پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۸۶۳۵۸
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۳۹۹ - ۱۷:۱۶
اگر یک روز اعتیاد در محله‌هایی خاص دیده می‌شد و بعد از مدت زمانی به آن محله‌ها پاتوق‌های اعتیاد گفته می‌شد چند سالی است که این پاتوق‌ها تغییر وضعیت داده اند و دیگر در یک محله خاص و طبقه‌ای خاص دیده نمی‌شود.
شعار سال:  امروز به گواه بسیاری از کارشناسان می‌توان از اعتیاد در طبقه متوسط جامعه صحبت کرد که طبیعتا این طبقه نیز پاتوق‌های خاص خود را دارد. اما واقعا در پاتوق‌های اعتیاد طبقه متوسط چه خبر است؟ مناسبات حاکم بر آن با دیگر پاتوق‌ها چه تفاوت‌هایی دارد؟

 اینجا، محله‌ای در وسط شهر است، جایی شلوغ که خانواده‌ها هر روز برای تفریح، چند ساعتی را در آن وقت می‌گذرانند، در بین این میدان‌های تو در توی نارمک، جایی که اقشاری از طبقه‌ متوسط روز خود را شب می‌کنند و کیلومتر‌ها با مناطق آسیب دیده‌ شهر فاصله دارد، هرروز مسیر معضلات اجتماعی به سبب تغییر در روند تفریح جوان‌های آن به مناطق آسیب دیده شبیه‌تر می‌شود.

اما همچنان جنس پاتوق‌های مناطق حاشیه‌ای و جنوبی با مناطق مرکزی و بالای تهران متفاوت است، احتمالا در پارک‌های سطح شهر با پدیده‌هایی از این دست روبرو بوده اید. یا حتی اگر مسیرتان به تئاتر شهر یا چهارراه ولیعصر خورده باشد به وفور بوی ماری جوانا را حس کرده اید و شاید به تعبیر عامیانه «بُخوری» شده باشید.
آن چیزی که در مرکز شهر رخ می‌دهد با اتفاقاتی که در شوش و مولوی و خاک سفید و دروازه غار رخ می‌دهد کاملا متفاوت است. با این اوصاف آیا می‌توان از پاتوق‌های اعتیاد طبقه متوسطی حرف زد؟


نارمک و معضلاتی از جنس مناطق آسیب دیده
جای تاریکی از پارک را برای نشستن انتخاب کردند، اینجا نور کافی برای نشستن در شب را ندارد، اما اغلب شب‌ها همین جا پای ثابت قرارهایشان است، امیر حسین با استرس کاغذ کوچکی را در دست می‌گیرد و با دست دیگر ماری جوآنا را روی آن خرد می‌کند.
از ترس حضور گشت پلیس در بین این میدان‌های کوچک و بزرگ نارمک، با صدای هر موتوری همه‌ بند و بساطش را در دستش مشت می‌کند، بعد از اینکه با دستان مرطوب از استرس ماری‌جوآنا را رول می‌کند فندکی زیرش می‌گرد و شروع به کشیدن می‌کند، چند سرفه‌ی پر صدا و از ته گلو می‌زند و رول را به دوست کنار دستش می‌دهد.

امیر حسین ۲۳ سال دارد و حالا در حال گذراندن ترم‌های آخر رشته‌ی معماری است، چنان با اشتیاق از درس و آینده‌ی شغلی‌اش حرف می‌زند که گویی برای هر لحظه از آینده‌ی شغلی و تحصیلی خود برنامه دارد، اما هر روز بعد از تاریکی هوا در یکی از میدان‌های نیمه تاریک نارمک با دوستانش جمع می‌شوند و گهگاه گل و یا همان ماری‌جوآنا مصرف می‌کنند.

