پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۸۹۲۶۷
تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۵
ظهور پارادایم جدید تغییرات در ویژگی‌های محصول، الگوی کار در کشاورزی، تحولات در توزیع و مصرف در سراسر جهان، در فناوری، اندازه و ساختار شرکت‌ها در صنعت غذا، و در موقعیت جغرافیایی تولید و فرآوری و به نظر می‌رسد سرعت تغییرات مرتبا در حال افزایش است.

شعارسال: صنعت جهانی غذا و تجارت کشاورزی در میانه تغییرات عمده‌ای قرار دارد و کشاورزی ایران عزیز ما همچنان درگیر انتخاب وزیر است... ظهور پارادایم جدید تغییرات در ویژگی‌های محصول، الگوی کار در کشاورزی، تحولات در توزیع و مصرف در سراسر جهان، در فناوری، اندازه و ساختار شرکت‌ها در صنعت غذا، و در موقعیت جغرافیایی تولید و فرآوری و به نظر می‌رسد سرعت تغییرات مرتبا در حال افزایش است.

نشانگان تحولات ساختاری در کشاورزینویسنده: حسین شیرزاد، تحلیلگر و دکترای توسعه کشاورزی

در اقتصاد‌های نوظهور، علاقه فزاینده بخش خصوصی به سرمایه گذاری در بخش کشاورزی، رنسانس کشاورزی را ایجاد کرده است. سوپرمارکت‌ها به سرعت در مناطق شهری در اقتصاد‌های نوظهور گسترش می‌یابند و سرمایه‌گذاری‌های ملی و چندملیتی تجارت کشاورزی را در امتداد زنجیره ارزش محصولات تازه در این کشور‌ها تشویق می‌کنند. محرک‌ها یا عوامل تعیین کننده تغییرات ساختاری متعدد و متنوع هستند. اما این یادداشت بر نیرو‌های محرک تغییرات ساختاری در بخش تولید زنجیره ارزش کشاورزی و غذا متمرکز است، زیرا این بخشی است که شدیدترین تغییرات در آن رخ می‌دهد و بیشتر این نیرو‌ها به طور مستقیم و غیرمستقیم بر مراحل عرضه ورودی (تولید و خرده‌فروشی) و تغییر محصول (منشأ، پردازش، تولید، توزیع و خرده‌فروشی) زنجیره عذا تأثیر می‌گذارند.

شبکه‌های متعدد بهبود محصول CGIAR اجازه می‌دهد تا بهترین مواد و دانش اصلاحی به طور گسترده و رایگان در دسترس باشد و در سراسر جهان در حال توسعه مورد استفاده قرار گیرد. سوال اصلی تغییر ساختاری در کشاورزی از منظری که کل اقتصاد را در بر می‌گیرد به گستره وابستگی متقابل بین پویایی بخش کشاورزی و سایر بخش‌های اقتصادی مربوط می‌شود. از منظر کلاسیک ها، تحول ساختاری فرآیندی است که طی آن اهمیت نسبی بخش‌ها و فعالیت‌های مختلف یک اقتصاد در طول زمان تغییر می‌کند. در تحلیل‌های قرن بیستمی، دگرگونی ساختاری کشاورزی معمولاً شامل صنعتی شدن کشاورزی، افزایش تدریجی اندازه متوسط مزارع و تخصیص مجدد نیروی کار از کشاورزی به سایر بخش‌ها است. چنین تحول ساختاری اغلب از طریق نوآوری در کشاورزی و فرصت‌های جدید در حال ظهور در تولید و خدمات تقویت می‌شود.

صنعتی شدن تولید کشاورزی به معنای حرکت به سمت واحد‌های تولیدی در مقیاس بزرگ است که از فناوری و مدیریت استاندارد استفاده می‌کنند و با ترتیبات رسمی یا غیررسمی به پردازشگر‌ها یا صنایع تبدیلی و تکمیلی و فراوری مرتبط هستند. اندازه و استاندارد بودن از ویژگی‌های مهم در کاهش هزینه‌های تولید و کارایی در تولید محصولات زراعی و حیوانات یکنواخت‌تر است که با مشخصات پردازنده مطابقت دارد و نیاز‌های مصرف کنندگان را برای ویژگی‌های خاص محصول و همچنین نگرانی‌های ایمنی مواد غذایی برآورده می‌کند. اما کشاورزی بر اساس جهانی شدن فضای اقتصادی و تغییرات در مصرف کننده یا مصرف کننده نهایی محصولات کشاورزی، در آینده با تغییرات ساختاری چشمگیری روبرو خواهد شد. ویژگی‌های تغییر ساختاری ارکان خمسه؛ رقابت پذیری حداکثری، صنعتی سازی، تولید محصولات متمایز، خطوط تولید دقیق (با شدت اطلاعات بالا) و تشکیل زنجیره‌های تامین مواد غذایی کل ساختار‌ها را دربر خواهد گرفت. دگرگونی ساختاری کشاورزی، به طور گسترده‌تر، معمولاً شامل رشد اثربخشی فعالیتها، بهره‌وری در کشاورزی، افزایش میانگین اندازه مزرعه، و تغییر تدریجی نیروی کار کشاورزی به سایر بخش‌ها، از جمله تولید و خدمات است.

از منظر تاریخی، تصور جهانی بدون کشاورزی غیرممکن است. فقط صد سال پیش، از هر پنج خانوار در جهان، چهار خانوار عمدتاً به کشاورزی مشغول بودند. اکنون در کشور‌های ثروتمند، کشاورزان سهم ناچیزی از نیروی کار را تشکیل می‌دهند. در واقع، امروزه در ایالات متحده، تعداد وکلا بیشتر از کشاورزان، و موسسات خشک شویی بیشتر از مزارع است. دگرگونی ساختاری واقعاً یک نیروی رادیکال است و اقتصاد جهانی را به شکلی ظاهراً اجتناب ناپذیر به سوی جهانی بدون کشاورزی سوق می‌دهد. از اواسط قرن گذشته و خیلی قبل از آن در ثروتمندترین کشورها، سهم اشتغال در کشاورزی و سهم کشاورزی از تولید ناخالص داخلی بر اساس برون یابی ساده از روند‌های تاریخی، به کمترین میزان خود رسیده است. در طی این فرآیند تحول ساختاری، سهم نیروی کار شاغل در کشاورزی با دیجیتالیزه و اتوماسیون هوش مصنوعی و سهم نسبی کشاورزی در کل اقتصاد از طریق دانش بنیان شدن فراگرد‌ها کاهش می‌یابد، و بموازات آن سهم صنایع تولیدی و خدماتی افزایش می‌یابد. یک پارادوکس کلیدی این است که در اکثر کشور‌های در حال توسعه، سهم نیروی کار شاغل در کشاورزی بسیار بیشتر از ارزش افزوده بخش است. چیزی که احتمالاً به تفاوت دستمزد‌های قابل توجه (شکاف دستمزد بین بخشی) در بین بخش‌ها تبدیل می‌شود. در مراحل اولیه تحول ساختاری در همه کشورها، شکاف قابل توجهی بین سهم نیروی کار شاغل در کشاورزی و سهم تولید ناخالص داخلی تولید شده توسط آن نیروی کار وجود دارد. این شکاف با افزایش درآمد کاهش می‌یابد. این همگرایی همچنین بخشی از تحول ساختاری است که منعکس کننده بازار‌های کار و مالی با یکپارچگی بهتر است.

نقش فناوری بهتر و بهره وری بالاتر در مزارع به عنوان راهی برای افزایش درآمد در کشاورزی بحث برانگیز است. بیشتر شواهد نشان می‌دهد که سود حاصل از بهره‌وری مزرعه به سرعت (به کشاورزان) در قیمت‌های پایین‌تر از دست می‌رود و همگرایی درآمد بین کشاورزی و سایر بخش‌ها عمدتاً توسط بازار کار هدایت می‌شود. نوآوری‌های کشاورزی دقیق افزایش بهره وری و صرفه جویی در نیروی کار در کشاورزی اغلب عوامل مهمی هستند که به تحول ساختاری کمک می‌کنند. نیروی کار که در کشاورزی پس انداز می‌شود به مشاغل در بخش‌های دیگر تخصیص داده می‌شود که اغلب مولدتر هستند. همه کشور‌هایی که رشد اقتصادی قابل توجهی در دوره‌های زمانی طولانی دارند، شاهد چنین تحول ساختاری بوده اند. جهانی شدن و بین المللی شدن برای کشاورزی چیز جدیدی نیست چنانکه از دهه ۱۹۷۰ درآمد کشاورزان به شدت به موفقیت آن‌ها در فروش محصولات در بازار‌های بین المللی وابسته بود. دسترسی گسترده به بازار، بعد کم اهمیتی از آینده بازار‌های جهانی و تجارت بین المللی نیست، اما مهم‌ترین بعد تجارت بازتر، انتقال بین المللی و دسترسی جهانی به فناوری و تحقیق و توسعه است.

بیشتر فعالیت‌های انتقال فناوری و تحقیق و توسعه بخش خصوصی در گذشته بر ایالات متحده و اروپای غربی متمرکز بوده است. امروزه این بازار‌ها از نظر رشد سطح زیر کشت و گسترش ظرفیت تولید دام، بازار‌های نسبتاً بالغی هستند. فرصت‌های رشد به احتمال زیاد در خارج از این مناطق (مانند کانادا، مکزیک، آمریکای جنوبی، اروپای شرقی، آسیا و غیره) بیشتر است و با فرصت‌هایی که برای شرکت‌های جهانی‌محور برای گسترش بازار‌های خود در این مناطق وجود دارد، می‌توان انتظار توسعه قابل توجهی را در این مناطق داشت. انتقال فناوری و فعالیت تحقیق و توسعه این شرکت‌ها به طور خاص بر مناطق جغرافیایی خارج از ایالات متحده و اروپای غربی مثل چین و هند و آسیای جنوبشرقی متمرکز شده است. پیامد‌های درازمدت کاهش شکاف بین بهره‌وری در این بخش‌های جهان و بهره‌وری در مناطق سنتی و همچنین افزایش ظرفیت تولید در سراسر جهان گرایش مسلط تولید کشاورزی در آینده است. این افزایش کارایی، بهره‌وری و ظرفیت در سایر حوزه‌های تولید در کنار استراتژی‌های منبع‌یابی و فروش جهانی شرکت‌های جهانی مواد غذایی به این معنی است که ایالات متحده و اروپا به عنوان بازیگران مسلط نخواهند بود و در آینده با افزایش رقابت در بازار‌های جهانی مواجه خواهند شد.

حرکت فعلی به سمت واحد‌های تولیدی صنعتی در جهان به سمت گسترش کشاورزی صنعتی یا فاکتوری فارمینگ است. صنعت طیور در این زمینه پرچمدار بود و از دهه ۱۹۴۰ تا ۱۹۶۰ به یک مدل صنعتی تبدیل شد. صنعت تغذیه گاو در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به مدل صنعتی منتقل شد. صنایع لبنی و گوشت خوک در بحبوحه یک حرکت چشمگیر به سمت مدل کاملا صنعتی هستند، این تغییر ساختار‌ها تا حد زیادی تا سال ۲۰۳۰ تکمیل می‌شود و می‌تواند بهره وری گاو مولد را از طریق حبس و مدیریت فشرده به میزان زیادی افزایش دهد. محصولات تخصصی دارای سیستم‌های تولید صنعتی هستند و به سرعت در حال پذیرش کشاورزان به پیش می‌روند. البته صنعت غلات کندتر به سمت این نوع کشاورزی پیش می‌رود، اما احداث پالایشگاه‌های غلات این روند را سرعت بخشیده، دستیابی به اقتصاد مقیاس و دسترسی به فن‌آوری مورد نیاز برای رقابتی بودن، به جز در بازار‌های خاص، دشواری فزاینده‌ای خواهند داشت.

بدلیل سرعت تغییرات، توصیف محیط بازار آینده سیستم جهانی غذا یک چالش بزرگ است، اما شش ویژگی کلیدی مهم به نظر می‌رسد. اولاً، بازار در دهه آینده بیش از پیش نوسان خواهد داشت. چنانکه در دو دهه گذشته نوسانات قیمت کالا‌ها شدید بوده است. قیمت زمین‌های کشاورزی، هزینه‌های نهاده و اجاره نقدی در سطوح بی سابقه‌ای است. درک نادرست تغییرات آب و هوایی یک عدم قطعیت است که به تشدید اثرات تغییرات اقلیمی و دما‌های شدید کمک می‌کند. جهانی‌سازی، تغییر سیاست‌های دولت، تغییرات سریع فناوری، و شرکت‌های ورودی در حال گذار، همگی با هم ترکیب می‌شوند تا محیط کسب‌وکاری را ایجاد کنند که نامطمئن‌تر خواهد بود. دومین ویژگی کلیدی بالا بردن استاندارد‌ها از سوی هر بازیکن در سیستم غذایی است.

هر نهادی خواستار کیفیت بالاتر و قیمت‌های پایین تر، خدمات بهتر، اطلاعات بیشتر، انعطاف پذیری بیشتر و پاسخ سریع‌تر است. نوآوری و بهبود مستمر برای موفقیت بسیار مهم خواهد بود، اما این نوآوری فراتر از فناوری جدید و ارائه محصول جدید خواهد بود. نوآوری در استراتژی بازاریابی، هوش مصنوعی برای به دست آوردن بینش مشتری، و استراتژی‌های توزیع جدید و مدل‌های تجاری ممکن است به اندازه نوآوری محصول مهم باشد. ویژگی سوم، تثبیت مداوم است. نیاز به مقیاس یا اندازه - به ایجاد ادغام در صنایع ورودی در هر دو سطح تولید و توزیع ادامه خواهد داد. محیط نهادی (قانونی) هزینه هنگفت توسعه، دریافت تاییدیه‌ها و معرفی محصولات جدید، شرکت‌های تولیدی را به جستجوی فرصت‌های بازار جهانی سوق می‌دهد. در توزیع، اقتصاد تدارکات و مدیریت اطلاعات منجر به سازمان‌های کمتر و بزرگ‌تر می‌شود. حرکتی حتی تهاجمی‌تر به سمت چندین فضا وجود خواهد داشت که هزینه حسابداری، موجودی، انطباق با مقررات، تجهیزات، مدیریت و ... را در تعدادی از سایت‌ها توزیع می‌کند. ادغام بازیگران در هر مرحله از زنجیره ارزش ادامه خواهد داشت و در برخی موارد رقابت را افزایش می‌دهد که در برخی موارد از سوی بازیگران جدیدی که هرگز بخشی از صنعت نبوده‌اند و تازه واردین زنجیره غذا محسوب میشوند.

چهارمین ویژگی کلیدی، حرکت به سمت کارایی حداکثری خواهد بود. تامین کنندگان برای افزودن ارزش و متمایز کردن پیشنهاد‌ها تلاش خواهند کرد، اما در محیط رقابتی فعلی و مورد انتظار، حتی این یک چالش است، زیرا هر نوآوری به سرعت کپی شده و "کالا" می‌شود. فشار بسیار زیادی بر حاشیه‌ها با تاکید بر کارایی عملیات داخلی وجود دارد. این امر منجر به جستجوی پیوند‌ها و یک سیستم هماهنگ‌تر می‌شود، زیرا یافتن اقتصاد‌های هزینه به طور فزاینده‌ای به بهینه‌سازی سیستم نیاز دارد. پنجم، مالکیت، عملیات جهانی همراه با استراتژی‌های منبع‌یابی و فروش جهانی شرکت‌های کشاورزی منجر به افزایش رقابت و همچنین تمرکز متنوع‌تر این شرکت‌ها می‌شود. مشتریان سنتی (کشاورزان با اندازه متوسط) و مناطق جغرافیایی (آمریکای شمالی و اروپا) ممکن است تمرکز کمتری در بازاریابی و توسعه و تحویل فناوری جدید داشته باشند، زیرا شرکت‌ها تلاش می‌کنند تجارت خود را در بازار‌های جدید به جای افزایش سهم بازار در بازار‌های بالغ افزایش دهند. در نهایت، موضوع اساسی کنترل سیستم زنجیره منجر به پیوند‌های جدید قابل توجهی بین شرکت‌های مواد غذایی، کشاورز (تولیدکننده)، و تامین کنندگان نهاده با طیف کاملی از خریدها، سرمایه گذاری‌های مشترک و ترتیبات قراردادی و شراکتی خواهد شد. زمانی که سازمان‌ها برای به دست آوردن مزیت‌های اندازه بدون مالکیت تلاش می‌کنند یا به دنبال دسترسی به منابع غیرقابل دسترس در سازمان خود هستند، امتیازی به مهارت‌های اتحاد‌های راهبردی و مشارکت تعلق می‌گیرد. فشار برای بهره وری باعث تثبیت بیشتر در هر سطح از زنجیره غذا می‌شود. به عنوان بسته‌های ورودی که از مرز‌های سنتی صنعت ورودی برای به حداکثر رساندن بهره وری جمع می‌شوند، پیوند‌های بیشتری را در بین ورودی‌ها ایجاد می‌کند و منجر به پیوند‌های قوی تری در سراسر مراحل تولید تا توزیع مواد غذایی برای تشکیل زنجیره‌های غذایی به صورت عمودی می‌شود.

چه از منظر انسان قرن بیستمی یا بیست و یکمی به قضیه نگاه کنیم، تحول ساختاری در کشاورزی یک مسیر تاریخی قدرتمند است که توسط همه اقتصاد‌های در حال توسعه موفق تجربه شده و شامل رویکرد‌های بسیار مهم و متنوعی برای مقابله با فشار‌های سیاسی ایجاد شده در این مسیر و مکانیسم‌های سیاستی موجود برای جلوگیری از سقوط کامل فقرای عمدتا روستایی از مسیر توسعه در اقتصاد‌های ملی است. تحول ساختاری شامل چهار ویژگی اصلی است: کاهش سهم کشاورزی در تولید اقتصادی و اشتغال، افزایش سهم فعالیت اقتصادی شهری در صنعت و خدمات مدرن، مهاجرت کارگران روستایی به محیط‌های شهری، و انتقال جمعیتی در نرخ تولد و مرگ که همیشه قبل از رسیدن به تعادل جدید منجر به جهش در رشد جمعیت می‌شود. بهرحال امروزه صنعت کشاورزی چیزی فراتر از زراعت و دامداری است. با رشد و توسعه اقتصادی، کشور‌ها معمولاً تحول ساختاری را در زنجیره غذا تجربه می‌کنند که در آن بخش کشاورزی با دانش بنیان شدن و تبدیل شدن به زنجیره‌ای از کسب و کار و تجارت، اتحاد‌های استراتژیک، شبکه‌ها و سایر پیوند‌ها را برای بهبود لجستیک، جریان محصول و جریان اطلاعات به موازات بخش‌های تولیدی و خدماتی رشد می‌کنند. دو ویژگی مهم این تحول در بخش کشاورزی، گسترش میانگین اندازه مزارع و تخصیص مجدد نیروی کار کشاورزی به بخش‌های دیگر و تخصصی شدن مجدد تولید در طول زمان است. این فرآیند اغلب با پذیرش نوآوری‌های کشاورزی افزایش دهنده بهره وری و صرفه جویی در نیروی کار پشتیبانی می‌شود. در مسیر توسعه، سهم افراد شاغل در کشاورزی کاهش می‌یابد. اندازه مزرعه، بهره وری نیروی کار (و دستمزدها) در اقتصاد عمومی و بخش کشاورزی افزایش می‌یابد و سرمایه جایگزین نیروی کار می‌شود. حرکت نیروی کار از کشاورزی به غیرکشاورزی و افزایش اندازه مزرعه از طریق دگرگونی ساختاری هسته اصلی توسعه اقتصادی است، اما مبحث استاندارد و ایمنی مواد غذایی محرک اصلی در شکل گیری زنجیره‌های غذا است. یکی از راه‌های مدیریت ریسک ایمنی مواد غذایی، نظارت بر فرآیند تولیدتا توزیع از محصول نهایی از طریق زنجیره تا ژنتیک است. یک سیستم ردیابی همراه با روش‌های تضمین کیفیت HACCP (نقاط کنترل بحرانی تجزیه و تحلیل خطر) کنترل زنجیره، سیستم را برای به حداقل رساندن احتمال آلاینده‌های غذایی یا شناسایی سریع و آسان منابع آلودگی تسهیل می‌کند.

در نهایت، دگرگونی ساختاری مشخصه تعیین کننده فرآیند توسعه و هم علت و هم معلول رشد اقتصادی اجتماعی است، نتیجه نهایی دگرگونی ساختاری که در افق در کشور‌های ثروتمند قابل مشاهده است، اقتصاد و جامعه‌ای است که در آن کشاورزی به عنوان یک فعالیت اقتصادی، حداقل از نظر بهره‌وری نیروی کار و سرمایه، هیچ ویژگی متمایزی از سایر بخش‌ها ندارد. شکاف در بهره وری نیروی کار بین کارگران کشاورزی و غیرکشاورزی زمانی به صفر نزدیک می‌شود که درآمد‌ها به اندازه کافی بالا باشد و این دو بخش توسط بازار‌های کار و سرمایه به خوبی کار می‌کنند. در درازمدت، راه افزایش بهره‌وری روستایی، افزایش بهره‌وری شهری است (یا به قول مائو تسه‌دونگ، «تن‌ها راه رهایی برای کشاورزی، صنعت است»)بنابراین تا زمانی که اقتصاد غیرکشاورزی در حال رشد نباشد، امید درازمدت کمی برای تغییرات ساختاری در بخش کشاورزی وجود دارد. در عین حال، سوابق تاریخی در مورد نقش کلیدی که بخش کشاورزی در تحریک اقتصاد غیرکشاورزی ایفا می‌کند، بسیار روشن است.

اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین