شعار سال: علی اصغر دشتی، کارگردان تئاتر، در پستی اینستاگرامی در نقد برنامههای محمدمهدی اسماعیلی، وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشت:
آقای وزیر ارشاد پیشنهادی!
افاضات شما بیش از آنکه ما را نگران کند باید شما را شرمنده و نگران کند!
با انتخاب کلماتتان فاصله نجومی خودتان را با فرهنگ و هنر و ما معین کردهاید…
من به تمام همکاران تئاتریام از هر سلیقه و نگاهی افتخار میکنم که در تمام دهههای گذشته با سختی برای شکوفا نگه داشتن تئاتر، تحت مدیریت نالایقان و وظیفه نشناسانی، چون شما تلاش کردند.
آنچه که شما در حال استخراج آمار از آن هستی (تئاتر) را همکاران من -از پیر تا جوان با جان و دلشان و گاهی با دست و جیب خالیشان- ساختهاند؛ نه شما که هرگز در تاریکی هیچ سالنی به زلالی یک اجرا نگاه نکردهاید، و نه بولتننویسانی که با مغزهایی ناپالوده، چرکنویسهایشان را در اختیار شما گذاشتهاند.
از راه نرسیده به جای آنکه به ۱۸ ماه بیکاری و گرسنگی و رنج جامعه تئاتر بیاندیشی و راهکار داشته باشی افاضات به ظاهر کالبدشکافانه تان را تقدیممان کردهای…
نه ما از شما وحشتی نداریم. قومی که شما آن را نمایندگی میکنی در قلبمان رنگش تیره است، سیاه.
از ما وحشت کن، چون کار ما دیدن و نوشتن و ساختن درباره امثال شماست که استعداد و توانایی جوانان این ملک از سرتان هم زیاد است.
کیومرث پوراحمد، کارگردان سینما هم در اینستاگرام نوشت:
آقای وزیر پیشنهادی ارشاد! تا به حال چندتا فیلم دیدهای که درصد بی حیایی زنها را تشخیص داده ای؟ چندتا کتاب خوانده ای؟ و چه کتاب هایی؟ چند نمایش برصحنه دیده ای؟ چندکنسرت رفته ای؟ به چند نمایشگاه نقاشی و عکاسی رفته ای؟ بعید میدانم هوشنگ سیحون و ذکاء الملک را بشناسی! جنابعالی از خانۀ سینما چه میدانی؟! فرمودهای مرکز بحران، خانۀ موسیقی است! اسم مرتضا حنانه و حشمت سنجری و هرمز فرهت و امین الله حسین تا به حال به گوشَت خورده؟ آقای وزیر پیشنهادی ارشاد، امثال شما (مثل جواد شمقدری) با احساس خدایی میآئید و میروید و بارِ بدنامی تا همیشه سربارتان است. ولی ما که خالق هنر هستیم بعد از مرگ هم زنده ایم به خوشنامی!
سیف فرغانی میفرماید: آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست ـ گَردِ سم خران شما نیز بگذرد.
کیومرث پوراحمد
همچنین همایون غنی زاده یادداشتی بلند در اینستاگرام نوشته است که خلاصهی آن در پی میآید:
جناب وزیر ارشاد پیشنهادی که نمیدانم که هستی و از کجا پیدایت شده!
شمایی که تراوشات فکری و ذهنی و هنری خود را معلوم نیست از کدام فیلتر معیوب زهوار دررفتهای عبور داده ای! من در این ۲۰ سال فعالیتم وزیر پیشنهادی بی سوادتر و خالیتر از شما ندیده ام! من در این ۴۰ سال مشاهده گری و مطالعه ام در فضای هنری کشورم وزیر پیشنهادی چنین عقب مانده از قافله فرهنگ و هنر ندیده ام. آمده اید ارث پدرتان را از اهالی فرهنگ طلب کنید؟ که با چنین ادبیات طلبکارانهای آمار کم کاری و بدخدمتی اهالی فرهنگ را به خود و دارودسته و هم پیالههای تان ردیف میکنید؟ مگر اهل قلم و فرهنگ مزدور و بله قربان گوی تفکرات شما هستند؟ یا نوکرچاکر شما هستند و باید خط فکری شما را دنبال کنند؟! اهل قلم! تئاتر! سینما و فرهنگ آنچه برای رشد جامعه صحیح و درست میداند را فریاد میزند، آنچه جامعه نیاز دارد نه آنچه شما کج اندیشان درست میپندارید!
معلوم است و باید هم از ابتدا این میزان راه تعامل و تسامح را با شمایان در پیش نمیگرفتیم که کار به اینجا برسد! اهالی قلم و تئاتر، روزنامه، کتاب و فرهنگ هستند که باید به شما بگویند راه درست جامعه کدام است! ما باید بگوئیم! نه شما که با متر و معیار معیوب خود هر اشارهای خارج از جهان کوچکتان هرزگی و فاحشگی تعبیر میشود!
هر چه را که قوه درکش را ندارید وادادگی و ولنگاری ترجمه میکنید!
شما باید پای درس و کتاب ما بنشینید نه آنکه پای منبر امثال رائفی پورها! تو باید سعدی و حافظ میخواندی! باید بیضایی میخواندی! باید سمندریان و رفیعی را میدیدی! باید شجریانها را میشنیدی! یاحقیها و نراقیها را باید برابر ابراهیم گلستانها گردنت خم میشد و با کلمات شاملو بیدار میشدی! و با عباس کیارستمی خوابت میبرد و با حاتمی بغض میکردی از تاریخت!
باید از سالن تاریک سینمای تقواییها بیرون میآمدی و برق چشمان علی نصیریانها را با خود به خانه میبردی و میدیدی شلاق صدای خسروشکیباییها و لرز صدای بهروز وثوقیها جان میدهد قاب دیوار اتاقت شود، همانطور که فردین در تاریخ فرهنگ عامه مملکت قاب شد و مطمئن میشدی قدت به سوسن تسلیمیها نمیرسد و جایی در کارگاه نمایش نداری و انگشت کوچک نعلبندیان و ساعدی و چوبک هم نمیشوی و تازه بعدش باید بین برگهای کتاب ذبیح الله منصوری و تاریخش گم و گور میشدی و باید بین یادداشتهای استاد محمد چادر میزدی و باید در گالری گلستان پرسه میزدی و باید رنگ تابلوهای محصص و گرد مجسمههای تناولی روی سروصورتت مینشست و باید همه این اتفاقها برایت میافتاد تا شاید آنوقت این افتخار نصیبت میشد درباره ما و با ما حرف هم بزنی. نه الان و حالا، بخت ما برگشته است تویی که هنوز خیلی کار داری آقایی که نمیدانم کیستی! مانیفست برایمان میدهی. از عمق کدام تفکر ژرف بیرون جستهای که میخواهی با چراغ پیه سوزت راه نشانمان بدهی؟! هنوز نرسیده تهدید سانسور و حذف هم میکنید؟! ابزار دیگرتان چیست؟ پول؟ آنها را که پول میرسانید تا فیلم و سریال و تئاتر و کتاب برایتان بیرون بدهند اگر استعدادی داشته باشند میبینید که بعد از مدتی خیانت به مردم به جرگه مردم میپیوندند و رهایتان میکنند و ته تهش همان بی استعدادهای نان به نرخ روز خورها برایتان باقی میماند که در آخر برای خوش خدمتی و استفاده بردن و حیف و میل کردن پولهای باد آورده از جیب این مردم، مجیزگو و نامه نویس و جوابیه بده شماها میشوند، اما هنرمند نمیشوند. خودتان را بکشید هنرمند نمیشوند. چندنفر از هنرمندان واقعی خانه نشین شده اند یا مهاجرت کرده اند، اما مردم فراموششان کرده اند؟ تاثیر کدامشان را توانسته اید از قلب و روح این جامعه پاک کنید که همان راه را میخواهید بی پرواتر بروید؟! کداممان؟! چند نفرمان سینه قبرستان خوابیده اند، ولی دیگر در قلب مردم جایی ندارند؟ نام ببر وزیر پیشنهادی! هاونت را پر از آب نمیکردی اگر یادت میآمد شمایان حتی نمیتوانید نوستالژی و طعم و خاطره سیگار بهمن کوچک را از حافظه مردم پاک کنید چطور میخواهید این جریان ریشه دار فرهنگ را از تاروپود و حافظه مردم پاک کنید؟ نمیتوانید. البته زمانی که ساز حمایت از طالب و طالبان در دیپلماسی ایران و منطقه کوک میشود در دیپلماسی فرهنگی هم باید منتظر افرادی اندازه تو بود! تویی که نمیشناسمت. اتفاقا منتظر تندترین لحنها در فیلم و تئاترها و کتابهای ما باش. تندترین قلم ها! تندترین جوابیه ها! تندترین شعرها! تندترین آثار. تو ما را نمیشناسی. یا تفکر امثال تو باید تغییر کنند یا نهایت باید بتوانی ما را حذف کنی، راه سومی نیست. ما نوکر و مزدور تفکر دگم امثال تو نمیشویم. در پایان سخنی با دوستان فرهیخته عزیز خودم. شنیدن این حرفها و سکوت کردن و اشاره ننمودن از ترس باطل شدن مجوز نگرفتن پروانه! محدود شدن و هر چیزی که مناسبات سستمان را با وزارت ارشاد این برهه از زمان تعریف میکند معنایی جز پذیرفتن این حرفها و آماده شدن برای تن دادن به این خفت ندارد. البته که ما تن نمیدهیم و تاریخ ما را قضاوت خواهد کرد در زمانی که طالبان بیخ گوشمان دولتی مستقر کرده است. همایون غنىزاده ۲۶ مرداد ۱۴۰۰
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت انصاف نیوز، تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۴۰۰، www.ensafnews.com