با خنده‌ای می‌گوید: «بعضی وقتا همینطوری‌ام نشستیم و کاری نمی‌کنیم مردم ما رو یه طوری نگاه می‌کنن، اولاش حسی بدی بهم دست می‌داد، اما راستش الان دیگه برام مهم نیست. خب برای هر بیرون رفتن ما باید کلی پول خرج کنیم که، چون نصفمون سرکار نمی‌ریم یکم از نظر مالی سختمون میشه، برای همین شبا میاییم اینجا دور هم جمع می‌شیم. خداییش همه‌ی ما بچه درس خونیم یعنی منظورم اینکه لات و لوت نیستیم، فقط بعضی وقتا گل می‌کشیم، ولی جوونای ناجورم بعضی وقتا اینجا میان، اونا یه شکلی رفتار می‌کنن که همه بهشون نگاه میکنن، الان از ۳۰ هزار تومن پک گل می‌فروشن تا ۱۰۰ تومن، که پک ۳۰ تومنی دو رول گل بهمون میده، الان هر بیرون رفتنی ۱۰۰ تومن خرجش میشه، ولی ما با ۳۰ هزارتومن چند ساعت خوش میگذرونیم».

رضا پسر کنار دست امیر حسین، حالا چند دقیقه از اینکه ماری‌جوآنا مصرف کرده گذشته و به قول خودشان بالا رفته است، رضا چند دقیقه‌ای پشت سر هم و گاهی بدون ربط به جمله‌ی قبلی حرف‌هایی می‌زند، رضا تا سال گذشته مهندسی برق می‌خوانده و حدود دو ترمی است که شروع به خواندن رشته موسیقی کرده است. اما پدرام بعد از گرفتن دیپلم درس را کنار گذاشته و شروع به کار کرده است، او می‌گوید: «من مثل اینا نیستم، از اول رفتم سر کار، ولی با اینکه کار می‌کنم بازم نمیشه هرروز که می‌خواهی رفیقاتو ببینی کلی پول خرج کنید تا توی کافه بشینی، راستش چند باری رفتیم قهوه خونه، ولی هم بچه‌ها خوششون نیومد و اینکه بخاطر کرونا ترسیدیم و دیگه نرفتیم».

در این میدان تک و توک خانواده دیده می‌شود و با گذر زمان و تاریک‌تر شدن هوا تعداد این خانواده‌ها هم کم‌تر می‌شود، اما همزمان تعداد جوان‌ها بیشتر می‌شود، امیرحسین از گرو‌های مختلف که در اغلب میدان‌های این منطقه شب نشینی دارند و یا گاهی دور هم جمع می‌شوند می‌گوید: «این محله اصلا اونطوری نیست که مثلا معتاد و مواد فروش پاتوق درست کنه، چون خانواده‌ها سریع به پلیس زنگ می‌زنن، ولی مثلا بعضی نوجونای ۱۶ یا ۱۷ ساله که میان دور هم توی میدون من خودم دیدم چند بار که هروئین کشیدن، سنشون خیلی کمه، شاید مثلا خیلی زیاد باشه ترم اول دانشگاه باشن. اما اینا هم اون شکلی نیست که همیشه باشن باید رفت و آمدت به میدون زیاد باشه که دیده باشی. یه سری دیگه‌ام که بعضی وقتا میان اینجا یا هم سن ما هستن و یا از ما بزرگ‌ترن مثلا ۳۰ سالشونه، میان دو سه ساعت کنار هم می‌شینن یه گلی می‌کشن و میرن».

معضلات در منطقه‌ جمهوری و مرکز پایتخت پنهان است

از بین تمام موتور سواران و مغازه‌های گوشی فروشی در منطقه جمهوری باید گذر کرد، بعد از سفارت خیابان نوفل اوشاتو باید وارد کوچه‌ای به نام مسعود سعد شد. کوچه‌ای خلوت که جز مراکز تجاری و خانه‌های به ظاهر مسکونی چیزی به چشم نمی‌خورد.

