عباس محمدی کارشناس کشاورزی در مقالهای بنام کشاورزی بر ضد کشاورزی، اقدام به نقد میزان مصرف آب در بخش کشاورزی کرده و مدعی آمار مصرف ۷۵ تا ۹۰ درصدی منابع آبی کشور توسط بخش کشاورزی شده است. سوال اینجاست که این آمار از هر منبعی که باشد، چگونه محاسبه شده است؟ آیا آمار حق آبه محیط زیست، روان آبها، یخ آب زمستانی رودخانهها، فرونشست آب در مسیر انتقال به زمین کشاورز، تبخیر پشت سدها و. باید به حساب مصرف بخش کشاورزی نوشته شود؟ میزان تقریبی تولید محصولات و نیاز آبی شان مشخص است، میزان تقریبی آب کشور هم در سال قابل حدس زدن است، لذا محاسبه نباید چندان کار سختی باشد. اگر مدیران منابع آب یا کشاورزی این کشور، دغدغه راندمان مصرف آب در بخش کشاورزی را داشتند، آستین غیرت بالا میزنند و انواع روشهای آبیاری مدرن را در پهنه ملی در بازه زمانی پنح ساله، عملیاتی میکردند.
شعار سال: گو این که در این زمینه، میان مدیران بخش کشاورزی و بخش آب کشور اختلاف نظرهای جدی وجود دارد؛ مدیران بخش آب (وزارت نیروییها) مصرف آب کشاورزی را بیش از نود درصد آب استحصالشده میدانند، اما در بخش کشاورزی (دولتیها و خانهی کشاورز) این رقم را حدود هفتاد درصد برآورد میکنند. در هر دو صورت، تردیدی نیست که بخش عمدهی آب در سرزمین خشک ایران صرف تولید کشاورزی میشود. بنا به گفتهی اخیر کاظم خاوازی وزیر کشاورزی، در ایران پیش از انقلاب «در مجموع ۲۷ میلیون تن انواع محصولات کشاورزی تولید میشد که این رقم امسال به ۱۳۰ میلیون تن افزایش مییابد.»(۱). یک چنین افزایش نزدیک به پنج برابری، فشار دهشتناکی را بر روانابها و آبهای زیرزمینی کشور وارد ساخته است. در مقابل اما، ارزش افزودهی بخش کشاورزی به نسبت کل اقتصاد ایران، فقط حدود شش درصد است(۲). به بیان دیگر، ما در خوشبینانهترین حالت، هفتاد درصد آب کشور را صرف شش درصد تولید ثروت خود میکنیم.
سطح زیر کشت در دوران پس از انقلاب، حدود بیستوچهار درصد افزایش یافته است(۳). اگرچه با توجه به این آمار، خوشبینان میگویند که بهرهوری در واحد سطح در کشاورزی ایران نزدیک به پنج برابر شده، اما قضیه به این سادگی نیست و خوشبینی در این زمینه، ساده لوحی (یا انکار واقعیت) است. افزایش تولید در واحد سطح، عمدتاً با افزایش سطح زیر کشت آبی صورت گرفته؛ بهطور کلی تولید در واحدهای کشاورزی آبی ایران حدود ده برابر واحدهای دیم است. در چهل سال اخیر، کشت دیم افزایشی نداشته و برعکس، بهعلت خشکسالیهای پیاپی این نوع کشت کمتر هم شده است. اما، دولت با ساخت صدها سد بزرگ و هزاران بند و سد کوچک (با عنوان غلطانداز «آبخیزداری») فقط در بخش استفاده از روانابها، میزان آب مهار شده را به نزدیک سه برابر (از ۱۵ میلیارد مترمکعب به حدود چهل میلیارد) رسانده است. در بخش آبهای زیرزمینی هم که همه میدانند سطح آبخوانهای کشور دهها متر پایین رفته و اکنون با برداشت بیش از صددرصدی (یا در خوشبینانهترین برآوردها با برداشت نود درصدی) از منابع تجدیدپذیر، در جهان رکورددار نابودسازی منابع آب خود شدهایم. این در حالی است که طبق استانداردهای جهانی، در هیچ سرزمینی نباید بیش از چهل درصد از منابع تجدیدپذیر برداشت شود(۴).
درواقع، کشاورزی ما، همچون بسیاری از دیگر عرصههای اقتصادی و فرهنگی، بیشتر کمّی رشد کرده تا کیفی. اثرهای منفی این رشد کمّی که پیشنشانگرهای نابودی کشاورزی هستند را میتوان در جایجای کشور دید: برای مثال در خشک شدن دریاچهی اورمیه بر اثر توسعهی سطح زیر کشت که زمینهای چند استان را با خطر شور شدن روبرو ساخته، در نابود شدن سامانههای کشاورزی بومی در خوزستان و جنوب کرمان بر اثر سدسازی و انتقال آب، در باغسازی بیحساب روی شیبهای کوهستانی کردستان و چهار محالوبختیاری، در توسعهی عجیب آبیاری قطرهای و گلخانهای در ورامین و بوشهر بیآن که مصرف کلی آب کم شود، در بحران کمآبی در گیلان که میانگین بارندگیاش از بیشتر کشورهای اروپایی هم بیشتر است، در صادرات فلهای میوه و سبزی که درواقع صادرات آب است، و... .
کشاورزی ما هنگامی پیشرفته به حساب میآید، که سطح زیر کشت، مصرف کل آب، و مصرف کود شیمیایی و سم بسیار کاهش یابد و ارزش افزودهی این بخش بیشتر شود. تولید کنونی، فقط با بدهکار کردن نسلهای آینده و خوردن سرمایههای خودمان صورت میگیرد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری خبرآنلاین، تاریخ انتشار: 17 آبان1399، کد خبر: 1452622، www.khabaronline.ir