«یکی از سیستمهای مهم در این بین سیستم آموزش و پرورش به طور اخص در این جامعه میباشد و به شکلی بسیار سیستماتیک و خشک و غیرانسانی به خصوص در کشوری مانند ایران تنیده شده است و جلوی هر گونه تلاش فکری و رشد فکری و تولید اندیشه را گرفته است چرا که از ابتدا تا انتها با توجه به کتب مشخص، ساعات و سالهای مشخص و بدون توجه به ویژگیهای هر فرد اجرا میگردد»
شعار سال: ر. هاشمی ؛ چند صباحی است به این میاندیشم که من به عنوان یک فرد اندیشنده در جامعه انسانی چقدر میتوانم ماهیت اندیشندگی خود را برآورده کنم؟
آیا سیستم اجتماعی و اقتصادی انسانها چنین امکان ابراز وجودی را برای من و آحاد اجتماع فراهم کرده است یا فرصت آن را به من میدهد؟
به زعم بسیاری از اندیشمندان، ویژگی اصلی انسان، داشتن اندیشه میباشد که او را با دیگر موجودات متفاوت میکند و به نوعی انسان را موجودی اندیشنده مینامند.
البته خود موضوع اندیشه انسان نیز قابل بحث هست، به عبارتی کدام نوع اندیشه را میتوان اندیشه یا خرد ناب نامید و بر آن تاکید کرد و بر اساس آن انسان را اندیشنده نامید.
اگر قرار بر مقایسه انسان با موجودات جاندار دیگر باشد پس در این مقایسه میتوان گفت به شکلی همه موجودات برای بقا و زندگی خود در حال تلاش هستند و همه در این جهت چه به طور آگاهانه و یا ناآگاهانه در حال تلاش میباشند و بر همین اعتبار و تعریف از کارکرد اندیشه میتوان گفت انسانها تا زمانی که تنها در پی برآوردن نیازهای جنسی، جسمی و امنیت و بقای خود هستند به شکلی با حیوانات دیگر نیز تفاوت چندانی ندارند، تنها تفاوت در روش برآوردن نیازهاست.
پس با این اوصاف تفاوت اصلی انسان با موجودات دیگر و با توجه به اندیشه آنها زمانی بروز میکند که اندیشه خود را در جهت فراتر از احتیاجات حیوانی به کار گیرد. به شکلی جامعه انسانی ضد انسان شده است و این جامعه سیستمی به جای فراهم کردن فرصت جهت شکل گیری و رشد ویژگی اصلی هر فرد انسانی به عنوان اندیشمند، هر روز این فرصتها را کمتر میکند تا هر فرد انسانی، تبدیل به یک مهره با جایگاه مشخص باشد.
تا اینجا به گونهای مشخص کردیم منظور ما از اندیشه انسانی چیست.
اگر ویژگی و وصف اصلی انسان را اندیشه او به آن معنای اخص که گفته شد بدانیم این سوال را لازم هست جواب دهیم با توجه به سیستمهای نامرئی اجتماعی، اقتصادی و ... آیا انسان فرصت بیان و ارائه اندیشه خود را دارد؟
برای بررسی این موضوع میتوان به نوع زندگی انسانها به طور موردی نگاه کرد مانند یک انسان ایرانی.
یک انسان ایرانی از زمانی که به دنیا میآید در زمانه اکنون به طور ثابت این مراحل را طی میکند:
۱. ۱۲ سال تحصیل در مدارس
۲. برای پسرها خدمت سربازی
۳. برای هر دو جنسیت فرصت تحصیل دانشگاهی
۴. ازدواج
۵. تلاش در جهت داشتن امکانات زندگی مانند خانه، ماشین و ...
۶. قرار گرفتن در یک شغل مشخص به مدت ۳۰ سال
۷. بازنشستگی
۸. تلاش در جهت افزایش ثروت
۹. تلاش در جهت دریافت مدارج علمی بالاتر
۱۰. تلاش در جهت ارتقا در شغل
۱۱. تلاش در جهت فرزند آوری و فرزند پروری
میتوان گفت تا حدود زیادی موارد بالا را همه ایرانیها یا همه مردم جهان به شکلی از ابتدا تا انتهای زندگی خود میگذرانند (البته در این بین ممکن است بعضی از موارد فوق را بعضی از انسانها به جهت داشتن منابع مالی و ثروت به یک شکل طی نکنند) همه این موارد که خود به شکلی انسان را درگیر خود کرده است هر کدام درگیر چندین نوع سیستم هست و تمام این موارد ثابت حتی تحصیل دانشگاهی را نمیتوان تبلور خرد ناب انسانی را نشان دهد پس این خرد ناب انسانی در کجای زندگی انسانها خودش را نشان میدهد؟
میتوان گفت این خرد ناب، زمانهای خردی را تشکیل میدهد که در آن انسان به موارد بالا یا موارد مشخص اجتماعی و اقتصادی و. نمیپردازد و فارغ از این موضوعات، در حال یک اندیشه مستقل، خلاقانه و ناب خویشتنی میباشد. البته ممکن است در کنار یا در درون این موارد بالا و در جهت این موارد بالا اندیشههای ناب نیز خود را نشان دهند.
