بهطور جد در دستور کار قرار گیرد تا با انبوه برنامههای دارای نقصان در مرحله اجرا، چالشهای بخش کشاورزی روند نزولی پیدا کند، سرعت رشد کشاورزی شتاب گیرد و سهم فعالان کشاورزی از منافع حاصل از رشد فزاینده قابل دستیابی، ارتقاء یابد.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال ، برگرفته از فضای مجازی