شعار سال: اخیرا خبری در رسانه های کشور مبنی بر تاراج خاک قابل کشت کشور توسط عده ای منتشر شد و مسئولین محترم کما فی السابق در خواب زمستانی به سر می برند!
چه باید گفت؟! خیانت یا سهل انگاری؟! قطعا آینده گان قضاوت خواهند کرد…
چندی قبل روزنامه جوان نوشت:هم اكنون ايران به دليل شرايط جفرافيايياش تنها ۱۷ درصد از پهنه سرزمينياش(اعم از بيابان و كوهستانهاي زياد) قابليت كشت كشاورزي دارد. اين ميزان سهم ما را از زمينهاي قابل كشت جهان ۱/۲ درصد كرده است. اما براساس آمارهاي موجود جهاني سهم ما از فرسايش خاك جهاني حدود ۱۰درصد است. به عبارت بهتر سهمهاي ما از خاك قابل كشت و فرسايش خاك نشان ميدهد وضعيت خاك ما به مراتب از وضعيت آب بحرانيتر بوده و بر اساس تخمينهاي بدبينانه اگر روند فرسايشي خاك به همين منوال پيش برود تا ۳۰ سال آينده در ايران خاكي كه قابليت كشت داشته باشد نخواهيم داشت.
همچنين گفته ميشود ما جزو پنج كشور نخست «صحرازايي» هستيم كه روزي ۴۰ هكتار و سالانه تا ۱/۵ ميليون هكتار از زمينهاي ايران را به بيابان تبديل ميكنيم كه مهمترين عوامل آن كاهش بارندگي و استفاده بيرويه از آبهاي زيرزميني و توسعه بيرويه دامپروري است، به نحوي كه هم اكنون تعداد دامهاي موجود در كشور بيش از سه برابر ظرفيت مراتع و زمينهاست. ما هم اكنون سالانه حدود ۳/۵ ميليون گاو و ۱/۵ ميليون ساير دامها (گوسفند و بز و…) را ميپرورانيم. براي اين ميزان دام و دامپروري حدود ۱۰ ميليون تن خوراك نياز داريم كه بخشي از خوراك آنها (حدود يكسوم) را از طريق واردات و همين مقدار نيز در اثر فشار خارج از ظرفيت به زمينها و مراتع تأمين ميكنيم.
در چنين شرايطي تصميمگيري تمركز روي توليد چنين محصولي در حوزه اقتصاد بايد بسيار هوشمندانه و با نگاه درازمدت باشد زيرا هزينه جلوگيري از فرسايش خاك خيلي كمتر از بازسازي فرسايش خاك است، لذا بايد تصميمي جدي براي تحول در اقتصاد كشاورزي بگيريم.
ممكن است برخي از افراد عامي وجود جنگلها را دليلي بر رد اين اعداد بحراني بدانند اما پوشش جنگلي ما نيز به سرعت در حال كاهش است، اگر چه آمار رسمي وجود ندارد اما برخي تخمينهاي غيررسمي نشان ميدهد ما حدود دو سوم جنگلهاي خود را در ۵۰ سال اخير از دست دادهايم. همچنين گزارشات خيزش جنگلها و سيلهاي مخرب در شهرهاي شمالي نيز نشان ديگري بر فشار بيش از حد به جنگلها و استفاده از دام در جنگلهاست كه توان بازسازي جنگلها را به تناسب استفاده از آنها گرفته است. هر چند كه جنگلهاي ما با جذابيت ويلاسازي نيز با يكي از خطرناكترين عوامل مخرب مواجه است و خاكي که پذيراي جنگلهاست و براي انسانها حياتي است به مراتب و به نسبت ساير نقاط كشور بيشتر در خطر است. بايد بدانيم كه روند سالهاي اخير در فشار بيش از حد به زمينها حتماً بايد بازنگري شود تا مانع از «رشد مخرب» اقتصادي شويم.
*سرقت خاک!
دردناک تر این که خبرها حاکی از سرقت خاک قابل کشت ایران به خارج از کشور می باشد. برای تشکیل خاک قابل کشت میلیون ها سال زمان لازم است. جدای از مساله آب که در کشورهای توسعه یافته جزو اساسی ترین مقوله های ملی محسوب می شود، خاک قابل کشت نیز به همان اندازه اهمیت دارد. متاسفانه در حال حاضر شاهد سرقت خاک قابل کشت در کشور هستیم و مسئولین هیچ تدبیری برای مقابله با آن نیندیشده اند.
علاوه بر خاک قابل کشت، خاک سرخ نیز از اهمیت ویزه ای برخوردار است. چندی قبل تابناک با اشاره به صادرات بی رویه و نامعقول خاک سرخ جزیره هرمزنوشت :جزیره هرمز به لحاظ موقعیت جغرافیایی و همچنین ساختار زیست محیطی، یکی از منحصر به فردترین نقاط دنیا به شمار می رود، این جزیره به دلیل داشتن تنوع رنگ در خاک، از معروفیت ویژه ای برخوردار بوده و همچنین دارای منابع غنی سنگ آهن و نمک نیز هست.
اما آنچه این جزیره را از دیگر نقاط جهان متمایز کرده، وجود خاک سرخ با ارزشی است که در خود جای دارد؛ یکی از معروف ترین و قدیمی ترین معادن خاک سرخ جهان در جزیره هرمز است.
این خاک سرخ از نوع درجه یک بوده و در دنیا بینظیر است. به گفته کارشناسان، خاک سرخ استخراج شده از این معادن در صنایع رنگسازی، آرایشی، کاشی، سرامیک، موزائیک، سفال، لعاب سازی، تولید پودرهای میکرونیزه صنعتی (برای کاربردهای هستهای و نظامی) نوارهای کاست، ضد زنگ و حتی مصارف خوراکی مورد استفاده قرار می گیرد.
اما این معدن با ارزش در این جزیره، نه تنها کمکی به حال آنها نکرده، که بلای جانشان نیز شده است. تحقیقات میدانی حاکی از آن است که در سالهای گذشته، کشورهای پاکستان و هندوستان و کویت مقصد صادرات پودر خاک سرخ جزیره هرمز بوده است.
بنا بر این گزارش، مشارکت در سهام بهرهبرداری از خاک سرخ، یکی از خواستههای دیرینه مردم جزیره هرمز بوده و هست؛ البته در سال های گذشته با پیگیریهای دفتر مقام معظم رهبری، ۶۰ درصد سهام بهرهبرداری از معدن و کارخانه پودر خاک سرخ هرمز به مردم این جزیره واگذار شد، ولی بنا بر ادعای برخی اهالی تا کنون مردم جزیره از آن بی بهره مانده اند.
ما منابعی را از دست می دهیم که دیگر تجدیدپذیر نیستند، در حالی که هیچ سودی به حال ما ندارد، نه اشتغالی ایجاد شده و نه کسی سودی از آن برده است. تنها میراث ملی است که خروارها خروار بار کشتی شده و به صورت خام از کشور خارج می شود.
اما باید پرسید که این وضعیت تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و مسئولین تا به کی بدون هیچ اقدامی شاهد و ناظر بر تاراج سرمایه های ملی خواهند بود؟!
با این وضعیت، در آینده ای نه چندان دور کشور با آن چنان بحران شدیدی روبرو خواهد شد که مردم مستضعف در گرداب آن غرق خواهند شد و چه بسا مسئولان متمکنی که در حال حاضر با رخوت سکوت کرده اند راهی سایر کشور های دور از بحران آب و خاک شده و مردم را در این گرداب رها کنند!
با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از نسیم زنجان، تاریخ 29 آذر 95، کد مطلب: 6677: www.nasimezanjan.ir