شعارسال: * دیروز: ممل آمریکایی
به خاطر همین «ممل آمریکایی» صدایش میکردند. فکر رفتن به آمریکا، با خواندن نامههای رفیقش حسن به سرش افتاده بود؛ رفیقی که سالها پیش به آمریکا رفته و پولوپلهای به هم زده بود. اگرچه شخصیت ممل آمریکایی، زاده خیال شاپور قریب بود و از ذهن او با هیبت بهروز وثوقی روی پرده سینماها افتاده بود، اما در واقعیت نیز جوانان بسیاری شبیه او بوده و هستند؛ جوانانی که خوشبختی خود را بیرون از زادگاهشان جستجو کرده و میکنند. ممل در آخر فیلم میفهمد که آمریکا آنطور هم که میگویند نیست و آینده خود را در عشق با زنی جستجو میکند که به نظرش رویایی بهتر از آمریکا است، اما در واقعیت همه جوانها مثل او نیستند. بسیاری از آنها چه در سال ساخت فیلم (1354) و چه در سالهای بعد به شوق رسیدن به آمریکا توی طیاره نشستند و در فرودگاهی در آمریکا پیاده شدند. البته این رویا مربوط به زمانه و کشوری خاص نیست. در فیلم «کازابلانکا» ساخته مایکل کورتیز نیز اشتیاق سفر به آمریکا را در کلام و عمل خیلی از شخصیتها میتوان دید؛ شوقی که در چند سال اخیر به شکل دیگری قابلدیدن است. ممل آمریکاییهای امروز به شوق رسیدن به مجسمه آزادی، قدم زدن در هالیوود، رانندگی در خیابانهای نیویورک، تن به قرعهکشی و لاتاری میدهند و در رویاهاشان رفتن به کشوری را میپرورانند که در فیلمهای زیادی (روزی روزگاری آمریکا، پدرخوانده، راننده تاکسی، فیلمهای اولیور استون و مایکل مور و...) جای امنی برای زندگی نیست؛ چرایش را من نمیدانم شاید دلیلش را جامعهشناسان منصف باید در وطن خودمان جستجو کنند. البته همینجا اعتراف کنم که ندیده معتقدم آمریکا نیز مثل تمام کشورهای دنیا شباهت به خرگوش دارد (البته برای ما مسلمانها) نیمش خوب و قابلاستفاده، نیمش حرام است؛ اما سفر به این کشور باید جالب باشد؛ برای اطمینان بیشتر بیایید از کسانی که به کشور عمو سام رفتهاند بپرسیم.* امروز: یک رییس جمهور منحرف
اینکه چرا ترامپ رییس جمهور آمریکا شده است چندان برایم روشن نیست؛ طبیعی هم است. با آنچه خواندهام اهل سیاست هم بهدرستی نتوانستند به این چرایی پاسخ بدهند. مهم هم نیست، اتفاقی است که افتاده و آب رفته را نمیتوان به جوی برگرداند. گذشتهازاین، مردم کشورهای دیگر حق دارند هر طور که میخواهند کشورشان را پیش ببرند. البته برای همچو منی مهم درصد آرایی است که به این آقا اختصاص یافته است. راستش را بخواهید اوایل فکر میکردم با این نتیجه رفراندم، دنیا با برخی آدمهایش بیشازپیش جای وحشتناکی است؛ چراکه رای به ترامپ یعنی قرار گرفتن در صف تاییدکنندگان اندیشههای او. نظرات غیرانسانی وی آنقدر شفاف بود که امکان فریب دادن دیگران را نداشت (در کشورهای زیادی گاهی اوقات عدهای دروغهای باورپذیری را به زبان میآورند که باعث فریب رایدهندگان میشود. فریبی که در کشور خودمان هم بیسابقه نیست). البته حالا که این چند خط را مینویسم باور دیگری دارم. لابد خیری در این انتخاب است که من و ما نمیدانیم. باید ماند و دید که چه نتیجهای به دست خواهد آمد.
* فردا: دنیا در دست خوبترها
چقدر خوب است اگر دنیا دست کسانی باشد که بهجای نابودی و مرگ، به اصلاح، بهجای خشونت به مهرورزی، بهجای نابرابری به عدالت، بهجای منافع شخصی به صرفه و صلاح جمع و... فکر و عمل میکنند. آنوقت یک روز جمعه، یکی که بهترین است اگر بیاید دنیا را به زیبایی خودش تحویل میگیرد.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از هفته نامه فروردین روز، تاریخ انتشار: شنبه 29 آبان 1395، کدخبر: 2555، www.farvardinemruz.ir