خورشید رو به افول است و با کم شدن روشنایی روز تعداد جوان‌های حاضر در کوچه بیشتر می‌شود، با هر قدم از کنار باغچه‌های پر از شمشاد این کوچه بسته‌های به جا مانده از قرص‌های مسکن ضعیف و قوی، پک‌های خالی ماری‌جوآنا، سرنگ، خرده شیشه از پایپی شکسته و زر ورق‌هایی برای مصرف هروئین دیده می‌شود.

حتی تکه پتویی برای نشستن ثابت در این پیاده رو و مدفوع به جای مانده در کنار جوب و باغچه نشان از پاتوق افراد مصرف کننده‌ای دارد که تعدادشان با تاریک شدن هوا در این محیط بیشتر می‌شود.


یکی از خانم‌هایی که محل کارش در این کوچه است، با من همراه می‌شود و من را به انتهای کوچه، یعنی در پنچ متری به خیابان اصلی جمهوری می‌برد و می‌گوید: «بیشتر کسایی که توی این کوچه مواد مصرف می‌کنن، جوونای دانشجو هستن، دلم می‌سوزه برای قشنگی صورت و ظاهرشون، بیشترشون انگار دانشجوی رشته‌های هنری هستن، چون ظاهرشون یه شکل خاصی داره، همین جا که الان ما هستیم شاید بیست قدمم با خیابون اصلی فاصله نداشته باشه، اما یه روز صبح وقتی میومدم سر کار دیدم یه پسر مو فرفری جلوی روی من وسط پیاده رو ایستاده و ادرار می‌کنه، منگ بود، انگار یه چیزی مصرف کرده منم فرار کردم و رفتم».

حالا تعداد جوان‌های حاضر در کوچه به شش نفر رسیده است، پسر‌هایی در سنین ۲۰ تا ۲۵ سال کنار هم وسط این کوچه خلوت ایستادن و دو مرد میانسال با چهره‌هایی خمیده و تکیده به آن‌ها اضافه می‌شوند. اعتیاد رنگ و رویی برای این دو مرد با مو‌های خاکستری نگذاشته است و با همان حال جسمانی سکه‌ای را در هوا می‌چرخانند تا به زمین برخورد کند، از دور مشخص است چیز‌هایی به هم می‌گویند و دوباره سکه را در هوا می‌چرخانند و قمار را ادامه می‌دهند.

زن جوان آرام در کنارم می‌ایستد و می‌گوید: «اینا منتظرن تا ما بریم اگه بریم میرن پشت شمشاد می‌شینن و شروع به کشیدن می‌کنن، من حتی یه بار دیدم اینجا یه خانم چادری با یه مرد نشستن و هروئین می‌کشن، اون روز خیلی ترسیده بودم. البته بیشتر وقتا آدمایی که اینجا میان یا دانشجو‌های همین دانشگاه‌های اطرافن یا کارگرای مغازه‌های جمهوری هستن، ولی بینشون گاهی آدمای ۵۰ یا ۶۰ ساله هم دیدم، همه‌ی اینا در صورتی هست که توی این کوچه چند مرکز خیلی مهم داره، مثلا دو تا مدرسه، یه دفتر روزنامه، دو تا سفارت سر و ته کوچه داره و یه کلیسا کوچه پشتی داره، اما نمی‌دونم چرا وضعیت این کوچه این شکلیه».

در این کوچه و حتی کوچه‌های اطراف هیچ خبری از تردد افراد حتی به صورت محدود دیده نمی‌شود، اما مرد میانسالی که فقط محل کارش در این منطقه است در مورد وضعیت این کوچه می‌گوید: «در این کوچه ۹۰ درصد ساختمان‌ها اداری است و اگر مسکونی بود حتما تا الان این وضعیت تمام شده بود، چون معمولا این شرایط برای خانواده‌ها اهمیت بیشتری دارد. چند باری با پلیس تماس گرفتیم، ولی تفاوتی ایجاد نشد».


مصطفی اقلیما، جامعه شناس: بین مسئله اجتماعی و فردی فرق است

مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران در ابتدای گفتگو با دیدار به تفاوت‌های مسائل فردی و اجتماعی اشاره داشت و این مثال را مطرح کرد که اگر در یک مدرسه از ۳۰ نفر اعضای یک کلاس ۸ نفر درگیر اعتیاد باشند آن مساله کاملا اجتماعی است و باید به دنبال علل و عواملی که این وضعیت را به وجود آورده است برویم. او مقولاتی مانند پاتوق‌های جوانان را از جنس مسائل اجتماعی عنوان کرد.

اقلیما با اشاره به اینکه فشار‌های زیادی منجر به ایجاد ناهنجاری در جوان‌ها می‌شود، گفت: «وقتی جوانی در حال مصرف ماری‌جوآنا است ما نمی‌گوییم در حال تفریح کردن است بلکه می‌گوییم چه علل و عواملی منجر به این موضوع شده است و اگر جوانی ۲۰ ساله بگوید به صورت تفریحی این ماده را مصرف می‌کنم ما می‌گوییم این فرد ۲۰ سال اعتیاد داشته؛ یعنی ۲۰ سال شرایط خانوادگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی باعث شده تا این فرد به جایی برسد که با کشیدن ماده‌ای مثل ماری جوانا خود را آرام کند».


حدود ۹۰ درصد افراد جامعه افسردگی ندارند، آن‌ها امید و هدف ندارند
این جامعه شناس در بخش دیگر صحبت‌هایش به فشار‌های روی جوان‌ها پرداخت که این فشار‌های عصبی گاه خود را به شکل بیماری‌های جسمی نشان می‌دهد و با مراجعه به روانپزشک تنها دارویی آرام بخش تجویز می‌کنند و ادامه داد: «روانشناس‌ها معمولاً می‌دانند شاید ارزان‌ترین چیز برای اینکه حال جوان‌ها خوب شود، ماری‌جوآنا باشد. چون اگر به آن فرد کار و اشتغال بدهند شاید مشکلاتش حل شود و در واقع این یک مسئله است، مسئله با بیماری خیلی فرق دارد».


مساله‌ بالا و پایین تهران مثل هم است و فقط شکلش فرق دارد

اقلیما در ادامه به مقایسه‌ جمع جوان‌ها در شمال و جنوب تهران پرداخت و گفت: «مسئله‌ای که در شمال تهران وجود دارد و جوان‌ها بخاطرش دور هم جمع می‌شوند در جنوب تهران هم وجود دارد، اما در بالای تهران و طبقه متوسط یک سری رفتار‌ها را انجام نمی‌دهند، اما در جنوب تهران انجام می‌شود، مثل اینکه خانواده‌ها به بچه‌های بالا و بخش متوسط شهر پول تو جیبی می‌دهند و جوان پول خرید مواد یا ماری‌جوآنا را دارد، اما جوانی که در جنوب شهر است خانواده پولی به او نمی‌دهد و برای خرید آن ماده یا باید کار کند و یا دزدی انجام دهد، پس این موضوع به امکانات فرد مربوط می‌شود».

 
تفریحی برای جوان‌ها در جامعه نیست
 

تفریحی برای جوان‌ها در جامعه نیست

رئیس انجمن علمی مددکاران ایران با انتقاد به نبود تفریح در جامعه برای جوان‌ها که یکی از علل گرایش جوان به سمت مواد محرک و مخدر است، گفت: «در حال حاضر تابستان است و تفریح یک جوان در جامعه ما چیست؟ حتی اگر بخواهند یک شب بیرون بمانند، خانواده فشار می‌آورد، در خیابان هم جایی نیست تا بروند، گاهی به روابط بین فردی جوان‌ها ایراد می‌گیرند و اگر به یک ساندویچی هم بروند باید هزینه‌ زیادی کنند و این تفریح نه تنها موجب آرامش نمی‌شود بلکه موجب عصبانیت جوان هم می‌شود.

