پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۴۷۶۵۴
تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۳:۰۷
مناقشه بر سر آب هیرمند به یکی از طولانی‌ترین اختلافات آبی در جهان دامن زده که از ۱۲۵۱ شمسی تاکنون به‌صورتی کج دار-و-مریز ادامه داشته است.

شعار سال:1 - رودخانه‌هایی که از مرز دو دولت عبور می کنند نباید بدون رضایت طرفین تغییر یابند.
 
2- هر گونه عملی که باعث ایجاد سیلاب در رودخانه شود در کشور یا کشورهای دیگر ممنوع می باشد.
 
مقدّمه:
 
بر طبق گزارش توسعه جهانی آب، تا سال ۲۰۳۰ نیمی از جمعیت جهان در مناطقی با  تنش آبی خواهند زیست. تعداد تنش‌های آبی در ۲۰۱۱ نسبت به ۲۰۰۹، سه‌برابر شده است. از جمله می‌توان به تنش‌های میان مصر، اتیوپی و سودان بر سر نیل، و درگیری‌های میان تاجیکستان، قرقیزستان و ازبکستان اشاره نمود. ایران دارای ۱۷ رودخانه مشترک با کشورهای هم‌جوار است و ۷۷/۶ درصد به منابع آبی برون‌مرزی وابسته است (این میزان برای افغانستان ۷۲/۲۸ است). در این میان، مناقشه بر سر آب هیرمند  به یکی از طولانی‌ترین اختلافات آبی در جهان دامن زده که از ۱۲۵۱ شمسی تاکنون به‌صورتی کج دار-و-مریز ادامه داشته است (۱۲ بار بحران دیپلماتیک و ۲۷ بار مذاکره از زمان جدایی دو کشور بر اساس معاهده پاریس).
 
هیرمند از سلسله جبا ل هندوکش و از ارتفاعات بابا یغما در ۴۰ کیلومتری باختر کابل سر چشمه میگیرد.
 
رودی با پهنه آبریز ۳۷۰ هزار کیلومتر مربع، طول ۱۴۰۰ کیلومتر، پهنای ۶۰۰ متر و عمق ۲ تا ۵ متر که پس از گذار طولانی اش در افغانستان به نقطه صفر مرزی کشورمان در محل جریکه می رسد و سپس به دو شاخه تقسیم می شود؛ یک شاخه وارد هامون پوزک می گردد. شاخه دیگر آن رودخانه سیستان می‌باشد که از نقطه صفر مرزی به داخل دشت سیستان تا دریاچه هامون در کشورمان امتداد دارد.
 
دِبی هیرمند در ابتدای حوضه آبریز، ۱۱۶۰۰ میلیون مترمکعب است، که بیش از نیمی از آن توسط سد مخزنی ارغنداب با ظرفیت ۴۸۰ میلیون مترمکعب، و سد هیدروالکتریک کجکی با ظرفیت ۱۸۰۰ میلیون مترمکعب هر دو در افغانستان، مورد استفاده قرار می‌گیرد. طول بخش مرزی هیرمند ۵۵ کیلومتر است. آبدهی هیرمند در طول سال متغیر بوده و ۸۴ درصد آن مربوط به ماه‌های بهمن تا خرداد است.
 
بند کمال‌خان [۱] چهارشنبه ۴ فروردین‌ماه ۱۳۹۹ از سوی اشرف‌غنی رییس‌جمهور افغانستان افتتاح شد. متعاقب آن امیدها برای جاری‌شدنِ آب به سمت سیستان، رخدادی که طی دو سال اخیر در اسفند و فروردین‌‌‌ماه شاهد آن بودیم، بر باد رفت و امیدها به یاس بدل شد؛ طوفان‌های شن بسیار زودهنگام در منطقه وزیدن گرفت و آینده‌ی سیستان دیگربار در هاله‌ای از ابهام فرورفت. در آخرین ملاقات معاون وزیر نیروی جمهوری اسلامی ایران با مسئول افغانستانی کمیساریای آب هیرمند در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۰، این ملاقات بی‌هیچ نتیجه ملموسی به پایان رسید. در جریان کارزارها و مناظره‌های انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران، هیچ‌کدام از کاندیداها اشاره‌ای به معضلات زیست‌محیطی ایران و سیستان و راه حل آنها نکردند.  این نوشتار تلاشی است در جهت پرتوافکندن بر زوایای تاریکی از این معمآی دیرپای بین‌المللی: تقسیم آب یا رژیم حقوقیِ رودخانه هیرمند. برای آشکارشدنِ وضعیّت توپوگرافی منطقه از حیث ذخایر آبی و حدودوثغور مسیل‌های منشعب از هیرمند در سیستانِ ایران و نیز در ولایت نیمروز افغانستان، توضیحاتی در قالب پا‌نوشت در انتهای مطلب ارایه گردیده که خواننده محترم پیش از آغاز خواندن متن اصلی می‌تواند بدانها رجوع کند. همچنین نام‌های خاصِ مطرح‌شده در نوشتار نیز بخشی از همان پانوشت‌ها را تشکیل می‌دهند. شماره پانوشت‌ها با علامت قلاب در متن مشخص‌اند.
 
 گذارهای چرخشی، استبداد شرقی[۲]، نایابی و پوپولیزم؟
 
پیتیریم سوروکین [۳] جامعه‌شناس روس از گذارهای چرخشی در تحولات اجتماعی سخن به میان آورده است. مراد سوروکین این بوده که تحولات و دگردیسی‌های اجتماعی نه آنسان که در علوم اجتماعی پنداشته می‌شود خطی و رو به جلو، بلکه دایره‌وار بوده و چه بسا واقعیت، مفهوم یا پدیده‌ای کهنه و منسوخ، در زمانه کنونی یا در آینده دیگربار رخ نماید. گرچه آراء سوروکین در محافل جامعه‌شناسی چندان برجسته و شرح-و-بسط داده نشد؛ لیکن دو پدیده اجتماعی دامن‌گیرِ معاصر گواه بر صحت ایده گذارهای چرخشی او و تحقق عملیِ دو مفهومی هستند که دیرزمانی است از طرح نظری آنها می‌گذرد: نخست، استبداد شرقی از جامعه‌شناس و مورخ آلمانی کارل ویتفوگل [۴] و مفهوم نایابی یا قحطی از کشیش انگلیسی توماس مالتوس [۵]. ویتفوگل را عقیده بر آن بود که این نوع خاص جغرافیای یک منطقه است که در تحلیل نهایی نوع ساختار سیاسی شکل‌گرفته در آن را مشخص می‌سازد. او بر کارل مارکس، دیگر جامعه‌شناسِ هم‌وطنش خُرده می‌گرفت که با غفلت از جغرافیا چونان منبع یا شیوه‌ای از تولید – در کنار نیروی کار- نوع استبداد خاصِ شکل‌گرفته در مشرق‌زمین که ویتفوگل استبداد شرقی‌اش نام می‌نهد را در نظریه معروف مراحل تکامل تاریخی خود از قلم انداخته است. پس در کنار برده‌داری، زمین‌داری، سرمایه‌داری و سوسیالیزم، اجتماعات، ترتیبات، و ساختارهای شکل‌گرفته گرداگردِ منابع آبی نیز یکی دیگر از شیوه‌های تولید است که غالبا شکل-و-شمایلی استبدادمنشانه به خود می‌گیرد. این‌روزها با افزایش روند گرمایش جهانی، و بروز خشکسالی‌های طولانی‌مدّت به‌ویژه در فلات ایران، که نحوه مدیریت و مالکیت بر منابع آبی را به چالشی بزرگ تبدیل نموده، لزوم بازگشت به مفهوم استبدادِ شرقیِ ویتفوگل مفید و راهگشا خواهد بود. پیوندزدنِ میان حس ملّی‌گرایی و مالکیت بر منابع آبیِ مشترک- مثلا حوزه آبریز هیرمند میان ایران و افغانستان- یکی از نشانه‌های قدعلم‌نمودنِ استبداد شرقی چونان مفهومی تحلیلی در حوزه بررسی‌های ژئوپولتیک و هیدروپولتیک است. مفهوم نایابیِ مالتوس در اثر جوازهای غیرانسانی و غیرعلمیِ صادرشده از او برای حلِ مساله، برای قرن‌ها به محاق رفت. مالتوس، تاخیر در ازدواج‌ها و رواج همه‌گیری‌ها را برای کاهش جمعیتی که هرچه‌بیشتر گوی سبقت را از میزان منابع قابل استحصال می‌ربود مطرح می‌کرد. از میان این دو، رواج عمدی همه‌گیری، امروزه در دوران شیوع کرونا تحت عنوان جدید «ایمنی گله‌ای» رخ نموده است.
 