نکته دیگر این است که بسیاری از افراد چنان در سیستمها حل شده اند که توانایی یا امکان بروز خرد ناب را ندارند و آنهایی که این امکان به هر شکل در آنها فراهم شده است چقدر فرصت بروز چنین امکانی را دارند؟
سوال این جاست که یک فرد چه میزان توان برآورده کردن این لحظات خرد ناب را دارد یا توان آن را دارد؟
لحظات یا فرصت برآورده کردن یا نمایش خرد ناب، در زندگی انسان همینک دچار چنان تغییراتی شده است که میتوان گفت وضع معیشت انسانها با وجود اینکه بهبود یافته است، اما خود انسانها درگیر انواع سیستم و سپس رسانهها شده اند به گونهای که کمتر کسی اجازه و توان فکر کردن را دارد.
با توجه به موارد زندگی یک فرد که لیست شد میتوان گفت به یک انسان در جامعه انسانی ایرانی فرصت انتخاب و اندیشه زیادی داده نشده و از ابتدا تا انتهای زندگی خود مجبور به طی مراحل مشخص و از پیش تعیین شده فوق میباشد همچنین با گسترده شدن رسانههای مجازی و تکنولوژی در خارج از موارد بالا به طور کامل در حال عقیم کردن خرد ناب انسانی و هر گونه تفکر میباشد و به این شکل تفکر مستقل انسان یا خرد ناب هر فرد تبدیل به یک انعکاسی از اطراف خود میشود و وجود انسان به عنوان اندیشنده مخدوش میگردد و این سوال پیش میآید که در چنین شرایطی آیا انسان هنوز انسان هست به عنوان یک موجود اندیشنده؟
سیستمهای کلان و خرد اطراف انسان و همچنین رسانه شکل گرفته پیرامون آن، به گونهای رشد کرده و تمام زوایای زندگی انسانی را در بر گرفته است که میتوان گفت فرصت بسیار کوتاهی به انسانها داده شده است تا خودشان باشند و همچنین این سیستم فرصت شکل گیری آن خرد ناب را نیز میسر نمیکند و یا امکان بروز آن را به دست نمیدهد.
با این تحلیل میتوان گفت جامعه انسانی با توجه به سیستمها و رسانههای شکل گرفته در آن که هر روز فرصتهای بیشتری از انسان را میگیرند تبدیل به ضد انسان شده اند و مثل این است که به عمد یا غیر عمد خلاف جهت رشد و تعالی انسان حرکت میکنند.
به شکلی جامعه انسانی ضد انسان شده است و این جامعه سیستمی به جای فراهم کردن فرصت جهت شکل گیری و رشد ویژگی اصلی هر فرد انسانی به عنوان اندیشمند، هر روز این فرصتها را کمتر میکند تا هر فرد انسانی، تبدیل به یک مهره با جایگاه مشخص باشد.
به همین دلیل نیاز است که جامعه انسانی با توجه به ماهیت انسان، بار دیگر سیستمی جدید و روندی جدید برای رشد ویژگی اصلی انسانی فراهم آورد.
یکی از سیستمهای مهم در این بین سیستم آموزش و پرورش به طور اخص در این جامعه میباشد و به شکلی بسیار سیستماتیک و خشک و غیرانسانی به خصوص در کشوری مانند ایران تنیده شده است و جلوی هر گونه تلاش فکری و رشد فکری و تولید اندیشه را گرفته است چرا که از ابتدا تا انتها با توجه به کتب مشخص، ساعات و سالهای مشخص و بدون توجه به ویژگیهای هر فرد اجرا میگردد.
و اگر جامعه ایرانی خواهان یک تحول عظیم و یک آیندهای روشن برای خویشتن دارد نیاز مینماید که هر چه سریعتر بازبینی در ارتباط انسان اندیشنده با محیط پیرامون خود در جهان کنونی فارغ از هر گونه جانبداری عقیدهای و متعصبانه و تطبیقی نماید. به عبارتی حتی در بررسی این وضع نیز لازم است ابتدا اندیشه مستقل خویش را در جهت ایجاد اندیشه مستقل در افراد اجتماع خویش به کار گیرد و چنین شالوده و پالوده ساختاری در خدمت شکوفایی انسان اندیشه ورز برآورده کند و به این ترتیب سیستم و اجتماع در خدمت رشد و شکوفایی آحاد جامعه باشد و نه اینکه انسان در خدمت سیستم و محیط خود چرا که با منفعل شدن انسان، تعریف و ماهیت وجودی انسان دچار خدشه شده و دیگر نمیتوان انسان را انسان نامید.
یک معلم
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از صدای معلم، تاریخ انتشار: ۲۷فروردین ۱۴۰۰، کد خبر:۲۰۷۸، sedayemoallem.ir