ساوجبلاغ در لغت نامه معین به معنی جلگه ای در اطراف تهران معنی شده لکن به قول مردم محلی این لغت یک اصطلاح ترکی است و از دو کلمه (سویوخ) به معنی سرما و (بلاغ) به معنی چشمه و در مجموع به معنای چشمه آب سرد تشکیل شده است.
دکتر محمد جواد مشکور در کتاب ((نظری بر آذربایجان )) می نویسد که ساوج در اصل همان ((سویوق )) ترکی به معنای سردبوده است .
باید اضافه کرد که کلمه ی ساوجبلاغ در طول تاریخ و زبانهای مختلف شکلهای مختلفی به خود گرفته که از آن جمله است : تلفظ ((سوشبلاغ )) که برخی از بومی های شهرستان آن را به کار می برند. در نتیجه همه در معنی ساوجبلاغ اتفاق نظر دارند که ساوجبلاغ یعنی چشمه ی آب سرد.
با توجه به متونه تاریخی و جغرافیایی در می یابیم که در گذشته چند نقطه از ایران به این نام خوانده می شدند که در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم :
1-ساوجبلاغ مکری: دهی است از توابع شهرستان میانه که در ٩٠٠٠ گزی راه شوسه خلخال- میانه قرار گرفته است . مهاباد کنونی در گذشته به ساوجبلاغ مکری مشهور بود بطوریکه در کتب مختلف تاریخی از جمله عالم آرای نادری و تاریخی گیتی زندیه از آن نام برده شده است .
2-ساوجبلاغ ری : که حمدالله مستوفی در مورد آن می نویسد : ساوجبلاغ ولایتی است که در اوان سلاحقه مال به ری میداده و در عهد مغول سوا شده ، هوا به غایت خوب دارداکثر آبش از قنوات است . میوه و غله بسیار می باشد و نانش در غایت نیکو و حقوق دیوان او دوازده هزار دینار مقررات ... و از اعظم قرای آن هرواوونجم آباد و سنقرآباد و در سنقرآباد سادات عالی نسب و حسب اند .
ساوجبلاغ در زمان حکومت سلجوقیان جزئی از ایالت بزرگ جبال بود که در زمان سلجوقیان عراق عجم نامیده می شد و یکی از شهرهای بسیار مهم آن شهر ری بود تا اینکه در سال۶١٧ هجری قمری این شهر مورد حمله مغولان قرار گرفت و ویران گردید و اهمیت دیرینه خود را از دست داد . لذا در زمان مغول ساوجبلاغ از ری جدا شد . با اهمیت یافتن تهران ساوجبلاغ از توابع تهران محسوب می شد و مرکز آن قریه کرج بود . بتدریج کرج اهمیت یافت و بصورت شهرستان بزرگی در آمد بطوریکه ساوجبلاغ نیز یکی از مناطق آن بشمار می رفت تا اینکه در سال ١٣۶٨ شهر ساوجبلاغ به عنوان یک شهرستان مستقل به مرکزیت هشتگرد از کرج جدا گردید .
با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از وبلاگ ساوجبلاغ، تاریخ انتشار: جمعه 18 اردیبهشت 1388، کدخبر: - ، www.savojbolagh.persianblog.ir