رسوخ گرایش‌های پراتکشیونیستی در آمیزه‌ای با پوپولیزمِ نهادینه‌شده [۶] به‌ویژه پس از ظهور ترامپیزم، دیگربار شتاب گرفته است، و سرریز مفهومی و مصداقی آن به حیطه ژئوپولتیک، سبب شده تا از میان مولفه‌های سه‌تاییِ شوونیزم، یعنی خاک، خون و نژاد، اولی که خاک باشد در مبتذل‌ترین شکل خود ظهور نموده و سبب شود تا بسیاری از سیاست‌مداران از لهستان و مجارستان و آمریکا گرفته تا افغانستان، از دریچه تنگ پوپولیزم، هرآنچه درون مرزهای جغرافیایی‌شان هست را “خاک خود” به حساب آورده، به وقت انتخابات بر محبوبیت خویش در میان عامه مردم افزوده و درکی از مضامینی همچون “مشترک”، “همبستگی”، یا “بین‌المللی” که از مضامین و دال‌های مرکزی گفتمان محیط‌زیست‌گرایی هست نداشته باشند. بدین‌اعتبار، می‌توان چنین استدلال کرد که بر پوپولیزم ژئوپولتیکی نوعی عقلانیت ابزاری حاکم است که تنها بر منطق سود مفصل‌بندی شده و از عقلانیت اخلاقی [۷] که از همبستگی، قراردادها، کرامت انسانی در فرایند توسعه، نظام‌های اخلاقی و حُسنِ هم‌جواری سخن می‌گوید به‌شدت عاری است.
 
بستن هیرمند و انحراف آب آن، ظهور گونه‌ای نوین از استبداد شرقی حول-وحوش یک منبع نایاب و در عوام‌فریبانه‌ترین شکل خود است.
 
 حکایت یک سخنرانی، تراژدی یک افتتاح
 
«همسایگان ما بشنون! آب هیرمند آبروی ماست ما آبروی خود را مفت نمی‌دهیم.»
 
«دوره آب رایگان تمام شده است.»
 
«تعهد خود را انجام می‌دهیم فراتر از آن گَپِ ما مذاکره است.»
 
اشرف‌غنی- ۴ فروردین ۱۴۰۰- بند کمال‌خان
 
شالوده‌شکنی از سخنرانی ریاست‌جمهوری افغانستان به مناسبت افتتاح بند کمالخان موید و مصداق بارزی است از مفاهیمی که در بخش پیشینِ جستار بدانها اشاره شد. تهدید ایران به بستن آب هیرمند؛ طلب پول در ازای آب، سپس ایجاد تداعی و همبستگی میان هیرمند/هلمند و هویّت ملیِ افغان، یک رویکرد ژئو(هیدرو)پولتیکی است که هیچ سنخیّتی نه با عرف و قوانین بین‌الملل دارد و نه حُسن هم‌جواری. این تهدید تا اینجای کار عملی شده و سیستان این‌بار بسیار زودهنگام درگیر طوفان‌های سهمگینِ شن شده و از آب هیرمند هم خبری نیست. افغانستانِ جنگ‌زده که با قریب به یک قرن آوارگی و خانه‌به‌دوشیِ شهروندانش روبرو است؛ فساد دیرپای سیاسی را که از مجرای استیلای فرهنگ عشیره‌ای و نفوذ مستقیم و عریان استعمار، سال‌های سال است پاگیر گشته، در چنین نطق‌ها و عملکردهایی به حیطه ژئوپولتیک کشانده است. این یک استبدادِ شرقی نوظهور است که دیگر نه تنها بر شهروندان که بر تمامیِ انسان‌ها، گونه‌های غیرانسانی [۸]، و بر زمین و ودیعه‌های آن همچون تالاب‌های بین‌المللی، مراتع و دشت‌ها، به یک میزان تحمیل می‌شود. کشورهایی که مردم‌سالاری را نه یک فرایند و فرهنگ یا یک نگاه به زندگی بلکه تنها در صندوق رای و انتخابات محصور و محدود می‌بینند در سپیده‌دمان انتخابات با امواج سهمگینی از پوپولیزم روبرو می‌شوند که در عصر قحطی‌ها و نایابی‌ها با محوریتِ آب، از این موهبت الهی، عندالاقتضا چونان اهرم فشاری در مناسبات خویش با کشورهای هم‌‌مرز و همسایه بهره می‌برند. ایران، از زمان تاسیس اوپک بیزاری خود را از چنین سیاست و تفکری، با کنارنهادنِ “نفت چونان ابراز فشار”، اعلام و عملی کرده است. فروش یک منبع آبی مشترک، یک عقلانیت یا حتی ضدعقلانیتِ ابزاری و سودگرایانه مضاعف است و از فقدان عقلانیت اخلاقی در رنج. توضیح اینکه، اشرف غنی اگر به پشتوانه‌ی حضور نیروهای آمریکایی، آب را به روی ایران بسته بازهم یک رویکرد اشتباه اتّخاذ کرده است که با میهن‌گرایی تصنعیِ برساخته بر بند کمال‌خان از مجرای شادی‌ها و ساز-و-دُهل‌ها، همساز؛ ولی با تاکیدات پی‌درپی و اخیرِ او مبنی بر خروج نیروهای بیگانه از کشور هیچ سنخیتی ندارد. اینها میهن‌گرایی و مردم‌سالاری‌هایی تقلبی، پرایراد زودگذر و عوام‌فریبانه‌اند.
 
آب هیرمند باید به سوی سیستانِ ایران جاری شود و این ‌جاری‌شدن، به وقت انحرافِ یک طرف حوزه آب‌ریز- هر کشوری که می‌خواهد باشد- از قراردادهای بین‌المللی،  البته که جای مذاکره دارد اما نه چانه‌زنی. جاری‌شدنِ آب، همچنین هیچ نسبتی با نحوه‌ی تعامل حاکمیّت سیاسیِ مستقر در ایران با پناهندگان افغانستانی ندارد. آنها سال‌هاست که میهمان ما در ایران هستند، پاره‌ای سرمایه‌ی اقتصادی و فرهنگی اندوخته‌اند و در جامعه‌ی میزبان جذب شده‌اند و بسیاری هم شاید در شغل‌های خدماتی مشغول به کار باشند. میزبانی ایرانی‌ها از افغانستانی‌ها همواره پرحاشیه بوده ولی همانطور که اشاره رفت نحوه و کیفیّت آن ربطی به مدیریت حوزه‌های آب‌ریز مشترک میان ایران و افغانستان ندارد. همانطور که بناکردنِ شهر نوی افغانستان با سیمان و ملاط ایرانی و بهره‌برداری ساکنین این شهر از برق رایگان ایران نیز دلیلی نمی‌شود که ایران سهمی افزون بر حق‌آبه‌ی قانونیِ انسانی و زیست‌محیطی از سویی و نیاز واقعی‌اش ازسوی دیگر، از افغانستان طلب کند (افزودن این حق‌آبه دلایل منطقی دیگری دارد). رویکردهای افراطیِ پوپولیستی،  هم در ایران و هم در افغانستان کم نیستند؛ مثلا اینکه بیایید به تلافی بستن آب به روی ایران، تمام پناهندگان افغان را از ایران بیرون بریزیم و یا بندکمال‌خان را منهدم کنیم؛ از چنین رویکردهایی به اعتبار مباحثی که تاکنون بدانها اشاره رفت باید اجتناب کرد.
 
حوزه‌ی آبریز مشترک را نباید دست‌مایه تسویه‌حساب‌های سیاسی قرار داد. تالاب هامون یک زیست‌بوم بین‌المللی است و باید سهم آب خود را از طبیعت به منظور رفاه انسان‌های وابسته به خود و نیز رفاه حیواناتش [۹] دشت کند. مفهوم “مشترک” یا “بین‌الملل”، و مواجهه جدید انسان با طبیعت در جهانی که هرروز بیشتر به قهقرای زیست‌محیطی در می‌غلطد، باید در محافل دانشگاهی افغانستان به بحث گذاشته شده و مطرح شود.
 
وضعیّت کنونی: سیستان، سالِ صفر
 
دکتر احمد قنبری عضو هیات علمی دانشگاه زابل، موضع کنونی افغانستانی‌ها در قبال آب هیرمند را ناشی از رویگردانی کامل آنها از مذاکره به پشتوانه حضور نیروهای خارجی می‌داند. قنبری معتقد است که حضور کشورهای غربی و ناتو، فرصتی طلایی برای حاکمیّت سیاسی افغانستان به‌وجود آورده تا برای پیشبرد و تکمیل فاز نهایی سد کمالخان و رودهای انحرافی‌ِ وابسته به آن، شبانه‌روزی تلاش کند؛ این رودهای انحرافی ، آب را برای آبیاری اراضی، ورود به هامون پوزک [۱۰]، و در نهایت انتقال به زمین‌های باتلاقی و شوره‌زار «گودِ زره» [۱۱] هدایت خواهند کرد. این امر، نهایتا سیلاب‌ها و سرریزهای احتمالی به سیستان را مهار، و بنا به فرض، بیش از صدوده‌هزار هکتار از اراضی کشاورزی در افغانستان و در ولایت نیمروز را سیراب خواهد کرد. هدف نهایی عبارت است از قطع صددرصدری جاری‌شدنِ آب به‌سوی سیستان. تحرکات لجستیکی اخیر در نزدیکی‌های مرز ایران (سیستان)، و استقرار صدها بولدوزر برای همین منظور است تا با انتقال و اتلاف صدها میلیارد مترمکعب آب شیرین در گودزره، تا می‌شود بر ایران و سیستان، فشار سیاسی و اقتصادی آورد. چنین وضعیتی را می‌توان «سالِ صفر» در سیستان نام نهاد؛ سالی که با افتتاح بند کمال‌خان آغاز شده است. سالِ صفر، هنگامه‌ای است که تامین آب شُرب و کشاورزی و نیز حق‌آبه زیست‌محیطی در سیستان، و آب شُرب در شهر زاهدان، مرکز استان سیستان-و-بلوچستان با بحران روبرو خواهد شد. چنین وضعیّتی به مهاجرفرستیِ سیستان و ناپایداری امنیتی و مرزی در شرق کشور دامن خواهد زد. تدوین رژیم حقوقی هیرمند، امری اجتناب‌ناپذیر برای خروج از سال صفر است. در تصویر شماره (۱) موقعیت جغرافیاییِ هامون‌های سه‌گانه متصل به هم، جهت جریان آب ورودی به آنها و نیز موقعیت مکانی شوره‌زار گودزره را مشاهده می‌کنید.


شکل (۱) شوره‌زارِ گودزره (در پایین تصویر و در کناره مرز پاکستان)، و جهت جریان آب به هامون‌های سه‌گانه متصل به هم. مسیل های ورودی به هامون صابری (بالای تصویر سمت چپ) عبارت‌اند از هریرود و فره‌رود؛ مسیل ورودی به هامون پوزک (بالای تصویر سمت راست) عبارت‌اند از خاش‌رود و نیز بخش عمده‌ای از هیرمند؛ و مسیل ورودی به هامون هیرمند (هامونی که تماما در خاک ایران است) عبارت است از شاخه‌ای از هیرمند که وارد خاک ایران شده و حق‌آبه آن محل مناقشه است.
 
 دیپلماسی آب بر بستر دو دیدگاه
 
نخست، دیدگاه واقع‌گراییِ نوین [۱۲] . در این دیدگاه عقیده بر این است که مهمترین رکن در بهره‌برداری از منابع آبی مشترک همانا قدرت است. به تاسی از دوگانه دانش-قدرت در نظام فکری میشل فوکو فیلسوف فرانسوی، می‌توان مرکز ثقل نظری این دیدگاه را دوگانه آب/قدرت یا زمین/قدرت نامید. این دیدگاه به گفتمانی دامن می‌زند که گرداگردِ یک دال مرکزی با نام «اقتدار سرزمینی» [۱۳] مفصل‌بندی می‌گردد. از این منظر، کشورِ ضعیف/ افغانستان تمایل دارد تا نیاز و وابستگی خود از جنبه‌های مختلف به کشور قوی‌تر/ایران را کاهش دهد. کشور ضعیف از مذاکره اجتناب می‌کند و به صرف اینکه بخش اعظم رودخانه‌ها از حیث جغرافیایی در آن سرزمین جاری است یا سرمنشاء در آن کشور قرار دارد، خود را مالک مطلق منابع آبی قلمداد می‌کند. در این دیدگاه، آب نیز همچون معادن پنداشته شده و بهره‌برداری و انحراف مسیل‌‌ها از حقوق مربوط به حاکمیت ملی محسوب می‌شود. نتیجه همان می‌شود که در بخش مقدمه نوشتار بدان اشاره شد. سه یا چهار سال است که افغانستان با رهاسازی تاکتیکی آب و سرریزها و سیلاب‌ها درصدد پیگیری همین دیدگاه، خریدن زمان و پیشبرد سدسازی‌های غیرقانونی است. واقع‌گراییِ نوین متکی بر گونه‌ای پوپولیزم ژئو(هیدرو)پولتیکی است که تلاش در جهت نهادینه‌شدن و کسب مشروعیت از سوی عامه مردم دارد. بدین ترتیب و از این حیث، ملی‌گرایی که فی‌نفسه پدیده‌ای مترقی است با طرح مساله «خاک» و اقتدار ناشی از مالکیت جغرافیایی، به شوونیزمی بدل می‌شود که در ذات خویش ارتجاعی و آسیب‌زاست. غالبا سیاست‌مداران پوپولیست به گونه‌ای لفاظانه [۱۴] از منابع و پهنه جغرافیایی خویش دم می‌زنند لیکن در عمل میان این لفاظیِ همه جاحاضر و واقعیت وحشتناک موجود بسیار فاصله است؛ نمونه‌ دیگرش بولسونارو در برزیل و بی‌توجهی او به جنگل‌زدایی‌های مداوم در آمازون است.
 
دوم، نهادگرایی نوین [۱۵]. در این دیدگاه، به‌عکس مورد قبلی، مذاکره پیرامون آبهای مشترک باعث شفافیت و فهم متقابل از همدیگر می‌شود. این دیدگاه به دکترین حاکمیت سرزمینیِ محدودشده نیز موسوم است که بر اساس آن استفاده از آب از سوی هر طرف، نباید موجب خسارت به طرف دیگر شود. در این دیدگاه، منابع آبی مشترک، بستری برای همکاری‌های تجاری و توسعه‌ای نیز هست، و لذا تهدید تلقی نمی‌گردد. برخلاف توده مردم در افغانستان که معتقد به دیدگاه نخست هستند؛ در میان تحصیل‌کردگان و جمعی از نمایندگان افغانستان، این دیدگاه دوم رواج دارد که خود دارای دو گونه است: نخست، مذاکره پس از تکمیل سد‌سازی‌ها و افزایش توان چانه‌زنی افغان‌ها، و دوم، مذاکره در اسرع وقت و بی معطّلی. نئونهادگرایی چندان حسابی روی حضور نیروهای خارجی و ناتو باز نمی‌کند، آن را موقتی فرض نموده و بر مشترکات فرهنگی و حسن همجواری تکیه و تاکید دارد. ‌‌مفاهیمی همچون منافع مشترک [۱۶] ، مذاکرات جامع پیرامون موضوعات متّصل [۱۷] ، حل‌-و-فصلِ مساله مهاجرین، دسترسی به بنادر و دریا، امنیت مرزها، همکاری‌های بین دانشگاهی از مفاهیم مطرح در این دیدگاه است. بدیهی است که اتخاذ و پیشبرد این دیدگاه با هرگونه بستن یا انحراف آب هیرمند همخوانی ندارد. بر اساس همین دکترین است که می‌توان از احتمال تدوین رژیم حقوقیِ جدیدی برای آب هیرمند سخن گفت.
 
لزوم تدوین رژیم حقوقی رودخانه هیرمند، حق آبه‌ها و الزامات قانونی دیگر
 
پیش‌شرطِ تدوین رژیم حقوقی هیرمند، حلِ منازعات و دعواهای حقوقی ریشه‌دار بین دو دولت است. با نگاهی گذرا به رخدادهای تاریخی و جغرافیایی مربوط به هیرمند، می‌توان تصویر شفاف‌تری از این دعواها و اختلافات داشت. از زمان حکمیت گلداسمیت در ۱۲۵۱ شمسی که مرز میان دو کشور را روی  شاخه اصلی هلمند تعیین نمود تا کنون؛ همواره میزان تقسیم آب (یک‌سوم برای ایران، نصف‌نصف یا؟) مورد اعتراض ایران بوده و گویا به دلیل سیاست‌های استعماری انگلستان در آن زمان و تا حدودی آمریکا در همدستی با افغانستان در حال حاضر به نتیجه قطعی نرسیده است.
 
در نتیجه ساختن سد دالها [۱۸] بر روی ارغنداب، و سد کجکی [۱۹] بر هلمند توسط افغانها، جریان آب هیرمند به سمت دشت سیستان در ایران، و نیمروز در افغانستان کاهش یافت؛ در نتیجه خشک‌سالی فراگیری رخ داد که جمعیت زیادی در ۱۹۷۰ میلادی، از سیستان مجبور به مهاجرت و ترک خانه شدند. مذاکرات بین افغان‌ها و ایران در بحث رود هیرمند، نهایتا منجر به انعقاد قرارداد سال ۱۹۷۳، بین دو کشور شد. بر اساس این قرار داد، افغان‌ها متعهد شدند که ۲۶ مترمکعب در ثانیه، یعنی حدودا ۸۲۰ میلیون مترمکعب در سال، را به‌طور پیوسته در طول سال رهاسازی نمایند. با وقوع انقلاب در دو کشور، تا سال‌های اخیر مفاد این قرارداد از جانب افغانستان رعایت نشده است. تازه همان ۸۲۰ میلیون متر مکعب تنها برای تامین مطمئن آب کشاورزی و شرب پیش‌بینی شده است. مذاکره‌کنندگان دو کشور در آن مقطع از طرح حق‌آبه تالاب هامون که به عنوان یک زیست‌بوم منحصر‌به‌فرد در دنیا به جریان آب رودهای فره‌رود، هیرمند و خاش‌رود وابسته است غفلت ورزیده‌اند.


شکل (۲). سد مخزنی عظیم و هیدروالکتریک کجکی با ظرفیت آبگیری بیش از ۲ میلیارد متر مکعب آب. (عامل اصلی خشکسالی ۱۹۷۰ و کوچ سیستانی‌ها به استان‌های شمالی کشور). افغانستان از این دریاچه عظیم تنها برای تولید ۵۰ مگاوات برق بهره می‌برد.
 
لازم به ذکر است که در طول تمام ترسالی‌ها قریب به ۷۵ درصد آب ورودی به سیستان، روانه تالاب هامون و یا دچار تبخیر سطحی می‌شده است. طرف ایرانی هیچ گاه سیاست‌های مبتنی بر افزایش سطح زیر کشت را که سیاستی منسوخ و ضدمحیطِ زیستی است در دستور کار خود نداده؛ سیاستی که گویا در اولویت روال‌های توسعه کشاورزی در افغانستان و طی سالهای آتی در ولایت نیمروز قرار گرفته است. سیاستی جاه‌طلبانه اشتباه و ضدتوسعه پایدار که قرار است نیمروزِ افغانستان را به عنوان انبار غله، در آنسوی مرز جایگزین  سیستانِ ایران نماید. درخصوص میزان حق‌آبه ایران(سیستان) باید خاطرنشان ساخت که با گذار سالیان از ۶۰ درصد به ۴۰ و در نهایت به میزان ۱۲ درصد (۸۲۰ میلیون مترمکعب در سال، یا ۲۶ مترمکعب در ثانیه) کاهش یافته است. بر اساس تحقیقات علمی انجام شده، اگر سالانه کمتر از سه‌و‌نیم میلیارد مترمکعب آب وارد سیستان شود، این منطقه دچار فاجعه زیست‌محیطی خواهد شد؛ واقعه‌ای که در غفلت و ضعف حاکمیت سیاسی و دستگاه دیپلماسی ایران، از قریب به بیست سال پیش تا کنون به وقوع پیوسته و استمرار داشته است. قریب به دو دهه خشکسالی در سیستان، تالاب‌های سه‌گانه بین‌المللیِ پوزک، صابری و هیرمند را به‌طور کلی خشک کرده که در تصویر شماره (۳) مشخص است.



شکل (۳) از سال ۲۰۰۱، هامون های سه‌گانه به طور کامل خشک شده‌اند. اخیرا هامون پوزک به واسطه آنکه در خاک افغانستان است از طریق مسدود نمودنِ آب به‌سوی ایران و انحراف آن به چخانسور و سپس هامون پوزک، مجددا در حال آب‌گیری است. کشیدن دیوار مرزی از سوی مقامات محلی در سیستان سبب شده تا ماهیگیران سیستانی نتوانند از منابع این هامون بهره‌برداری کنند.
 
 در سال ۱۹۹۷، سازمان ملل کنوانسیونی را برای احل اختلاف، و بایدها و نبایدهای استفاده از آب‌های مشترک فی‌مابینِ ایران و افغانستان تصویب کرده است. بر این اساس، گرچه به افغانستان اجازه داده شده تا برای تولید و توسعه انرژی، و طرح‌های کشاورزی، مهار آب و سدسازی بر هریرود، فره‌رود و هیرمند، دست به اقدام بزند لیکن باید ایران را پیشتر از کم-و-کیف اقدامات خود مطلع سازد. بر اساس این کنوانسیون، پروژه‌های آبی و سدسازی نباید منجر به خسارت یا ضرر قابل توجه و معناداری [۲۰]  در ایران و سیستان به ویژه به کشاورزی سیستان و تالاب بین المللی هامون شود. پروژه‌های آبی باید با رعایت حق مساوات و خردمندانه باشد. افغانستان طی سالهای اخیر به اصول و مواد قانونی این کنوانسیون پایبند نبوده است. قابل ذکر است که هدف از این کنوانسیون، تشویق کشورها به پیشبرد مذاکرات دو یا چندجانبه پیرامون بهره برداری از آبهای مشترک است.
 
لیکن، عدم تدوین رژیم حقوقیِ جدید برای هیرمند تنها اشتباه ایران نبوده، در سطح محلی و در سیستان تاریخچه‌ای دیرپا از اشتباهات توسعه‌ای وجود دارد.
 
پروژه‌های توسعه‌ای اشتباه (در سیستانِ ایران)
 
سیستان، تاریخ گسترده‌ای از اجرای پروژه‌های توسعه‌ای اشتباه یا پرمساله دارد:

  • رهانمودنِ لارو ماهی آمور در دریاچه هامون که سببِ نابودی نیزارهای آن و لذا تلف‌شدن و کاهش دام‌ها به‌ویژه‌ گاو سیستانی شد.
       
  • کشیدن دیوار حائل میان ایران و افغانستان که اقتصاد چمدانی میان دو کشور را نابود و هزاران شغل را از بین بُرد. بازارچه مرزی میلک هیچ‌گاه نتوانست جای خالی اقتصاد چمدانی را پر کند.
       
  • انتقال بی‌دلیل آب از سیستان به زاهدان، که توسعه بی‌رویه و بی‌برنامه شهر زاهدان را در پی داشت. در اوایل دهه هفتاد شمسی و پس از سیل عظیم سال ۱۳۶۹ در سیستان، گویا به دستور رییس جمهور وقت که علاقه زیادی به اجرای طرح‌های بی‌برنامه سدسازی و انتقال آب داشت، دستور انتقال آب از زابل به زاهدان صادر شد. [۲۲]
       
  • طرح راه‌اندازی دبیرستان وابسته به دانشگاه سیستان-و-بلوچستان در سالهای نخست دهه هفتاد شمسی. طرحی که با هدف‌گزینیِ صرفا کمیِ قبولی فارغ التحصیلان در دانشگاه‌های سراسر کشور – هدفی که تا حدود زیادی تامین شد- با ایجاد ساختار و نظمی پادگانی، فشار روحی و روانی عظیمی به دانش آموزانِ مستقر در خوابگاه‌های شبانه‌روزی وارد می‌ساخت.
       
  • اجرای طرح موسوم به «آبرسانی به اراضی ۴۶ هزار هکتاری» در طی سال های ۹۸ و ۹۹ شمسی. این طرح که هیچ‌گاه از ظرفیت مطالعاتی دانشگاه زابل، بهره نگرفت؛ با صرف هزینه چندصد میلیون دلار، و به دلیل نبود فاز مطالعات اجتماعی و زیست‌محیطی، و نیز کم‌بود یا نبود آب، و نیز عدم مساوات در توزیع آب، به‌هیچ‌وجه مورد رضایت آب‌بران و کشاورزان منطقه نیست. در اجرای طرح نیز هیچ‌گاه از نیروی کارشناسی بومی منطقه استفاده نشد. هزینه فرصتِ این طرح بسیار بالا بوده و به اعتقاد یکی از اقتصاددانان منطقه، می‌شد با صرف همین میزان بودجه، به ایجاد مزارع توربین بادی در سیستان اقدام، و ضمن تامین برق مصرفی زاهدان و زابل، برق را به افغانستان نیز فروخت. و در نهایت،

طرحی موسوم به «رویین‌تن‌سازی سیستان» که در توضیح آن در تارنمای دانشگاه زابل چنین می‌خوانیم:
 
برای نخستین بار در سیستان طرحی به اجرا در می آید که علیرغم مطالعه و کنکاش تمامی منابع آبی قابل استحصال و احتساب نقش محوری آب به عنوان محرک توسعه؛ مبنای رشد و توسعه آتی منطقه را در ایده‌ها و برنامه‌های غیرمبتنی بر آب جستجو می کند و از این رهگذر با تکیه بر دانش بومی و پتانسیل های اجتماعی و اقتصادی موجود، به تدابیر جدیدی برای صیانت و مدیریت بهینه منابع محدود آبی و کاهش وابستگی مردم به آب می اندیشد.
 
ناگفته پیداست که کاهش وابستگی سیستان به آب هیرمند حکایت کاهش وابستگی ایران به نفت خواهد شد. اگر دومی تحقق یافته، اولی نیز تحقق خواهد یافت. سیستان هیچ‌گاه کاهش یا عدم وابستگی به آب هیرمند را تاب نخواهد آورد، و طرح هایی همچون طرح رویین‌تن‌سازی ترجمانی موهوم از طرح‌های ریز-و -درشت کارآفرینانه است که چندسالی است  از طریق پرداخت تسهیلات به افرادی که بی‌جهت کارآفرین نام گرفته‌اند انجام می‌شود. بسیاری از این پروژه‌های کارآفرینانه شهری و روستایی به شکست انجامیده و افراد در بازپرداخت اقساط خویش وامانده‌اند. نباید با روی‌گردانی از واقعیت که همانا پی‌گیری سفت-و-سخت حق‌آبه است، به جهان اوهام، خیالات و افسانه‌‌ها پناه برد جایی که رستم شاهنامه در پی رویین‌تن‌سازی سپاه ایران و زابلستان در نبرد با توران زمین بود. تمامی آنچه که تحت عنوان سازمان یا ساختار طرح به دانشگاه زابل ابلاغ شده و بهره‌گیری از واژگانی همچون استحکام‌بخشی، مقاوم‌سازی، ظرفیت‌سازی، یکپارچه‌سازی، نهادینه‌سازی و….بخشی کلیشه‌ای از رتوریک توسعه و کارآفرینی است که پیش از این در قالب طرح‌های آمایش در بسیاری استان‌ها پی‌گیری شده و با شکست روبرو شده بود. اصلاح الگوی توسعه در سیستان، تنها با امعان نظر و شالوده‌شکنیِ دقیق از تاریخچه این منطقه و نیز شرایط آن‌سوی مرز عملی است و نیازمند یک کار دقیق، کیفی و چندساله است نه یک طرح یک‌ساله‌ونیمه که کمافی‌السابق از بالادست برای اجرا در پایین‌دست ابلاغ شده. طرح رویین‌‌تن‌سازی و نیز آب‌های ژرف از جهت اینکه در پی ارایه یک توسعه بدیل سوای آبِ هیرمند هستند، حاویِ پیام تسلیم به حاکمیت سیاسی افغانستان بوده و این کشور را در پیشبرد انسداد یا انحراف آب هیرمند جسورتر خواهند ساخت.
 
خُرده‌فرهنگ‌های ویرانگر در افغانستان
 
در خُرده‌فرهنگ افغانستان، مفهومی به نام «چور» یا «چورکردن» است. این اصطلاح به معنای هجوم به منبعی باارزش و نایاب به‌منظور به یغمابردنِ سریع آن و محروم‌ساختن دیگران از آن است. گویا سیاست‌مداران افغان، با احداث بند کمالخان در پی «چورکردنِ» آب هیرمند‌ هستند. بدین اعتبار،  بهره‌گیری از پژوهش‌های انسانشناسی از الزامات ضروری در پیشبرد دیپلماسی آب طی امسال و سالهای آتی خواهد بود. پژوهش‌های انسانشناختی و جامعه‌شناختی در طراحی پروژه های توسعه‌ای داخلی نیز مغفول مانده است.
 
راههای پیش رو
 
    همکاری ها و منافع مشترک (بین‌المللی)
 
ایران و افغانستان به عنوان دو کشور دوست هم‌کیش و هم‌رز می‌توانند علاوه بر آب بر سر موضوعاتی همچون تجارت از مسیر بندر چابهار نیز به مذاکره بنشینند. گویا این هم‌کاری‌ها در سخنرانی رییس جمهور افغانستان در  مراسم افتتاح بند کمالخان نیز مدنظر بوده است. در این گونه مذاکرات باید کنوانسیون‌های ۱۹۷۳، و ۱۹۹۷ مورد بحث قرار گیرند. هم چنین قرارداد ۱۳۱۷ (۱۹۳۹) کابل که بر تقسیم بالمناصفه آب رسیده به کمالخان مبتنی است باید احیا شود. در این مذاکرات می‌توان به مساله دیرپای مهاجران و پناهندگان قانونی و غیرقانونی افغان در ایران نیز پرداخت؛ مساله‌ای که هرازچندگاهی به تنش‌های میان دو کشور دامن زده و سبب بروز احساسات ملی‌گرایی افراطی در دو جانب مرز می‌شود.
 
 سه راهبرد کوتاه‌مدّت برای همکاری‌ها در توسعه کشاورزی و انرژی (بین‌المللی)
 
دکتر احمد قنبری، عضو هیات علمی دانشگاه زابل و از صاحب‌نظران در حوزه آب، معتقد است که افغانستان، در راستای تحقق توسعه کشاورزی و انرژی چونان یک رهیافت کلّی، راهبردهای کوتاه‌مدّتِ متعددی را دنبال می‌کند: نخست، کنترل آب‌های سطحی که نود درصدشان در حوزه‌های آبریز مشترک با کشورهای همسایه است. این کشور در حال حاضر تنها از ۵۷ میلیارد مترمکعب از آب رودخانه‌های جاری در این کشور بهره‌برداری می کند، دومّ، استفاده از انرژی آب یا هیدروپاور در آینده و رساندن آن به میزان ۲۳۰۰۰ مگاوات انرژی (ده برابرِ نیاز کنونی کشور)، که افغانستان را به کشوری صادرکننده انرژی تجدیدپذیر بدل خواهد کرد، و سوّم، افزایش تولید محصولات کشاورزی و رسیدن به امنیّت غذایی و خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی. گرچه افغانسان هم‌اکنون دارای مصرف سرانه آب بالایی به میزان ۱۷۰۰ متر مکعب است، اما کنترل و مهار آب معضلی جدّی است که تولید محصولات کشاورزی را  با با ریسک بالایی همراه کرده است. توسعه بند کمالخان و سدهای کوچکتری همچون سلما و راشدان، در جهت تحقق همین هدف است که در آینده باعث ایجاد فاجعه زیست محیطی در سیستان، و خشکی آب در هیرمند، کشف‌رود، راست‌رود، جام‌رود و حوزه آبریز سد دوستی در خراسان رضوی خواهد شد. لازم به ذکر است که افغانستان در حال حاضر تنها به میزان ۵۰ مگاوات برق از سد عظیم کجکی تولید می‌کند که با احداث یک مزرعه بادی با ۵۰ توربین بادی نیز قابل دستیابی است و لزومی به مهار و مسدود‌نمودن این حجم عظیم آب در پشت این سد که دریاچه‌ای پهناور به عمق ۲۰۰ متر را تشکیل داده نیست. بسیاری از ژنراتورهای سد کجکی فرسوده‌اند به‌نحوی که از تولید برق مداوم برای ولایت قندهار که تنها به ۱۶ مگاوات برق نیاز دارد نیز عاجز مانده‌اند. ایران که تنها در نیروگاه سیکل ترکیبی قزوین بیش از  ۲۰۰۰ مگاوات برق تولید می‌کند می‌تواند با همکاری‌های فنی در این زمینه هم در تولید برق (و نه صادرات آن) و هم در مهار روان‌آب‌ها از طریق احداث بندها، به افغانستان یاری رسانده و زمینه‌ای برای همکاری مشترک فراهم آورد. کدام‌یک به نفع افغانستان است؛ انعقاد قرارداد با ایران یا با پیمانکاران خارجی؟
 
در مکتب کارآفرینی کشاورزی و کشاورزی پساتولیدگرا [۲۱]، افزایش سطح زیر کشت که نیازمندِ مصرف آب بیشتر است چندان علمی و مقرون به صرفه نیست. ایران می توان کانال و مجرایی باشد برای انتقال فرهنگ کارآفرینی کشاورزی و روستایی به افغانستان. همین نوع از همکاری‌ها را می‌توان در خصوص پدیده مهاجرین نیز به کار گرفت تا از بروز احساسات فاشیستی ضد ایرانی یا ضد افغانستانی اجتناب نمود. بر این اساس، ایران می‌تواند در افزایش راندمان آب و کشاورزی ، برپایی کشاورزی دقیق، ژنتیک و اصلاح نباتات، فشرده‌سازی اکولوژیک، و امنیت غذایی به افغانستان یاری رساند.
 
چنین همکاری‌‌هایی خواهد توانست بر اعتماد میان دو کشور افزوده، به تبادل و تعامل اطلاعاتی و علمی در دانشگاه‌های دو سوی مرز افزوده و نهادهای محلی درگیر در امور اجرایی را فعال و پویا سازد.
 
    بهره‌گیری ایران از تحولات سیاسی افغانستان در آینده
 
می‌دانیم که غنی در فرایندهای انتخاباتیِ بسیار پرابهامی بر مسند قدرت نشسته و با عبدالله‌عبدالله تنش‌های سیاسی دائمی دارد. از این حیث، تکروی در استفاده‌ی انحصاری از آب هیرمند و یا انحراف غیراخلاقی  غیرمنطقی و غیرقانونی آن به شورآبِ گودزره یک عمل صرفا پوپولیستی و انداختن قلّاب در آب گِل‌آلود روابط میان ایران، افغانستان، آمریکا و طالبان است. حاکمیت سیاسی در ایران باید با پیش‌بینی تحولات آینده و با درایت و تدبیر کافی، روابط خود با طالبان و نیز دولت مرکزیِ افغانستان را به گونه‌ای تنظیم کند که بتواند پس از خروج نیروهای ناتو و آمریکا در ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱، نقش مهمی در پرکردنِ خلاء قدرت در افغانستان بازی نموده و به لنگر ثبات و امنیت در افغانستان بدل شود. کمک به افغانستان جهت برقراری ثبات سیاسی، می‌تواند رهاوردهای مهمی از حیث انعقاد قراردادهای تجاری با این کشور در حوزه‌هایی همچون تولید برق و استخراج معادن داشته باشد.
 
    منابع آبی جایگزین در سیستانِ ایران
 
استفاده از آب مجازی از طریق احداث اولین چاه ژرف کشور در سیستان و به عمق نزدیک به ۱۰۰۰ متر، صرف‌نظر از هزینه‌‌‌های اقتصادی، بحث تصفیه و شیرین‌نمودنِ آب را نیز پیش می‌کشد که باید در اجرای آنها بسیار محتاط بود. نتایجِ آزمایش‌های انجام‌شده روی آب استحصال شده از این چاه هنوز منتشر نشده و افکار عمومی در سیستان در انتظارند تا بینند آیا این پروژه مقرون به صرفه بوده و با توجه به کمیت و کیفیت آب می‌تواند بخشی از نیاز آب شرب و کشاورزی سیستان را تامین کند یا خیر. تاکنون دو چاه تحقیقاتی آزمایشی در سیستان احداث شده که ظرفیت حدود ۲۹۰۰۰ گالن در روز را دارد. طبق آخرین اطلاعات منتشرشده ردیف بودجه‌ای برابر با ۴۰۰ میلیارد تومان برای سال ۱۴۰۰ به منظور احداث تعداد بیشتری حلقه چاه ژرف در دشت سیستان درنظر گرفته شده است. پروژه آب ژرف باید در فضایی خارج از احساسات و به‌صورت علمی موشکافی شود. پرسش مهم این است که آیا می‌توان آب ژرف را جایگزین آب هیرمند کرد؟ ظرفیت و پایداری سفره‌های آب زیرزمینی چقدر است و کیفیت آب چگونه است؟ هیچ پژوهش علمی‌ای تاکنون در این‌خصوص دردست نیست.
 
نقشه‌های خاک‌شناسی اراضی سیستان به‌روز نیست و اطلاع دقیقی از کم-و-کیف سفره‌های آب زیرزمینی نیز موجود نمی‌باشد. تجربه‌های دست‌اول و زیسته کشاورزان منطقه حاکی از آن است که حفر چاه عمیق و نیمه‌عمیق حتی در فاصله‌های بسیار اندک از هم، به دِبی و کیفیت آب بسیار متفاوتی منجر می‌شود که همین امر گواه آن است که هزینه‌های هنگفتی باید خرجِ انجام پژوهش‌های هیدروالکتریک جهت تشخیص مکان دقیق سفره‌های زیرزمینیِ قابل دسترس شود. یافتن منابع آب جایگزینِ آبِ هیرمند بسیار زمان‌بر دشوار و پرهزینه خواهد بود. پروژه‌های جاه‌طلبانه‌ای همچون انتقال آب از دریای عمان و چابهار به زاهدان و شمال استان مصداق آشکاری است از «سنگ بزرگ نشانه نزدن» و درصورتِ تحقق، بسیار پرهزینه و با تبعات زیست‌محیطیِ پیش‌بینی‌ناشده‌ای همراه خواهد شد که پایداری بوم‌شناسی منطقه سیستان را برهم خواهد زد. تمامی کشورهای حوزه خلیج، سالانه تنها ۳۰ میلیون مترمکعب استخراج و تصفیه از آب دریا دارند که میلیاردها دلار برایشان خرج برمی‌دارد. هزینه هنگفتی که چندی پیش حاکم دُبی را برآن داشت تا خیال انتقال کوههای یخِ جداشده و شناور در قطب شمال را با کشتی به‌سوی کشورش در سر بپروراند!
 
    داستان چاه‌نیمه‌‌ها و راه حالهای فنی مربوط به آنها
 
چاه‌نیمه‌های یک، دو، و سه، عارضه‌‌هایی طبیعی، و چاه‌نیمه چهارم عارضه‌ای مصنوع است. ظرفیت مفید چاه‌نیمه‌‌های یک، دو و سه، سرجمع ۳۴۰ میلیون مترمکعب، و ظرفیت چاه‌نیمه چهارم، ۸۲۰ میلیون مترمکعب است. از چاه‌نیمه‌‌های یک و چهار برای آبرسانی به اراضی کشاورزی سیستان و آب شرب منطقه استفاده شده، و آب چاه‌نیمه سوم به سمت زاهدان پمپاژ می‌شود. تمامی چاه‌نیمه‌ها به یکدیگر متصل بوده و ظرفیت آبگیری آنها طی بیش از دو دهه عدم لایروبی به شدت کاهش یافته است. میزان تبخیر سالیانه تنها در سه گودال دستِ‌کم ۱۵۳ میلیون متر مکعب است و تاکنون راه حلی فنی برای کاهش آن به‌دست نیامده است. از جمله راه‌‌های فنی پیشنهادی برای افزایش ظرفیت آبگیری، تخلیه چاه‌نیمه نخست، لایروبی و کوبیدن کف آن است تا ضمن جلوگیری از نفوذ آب به زمین بر عمق آن افزوده گردد
 
چند توصیه نهایی
 
تالاب هامون در چهارمین کنگره جهانی ذخیره‌گاه‌های زیست‌کره که روزهای پایانی سال ۱۳۹۴ در لیما پایتخت پرو برگزار شد، توسط یونسکو به‌عنوان ذخیره‌گاه زیست‌کره ثبت شد و بدین ترتیب تعداد ذخیره‌گاه‌های زیست‌کره در ایران به ۱۲ مورد افزایش یافت. این امر خود گواه آن است که در سیستانِ در ظاهر محروم و حاشیه‌ای با یک معضل بین‌المللی و به غایت مهم روبرو هستیم. بدین اعتبار، دستگاه دیپلماسی کشور از طریق همکاری با کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی و کمیته حراست از آب‌های مرزی باید به‌جد پی‌گیر حق‌آبه هیرمند از دولت افغانستان باشد. در این زمینه شایان ذکر است که:

  • کمترین میزان آب دریافتیِ سیستان برای پایداری انسانی و طبیعتی آن درحدود دو‌ونیم میلیارد متر مکعب در سال است. برای افزایش حق‌آبه باید حاکمیت سیاسی در افغانستان را برای احیای قرارداد ۱۳۱۷ کابل، که بر دریافت نصف آب ورودی به بند کمالخان از سوی ایران مبتنی است تحت فشار قرار داد. این کمترین میزان آبی است که می‌توان برای ایران دریافت داشت.
      
  •   با یک بررسی تاریخی مشخص می‌شود که ۹۰ درصدِ سدها و نهرهای حوضه هیرمند در خاک افغانستان پس از حکمیت مکماهون ساخته شده‌اند. تحلیل این حکمیت مشکل‌ساز یک ضرورت پژوهشی است.
       
  • دولت افغانستان باید توضیح دهد که چرا و به چه دلیل با دستکاری در توپوگرافی منطقه، شریان پریان مشترک در محل سد جریکه را بیشتر به سمت چخانسور و هامون پوزک منحرف کرده است.
       
  • ایران و افغانستان می‌توانند توافق کنند که ایران از سه نقطه مشخص، حق‌آبه خود را دریافت دارد.
       
  • دولت افغانستان مسبب اصلی خشکسالی عظیم سال ۱۹۷۰ میلادی در ایران و از طریق احداث سد کجکی بوده و باید به خانواده‌‌های آواره و پناهندگان اقلیمی خسارت پرداخت نماید.
       
  • دولت افغانستان، عامل اصلی خشک شدن تالاب بین‌المللی هامون بوده و در این خصوص ضمن پرداخت غرامت به ایران باید در احیای آن با دولت ایران و نهادهای بین‌المللی همکاری کند.
       
  • اگر گزارش‌های انحراف میلیاردها مترمکعب آب شیرین به گودزره، صحت داشته باشد، دولت افغانستان باید در این خصوص به ایران و مجامع بین‌المللی از حیث اتلاف منابع گرانب‌ها و نایاب آب شیرین پاسخگو باشد.
       
  • دولت افغانستان باید به خانواده‌هایی که طی این سال‌ها به دلیل بروز طوفان‌های سهمگین شن و ماسه دچار بیماری شده و یا از حق معیشت و زندگیِ با کرامت محروم گشته‌اند خسارت پرداخت نماید.
       
  • میزان آب ارسالی به شهر نوی افغانستان از مخازن چاه‌نیمه باید از میزان حق‌آبه دریافتی سیستانِ ایران کسر شود.
  • دولت افغانستان باید پاسخگو باشد که چرا طی سالیان اهتمام جدی برای کشت جایگزین خشخاش که مصرف آب بالایی دارد نداشته است.
  • تمامی طرح‌‌های پژوهشی که به دنبال یافتن منابع آب جایگزینِ هیرمند و یا تغییر رهیافت توسعه از کشاورزی به صنعت هستند باید با اطلاع و مشارکت مردم محلی سیستان و انجام پژوهش‌های اجتماعی انجام شوند. ابلاغ دستوری و عجولانه آنها فسادآمیز است.
      
  • تمامی دعاوی حقوقی و مشارکت‌‌های میان دو دولت باید بر اساس دکترین نهادگرایی نوین یا حاکمیت سرزمینی محدودشده پیش روند.
      
  • باید از هرگونه غلیان احساسات ملی‌گرایی افراطی پرهیز کرد.
      
  • حاکمیت سیاسی در ایران باید بر طرح‌های بین‌المللی همچون طرح “ارتقای مدیریت جامع منابع طبیعی برای احیای اکوسیستم تالاب و حمایت از معیشت های جایگزین جوامع محلی” که با حمایت مالی اتحایده اروپا در سیستان اجرا می‌شود نظارت کرده و به پیشبرد آن مدد رساند.
       

پیگیری ردیف‌‌های بودجه مختص به رسوب‌زدایی و لایروبی چاه‌نیمه‌ها و نیز ردیف بودجه مربوط به جلوگیری از تبخیر سطحی در چاه‌نیمه‌ها و شفافیت در هزینه کرد آنها یک ضرورت است.
 
پا‌نوشت‌ها:
 
[۱]  این بند فاقد ویژگی‌‌های ذخیره آب و تنها جهت کنترل سرریزها و تغییر جهت آب رودخانه بنا شده است. عملیات ساخت این بند در سال   ۱۹۷۴ آغاز و در فروردینِ ۱۴۰۰ پس از وقفه‌ای طولانی افتتاح گردید. ظرفیت یا حجم نگاه‌داشتِ آب در پشت این بند ۵۲  میلیون متر مکعب است. از دیگر بندها مهم در خاک افغانستان و در مسیر هیرمند می‌توان به سد عظیم کجکی اشاره نمود که در سال ۱۹۵۳ میلادی افتتاح شد.
 
[۲] Oriental Despotism . یکی از مفاهیم جامعه‌شناختی مطرح از سوی کارل ویتفوگل جامعه‌شناسِ آلمانی است. ویتفوگل معتقد بود که کارل مارکس دیگر جامعه‌شناس آلمانی، از این مرحله توسعه اجتماعی‌تاریخی جوامع انسانی غفلت ورزیده.
 
[۳] Pitirim Sorokin. جامعه‌شناسِ روس (۱۸۸۹-۱۹۶۸). نظریاتی بدیع و یگانه در حوزه جامعه‌شناسی دارد. نظریه‌های او بر آراء جامعه‌شناس شهیر آمریکایی تالکوت پارسونزTalcott Parsons، تاثیری عمیق برجای گذاشته است.
 
[۴] Karl August Wittfogel. (1896-1988).
 
[۵] Thomas Robert Malthus. کشیش و جمعیت‌شناس انگلیسی (۱۷۶۶-۱۸۳۴). مالتوس آراءِ مجادله‌انگیزی درخصوصِ کاهش جمعیت و نوع مواجهه با همه‌گیری‌ها ارایه داده است.
 
[۶] خوانندگان محترم می‌توانند برای شرح مفصلی از پوپولیزمِ نهادینه‌شده نوشته‌ای با عنوان پوپولیزم در ونزوئلا و ایالات متحده: یک مقایسه که در تارنمای فرارو قابل دسترس است مراجعه کنند.
 
[۷] Axiological Rationality. این نوع ویژه از عقلانیت، که با عقلانیت ذاتی مطرح‌شده از سوی برخی نحله‌های جامعه‌شناسان نیز خویشاوندی‌هایی دارد، در علوم چند‌رشته‌ای همچون پدیدارشناسی در بوم‌شناسیِ زراعی و از سوی فیلسوفانی همچون فاکس وارویک Fox Warwick مطرح شده است.
 
[۸] non-human species. مراد، تنها گونه‌های گیاهی و جانوری اهلی نیست بلکه گونه‌ای وحشی و مهاجم را که اتفاقا در سیستانِ ایران کم هم نبوده‌اند لیکن طی دهه‌های اخیر هم در سیستان و هم در همه‌جای جهان به‌شدت کاهش یافته و در معرض انقراض هستند هم شامل می‌شود.
 
[۹] Animal Welfare. از مضامین جدید مطرح‌شده میان طبیعت‌گرایان و فیلسوفان طبیعت است. به‌عنوان مثال، بسته‌بندی‌‌هایی که اجزاءِ تشکیل‌دهنده و میزان کالریِ اقلام غذایی را به تفصیل در بسته‌بندی‌ها درج می‌کنند لیکن هیچ توضیحی در خصوص حیوان یا گیاه کشتارشده نمی‌دهند با فسخ ارتباط احتمالیِ برقرار‌شده میان مصرف‌کننده انسانی و حیوانات به رفاه این دومی را از منظر بی‌خبری از وضعیت‌شان مثلا در کشتارگاه‌ها و دامداریها به‌شدت لطمه می‌زنند. درخصوص تالاب بین‌المللی هامون می‌توان گفت که فرضا خشک‌شدنِ تدریجی هامون صابری، گونه‌های مختلف ماهی‌های آن را دچار عذابِ برخاسته از یک مرگ تدریجی می‌کند.
 
[۱۰] یکی از هامون‌های سه‌گانه که بر طبق نقشه جغرافیایی ارایه‌شده در نوشتار بخش قابل ملاحظه آن در خاک افغانستان قرار دارد و در دوران پرآبی، آب را به هامون صابری سرریز می‌کند. از دیگر هامون‌های سه گانه عبارتند از هامون صابری که میان ایران و افغانستان به دو نیم شده و از فره‌رود در امتداد مرز ایران (خراسان) و افغانستان تغذیه می‌شود و هامون هیرمند یا هامون مرکزی که تماما در خاک ایران بوده و چونان حلقه‌ای توده بازالتی کوهِ خواجه، تنها برآمدگی طبیعتی منطقه سیستان را در آغوش کشیده. هم هامونِ هیرمند، هم هیرمند و هم کوهِ خواجه از امکان مقدّس در متون زرتشتی محسوب می‌شوند. وسعت کل هامون در زمستانِ پرآبی ۵۶۶۰ کیلومتر مربع است که ۶۷ درصد آن متعلق به ایران است. این سه هامون در سالهای نرمال آبی از ۵ تا ۱۰ میلیارد متر مکعب ظرفیت آبی دارند. در شرایط نرمال، هامون، ظرفیت صید سالیانه تا ۱۰ هزارتن ماهی و پرورش ۲ میلیون راس گوسفند و بز و ۲۰۰ هزار راس گاو سیستانی را داشته است.
 
[۱۱] گودِزِرِه. پهنه‌ای است شوره‌زار و باتلاقی در خاک افغانستان. در دوران پرآبیِ هیرمند، مازادِ آب از طریق مسیل شیله به این منطقه یا باتلاق سرازیر می‌شده است. گودِزِرِه را پایان هیرمند پس از طی مسیر بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر تلقی می‌کنند.
 
[۱۲] Neo-Realism.
 
[۱۳] Territorial Sovereignty.
 
[۱۴] Rhetorical.
 
[۱۵] New-Institutionalism.
 
[۱۶] benefit-sharing.
 
[۱۷] issue-linkage.
 
[۱۸] dalha.
 
[۱۹] Kajaki.
 
[۲۰] .Significant Harm
 
[۲۱] Post-productive Agriculture.
 
[۲۲] میزان مصرف شرب سالیانه شهر زاهدان به عنوان مرکز استان، حدود ۱۵۰ میلیون مترمکعب، زابل به عنوان مرکز سیستان، ۸۰ میلیون مترمکعب، و ۴۰۰ میلیون مترمکعب دچار تبخیر سطحی در گودال‌های موسوم به چاه‌نیمه‌هاست. با احتساب سهم کشاورزی و سهم طبیعت از آب هیرمند، سالانه در حدود یک میلیاردونیم مترمکعب آب بایستی وارد سیستانِ ایران شود. این میزان آب باید به‌صورت دائمی و در طول سال رها شود. آنچنانکه نمایندگان محترم سیستان در مجلس شورای اسلامی مصوب نمودند؛ دولت موظف است ترتیباتی اتخاذ نماید تا با پیگری دیپلماسی آب، حق‌آبه سیستان/ایران نه تنها تامین بلکه افزایش یابد.
 
منابع (به همراه توضیحات):
 
    برای بحث تفصیلی در خصوص تاریخ دعاوی حقوقی میان ایران و افغانستان به این منبع مراجعه کنید:
 
خلیلی، محسن، و هاشمی، صدیقه. (۱۳۹۶) حقابه هلمند و پیشینه آن. فصلنامه روابط خارجی، ۹ (۴): ۳۲-۶۱.
 
    برای بحث تفصیلی و مرور یک پژوهش کیفی در خصوص موانع پیش‌رو در پهنه آبریز هیرمند به این منبع مراجعه کنید:
 
Ettehad, E. (2009-2010). Hydropolitics in Hirmand/Helmand international river basin (And  application of  integrated water resources management). Master’s Thesis. Upsala, Sweden.
 
    برای مرور یک تحلیل کیفی از وضعیت پروژه‌های کارافرینی روستایی در سیستان به این منبع مراجعه کنید:
 
شهرکی, حسن, سارانی, ولی الله. (۱۳۹۸). توسعه و همزاد شرّش: تحلیل وضعیّتی کارآفرینی روستایی در منطقۀ سیستان. توسعه محلی (روستائی-شهری), ۱۱(۱), ۱۷۳-۱۹۶. doi: 10.22059/jrd.2019.74460
 
    برای مرور تاثیرات طوفانهای شن بر سلامت مردم سیستان به این منبع مراجعه کنید:
 
Miri, Abbas, Moghaddamnia, Alireza, Pahlavanravi, Ahmed, & Panjehkeh, Naser (2010). Dust storm frequency after the 1999 drought in the Sistan region, Iran. Clim Res ۴۱:۸۳-۹۰
 
    برای اطلاع از اضافه برداشتِ بحرانی از سفره‌های آب زیرزمینی در ایران، و در حوزه سیستان ( با نسبت خروجی/ورودیِ ۲.۸ درصد که نشان‌دهنده اضافه برداشت بسیار زیاد است) به این مقاله رجوع بفرمایید:
 
Ashraf, S., Nazemi, A. & AghaKouchak, A. Anthropogenic drought dominates groundwater depletion in Iran. Sci Rep 11, 9135 (2021). https://doi.org/10.1038/s41598-021-88522-y
 

استادیار و مدیرگروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشکده کشاورزی- دانشگاه زابل


 شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری انسان شناسی و فرهنگ  ، تاریخ انتشار:  31خرداد 1400، کدخبر: 1752،www.anthropologyandculture.com

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین