شعار سال: به مناسبت روز جهانی کودک به سراغ «زینب ایمانطلب»، یکی از نویسندگان خراسانی و فعال در حوزه ادبیات کودک و نوجوان رفتیم. ایمانطلب در شهر زیبای فردوس به دنیا آمده و پس از طی مقطع کارشناسی در رشته علوم تربیتی دانشگاه باهنر کرمان، در رشته فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه علامه طباطبایی تهران ادامه تحصیل داده است.
او -که از نوجوانی علاقهی زیادی به نویسندگی داشته است- پس از ازدواج و با تشویق همسرش، کار در زمینه ادبیات کودک و نوجوان را به صورت جدی و تخصصی پیگیری کرده و در اولین حضور جدی خود در جشنواره «تو بودی و خورشید نبود» -که در شهر قم برگزار شد- در بخش داستان کوتاه، رتبه اول را به دست آورد. پس از آن با انتشار کتاب «کرهالاغ چوبی» وارد بازار کتاب کودک شد و هماکنون نیز در انتظار چاپ رمان خود در ژانر کودک است.
خانم «ایمانطلب» علاوه بر فعالیت در حوزه ادبیات کتاب، در رسانه نیز فعال است. او به مدت دو سال و نیم نویسنده برنامه کودک «مدادرنگی» بود. پس از آن به عنوان ناظر محتوایی برنامه «ببعو و ببعی» در شبکه پویا به فعالیت پرداخت و در نهایت، برنامه «روایت کربلا» را برای شبکه نهال بازنویسی و قصهگویی کرد.
دغدغههای این نویسنده جوان در زمینه ادبیات کودک و نوجوان و علاقهای که به این حوزه داشته، باعث شده است که علاوه بر کار در نویسندگی و رصد ادبیات کودک، در زمینه آموزشهای مربوط به کتاب و فروش آن هم فعال باشد. در همین راستا با راهاندازی پیج «زیر گنبد کبود» (که محتوای آن در تلگرام، بله و ایتا هم به اشتراک گذاشته میشود) و فروشگاه کتاب «ابرک» سعی دارد تا به گفته خود برای استفادههای متنوع از کتاب زمینهسازی کند.
با زینب ایمانطلب به گفتگو نشستیم تا ادبیات کودک و فراز و نشیبهای کار در این حوزه را از زاویه دید او به نظاره بنشینیم. آنچه در ادامه میخوانید ماحصل این گفتگو است.
به عنوان نخستین سوال بفرمایید که سختافزارها و نرمافزارهای مورد نیاز برای فعالیت در حوزه نویسندگی تخصصی کودک و نوجوان چیست و ما با چه کمبودهایی در این زمینه مواجه هستیم؟
در حال حاضر کمبود نهادهای آموزشی بهخصوص دورههای تخصصی در حوزه ادبیات کودک در کشور احساس میشود. در مقطع کارشناسی، رشته ادبیات کودک وجود ندارد و باید در تحصیلات تکمیلی در این رشته به تحصیل پرداخت. همچنین کسانی که میخواهند به طور تخصصی ادبیات کودک کار کنند، ناگزیر باید به شهرهای بزرگ مهاجرت کنند؛ زیرا، در شهرهای کوچک زیرساختهای نویسندگی کودک فراهم نیست و به طور مثال من برای پیگیری این مسئله از خراسان به قم مهاجرت کردم. شهر قم در حوزه ادبیات کودک مرکزیت دارد و من دورههای تخصصی را در قم گذراندم. البته با شروع همهگیری کرونا و متداول شدن آموزشهای مجازی، این امکان به وجود آمد که دورههای تخصصی نویسندگی کودک در اختیار جمعیت بیشتری از علاقهمندان قرار گیرد. در مورد سایر امکانات هم باید گفت که یک قسمتی از نویسندگی به «آموختنِ نوشتن» اختصاص دارد؛ یک نویسنده خوب باید کتابهای خوب هم بخواند و از این منظر غنی باشد؛ اما، دسترسی آزاد و سریع به منابع و کتابهای ادبیات کودک آنطور که باید وجود ندارد. در کنار این مسئله عدم وجود محافل ادبی در شهرهای کوچک برای پرورش نویسندگان شهرستانی نیز به چشم میآید که باید تسهیل شود.
نگاه تخصصی به ادبیات کودک و نوجوان چه در بین نویسندگان و چه در بین مخاطبان تا چه اندازه رواج دارد؟
این حوزه نیازمند رصد دقیق در میان منابع داخلی و خارجی است. در حال حاضر کارهای ترجمهای زیاد شده و تالیف کم است. البته قسمتی از ایرادات معطوف به خود نویسنده نیز هست؛ اما، عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز تاثیرگذار هستند. به طور مثال ادبیات کودک در ایران هنوز مردمی نشده و همین عامل، مانع جهانی شدن آن نیز هست؛ در حالی که ما غنای موضوعی بسیار خوبی در این زمینه داریم. در دنیا برای کتاب، پوستر و انیمیشن میسازند و یک کتاب میتواند «اسپین افهای» متعددی داشته باشد؛ اما، در ایران اینطور نیست. در دنیا امثال بنیاد «نقطه» و «المر» را داریم که شروع حرکت آنها از کتابهایی با همین نام برای کودکان است و بنیاد «المر» حتی در ایران نیز مهد کودک دارد و به فعالیت میپردازد. در ادامه باید گفت که یکی از مهمترین موضوعات که در جامعه ما پیرامون مسئله ادبیات کودک و نوجوان وجود دارد، فقدان ورود کتاب به کلاسهای درس است. وورد کتاب به مدرسه صرفا وجود کتابخانه به صورت فیزیکی نیست؛ بلکه، ما باید بتوانیم برای دانشآموز، با کتاب، فعالیت طراحی کنیم. ما این کار را برای مجموعهمان تعریف کردهایم و با ارتباط با یکی از مهد کودکهای اصفهان سعی در گسترش این نگاه داریم. نگاهی که بتواند کاربرد کتاب را از یک بار خواندن و کنار گذاشتن، به همیشه در صحنه بودن تغییر دهد و در متن زندگی کودک باشد.
عیبیابی و بازآفرینی داستانهای گذشته تا چه اندازه در حوزه ادبیات کودک رواج دارد؟
بازنویسی داستانهای گذشته در بین نویسندگان بسیار محبوب است. یک داستان معروف قدیمی در میان مردم شناخته شده است. پس فروش تضمین شدهای هم میتواند داشته باشد و به همین دلیل، روی آوری نویسندگان، حتی نویسندگان تازه کار به این حوزه مشهود است؛ اما، مسئلهای که در بازنویسی وجود دارد این است که ما فقط داستان را روایت میکنیم و محتوا غنیتر نخواهد شد. یعنی در حقیقت بازآفرینی صورت نمیگیرد. داستانهایی مانند داستان «خاله سوسکه» یا «نخودی» سالها روایت میشوند، اما کسی توجه نمیکند که در طی این سالها، نسلها تغییر میکنند و هر نسل، اقتضای زمان خود را دارد. البته نکته مثبت این قضیه که حفظ قصههای قدیمی است، نباید نادیده گرفت شود؛ اما، لزوم پرداختن به نگاه نسل امروز، امر بسیار مهمی است. شاید یکی از دلایل روی آوردن به داستانهای ترجمهای و محبوبیت آنها هم همین باشد که نویسندگان خارجی احتیاجات نسل امروز را دریافتهاند و به آن پرداختهاند.
رواج داستانهای ترجمهای در میان کودکان و نوجوانان چه پیامدهایی به دنبال دارد و پرداختن اقلیمی به ادبیات کودک تا چه اندازه اهمیت دارد؟
ادبیات کودک و نوجوان اگر صرفا وارداتی باشد، به بسیاری از مسائل مهم جامعهای که کودک در آن زندگی میکند، نمیپردازد. به طور مثال یک نویسنده کودک در اروپا، برای کودک اروپایی که اشکالات آموزشی سیستم تحصیلیاش با یک کودک ایرانی متفاوت است و مسائلی مانند مصرف صحیح انرژی یا حفظ محیط زیست حل شده است، مینویسد. پس سهم پرداختن به این مطالب در نوشتههای او کمرنگتر از سایر مسائل خواهد بود. در حالی که در ایران باید فرهنگ مصرف صحیح و حفاظت از محیط زیست رواج پیدا کند و برای این منظور به کتاب و بازی و ... محصولات فرهنگی نیاز داریم.
در ایران باید موضوعات را از زاویهای دیگر نگاه کرد؛ زاویهای که به نیازهای فرهنگی و اقلیمی ایران بپردازد. اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم، حتی هر استان باید ادبیات مخصوص خودش را هم داشته باشد. به طور مثال خراسان جنوبی که با خشکسالی همراه است، بیشتر به فرهنگ صرفه جویی در آب بپردازد و یا کردستان که کوهستانی است، جغرافیا و مسائل خاص کوهستان را در ادبیات خود بیان کند. ادبیات باید کمک کند تا کودک خودش را بشناسد و هویتش را تصویرسازی کند. اگر من برای فرزندم یک کتاب در مورد کریسمس میخرم تا با فرهنگ مسیحیت آشنا شود، باید کتابهایی هم در مورد اعیاد و یا مناسبتهای اسلامی وجود داشته باشد تا فرزند من، دین خانوادهاش را بشناسد. در صورتی که به این مسائل پرداخته نشود، کودک تبدیل به کاریکاتوری از فرهنگهای مختلف خواهد شد که هیچکدام را به طور کامل ندارد و نمیشناسد.
رویکرد و نگاه ما به ادبیات کودک با چه هدفی باید باشد؟ یعنی ما به دنبال بیان نکات تربیتی هستیم یا ادبیات کودک را برای قصه گفتن انتخاب میکنیم؟
متاسفانه داستان در جامعهی ما در حال انقراض است. ما به سمتی حرکت میکنیم که کتاب، تبدیل به وسیله آموزش شده و این امر، باعث فاصله گرفتن از داستان میشود. البته رویکرد آموزشی و آموختن از کتاب بسیار مفید خواهد بود؛ اما، اینکه کم کم کتاب را به سمت نگاههای دستوری و دیکتهای پیش ببریم و کودک را به چشم یک موجود نادان ببینیم، از آسیبهای پرداخت آموزشی صرف به داستان است.
ادبیات کودک اگر ساختار داستانی درست داشته باشد، باید بتواند قدرت استدلال و تفکر را در کودک پرورش بدهد؛ نه اینکه حتی نتیجهی داستان را به کودک تحمیل کند. برای کار در این حوزه به جای ایستادن در جایگاه معلمی، باید کنار کودک ایستاد و همزمان با او به یک منظره خیره شد. در این صورت برای همقد شدن با کودک و دیدن مسائل از زاویهی او باید یا او را در آغوش گرفت تا به زاویه دید ما برسد و یا خودمان بنشینیم تا از زاویهی او به مسئله نگاه کنیم.
به عنوان سوال آخر میخواهم بدانم که هدف نهایی «زیر گنبد کبود» و فعالیتهای شما در زمینه کتاب چیست؟
من به عنوان یک نویسنده، فقدان ارتباط بین نویسنده و مخاطب را احساس کردم. دراین بین، نبودِ نهادها و ساختارهایی که بتواند این فاصله را پر کند نیز، احساس میشود. از طرفی استفاده تکبُعدی از کتاب نیز در جامعه رواج دارد و من به این مسئله منتقد هستم. در همین راستا و با تشویق همسرم سعی کردم تا انتقاد به وضع موجود را به طور عملی انجام دهم و در حد توان بتوانم در این زمینه فعالیت کنم. هدف من از راهاندازی «زیر گنبد کبود»، واسطه شدن برای نهادسازی بود. ما در کارگاههایی که داریم، صحبتهای والدین را میشنویم و سوالات آنها را یادداشت میکنیم تا بتوانیم ارتباط عمیقتری با مخاطب برقرار کنیم و در اصل، برگزاری کارگاهها، بهانه ارتباط صمیمی و عمیق با مخاطب است.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از ایبنا، تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۴۰۰، کد خبر: ۳۱۱۱۱۹، www.ibna.ir