پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۸۳۳۴۴
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۴۰۱ - ۲۰:۴۳
حوادث ۱۱ سپتامبر نمایشگر این واقعیت بود که شرایط جهانی به گونه‌ای تغییر یافته که موقعیت بسیاری از بازیگران به جهت میزان قدرت آن‌ها در صحنه‌ی نظام بین‌الملل تضعیف شده است و در نتیجه بعضی از بازیگران در صحنه‌ی جهانی دست یازی به عملیات تروریستی را تنها راه ممکن برای مقابله با اشاعه‌ی نفوذ و قدرت آمریکا به جهت موقعیت این کشور در صحنه‌ی جهانی یافته‌اند. چنین به نظر می‌رسد که آمریکا از واقعه‌ی ۱۱ سپتامبر به‌صورت بیرون آمدن از بحران معنا و برخورد با پدیده‌ی جهانی شدن بهره‌برداری کرد؛ تا بدین طریق تفکر ایجاد نظم نوین جهانی را که در حکومت قبلی جمهوری خواهان مطرح شده بود، عملیاتی نماید.
شعار سال: حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز عصری جدید در سیاست بین‌الملل است. در حالی که جنگ سرد به عنوان منازعه دو ابرقدرت و متحدان‌شان تعریف می‌شد، جان لویس گدیس معتقد است نظام بین‌الملل کنونی ناشی از منازعه‌ی دو دسته از نیرو‌های متضاد می‌باشد. یک دسته از نیروها، نیرو‌های همگرا هستند که مردم و دولت‌ها را به هم نزدیک می‌کنند و نیروی دیگر، واگرا هستند و رقابت‌ها و فاصله‌ها را تقویت می‌کنند. به باور بسیاری حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ صرف‌نظر از عاملان آن، نقطه‌ی عطفی در تحولات نظام قدرت جهانی تلقی می‌گردد. به این بیان، آن‌گونه که فروپاشی دیوار برلین به منزله‌ی پایان دوران جنگ سرد بود، انهدام برج‌های تجارت جهانی نیز آغاز روندی نوین در عرصه‌ی سیاست بین‌الملل تلقی می‌گردد. با این تفاوت که روند نوین پس از ۱۱ سپتامبر با تحولات دیگری که جهان به خود دیده است، تفاوت ماهوی دارد. زیرا در این مورد آمریکا تنها بازیگر حقیقی تحولات بوده و کمتر دولتی نیز نسبت به ضرورت و حقیقی‌بودن آن اذعان دارد. در روند مزبور، اساسی‌ترین آموزه‌ی سیاست بین‌الملل از سوی آمریکا مبارزه با تروریسم عنوان شده است. فردای ۱۱ سپتامبر دو تحول بسیار عمده اتفاق افتاد که در آغاز هزاره‌ی سوم میلادی باعث تغییر چهره‌ی روابط بین‌المللی گردید. نخستین تحول، ساختار نظام بین‌الملل پس از جنگ سرد بود. پس از یک دهه، خوش‌بینی نسبی به گسترش ارزش‌های لیبرال دموکراسی به واسطه‌ی قدرت فوق‌العاده‌ی آمریکا در شکل‌دهی به ساختار نظام بین‌الملل، بازیگران فرو ملی با توسل به ابزار‌های متعدد و در رأس آن‌ها یک جهان بینی خاص، حادثه‌ای را ایجاد کردند که این خوش‌بینی را با تردید بسیار جدی همراه کرد. از طرف دیگر هدف قرار گرفتن آمریکا فرصتی را برای این کشور به‌وجود آورد تا توزیع قدرت در حال گذار دهه‌ی ۱۹۹۰ را به سوی یک‌جانبه‌گرایی سوق دهد. از این رو، سیاست خارجی آمریکا هم زمان با سیاست دفاعی این کشور در خدمت این امر قرار گرفتند. این تحول دوم که در سطح خرد اتفاق افتاد، باعث شد تا مبارزه با تروریسم در صدر اولویت‌های سیاست خارجی آمریکا قرارگیرد. به دنبال عملیات انتحاری ۱۱ سپتامبر، واضح است که ساختار نظام بین‌الملل شکل گرفته بعد از زوال شوروی، تثبیت گشت و ماهیت و شرایط ساختار و محیط بین‌المللی که تأثیر تعیین‌کننده‌ای در شکل دادن به سیاست‌های آمریکا دارد، استحکام تئوریک یافت. این ساختار نقش تعیین‌کننده‌ای بر موقعیت جهانی آمریکا دارد. تخریب دیوار برلین در ۱۹۸۹، سمبل نمادین سقوط کمونیسم در مقابل با نظام سرمایه‌داری و به تبع آن فروپاشی غیرقابل اجتناب زادگاه نخست نظام مبتنی بر آموزه‌های کمونیستی، ساختار حاکم بر محیط بین‌الملل را به گونه‌ای انقلابی متحول ساخت. واقعه‌ی ۱۱ سپتامبر و قبل از آن پایان جنگ سرد زمینه را برای رفتار استیلاجویانه‌ی آمریکا در سطح جهان آماده ساخته است. تفوق‌طلبی مطلق به عنوان یک ایده و آرزوی ذهنی، همواره در ذهن نخبگان آمریکایی جریان داشته است. کیسینجر می‌گوید:

«در قرن بیستم آمریکایی‌ها سه بار دست به چنین کاری زدند و خواستند قدرت هژمونیک خود را اعمال کنند؛ یک بار در سال ۱۹۱۸ با مخالفت داخلی روبه‌رو شدند و نتوانستند از قدرت برتر خود در نظام بین‌المللی استفاده کنند. در سال ۱۹۴۵ نیز با سدی به نام شوروی و کمونیسم که مانع از تحت کنترل درآوردن جهان توسط آن‌ها شد، برخورد کردند، اما امروزه آمریکایی‌ها با درسی که از تجارب قبلی گرفته‌اند، سعی دارند افکار عمومی را با خود همراه کنند و از فرصت پس از ۱۱ سپتامبر بهره‌برداری کرده و از آن برای تثبیت هژمونی خود در سیستم بین‌الملل استفاده کنند». در این راستا باید گفت که حوادث ۱۱ سپتامبر دنیا را تغییر نداد، بلکه فرآیند موجود را تسریع کرد. فضای حاکم این فرصت را برای آمریکا فراهم کرد که شکل متفاوتی از رهبری را که رهبران آمریکا آن را اجتناب‌ناپذیر و ضروری یافتند به نمایش بگذارند. حوادث ۱۱ سپتامبر الگوی جدید رهبری آمریکا را، که از دوران جنگ دوم خلیج‌فارس عملیاتی شده بود، نهادینه کرد. حرکت فعلی تفوق آمریکا و الگوی جدید رهبری این کشور در صحنه‌ی روابط بین‌الملل، از زمان بیرون راندن نیرو‌های عراقی در کویت آغاز شد و با حمله به افغانستان و عراق در حال پیشروی است. نگاه به حوادث ۱۱ سپتامبر باید بر این اساس استوار باشد که این حوادث بازتاب ماهیت قدرت آمریکا بوده و باعث گردیده است بازیگران بین‌المللی که این ساختار را در جهت تأمین منافع خود نمی‌دانند، سمبل آن یعنی آمریکا را دشمن خود فرض کنند و آن را مورد چالش قرار دهند. ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ منجر به تغییرمعاهدات بین‌المللی و رابطه‌ی قدرت نگشت ولیکن منجر به تثبیت شرایط حاکم در کیفیتی برتر گشت. بعد از ۱۱ سپتامبر آمریکا به دنبال تأمین منافع نامشروع خود و ایجاد مشروعیت برای خود تحت عنوان مبارزه با تروریسم و امن کردن فضای جهان از خطر موجود بود؛ لذا تصمیم گیرندگان آمریکایی بدین ترتیب فرصتی یافتند تا با سوءاستفاده از وضعیت به‌وجود آمده، بیشترین بهره‌برداری را به نفع منافع نامشروع خود در جهان بنمایند. همین امر یکی از عوامل مهمی است که سوءظن‌ها را نسبت به اینکه آمریکا مسبب اصلی حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر بوده است را تشدید کرده است. بدون تردید وضعیت آمریکا و هژمونی این کشور، انگیزه‌ی ضروری برای اقدامات تروریستی را به اوج خواهد رساند. عملیات انتحاری به‌وسیله‌ی سه هواپیمای خطوط هوایی آمریکا و مرگ بیش از ۳ هزار نفر، محققاً تنها آغازی بر عملیات تروریستی علیه آمریکا در آینده خواهد بود که شاید گسترده‌تر و مرگبار‌تر باشد. حوادث ۱۱ سپتامبر نمایشگر این واقعیت بود که شرایط جهانی به گونه‌ای تغییر یافته که موقعیت بسیاری از بازیگران به جهت میزان قدرت آن‌ها در صحنه‌ی نظام بین‌الملل تضعیف شده است و در نتیجه بعضی از بازیگران در صحنه‌ی جهانی دست یازی به عملیات تروریستی را تنها راه ممکن برای مقابله با اشاعه‌ی نفوذ و قدرت آمریکا به جهت موقعیت این کشور در صحنه‌ی جهانی یافته‌اند. شاید بتوان گفت که واکنش ایالات متحده‌ی آمریکا نسبت به اقدامات تروریستی ۱۱ سپتامبر به مراتب مهم‌تر از خود حادثه بوده است. زیرا چنین به نظر می‌رسد که آمریکا از واقعه‌ی ۱۱ سپتامبر به‌صورت بیرون آمدن از بحران معنا و برخورد با پدیده‌ی جهانی شدن بهره‌برداری کرد؛ تا بدین طریق تفکر ایجاد نظم نوین جهانی را که در حکومت قبلی جمهوری خواهان مطرح شده بود، عملیاتی نماید. عوامل عمده‌ای که زمینه ساز این‌گونه اقدامات تروریستی بوده‌اند، به شرح زیر می‌باشد:

۱- مرکز زدایی از دولت و کاهش اقتدار آن به دلیل سهیم شدن بازیگران غیر حکومتی در سیاستگذاری‌ها؛

۲- پایان جنگ سرد و رها شدن پاره‌ای از دولت‌ها به علت از دست‌دادن موقعیت استراتژیک خویش و فراهم گردیدن زمینه‌ی مناسب تروریسم؛

۳- تجزیه‌ی عناصری مانند حقوق، وظایف، مشارکت و هویت به‌عنوان اجزای متشکله‌ی شهروندی که باعث ایجاد اختلال در روابط میان حکومت و مردم گردید؛

۴- فروپاشی شوروی و عدم حمایت چین از جنبش‌ها، باعث شد که گروه‌های ناراضی در جنوب، پشتیبان خود را از دست دهند و به سوی تروریسم کشیده شوند؛

۵- تشدید حاشیه‌نشینی؛ گروه‌هایی احساس می‌کنند در جهان جایی ندارند و فاقد نقش و کارکرد می‌باشند و عملاً با نوعی اتمیزه شدن، به حاشیه رانده شده و امنیت روانی خود را از دست می‌دهند و به سوی تروریسم کشیده می‌شوند؛
 
۶- تشدید نابرابری‌های جهانی و سیاست‌های آمریکا نسبت به کشور‌های جهان؛

۷- سیاست‌های آمریکا نسبت به کشور‌های خاورمیانه و حمایت از رژیم اسرائیل؛

۸- حمایت آمریکا از طالبان و وهابی‌گری در منطقه و...
 
 
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تاریخ انتشار:۲۰ شهریور ۱۴۰۱، کدخبر: ۸۰۴۹، irdc.ir
اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین