سفیر پیشین ایران در نروژ و مجارستان با اشاره به تلاش ایران با همکاری همسایگان افغانستان برای سهیم کردن دولت افغانستان و طالبان در قدرت به خطرات امنیتی تسلط کامل طالبان بر این کشور اشاره کرد و گفت: امروز برخی علائم نشانه تکرار پروژهای است که به قدرت گرفتن طالبان در اوایل دهه ۹۰ میلادی انجامید و این بار میخواهد با ایجاد بیثباتی و آشفتگی طولانی در این کشور، با تجهیز طالبان و سایر گروههای تندرو و با هدف ایجاد توازن موشکی و منطقهای، امنیت ملی ما را به مخاطره بیندازد.
شعار سال: در روزهای اخیر شاهد تحولات سریعی در افغانستان هستیم که به پیشروی گسترده طالبان و در اختیار گرفتن بخشهای زیادی از خاک این کشور منجر شده است و این مسئله به طور قطع و یقین حساسیت ویژهای برای جمهوری اسلامی ایران دارد و میتواند مخاطراتی برای امنیت ملی کشور ایجاد کند. در این میان برخی اظهارنظرها در داخل کشور در حمایت و تطهیر طالبان حاشیههایی را ایجاد کرده که به رغم موضع رسمی و صریح ایران در خصوص حمایت از گفتگوهای صلح بین دولت و طالبان، شائبههایی را نسبت به رویکرد جمهوری اسلامی ایران نسبت به افغانستان ایجاد کرده است.
با توجه به اهمیت بسیار زیاد این موضوع ایکنا گفتوگویی را با عبدالرضا فرجیراد، عضو هیئت علمی گروه ژئوپلیتیک واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی و سفیر پیشین ایران در نروژ و مجارستان، انجام داده که متن آن به شرخ ذیل است:
تحلیل شما از تحولات اخیر افغانستان و پیشرویهای طالبان و نوع مواجهه با این موضوع در داخل چیست؟
چند اظهار نظر داخلی در خصوص تحولات اخیر افغانستان شبهاتی را در نزد افکار عمومی ایجاد کرده که به ویژه با توجه به دیدارها و گفتگوهای چند ماه پیش هیئتی از طالبان با وزارت امور خارجه و برخی دیگر از دستگاهها، این اظهارنظرها موجب سوء تعبیرهایی شده است. آنچه مسلم است امروز در افغانستان طالبان یک قدرت واقعی است که بر بسیاری از شهرها و روستاها حاکمیت دارد. اعلام خروج آمریکاییها از افغانستان نیز تا حدی بر روحیه نظامیان حکومتی اثر منفی گذاشته و در مقابل اثر مثبتی بر روحیه جنگجویان طالبان داشته است. پیشرویهای طالبان نیز نشان میدهد که آنها از آمادگی لازم قبلی برای آغاز حملات گسترده با اعلام خروج نظامیان آمریکا از افغانستان برخوردار بودند و به موفقیتهای نسبی هم رسیدند.
طالبان چه اهدافی را از پیشرویها و حملات اخیر دنبال میکند؟
طالبان دو هدف عمده را از این حملات دنبال میکند؛ اول اینکه در مذاکرات صلح با دولت، دست برتر را داشته باشد و دوم اینکه برمبنای شیوههای قبلی پول بدهند و زمین بخرند؛ یعنی سربازان دولتی را بخرند و مناطق مدنظرشان را اشغال کنند که در این حملات با توجه به اینکه دولت در برخی مناطق حقوق سربازان را چند ماه است که پرداخت نکرده، همین شیوه را در پیش گرفتند. الان دولت افغانستان شهرهای بزرگ مانند هرات، کابل، مزارشریف و قندهار را در اختیار دارد و طالبان هم بسیاری دیگر از مناطق را تحت سلطه خود گرفته است که از در اختیار گرفتن ۸۰ «ولسوالی» از ۴۰۰ ولسوالی تا گرفتن ۸۰ درصد خاک افغانستان را بیان کردهاند که البته این آمار دوم چندان درست به نظر نمیرسد.
جمهوری اسلامی ایران در رابطه با تحولات اخیر افغانستان باید چه رویکردی اتخاذ کند؟
نفع ایران و کشورهای منطقه، به جز پاکستان، در این است که به سرعت زمینه گفتگو را فراهم کرده و زمان را از دست ندهند تا دو طرف؛ دولت و طالبان، بر سر میز مذاکره بنشینند و نگذارند قدرت غالب در دست طالبان بیفتد که این مسئله خطرات بسیار زیادی برای امنیت ملی ایران دارد. در وضعیت فعلی دولت ضعیف افغانستان با فسادی که دارد نمیتواند طالبان را عقب براند و کشور را کنترل کند و لذا در این وضعیت ایران، ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، روسیه، چین و هند باید برای شکلگیری گفتگوهای میان دولت و طالبان تلاش ویژهای انجام دهند. البته پاکستان هم میتواند وارد این فرآیند شود تا یک دولت اشتراکی و ائتلافی که از هر دو جریان در آن حضور داشته باشند تشکیل شود. اگر با این کار حتی ۶۰ درصد قدرت در دست طالبان بیفتد بازهم بهتر از آن است که صد در صد قدرت را در اختیار داشته باشد.
متأسفانه دیپلماسی کشور تاکنون در این باره ضعیف عمل کرده و فعال نبوده است. جمهوری اسلامی ایران در این شرایط باید با همسایگان و کشورهای مجاور افغانستان تماسهای فوری برقرار کند و نشست بزرگی شکل بگیرد که به یک بیانیه و جمعبندی منتهی شود و کشورها براساس آن جمعبندی تصمیم بگیرند و اقدام سریعی را انجام دهند.
چرا ایران باید نگران به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان باشد؟
مرحوم خانوم بی نظیر بوتو در دور اول مسلط شدن طالبان بر افغانستان سفری به لندن داشت و آنجا در یک مصاحبه به سؤالی پیرامون چگونگی به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان و فتح کابل، پاسخ مهمی داد که شاید خیلیها از جمله سازمان اطلاعات و امنیت پاکستان راضی به بیان آن نبودند و گفت ایجاد طالبان پروژهای بود که ما (پاکستان)، عربستان، آمریکا و انگلیس اجرا کردیم؛ طرح با انگلیس، مدیریت با آمریکا، حمایت مالی با عربستان و اجرا با پاکستان بود. براین مبنا نگرانی من این است که چنین پروژهای مجددا در حال شکلگیری باشد.
چه دلایلی برای این گزاره و مدعای خود دارید؟
اشرف غنی و عبدالله عبدالله اخیرا به آمریکا سفر کردند و اینها به کاخ سفید و کنگره رفتند و مقامات آمریکایی دائم وعده کمک به افغانستان از جمله کمک سه میلیارد دلاری، کمک به زنان و اقدامات بشردوستانه... دادند، اما هیچ یک از این مقامات صحبتی درباره کمک به دولت افغانستان در جنگ با طالبان و تقویت تسلیحاتی نظامیان افغانستانی نگفتند. این نشان میدهد برای آمریکاییها چندان مهم نیست که طالبان قدرت را در افغانستان به دست بگیرد. از طرف دیگر اخباری به گوش میرسد که پیشرفت سریع طالبان بسیار سیستماتیک و هدایت شده توسط پاکستان در حال انجام است و وزارت کشور پاکستان هم اعلام کرد همه نیروهای زخمی طالبان را در بیمارستانهای پاکستان درمان میکند. گزاره شک برانگیز دیگر اظهارنظر تند سه روز پیش بن سلمان علیه ایران در گفتگو با یکی از مقامات رژیم صهیونیستی بود که گفت باید با ایران برخورد شود در حالی که بن سلمان در یکی دو ماه اخیر رویکرد مثبتی در خصوص ایران در پیش گرفته بود. همچنین در این میان نباید از نقش بسیار گزنده امارات به سادگی گذشت. زیرا آنها علیرغم خریدهای تسلیحاتی هنگفت، نگران زیادی از توان موشکی ایران دارند. به اعتقاد من این علائم نشانه آن است که پروژهای که خانوم بوتو از آن صحبت میکرد به نحو دیگری در حال تکرار است و ممکن است وضعیت افغانستان به مدت سالهای طولانی دچار بیثباتی و بینظمی شود و دشمنان مشترک ایران تسلیحات و موشک در اختیار طالبان و گروههای تندرو در افغانستان قرار دهند تا یک نوع توازن قدرت با ایران در مقابل یمن، غزه و لبنان ایجاد کنند.
امروز یمنیها در مقابل عربستان دست برتر را دارند و مقاومت غزه در جنگ اخیر امنیت اسرائیل را به نحو نگرانکنندهای دچار مخاطره کرد و توان نظامی و موشکی حزبالله نیز به شدت افزایش یافته است و لذا بعید نیست بخواهند با ایجاد بینظمی و آشفتگی در افغانستان و تقویت تسلیحاتی طالبان و سایر گروههای تندرو امنیت ایران را به خطر بیندازند و ایران را تحت فشار قرار بدهند. البته این تحلیل من است و نمیگویم صد در صد درست است. مسئله موشکی از جمله مسائلی است که ایران بارها اعلام کرده درباره آن به هیچ وجه مذاکره نمیکند و ممکن است اتفاقات اخیر افغانستان با هدف نوعی گروکشی باشد که ایران اگر میخواهد با حملات موشکی طالبان یا گروههای بینام و نشان از خاک افغانستان مواجه نشود مثلا باید یمنیها را وادار کند که حملات موشکی به عربستان را متوقف کند؛ بنابراین ما نباید گول برخی حرفها را در داخل که میگویند طالبان تغییر کرده است، بخوریم. البته به نظر من طالبان آنقدر توان ندارد که بتواند ظرف چند ماه ۳۰۰ هزار نیروی مسلح افغانستان را که کنترل ۵ شهر بزرگ را بر عهده دارند عقب براند.
مؤثرترین و بهترین راه حل تحولات اخیر افغانستان چیست؟
اول ایران باید یک دیپلماسی قوی را با کشورهای همسایه افغانستان آغاز کند و با سرعت پیگیری کند. دوم اینکه دولت و طالبان با هم در قدرت حضور داشته باشند؛ در این وضعیت بالاخره یک دولت وجود دارد و این امر تا حد زیادی هرج و مرج و بینظمی را کاهش میدهد. به باور من زمان در حال از دست رفتن است و ایران نه کاملا باید از دولت افغانستان حمایت کند، چون طالبان نابودشدنی نیست و همچنین نباید از طالبان حمایت کند، چون آنها در نهایت آلت دست اعراب منطقه با واسطه اسرائیل میشوند. زیرا حکام امروز عرب با قبلیها متفاوت هستند. حکام پیشین عرب مانند ملک فهد و ملک عبدالله سنتی و به دنبال ترویج وهابیت و سلفیگری بودند، اما حکام امروز عرب که در عربستان، امارات و بحرین هستنند چندان به دنبال ترویج مذهب نیستند بلکه از ان استفاده ابزاری میکنند و به راحتی با اسرائیل رابطه برقرار کردهاند و اسرائیل هم از آنان بهره برداری میکند و آنها نیز از اسرائیل میخواهند که به ایران حمله کند؛ بنابراین به رغم حساسیت مردم افغانستان به اسرائیل، ممکن است توطئههای جدید ضد ایرانی در افغانستان در صورت به قدرت رسیدن طالبان با واسطه اعراب منطقه توسط اسرائیل طراحی شود.
مسئله تحولات افغانستان برای ایران بسیار حیاتی است و باید اقدامات گسترده و سریعی در راستای حساس شدن همسایگان افغانستان انجام داد تا آنها نیز وارد این قضیه شوند و گفتگوهای جدی آغاز شود. نباید امروز چندان به زبان خوش طالبانیها امید بست و تخم مرغهای خود را در سبد آنها گذاشت و نباید به گونهای رفتار کرد که مردم افغانستان احساس کنند ایران از طالبان حمایت میکند که انشالله این گونه هم نیست.
برخی افراد در داخل گفتند شیعیان افغانستان نباید در مقابل طالبان بایستند؛ نظر شما درخصوص این اظهرنظرها چیست؟
اغلب شیعیان افغانستان در شمال این کشور قرار دارند. امروز مردم شمال افغانستان برای جنگ با طالبان مسلح شدهاند تا هرات، مزار شریف و شبرغان تصرف نشود، حال در این وضعیت شیعیان شمال میتوانند بگویند ما کاری به این جنگ نداریم و شما با طالبان بجنگید و از ما دفاع کنید؟ مشخص است که با این موضعگیری شیعیان مورد تهاجم دشمنان طالبان قرار میگیرند؛ لذا شیعیان افغانستان باید همراه سایر مردم، هر کاری را که آنها به صورت جمعی انجام میدهند، دنبال کنند، چون بخشی از جامعه افغانستان هستند و نمیتوانند از هر دو طرف مورد حمله و هجمه قرار بگیرد. بیش از یک میلیون شیعه در غرب کابل زندگی میکند و دیدید که در دو سه ماه اخیر طالبان و داعش چه بلاهایی سر شیعیان آوردند و چقدر از کودکان و زنان را قتل عام کردند. مگر داعش میتواند همه این جنایات را انجام دهد؟ اگر هم کار داعش بوده، طالبان چرا با آنها برخورد نکرد تا به ایران پیام دهد که علیه شیعیان نیست؟ حال اگر طالبان به کابل حمله کند و دولت و مردم مسلح شوند شیعیان کابل میتوانند سکوت کنند و اقدامی انجام ندهند؟ با این کار آیا شیعیان از سوی مردم افغانستان از مذاهب دیگر، متهم به همکاری با طالبان نمیشوند؟ پس عدهای که در داخل این نوع صحبتها را بیان میکنند بهتر است اول کمی فکر بکنند و با دقت بیشتری وضعیت شیعیان افغانستان را در نظر بگیرند؛ آنها جزو جامعه افغانستان هستند و نمیتوانند با گروههای سلفی و تندرو همکاری کنند. طالبانیها هیچگاه قلبشان با شیعیان صاف نمیشود و امتحانشان را در ماهها و سالهای قبل نسبت به شیعیان پس دادهاند و امروز که دوستی نسبی بین شیعه و سنی در افغانستان، منهای تفکر طالبان ایجاد شده، منطقی و عقلانی نیست این دوستی از بین برود. شیعه در افغانستان باید همراه سایر مردم باشد؛ آنها ۲۰ تا ۳۰ درصد جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند و باید در اتحاد با سایر مردم علیه طالبان باشند. ایران هم باید اینجا نشان دهد، همانطور که همیشه نشان داده، به دنبال ثبات در افغانستان است و تلاش کند هر دو در قدرت سهیم باشند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری ایکنا، تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۴۰۰، کد خبر: ۳۹۸۱۲۰۹، www.iqna.ir