165 کیلومتر تا سمیرم، 65
کیلومتر تا "کُمه"، 60 کیلومتر تا "بیده" و چیزی حدود 10 کیلومتر تا
روستای "لُرکُش" و بعد از آن "شهید" آخرین روستای اصفهان؛ آقای رییس جمهور
خشونت از جایی همین حوالی از سراشیبی تندی که به یک ساختمان متروکه میرسد آغاز میشود.
خشونت از یک کلاس درس در حدود 1.5 در 2 متر آغاز میشود، با نیمکتهایی
که روز نخست سال تحصیلی، خاکشان روی مانتوهای ما و کت و شلوار مسئولان آموزش و
پرورش سمیرم نشسته است، با حقی که از یک کودک ناشنوای کلاس اولی گرفته میشود که
کیف سبز مدرسهاش را خودش بافته و با ایما و اشاره با دستهایش به مسئولان بافتن
را نشان میدهد.
خشونت از اینجا آغاز میشود که حق این کودکان گرفته میشود، حق
تحصیل، که خودتان گفتید محروم کردن از آن مصداق بارز خشونت است، خشونت از جایی
آغاز میشود که هیچ کس شوق مهر را در چشمان سبز علی و سر پایین حسین برای تحصیل
نمیبیند. خشونت کلاسی است که از این کودکان دریغ میشود.
خشونت از جایی آغاز میشود که شاگردان قربان علی عسگری از 15 نفر به سه
نفر رسیدهاند. سه
نفری که خودش زنگ زده تا به مدرسه بیایند. خشونت کودکی است که لباس مدرسه ندارد، برای
این که جلوی خشونت را بگیرید ابتداییترین حق کودکان سرزمین خودتان را بدهید، حقی
که در "خالصهای پرداختی" چند میلیونی، نان دیگری شده است...
خشونت از جایی آغاز میشود که فاطمه ارغنده، مدیر اداره مدارس استثنایی
آموزش و پرورش استان اصفهان میگوید: دبیرستان، 300 نفر ظرفیت و تنها 40 دانش آموز
دارد! همه فکر میکنند این بچهها دانشآموز نیستند! دیدگاه این است. امسال برای حفظ
یک مدرسه استثنایی میخواستند من را جا به جا کنند، گفتم مدرسه و میز مدیریت را با
هم میدهم، مشکلی نیست آن دنیا بچههایم دستم را میگیرند.
1800 روستا در استان اصفهان و چیزی در حدود پنج هزار کودک
استثنایی، کودکان استثنایی بیده حتی مشتی از خروار نیستد. خودتان بخوانید، چطور یک
کلاس، با بخاری نفتی هم از این کودکان دریغ میشود...
صابر (معاون پرورشی پایگاه آموزش و پرورش در منطقه پادنا): مدرسه سال گذشته
در یک مدرسه ابتدایی در روستای لُرکُش تشکیل شد، مدرسه ابتدایی لرکش با یک مدرسه
دیگر تلفیق شده بود و مدرسه قدیمی را به آقای عسگری(معلم مدرسه) دادیم.
مدرسه را مرتب کردند تا دانش آموزان استثنایی در آنجا مستقر شوند، اما مدرسه
ابتدایی امسال احیا شد و مجبور شدیم فضای فعلی را که سال گذشته پیش دبستانی بود
برای اینکه این بچهها آواره نباشند به آقای عسگری بدهیم.
ارغنده (مدیر اداره مدارس استثنایی آموزش و پرورش استان اصفهان): یعنی
در روستا یک کلاس برای بچههای استثنایی وجود ندارد؟
صابر: در حال حاضر خیر، البته با کم و زیاد دانش آموزان در دبیرستان میتوانیم
یک کلاس آزاد کنیم.
عسگری(معلم مدرسه): این هفتمین
مکانی است که مدرسه استثانی در این پنج سال به آن نقل مکان کرده است، چهار
تا کمد دارایی مدرسه را هرسال روی کولمان میگذاریم و از این مکان به مکان بعدی
میرویم.
ارغنده: یعنی شما یک کلاس برای این بچهها ندارید؟ چندتا بچه دارید؟
عسگری: هفت تا
جباری(رییس نمایندگی آموزش و پرورش در منطقه پادنا): بحث مدارس
استثنایی در پادنا از پنج سال پیش شروع شد، ما معتقدیم این بچهها باید در محیطی
باشند که کمتر آسیب ببینند، برای همین تلاش شد فضایی مستقل در اختیار آنها قرار گیرد.
مدرسه استثنایی را یکی دو سال در روستای لرکش جا دادیم، خود آقای عسگری 7 دانش
آموز را با وسیله خودش از روستاهای اطراف جمع میکند و بعد از مدرسه هم بر میگرداند.
عسگری: گفتند مدرسه لرکش برای شما، ما هم تبلیغات کردیم و سال گذشته 15
دانش آموز ثبت نام کردیم و یک معلم دیگر آمد.
ارغنده: پس دانش آموز هست اما چون مدرسه نیست، ثبت نام نمیشوند.
عسگری: الان
چندتا از خانوادهها به من زنگ زدند و پرسیدند بچه را باید کجا بیاوریم، گفتم صبر
کنید.
ارغنده: ممکن است روند جا به جایی از این هفت مدرسه را به من بگویید.
عسگری: سال اول(1390) که مدرسه
استثنایی تشکیل شد گفتند دانش آموز نیست، با مدیریت سمیرم صحبت کردیم گفتند دانش
آموز هست اما در مدارس عادی ثبت نام شدهاند، در نهایت چهار دانش آموز را شناسایی
کردیم و یک مدرسه راهنمایی که منحل شده بود را به ما دادند. اما بعد از اینکه
وسائل مدرسه را جمع کردند دیگر امکان تشکیل کلاس در آن برای ما نبود، برای همین یک
انباری در یک دبستان در روستای کیفته به ما داده شد که آن را خالی و تمیز کردیم و کلاس
را تشکیل دادیم.
سال بعد با تبلیغاتی که انجام دادیم تعداد دانش آموزان به 9 نفر رسید و
همان سال چون تعداد دانش آموزان مدرسه لرکش کم بود و مدرسه منحل شده بود به ما
گفتند به مدرسه لرکش برویم. مدرسه نه آب داشت نه سرویس بهداشتی و نه در و پیکر
درست و حسابی، برای تعمیر مدرسه بخشی از هزینه از سوی اداره استثنایی آموزش و
پروش، مقداری از این طرف و آن طرف و مقداری هم خودمان پول گذاشتیم. مدرسه را سرپا
کردیم و با 15 دانش آموز راه انداختیم و خانم عسگری آمدند که البته الان در مدرسه
ابتدایی درس میدهند. مسئولان اداره در سمیرم هم قول دادند که مشاور و گفتار درمان
در اختیار مدرسه قرار دهند. قرار
بود سال بعد سه دانش آموز به ما اضافه شوند.
دو سال در مدرسه ماندیم و تقریبا مدرسه جان گرفته بود و داشتیم دانش
آموزان را جمع میکردیم. اما گفتند خانم عسگری باید به مدرسه عادی برود. سال سوم من
تقریبا توانستم 15 دانش آموز استثنایی را فقط نگه دارم. خودتان میدانید یک معلم
نمیتواند همزمان 15 دانش آموز که میانشان ناشنوا، کم توان و ... است را به
تنهایی کنترل کند.
ارغنده: خانم عسگری بر اساس چه فرایندی به مدرسه عادی رفتند؟
عسگری: انتقالی گرفتند. بعد از آن تعدادی از بچهها را به مدرسه عادی فرستادیم.
مشکلی که وجود دارد این است که دانش آموزان جدیدی که باید در این مدرسه ثبت نام
کنند در مدارس عادی درس میخوانند. زیرا مدرسه استثنایی مکان مشخصی ندارد و دوم
اینکه مسئولان مدارس عادی تشخیص نمیدهند دانش آموز باید در مدرسه استثنایی درس
بخواند.
ارغنده: مشکلی نیست که دانش آموزان استثنایی در مدارس عادی درس بخوانند
اما مشروط به اینکه پیشرفت تحصیلی آنها زیر نظر باشد.
عسگری: پیشرفت تحصیلی ندارند. مثلا دانش آموزی در یکی از مدارس اینجاست
که چندسال است در یک پایه تحصیلی مانده.
ارغنده: الان فقط سه دانش آموز دارید؟
عسگری: حقیقا
به سه نفر دیگر که امروز زنگ زدم، گفتند لباس نداریم که بچهها را به مدرسه
بفرستیم. سال
گذشته خودمان برای برخی از دانش آموزان لباس تهیه کردیم اما امسال نشد.
ارغنده: مدرسه معین مدرسه شما کجاست؟ مدرسهای که سرانه آموزشی شما به
حساب آن واریز میشود؟
عسگری: من
در این پنج سال سرانهای دریافت نکردم.
ارغنده: ما برای مدرسه استثنایی "حنا" سرانه را واریز کردیم
اما پادنا را اصلا در نظر نگرفته بودیم.
جباری: در بخش پادنا پراکندگی وجود دارد و تقریبا 30 پاره ده با فاصله
10 تا 15 کیلومتر از یکدیگر وجود دارد. اکثر مدارس اینجا تلفیقی است و چند پایه با
یک معلم درس میخوانند. بعضی از دانش آموزان استثنایی در مدارس عادی تحصیل میکنند
و این تعدادی که در مدرسه استثنایی درس میخوانند را خود آقای عسگری هر روز از
روستاهای مختلف میآورد. زیرا نه فضای مناسبی برای مدرسه استثنایی وجود دارد نه
خانواده توان تامین هزینه ایاب و ذهاب را دارد. بیشتر این بچهها در خانوادههای
کم درآمد زندگی میکنند که حتی امکان تهیه لباس برای فرزندان خود را ندارند. امسال
قرار بود این مکان برای یک هنرستان برنامهریزی شود اما تعداد دانش آموزان به حد
نصاب نرسید و هنرستان تشکیل نشد. اینجا تا دو سه روز گذشته هم قرار بود هنرستان
باشد.
ارغنده: یعنی همین سه کلاس قرار بود هنرستان شود؟
جباری: ما این فضا را به عنوان هنرستان به اداره آموزش و پرورش معرفی
کردیم زیرا هنرستان مصوب شده بود.
ارغنده: کدام کلاس هنرستان قرار بود در این فضای 1.5 در دو متری تشکیل
شود؟
جباری: ترک تحصیل در منطقه پادنا زیاد است با اداره صحبت کردیم و قرار
شد مکانی را به عنوان هنرستان معرفی کنیم. اینجا قبلا خانه معلم بوده است به اجبار
آن را مکان هنرستان معرفی کردیم. اما تعداد دانش آموزان هنرستان به حد کفایت نرسید
و مدرسه به عنوان کار و دانش به دبیرستان مولوی ضمیمه شد.
ارغنده: دبیرستان مولوی فضای لازم را برای اینکه هنرستان به آن ضمیمه
شود دارد؟
جباری: بله
ارغنده: زمانی که دبیرستان فضای لازم را دارد چه لزومی است که این مکان
به عنوان هنرستان معرفی شود؟
جباری: در مناطق محروم در صورتی که تعداد دانش آموز برای هنرستان کافی نباشد،
مدرسه به عنوان کار و دانش ضمیمه دبیرستان میشود. اگر 50 دانش آموز داشته باشیم
میتوان یک هنرستان مستقل ایجاد کرد. قرار بود برای سال اول فضا و تجهیزات را
معرفی کنیم و تصمیم داشتیم پایه گذاری ایجاد یک هنرستان را داشته باشیم بنابراین
این فضا را معرفی کردیم.
ارغنده: اگر شما فضایی با 20 کلاس خالی داشته باشید آیا لازم است برای
ایجاد یک هنرستان حتما یک فضای مستقل معرفی کنید؟
جباری: مدارس این منطقه مشخص است و طوری نیست که بتوان یک پایه جدید در
آنها ایجاد کرد. مدرسه استثنایی هم فضا داشت، اما بعد از احیای مدرسه لرکش فضایی
نبود که به آن اختصاص دهیم. بنابراین دو پیشنهاد دادیم؛ یک اینکه یک فضای
آزمایشگاه را در یکی از مدارس به مدرسه استثنایی تخصیص دهیم و دوم اینکه بچهها
در این فضا ساماندهی شوند. اینجا از چند سال پیش تا کنون متروکه بود. شما باید به
ما کمک کنید.
ارغنده: کمک کردن وظیفه من نیست، اداره سمیرم باید به شما کمک کند و در
صورتی که نتواند باید از معاونت پشتیبانی و نوسازی اداره کل درخواست کند.
جباری: ما انتظار داریم الان که شما شرایط این مدرسه را دیدید به ما
کمک کنید.
ارغنده: من حتما این مسئله را پیگیری میکنم و خیلی متاسفم چون فکر میکنم
شما فضا برای هنرستان دارید و فکر نمیکنم تمام کلاسهای دبیرستان پر باشد اما شما
میگویید این طور است. تنها دلیلی که وجود دارد برای اینکه بچههای من الان مدرسه
ندارند این است که برای شما اصلا اهمیتی ندارد. برای شما داشتن یک مدرسه متوسطه مستقل با وجود اینکه
در سایر مدارس کلاس خالی دارید مهمتر از این است که 15 شاگرد استثنایی مدرسه
داشته باشند. امروز روز اول مهر است الان بچههای من کجا هستند؟ من برای پروژه مهر
اینجا هستم.
جباری: آقای عسگری شما سال گذشته به لحاظ فضای آموزشی مشکل داشتید؟
عسگری: بیشتر مشکل ما جا به جایی هر ساله است.
جباری: شما میتوانید مدرسه لرکش را به لحاظ آمادگی بازدید کنید.
ارغنده: آماده سازی مدرسه لرکش توسط اداره استثنایی انجام شده است. بحث
این نیست؛ بحث این است که چرا وقتی به مشکل برمیخورید بچههای استثنایی را از
مدرسه بیرون می کنید تا مشکل حل شود؟ چرا تنها فضاهای وامانده را برای بچههای
استثنایی میگذارید؟ شما همین الان یک فضا به من نشان بدهید و بگویید این فضا
برای مدرسه استثنایی است تا ما صورت جلسه تنظیم کنیم. فقط دو کلاس تخصیص دهید اما
قطعا بگویید این دو کلاس متعلق به مدرسه استثنایی است.
جباری: مشکل فضا مشکل همیشگی ما است.
ارغنده: در
اصفهان هم همین مشکلات وجود دارد، الان در منطقه سه، نمازخانه را کلاس کردهاند؛
اما بچهها را از مدرسه بیرون نمی کنیم و بگوییم ببخشید شما مدرسه ندارید امسال
نمیتوانید سر کلاس بیایید.
جباری: ما در بخش پادنا مدارس ابتدایی داریم که بدتر از اینجا هستند.
ارغنده: شما آقای جباری چقدر فرصت میخواهید تا دو کلاس به من معرفی
کنید؟ من امشب اینجا میمانم تا صورت جلسه تنطیم کنیم تا اگر من سال آینده آمدم آقای
عسگری بگوید من همان جایی هستم که سال گذشته بودم. این بچهها خودشان محروم هستند
و مشکلی که دارند به اندازه کافی روی زندگی آیندهشان تاثیر می گذارد. این بچهها
بیشتر از دانش آموزان عادی نیاز به حمایت دارند.
جباری: ما میدانیم این بچهها نیاز به حمایت دارند. برای همین حضور
شما را به فال نیک میگیریم.
صابر: فضا در دبیرستان هست اما صلاح نیست این بچهها را به دبیرستان
ببریم، زیرا دانش آموزانی دبیرستانی شیطنتهای خاص خود را دارند.
ارغنده: این فضا را برای چه منظوری میخواهید؟
جباری: اینجا فضای موقت برای مدرسه استثنایی است اما قرار است هنرستان
باشد.
ارغنده: من تعجب میکنم؛ این فضا برای ایجاد هنرستان مناسب نیست. ما
مدارس متعددی داریم که با دیوار کشی تبدیل به دو مدرسه مستقل شدهاند. شما به اندازه
کافی فضا دارید، یک دیوار بکشید و دو فضای مستقل ایجاد کنید. هیچ مسئولی قبول نمیکند
این فضا هنرستان شود.
جباری: این فضا را برای پایهگذاری هنرستان در نظر داشتیم، امروز هم
شما فکر کنید میخواهیم مدرسه استثنایی را پایهگذاری کنیم. هرچه سالهای گذشته اتفاق
افتاده به دلیل سعهصدر معلم بود و اداره کل توانایی کمک کردن به ما را نداشته است.
ارغنده: خیر سال گذشته کمک خوبی از سوی اداره کل به این مدرسه شده. شما
مدرسهای که ما آماده کردهایم را از ما گرفتهاید.
جباری: شما مدارس دیگر را ببیند، هرجا که فکر کردید این بچهها از نظر آموزشی
دچار مشکل نشوند، ما فضا را به مدرسه استثنایی اختصاص میدهیم.
ارغنده: اگر این بچهها در یک فضا 20 درصد آموزش ببینند بهتر از این
است که رها شوند.
جباری: رها نشدند.
ارغنده: رها شدند، امروز روز اول مدرسه است و این بچهها سرکلاس نیستند.
عسگری: یک مشکل دیگر تحصیل این بچهها در مدارس عادی است که هم خود
دانش آموز را دچار مشکل کرده و هم معلمان را.
صابر: متاسفانه خانوادهها اینجا آگاهی ندارند و در مقابل تحصیل فرزندانشان
در مدرسه استثنایی مقاومت میکنند. ما میخواهیم شما کمک کنید تا کارشناسان
خانوادهها را در این خصوص توجیه کنند.
ارغنده: این دید حتی در ناحیه دو اصفهان هم وجود دارد. این بچهها میتوانند
در مدارس عادی درس بخوانند اما به شرط و شروطهها... به شرط اینکه آموزش آنها تحت
تاثیر قرار نگیرد و کودک در کلاس منزوی نباشد. مادری به من مراجعه کرده و اصرار
داشت فرزندش را از مدرسه عادی به مدرسه استثنایی ببرد. گفتم فرزند شما چهار سال در
مدرسه عادی درس خوانده است چرا میخواهید به مدرسه استثانی منتقل شود؟ یک نامه از
جیبش درآورد به من گفت بخوانید. نوشته بود" اجازه خانم، خانم مشق همه را خط میزند
به من که میرسد میگوید تو را ولش کن"
جباری: بیشتر مدارس ما به دلیل چند پایه بودن این مشکل را دارد.
ارغنده: اگر معلم دیگری قبلا برای مدرسه استثنایی تعیین شده بود باید برگردد؛
نمیشود همه بار مدرسه بر دوش آقای عسگری باشد، همین الان بیشتر از چارت مصوب دانشآموز
دارند.
صابر: امروز باید شفاف تکلیف این بچهها روشن شود. نه اینکه از یک
مدرسه کلاس بگیرم و فردا مدیر مدرسه بگوید خودمان مشکل فضا داریم و اینها دوباره آواره
شوند.
جباری: مدرسه مولوی خودش مشکل فضا دارد و قرار است کلاس این بچهها در
آزمایشگاه ایجاد شود.
ارغنده: مشکلی نیست، مدرسه را فقط دفتر و آبدارخانه و کلاس تعریف میکنند. یعنی وقتی کلاس نیست، مدرسه نه
کتابخانه میخواهد، نه سالن اجتماعات؛ نه نمازخانه و نه آزمایشگاه. اگر کلاس نداشت
مدیر باید میزش را وسط راهرو بگذارد و کلاس تشکیل شود. اولین تعریف از مدرسه کلاس
است.
صابر: یک کلاس دبیرستان خالی است اما دبیرستان واقعا جای مناسبی برای
این دانش آموزان نیست باید جای مستقلی برای آنها در نظر گرفت.
ارغنده: یک کلاس نه، دو کلاس به من بدهید.
عسگری: من چهارتا دختر دارم، دبیرستان جای مناسبی برای آنها نیست.
صابر: آقای جباری اجازه بدهید همین مکان را به مدرسه اختصاص بدهیم.
جباری: اولویت ما ایجاد هنرستان است. اما امسال میتوانند بمانند.
صابر: پس بودجه استثنایی نباید اینجا هزینه شود.
عسگری: امکان ندارد هنرستان و دبیرستان یکجا تشکیل شود؟
ارغنده: چرا میشود اما نمیخواهند، من مدرسهای دیدم که در تمام کلاسهایش
قفل بوده، حاضر هستند کلاسها خالی باشد اما بگویند ابتدایی دوره اول و دوم ما
جداست.
جباری: ما در دبیرستان مولوی کلاس خالی داریم اما نمیخواهیم این بچهها
وارد فضای دبیرستان شوند. آقای صابر امکان جداسازی در مولوی هست؟
صابر: بله
جباری: برای امسال که اینجا هستند و جای نگرانی نیست.
ارغنده: خیر، این فضا اصلا استاندارد نیست. (اشاره میکند به بخاری
نفتی) این
بچه صدای معلم را نمیشنود اگر معلم فریاد زد آتش آتش اصلا متوجه نمیشود. ما نمیتوانیم
هزینه کنیم و سال آینده اینجا را به هنرستان تحویل دهیم. شما در دبیرستان به
اندازه کافی کلاس برای تشکیل هنرستان دارید و این دو فضا شبیه هم هستند.
جباری: در کل این فضا جوابگوی هنرستان ما نبود و میخواستیم فقط پایهگذاری
هنرستان اینجا باشد.
ارغنده: به نظرم امروز هم چون قرار بود من بیایم این فضا را به بچههای
استثنایی اختصاص دادید.
جباری: خیر این طور نبوده.
عسگری: ما تا دو سه روز پیش سردرگم بودیم.
جباری: همین که شما مسئولیت پذیر هستند ما تشکر میکنیم.
ارغنده: شما هم کار میکنید اما این بچهها اولویت آخرتان نباشد.
عسگری: مدرسه رو به راه بود و 18 دانش آموز داشتیم اما وقتی جا را از
ما گرفتند، تقریبا آموزش رها شد. همین سه نفر را امروز زنگ زدیم تا آمدند. قرار بود امروز چادر بزنم و کلاس
را تشکیل دهم تا تکلیف ما را روشن کنند. من
هم میتوانم بروم اما خوب نیست، من هرچه در زندگیم دارم از این بچههاست. خیلیهایشان
حتی نمیتوانند لباس بخرند. اینجا باغ سیب هست اما همه ندارند و آنهایی که دارند
زیاد به فکر بقیه نیستند. ما
فقط یک جا میخواهیم که هرسال جابه جا نشویم.
ارغنده: آقای عسگری از اینکه شما را اینجا دیدم خیالم راحت شد.
به گفته شهیندخت مولاوردی، معاون رییس جمهور در امور زنان و خانواده 3 میلیون
و 200 هزار کودک از تحصیل بازماندهاند. در حالی که نگرانیها از بازماندن کودکان
از تحصیل هر سال بیش از سال قبل می شود اما انگار گوشی بدهکار اخبار این کودکان
نیست!اما
سئوال اینجاست که چطور در کشوری که سه میلیون کودک آن از تحصیل بازماندهاند میتوان
به دنبال استانداردهای جهانی باسوادی بود؟
روز گذشته مولاوردی این آمار را به نقل از مرکز پژوهشهای مجلس در جشن آغاز سال تحصیلی عنوان کرد و گفت:"سواد به تعریف یونسکو توانایی خواندن و نوشتن نیست و حتی تحصیلات دانشگاهی سواد محسوب نمیشود بلکه در قرن بیست و یکم سواد ارتباطی، مالی، رسانهای و رایانهای نیز مطرح است که از مهمترین آنها میتوان به سواد رسانهای اشاره کرد."
با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، تاریخ 5 مهر 95 ، کد مطلب: 95070502412: www.isna.ir