در این شرایط وقتی به یک جوان بگوییم که ماری‌جوآنا مصرف نکن جواب می‌دهد، من هم نمی‌خواهم بکشم، اما شما بگو چه کار کنم تا تنش‌های خانه و مشکل نبود کار در بیرون از خانه من را عصبی نکند؟ این موضوع مثل قرص مسکن برای سردرد است که اگر علت اصلی حل نشود باز این درد بر می‌گردد».


مشکلات در جهان سوم و دنیای غرب متفاوت است

اقلیما به تفاوت مشکلات در ایران و کشور‌های دیگر مانند آمریکا و فرانسه که این جامعه شناس تجربه حضور در آنجا را داشته گفت: «آنجا هر کس در اتاق خودش است و فضا‌های لازم را دارد و در بسیاری موارد کودک می‌خواهد با کسی حرف بزند. در صورتی که اینجا دختر و پسر جوان می‌گویند دلمان می‌خواهد جایی باشیم که هیچکس با ما کاری نداشته باشد، مثلاً هر طور که می‌خواهیم لباس بپوشیم و در خیابان کسی چیزی به ما نگوید و در واقع می‌خواهند کسی دخالتی در زندگی آن‌ها نکند. پس مشکلاتی که در جامعه جهان سوم شکل می‌گیرد، در جامعه‌ پیشرفته به شکل دیگر است. مشکلات در اینجا بیشتر به زیرساخت‌ها مربوط است که اگر این زیرساخت‌ها درست شود مشکلی وجود نخواهد داشت، اما در کشور‌های پیشرفته مشکل چیز دیگر است که به اصطلاح خانواده‌ها ماشینی شدند».


شکل خانه‌ها در شکل خانواده‌ها تاثیر دارد

اقلیما به این موضوع اشاره کرد که شکل و فضای ساخته شده و معماری خانه‌ها چه تاثیری در ارتباط افراد خانواده و دور شدن آن‌ها از هم دارد و ادامه داد: «خانه‌ها کوچک شده و افرادی که در آن زندگی می‌کنند هم کم‌تر شده است، در واقع خانواده‌ها از هم دور شدند. هر چه جمعیت در یک مکان کوچکتر باشد احتمال وجود آسیب‌های اجتماعی بیشتر خواهد شد. ایراد مسئله‌ی اجتماعی این است که قابل انتقال است یعنی اگر من امروز دزدی کردم امکان دارد فردا قاچاقچی شوم. اینجاست که وقتی می‌گوییم که جوان‌ها درگیر مشکلاتی می‌شوند باید به زیرساخت‌ها مراجعه کنیم که یکی از آن‌ها نبود امکانات تفریحی است».


جوانان بی گناه، محکومان مادام‌العمر هستند
اقلیما در پایان ضمن اشاره به اینکه ۴۰ سال از انقلاب گذشته و در این مدت بسیاری تغییرات اتفاق افتاده، ولی اینکه چرا چنین مشکلاتی وجود دارد باید در کارکرد خودمان ببینیم چه کار‌هایی کردیم که بچه‌ها به اینجا رسیدند و این موضوع خود معلولی از علت‌ها است، ادامه داد: «ما به کودکان و جوان‌ها می‌گوییم آینده‌سازان جامعه، اما این‌ها بی‌گناهان محکوم مادام العمر هستند، یعنی خانواده، مدرسه و جامعه را آنطور که می‌خواستند ندیدند، اما در انتها ما می‌گوییم چرا این فرد دزد، معتاد و یا خلاف کار شد. وقتی سیستم و قوانین داخل جامعه و برخورد‌های جامعه غلط باشد بچه‌های آن جامعه هم همینطور خواهند شد.
 
شعارسال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته  از سایت دیدار نیوز ، تاریخ انتشار:   17 تیر 1399،کدخبر: ۶۴۹۹۸ ، www.didar.news
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین