شعار سال: برگزاری حراج تهران و فروش میلیونی و میلیاردی آثار هنری همواره با حاشیههای زیادی روبه رو بوده است و موافقان و مخالفان زیادی بههمراه داشته است. یکی از این مخالفتها به مسأله فروش اثر هنری در جامعه امروز ایران میپردازد که با آنچه از آمار و ارقام منتشر شده از حراجهای این چنینی منتشر میشود تناسبی ندارد. هنرمندان قدیمیتر و شناخته شده علاقهمندان و مجموعه داران خاص خود را دارند و جوانترها برای یافتن بستر مناسب فروش محصول هنری خود در تلاشاند. عامه مردم نگاه آگاهانه و صحیحی به اثر هنری و چگونگی آن ندارند و همچنان سلیقه بازاری پسند خود را حفظ کردهاند. تحریمها مانع هرگونه فعالیت هنرمندان ایرانی در وب سایتهای بینالمللی و تخصصی خارجی که در زمینه فروش آثار هنری بسیار موفق عمل میکنند شده است و هنرمند ایرانی بهطور متناوب در برابر بنبستهای جدید قرار میگیرد. گالریها با هنرمندان خاص خود همکاری میکنند و وبسایتهای داخلی کمتر موفق به فروش آثار میشوند. هنرمندان ایرانی بواقع جان سختند که با وجود گرانی بیسامان لوازم هنری همچنان امیدوارند و دل به عشق و علاقه خود بسته و در این راه با صرف وقت و سرمایه گزاف به ادامه و پیشرفت میاندیشند. در این میان آمار فروش میلیاردی آثار هنری حراج تهران هوش از سر مردم میبرد و موجب میشود تا سیل جدیدی از علاقهمندان هنر که نه، در واقع پول! پا به میدان نهاده بیهیچ پیشینه و تجربه و عشقی به سلیقه بازاری جامعه دامن بزنند و هنر بیریشه را بیش از پیش رواج دهند. این روزها به لطف قرنطینه خانگی بازار کلاسهای مجازی نقاشیخط داغ داغ است و موجب شده تا جریانی موازی اما پرطرفدار در هنر ایران ایجاد شود. خط و الفبایی که پولساز بوده و صرفاً تزیینی است! ترکیب چشم نوازی از حروف الفبا که عمدتاً خوانده نمیشوند در زمینهای رنگی با ترکیبی از ورق طلا تهیه میشوند؛ چنان که با سرویس منزل و رنگ مبلمان شما هماهنگی کاملی داشته باشد. نمونههای چاپی آن هم بر زمینهای از چهرهای زنانه به وفور یافت میشود. اوج هنر بازاری و عامه پسند این روزها در همین کلمات خلاصه میشود و اینها به این دلیل است که آنها که یک شبه ره صد ساله میروند متأسفانه به فضای هنری هم رخنه کرده و در تلاشاند تا با چند تکنیک ساده رنگ آمیزی و یک خط من درآوردی بسرعت به درآمد قابل توجهی دست پیدا کنند. از طرف دیگر هنرمندی که سالها در گوشه آتلیه و کارگاه خود به طراحی و تمرین پرداخته و گرد گچ و ذغال طراحی و بوی رنگ استشمام کرده نیز امیدوار است تا ثمره تلاش خود را شاهد باشد. در واقع حضور چنین حراجهایی فضای توهم زده و غیرواقعی ایجاد میکند و تنها ویترین جذابی است برای آنکه از دور به آن مینگرد. اینکه در این میان سهم هنرمند و اثر فروش رفته او در حراج چه مقدار است شفاف نیست و اینکه دلالان تا چه حد از این بازار سود میبرند هم رازی است سر به مهر! اصولاً وجود بازار هنری بایستی به چرخه اقتصاد هنر کمک کرده و جانی تازه به آن ببخشد اما در ایران این روند کاملاً انحصاری شده و بیشتر به رشد قارچ وار دلالان و واسطهها کمک کرده است. هنرمندان زیادی خصوصاً تازه کارها به امید فروش میلیاردی اثر خود به هر دری میزنند و هزینههای گزاف میکنند تا شاید بواسطه پارتی و پول راهی به حراج تهران باز کنند و اثرشان در این مزایده چکش بخورد. چرا که بدین وسیله صاحب شهرت شده و اثرشان هم دارای بها و ارزش غیرواقعی میشود.
در واقع روابط بر ضوابط میچربد! شرایط جایی بغرنج میشود که در بطن جامعه هنری ایران، هنرمندان زیادی به سختی امورات خود را سپری میکنند، فروش چندانی ندارند و درآمد قابل توجهی هم از هنر خود به دست نمیآورند؛ همانهایی که نقاشی حرفه اصلیشان بوده و سالها در این مسیر تحصیل و تلاش کرده و ریاضت کشیدهاند. کسانی که به اصالت هنر و اثر هنری معتقدند و در تلاش ارتقای فرهنگی جامعه هستند. این هنرمندان اگر ارتباطات خاص نداشته باشند از این دایره بیرون میمانند و فضا برای دیگران مهیا میشود. در پایان، هنرمندان حقیقی فضای تجسمی ایران قشر مظلوم، محجوب و فرهیختهای هستند که عموماً مستقل به راه خود ادامه میدهند و تقریباً از هیچگونه حمایت و رانتی برخوردار نیستند.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران ، تاریخ انتشار: 31 مرداد 1400، کدخبر: 584880، www.irannewspaper.ir