پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۶۷۳۰۴
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۴۰۰ - ۱۸:۵۵
چقدر خون و جون دادیم تا کشور رو به استقلال، آزادی و حرکت توسعه‌ای برسونیم. چقدر تجربه زیستی غنی از ایثار و شهادت قابل روایت برای این جانفشانی‌ها داریم. اون وقت چرا باید اجازه بدیم دزدان بیت المال به راحتی اقدام به غارت و تاراج مملکت کنند؟ مطالبه گری جایی ندارد، قسم به نگاه شان و به لحظه جان دادن شان که حساب کشی دنیوی خواهیم کرد.
شعار سال: یکی از اعضای محترم گروه‌های تفحص شهدا روایتی عجیب از دو پلاک پشت سر هم با شماره‌های ۵۵۵ و ۵۵۶ دارد (روایت سردار باقرزاده). می‌گوید، طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات دهلران، پیکر دو شهید پیدا شد. یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگری را که لای پتو پیچیده شده را بر دامن داشت. ‏معلوم بود که شهیدِ درازکش مجروح بوده است.
 
مدیران دزد بیت المال و پلاک‌های ۵۵۵ و ۵۵۶!
هر دو شهید پلاک داشتند، پلاک‌ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. ۵۵۵ و ۵۵۶. فهمیدیم که آن‌ها با هم پلاک گرفته‌اند (معمولا این‌ها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می‌رفتند پلاک می‌گرفتند). شماره پلاک‌ها را برای دستیابی به اسامی در بانک‌های اطلاعاتی تخصصی موجود، جستجو نمودیم، ‏دیدیم که آن شهیدی که نشسته، پدر آن شهیدی است که درازکش کشیده و پدر سر پسر را به دامن گرفته است.
 
مدیران دزد بیت المال و پلاک‌های ۵۵۵ و ۵۵۶!
حتی فکر کردن به آن هم قلب انسان را به درد می‌آورد. فکر کردن به اینکه پدر و پسری در آغوش هم جانشان را بر سر آرمان‌های‌شان تقدیم کرده باشند وقتی باورپذیر می‌شود که با حماسه دفاع‌مقدس و حماسه کربلا آشنا باشیم. پدر و پسری که صاحب پلاک‌های ۵۵۵ و ۵۵۶ بودند، با هم به جبهه رفتند و بعد از ۲۵ سال، پیکر آن‌ها در آغوش هم تفحص و شناسایی شد.
شهید سید ابراهیم اسماعیل‌زاده موسوی (پدر) و شهید سید حسین اسماعیل زاده (پسر)، اهل روستای باقر تنگه بابلسر. سیدابراهیم متولد1304 بود و هنگام شروع جنگ 56سال سن داشت. پسرش متولد1336 و معلم روستا بود و 4فرزند داشت. جنگ که شروع شد، قید معلمی و زندگی آرام در روستایش را زد و به فکر رفتن به جبهه و دفاع از مردمانی شد که خانه و کاشانه خود را از دست داده بودند.
 
مدیران دزد بیت المال و پلاک‌های ۵۵۵ و ۵۵۶!
 
مسئولانی که با بی‌تدبیری و بی‌کفایتی، از هدف بلند شهدا دور شدید؛ بترسید و بترسید و بترسید. به لحظه جان دادن این دو شهید قسم می‌خوریم که حساب کشی دنیوی خواهیم کرد.
 
تعداد بازدید : 41
 
سال ۱۳۶۲ و بعد از رزمایشی که در پادگان آموزشی قدس سپاه بابلسر برگزار شد، حسین، برادرش رضا و پدرشان هر کدام جداگانه نام خود را برای اعزام به جبهه ثبت‌نام کردند و بعد از اطلاع، هیچ‌کدام حاضر به انصراف نشده و هر سه به جبهه اعزام شدند. آن‌ها در عملیات والفجر ۶ در قله‌های «چیلات» با هم بودند، اما تقدیر این بود که حسین و پدرش به شهادت نایل شوند. سیدرضا اسماعیل‌زاده ماجرای شهادت پدر و برادرش را اینگونه نقل کرده‌است: «هر ۳ در یک منطقه و یک عملیات حضور داشتیم. عملیات ما یک عملیات ایذایی بود که به‌دلیل اهمیت حفظ جزایر مجنون اجرا شد. برادرم آرپی‌جی‌زن بود و پدر کمک آرپی‌جی‌زن. عملیات که شروع شد، دشمن توانست با پاتکی که زد منطقه را از ما بگیرد. منطقه کوهستانی و صعب‌العبور بود. دره‌های مخوف و میادین مین گسترده‌ای داشت و جنگیدن در آن شرایط سخت بود. سنگری که برادر و پدرم در آن مستقر بودند، بالای قله بود. برادرم برای دید بهتر و انهدام تانک‌های دشمن به سمت دامنه قله حرکت می‌کند. بار‌ها و بار‌ها این مسیر را می‌رود و می‌آید تا بتواند گلوله آرپی‌جی از پدرم بگیرد. پیشانی و دست پدر هم از همان ابتدای عملیات ترکش خورده و مجروح شده بود، اما حاضر نمی‌شد به عقب برگردد. حسین برای آخرین بار به سنگر می‌آید تا از پدر گلوله آرپی‌جی بگیرد، اما در مسیر بازگشت زیر آتش دشمن قرار می‌گیرد.» به‌گفته شاهدان این صحنه، پدر وقتی می‌بیند حسین زخمی شده خودش را به دامنه کوه می‌رساند و بالای سر حسین می‌رود. چون توان بالا بردن پیکرش را نداشته، پتویی می‌آورد و پسرش را در آن می‌پیچد. او را به آغوش می‌گیرد و و سرش را روی زانوهایش می‌گذارد. بعد هم خودش به شهادت می‌رسد و هر دو برای سال‌های طولانی در همان حالت می‌مانند. منطقه‌ای که سیدابراهیم و فرزندش شهید شده بودند به‌دست دشمن افتاده بود و امکان بازگرداندن پیکر شهدا نبود. یک ماه بعد وقتی از شهادت آن‌ها مطمئن می‌شوند و ساک و وسایل‌شان به‌دست خانواده می‌رسد، برای آن‌ها مراسم ترحیم برگزار می‌کنند و ۱۱ سال بعد به خانواده خبر می‌دهند که پیکر برادر و پدر را پیدا کرده‌اند. اما ۲۵ سال بعد، ۲ شهید با پلاک‌های ۵۵۵ و ۵۵۶ تفحص می‌شوند. مدارک شناسایی نظیر پلاک، کلاه، لباس و.... بعد از آن آزمایش‌های انجام شده، نشان‌دهنده این موضوع بود که این ۲ پیکر متعلق به پدر و پسر شهید هستند. آن‌ها بعد از ۲۵ سال درحالی‌که در آغوش هم بوده‌اند، شناسایی شدند و این‌بار با همراهی خانواده و همرزمان تشییع می‌شوند.
 
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از منابع گوناگون
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
0
0
خدا رحمت تان کند. ما را یاد کنید و برای گره گشایی کارهایمان دعایمان کنید. به یادتان هستیم و دعایتان می کنیم.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۵۲ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
0
0
خیلی سخته پدر و پسر در آغوش هم شهید بشن
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین