شعار سال : صادق عاشورپور، کارگردان تئاتر و از نویسندگان و پژوهشگران پیشکسوت عرصه هنرهای نمایشی است. او مؤلف مجموعه ۱۴ جلدی «نمایشهای ایرانی» است و بیش از چهل نمایشنامه چاپ شده دارد. مقالات مختلفی نیز به قلم او در مجلات مختلف نشر یافتند. مجموعه چهار جلدی «بازیها، کوچهها و محلهها» نیز در پرونده کاری این هنرمند دیده میشود. عاشورپور دکترای افتخاری دارد و به عنوان پژوهشگر برتر جهان اسلام معرفی شده و از سوی یونسکو بهعنوان پژوهشگر ملی مورد تقدیر قرار گرفته است. مجموعه نمایشنامه «فرزند فریاد» شامل ۱۲ اثر و مجموعه «فرمان خاتون» شامل شش نمایشنامه از جمله آثار نشر یافته عاشورپور محسوب میشوند. او در محل خبرگزاری بینالمللی قرآن حضور یافت که در ادامه متن گفتوگو با عاشورپور را میخوانید؛
پیرامون بحث نمایشهای ایرانی کمبودهای نظری وجود داشت. اما کتاب شما میتواند در این زمینه راهگشای بسیاری از علاقهمندان باشد. پیرامون چرایی نگارش این کتاب توضیح دهید.
برای انجام هر کاری ابتدا باید آن را فهمید و سپس آن را درک کرد. وقتی من وارد کار نمایش شدم با بزرگانی چون؛ علی نصیریان، محمدعلی کشاورز و جعفر والی گفتوگو کردم. از این بزرگان دریافتم در کشورمان تعریف درستی برای تئاتر وجود ندارد و بیشتر تعاریف مربوط به تئاتر یونان میشود. در همان ایام که پیرامون تئاتر ایرانی تحقیق میکردم به دو کتاب برخوردم. ابتدا کتاب «بنیاد نمایش در ایران» نوشته جنتیعطایی بود. در این کتاب تنها هفتاد صفحه به تئاتر اختصاص داده شده و دیگر صفحات به نمایشنامههایی اختصاص داده شد که در آن مقطع (دهه سی شمسی) نوشته شده است.
کتاب دیگر «نمایش در ایران» نام داشت که در ۲۱۷ صفحه نوشته شده است. در این کتاب نیز به آن چیزی که باید دست نیافتم. لازم به ذکر است استنباط غلطی که از تئاتر داریم ناشی از تعریف فتحعلی آخوندهزاده است. وی میگوید تئاتر در اتاقی وسیع اجرا میشود که پایه اصلی آن آکتورها (بازیگران) هستند، اما وی تعریف درستی از آکتور به ما نداده است، البته تعاریف وی نشئت گرفته از تئاتر روسیه است. از نگاه من تئاتر شرق تئاتر میدانی است و تئاتر غرب، سکویی است.
بعد از انقلاب اسلامی با شهید آوینی و سیدمهدی شجاعی آشنا شدم. آشنایی من با آوینی اینگونه بود که نمایشنامهای نوشته بودم که وی آن را پسندید. به او گفتم قصد دارم کتابی درباره هنر نمایش در ایران بنویسم. وی گفت حتماً این کار را انجام دهم، همچنین توصیه کرد پیرامون نقش و جایگاه زنان در هنر نمایش هم بگویم. تشویق شهید آوینی و سیدمهدی شجاعی باعث شد تا به صورت میدانی و کتابخانهای تحقیقاتی فراوان انجام دهم. درباره سختی مراحل تحقیق همین اندازه بس که برای مطالعه یک کتاب پنج سال به دنبال آن گشتم تا توانستم بیابم.
بعد از تلاشهایی که در این رابطه صورت گرفت موفق شدم هفت جلد اول کتاب «نمایشهای ایرانی» را به نگارش درآورم. بعد از شهادت شهید آوینی فکر نمیکردم موفق به چاپ کتاب شوم، اما با حمایتی که گودرزیدیباج و کوروش زارعی از کتاب به عمل آورد، توانستم اثر مربوطه را به چاپ برسانم. درباره هفت جلد بعدی هم باید بگویم تلاش میکنم تا این کتابها نیز روانه بازار شود تا منبع اطلاعاتی خوبی در اختیار علاقهمندان به نمایش قرار گیرد.
همانگونه که گفتید اکثر تعاریف از تئاتر به آموزههایی بر میگردد که از یونان برای ما به جا مانده است. همین عامل هم سبب شده بسیار از کارگردانان تئاتر به سمت نمایشنامههای خارجی روی بیاورند در حالیکه میتوان در حوزه نمایشنامههای ایرانی هم کارهای بسیار خوبی انجام داد. درباره چرایی به وجود آمدن چنین وضعیتی در تئاتر کشورمان صحبت کنید.اگر به هنر نمایش در کشورمان کمتر پرداخته شده است آن را نباید به حساب اسلام گذاشت. قبل از ظهور اسلام عربها هنر نمایش نداشتند، هر چند دارای طبع شاعری بودند. برخی شعر را بر پایه نظریات ارسطو شکلی از تئاتر میدانند، اما این فرضیه امروز کارکرد ندارد. البته منظورم از این سخن زیر سؤال بردن هنر در میان عربها نیست، بلکه تنها روایت ریشههای هنر در یک سرزمین است. بعد از اسلام نیز هیچگاه نمیتوانید زمانی را بیابید که در آن، اسلام با تئاتر مخالفت کرده باشد.
درباره ریشههای تئاتر در کشورمان هم برداشتی غلط وجود دارد که تئاتر را از دوره دیلمیان برای کشورمان متصور هستند. ولی اینگونه نیست وقتی برخی از خاندن پیامبر به گیلان مهاجرت کردند با نمایشی به نام سوگ سیاوش مواجه شدند. این نمایش به شدت در میان مردم مقبولیت داشت. در ادامه به واسطه تاثیر خاندان پیامبر این نمایش تغییر فرم پیدا کرد و به شکلی درآمد که امروز ما آن را تعزیه میدانیم. این تغییر از آنجا نشئت گرفت که مردم مسلمان شده بودند و جای سیاوش با امام حسین(ع) که ایمان آنها را شکل میداد، عوض شد. منظورم از ذکر این مطلب این بود که بسیار پیشتر از دوره دیلمیان دارای هنر نمایش بودیم. در حقیقت ریشههای تئاتر در کشور ما به ایران باستان بر میگردد.
ریشههای تئاتر در ایران به قبل دوره میتراپرستی بر میگردد. ریشههای تئاتر را میتوان در دوره زروانیان مشاهده کرد. زروانیان، نور را پرستش میکردند. درباره خدای آن زمان که الهه بود تعاریف بسیاری وجود دارد که جای پرداختن آن اینجا نیست، اما همین اندازه بگویم ریشه سیاهبازی ما از این زمان آغاز میشود. من حتی میتوانم نشانههایی از این شکل نمایش را در اوستا هم توضیح دهم. درباره نمایش سوگ سیاوش هم باید بگویم در بخشهایی از کشور به ویژه در میان قوم لر هنوز این نمایش دیده میشود، البته تا حدی زیادی این نمایش در میان لرها به نمایش لطفعلیخان زند تغییر شکل پیدا کرده است.
آیا نمایشهای ایرانی این ظرفیت را دارند تا به شکل فرامرزی در دیگر کشورها ارائه شوند؟
ما آدمهای بزرگی فارغ از نوع نگاه و ایدئولوژیشان در کشور داشتیم. افرادی نظیر نوشین، سیدعلیخان نصر، گرمسیری، انتظامی، کشاورز، جعفر والی و ...، ولی از آنها بهره لازم را نبردیم. در مقطعی از تاریخ حزب توده سعی کرد هنرمندان و روشنفکران کشورمان را به سمت خود بکشاند، غافل از اینکه ایرانیان از ابتدا خداپرست بودهاند. منظور از این توضیح این بود وقتی هنرمندان در دهه بیست و سی هجری شمسی تحت تاثیر حزب توده قرار گرفتند مردم به نوعی از این هنر دور شده در عوض به سمت تعزیه که ریشه در باورهای دینی داشت، گرایش پیدا کردند. هر چند در این میان عدهای تلاش داشتند تعزیه را هنری کمارزش و فصلی نشان دهند.
این تصور به اصطلاح روشنفکران برگرفته از منطق شش فصلی ارسطوست. این افراد در رسیدن به خواستهشان موفق نبودند، زیرا میبینیم هنوز هم تعزیه با شور و عشق فراوان اجرا میشود و مخاطبان فراوانی هم دارد. من حتی میخواهم تاکید کنم که بسیاری از کارهای غربی به نوعی از روی تعزیه کپیبرداری شده است. پس جای افسوس است در شرایط که غرب از ما در حال کپی کردن است برخی از هنرمندان این سرزمین تلاش میکنند تنها از کارهای غربی تقلید کنند.
درباره جذابیت نمایش ایرانی احتیاج به غلو کردن نیست، چون وقتی میبینیم غربیان چنین از نمایشهای ایرانی که در آن کشورها اجرا میشود استقبال می کنند، کاملا واضح است این هنر دارای چه جایگاه رفیعی است. بهترین مثال در این رابطه تعریفی است که پیتر بروک از نمایش ایرانی به عمل می آورد. وی وقتی هنرنمایی سعدی افشار را در نقش سیاهباز میبیند او را با چاپلین قیاس میکند.
ما چنین هنرمندانی داریم، اما متاسفانه قدر داشتههای خود را ندانسته و با آنها برخورد بدی انجام میدهیم. در عوض به سمت نمایشنامههای خارجی با اشتیاق میدویم با این توجیه که داریم به دنبال کیفیت میرویم. این امر در حالیست که حد هنر ایرانی بسیار بیشتر از آن چیزی است که امروز شاهدش هستیم. هنر ایرانی ریشه در تاریخ دارد. در ایران ابوریحان از تئاتر میگوید. اوستا و گاتها میگویند. همچنین وقتی اسکندر به ایرانیان میآید تحت تاثیر ایرانیان به اجرای تئاتر میپردازد.
مطمئن هستم اگر شرایط مهیا شود و دشمنان خارجی هم دست از سر ما بردارند جایگاه تئاتر ایرانی در دنیا شناخته خواهد شد. این خواسته زمانی حاصل خواهد شد که در تئاتر آدمهایی فعالیت کنند که از جنس تئاتر باشند. این نکته را هم باید اعلام کنم تئاتر، محلی برای پول درآوردن نیست، برای همین با این انگیزه، هیچگاه نباید به این هنر ورود کرد. من در طول عمر هنریم هیچگاه به دنبال پول و منافع مادی نبودم. اما از تئاتریها گلایه دارم. این دلخوریها نیز بابت این است که اهالی تئاتر خودشان را باور ندارند و الا هنر این سرزمین دنیا را فرا گرفته بود.
در انتهای سخنانتان درباره هنرستانی که در آنجا تدریس کردید و در آن نمایش را آموزش میدهید، بگویید.
شروع کار ما با تاسیس یک هنرستان به نام شهید آوینی در ملارد و ثبتنام از دانشآموزان علاقهمند به هنر عکاسی و نمایش بود. مسلما در شهرهای کوچک عموما فرهنگ نمایش شکل نگرفته و مردم زیاد با این مقوله آشنایی ندارند. برای همین ما در اولین گام با این مشکل رو به رو بودیم. اما با گذر زمان و رشد مجموعه و ورود تولیدات نمایشی در میان مردم، تا حد زیادی این تفکر تغییر پیدا کرد. البته این حرکت به سادگی صورت نپذیرفت. ما با مشکلات متعددی روبه رو بودیم که مهمترین آنها چالش فضای اجرا بود. خانوادهها و اهالی شهر تا زمانیکه کار بچهها را ندیده بودند، با تردید به انتخاب آنها مینگریستند و ما باید این تردیدها را از بین میبردیم. لذا پس از پایان اولین سال تحصیلی شورای سیاستگذاری، مدرسه تصمیم گرفت که صادرات تولیدات آموزشی و هنری خود را آغاز کند و به جامعه بزرگ و نامدار هنر ایران، خبر خوش تربیت هنرمندان دانش آموز را بدهد. از همین رو، نمایشنامههایی آماده و برای اجرا مهیا شد، اما در همان زمان با مشکل جدیتری به نام سالن اجرا روبه رو شدیم. در ارتباط با برخی سازمانهای دولتی مسئول در این زمینه، از آنها خواهش کردیم تا فضایی برای اجرا در اختیار مجموعه قرار دهند که متاسفانه به دلایلی این امکان میسر نشد و در نهایت با تدبیر جناب آقای کوروش زارعی، مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری، تصمیم بر آن شد تا نمایشها در یک فضای بسیار مناسب مانند مساجد به روی صحنه بروند. این اقدام ارزشمند آقای کوروش زارعی از چند منظر مهم و قابل ستایش بوده است. اول آنکه مسجد یکی از محلهای تجمع شهری است و افراد زیادی را به ویژه در شهرهای کوچک به خود جذب میکند. از سوی دیگر برخی از مردم فقط برای تماشای تئاتر به مسجد میآمدند و این علاقهمندی باعث شد تا آن افراد نیز وارد مساجد شوند. این اتحاد بین فرهنگ نمایشی و مساجد برای ارتقای فرهنگ ایرانی اسلامی در منطقه خیلی مفید بود.
از سوی دیگر، مردم در شهرهای کوچک با نمایش، زیاد رابطه خوبی ندارند، که علت آن میتواند فضای حاکم بر نمایش که متفاوت از شیوه زندگی عمومی است و نیز تفاوت نوع نگاه هنرمند باشد. تا آنجا که اکثر مردم به جز برخی استثنائات مثل تعزیه که آن هم عمدتاً توسط خود آنها اجرا میشود، هیچکس تمایلی به حضور پای نمایشها را ندارد و وقتی نمایش وارد مسجد شد به نظر من، یک الفتی بین مردم و گروههای نمایشی ایجاد شد و آن فاصله بین هنرمند و مردم عامه تا حد زیادی از بین رفت. از سوی دیگر ما نوع نمایشها را بر اساس سلایق مردم انتخاب کردیم. ما میدانستیم که اجرای نمایشهای کلاسیک و سنگین بازخورد منفی دارد و نه دانشآموزان و نه والدین علاقهای به تماشا نداشتند، لذا همه تولیدات را به سبک نمایش ایرانی یا همون سکوی گرد کار کرده و اجرا کردیم و اتفاقا موفق هم بود زیرا به استاندارد بازیگر تماشاگر و تماشاگر بازیگر رسیدیم.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از ایکنا، تاریخ انتشار: ۱۸آذر ۱۴۰۰، کد خبر: iqna.ir/4018167