شعار سال: میلاد نوری پژوهشگر فلسفه یادداشتی درباره خواجه نصیرالدین طوسی به رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر میگذرد؛
«اندیشه فلسفی تلاش برای درکِ نظم عقلانی امور و تبیینِ تمامیت موجودات بر بُنیانِ معقول آنهاست. با چنین اندیشهای، آدمی به عالمی عقلانی بدل میشود که بازتابی از جهان عینی است؛ اما او جدای از جهان نیست و واقعیت را از بیرون نظاره نمیکند، بلکه خودش در جهان حضور دارد و با آن عجین و قرین است؛ پس او خودش عقلانیت جهان است. بنابراین، نهتنها سامانفهم، بلکه همچنین سامانبخش است. وقتی خواجهنصیرالدین طوسی، خورشاه اسماعیلی را ترغیب کرد تا تسلیم هلاکو شود، چه در سر داشت؟ خواجه جامع علوم روزگار خود و عالَمی عقلانی بود؛ اما تفکر او نه صرفا نظامی انتزاعی از گزارهها، بلکه عقلانیتی سامانبخش بود. نفوذ عقلِ عینیتیافته او چنان بود که پس از سقوط اسماعیلیان، قدرت کور و ویرانگر هلاکو را تدبیر کند تا از اینطریق بر تشویش روزگار پایان دهد.
عقلانیت خواجه نصیر، صرفا تفسیرگر جهان نبود، بلکه خودآگاهی ژرفی بود که میکوشید جهان را تغییر دهد و با این تغییر، تشویش و ظلم روزگار را به نظم و وحدت درآورد. تفکر سامانبخش او حتی در مواجهه با اندیشههای کلامی و عرفانی نیز کارآمد بود، چنانکه ابعاد غیرعقلانی و رمزآلود آنها را با وضوح و تمایزِ تبیینهای عقلی جایگزین نماید؛ اندیشههایی که هرگاه بر عقل پیشی جستهاند موجب بیسامانی و تشویش گشتهاند. اینک ما، در بیسامانی تمدنی بهسر میبریم که از توسعهنیافتگی رنج میبرد. «توسعهنیافتگی، ازهمگسیختگی ساختارهایی است که از عقلانیت و خودآگاهی تُهیاند». نهادهایی که هریک بیتفاوت از کلیت تمدن راه میپویند، در گسست نامیمونشان از تمامیت ساختار، بر ظلم، دروغ، تبعیض، اختلاف طبقاتی و ملالت مردمان دامن میزنند. در این تمدن توسعهنیافته، تعمیق هیجانآلود نگرشهایی که عقلانیت را تضعیف میکنند و نادیده میگیرند، بیش از پیش بر رنج و درد میافزاید. ما میراثداران خواجۀ سامانبخشیم، اما بیسامانیمان را علاج نمیکنیم. «مغول» لشکری در تاریخ نیست، بلکه «بیسامانی» و «بیعقلی» است.»
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از ایکنا، تاریخ انتشار:۶ اسفند ۱۳۹۹، کد خبر:۳۹۵۶۰۷۸، www.iqna.ir