درست در نقطه مقابل قدرتطلبى که با تمرکز رو به تزاید توام است و نوعى بیمارى است که علائم اولیهاش همراه با فریفتگى اکثریت مردم در ستایش جنونآمیز آنها ظاهر مىشود و این فریفتگى و ستایش دیوانهوار به محض تصاحب قدرت سیاسى روىکرد سرکوبگرایانه خود را نشان مىدهد و تحمل هیچ گونه نداى مخالفى را ندارد، دموکراسى امرى حقوقى و نتیجتاً اجتماعى است و قطعاً نباید آن را معادل آزادى دانست. آزادى امرى است مفهومى از نِحله و بنمایه فلسفى است که بحث در خور مفصل خود را مىطلبد.
در پارهاى از جوامع اروپایى، نخست تشکیلات سیاسى و صنفى گوناگونى پا به عرصه جامعه گذاشتند که چون مزاحمتى براى تسلط بلامنازع طبقه حاکم بر ارکان نظام نداشتند، مورد تهدید و ارعاب واقع نمىشدند تا آن جا که تدریجاً تقریباً از اواسط قرن نوزدهم زمزمه انتخاباتِ همگانى در دستور کارِ آنها قرار گرفت. طبقه حاکم نیز با استحکام مواضعِ خویش بر ساختار اقتصادى جامعه و چنگاندازى بر بنیادهاى کلیدى جامعه در مقابل این درخواست قد بر افراشت.
تشکیلات سیاسى و صنفى براى رشد و شکوفایی خود که همان دستیابى به امکانات مادى و معنوى افزونتر بود مبارزهاى را براى کسب امتیازهاى حقوقى گستردهتر سازماندهى کردند که تدریجاً منجر به تولد دموکراسى به معنى آزادى: سیاسى، بیان، عقیده، مطبوعات، انتخابات همگانى و غیره شد و به زبان اداره جامعه بدل گردید و تنها چیزى که آن راتهدید مىکرد و همچنان مىکند نابرابرىهاى متاثر از ساختار جوامع طبقاتى است. همچنان که بدون پیدایش زبان امکان تکامل بشر قابل وصف نیست، بدون دموکراسى هم اداره جامعه که مقرر است در نهایت به شکوفایى خلاقیتها یعنى اوج تکامل بشر منجر شود، امکانپذیر ارزیابى نمىگردد.
همین جا تاکید بر این نکته ضرورى است که هرچند تلاش براى کسب دموکراسى تا اوایل قرن بیستم غالباً بىنتیجه بود ولى علیرغم پاگیرى، رشد و توسعه آن و گذشت بیش از یک قرن از تولد آن کماکان در هیچ جامعهاى دموکراسى به گونهاى کامل نهادى نشده و در مقاطع حاد تاریخى ترکها و منافذ آسیبپذیر خود را نشان داده است، اما آن چه حتمى و قطعى است، این است که بدون دموکراسى ناکامل کلاً نهادى نشده موجود، اداره جامعه بشرى ناممکن است! در تشبیه، همچنان که بدون رعایت بهداشت عمومى و شخصى، پیشگیرىهاى لازمه و درمانهاى به موقع، سلامتى انسان دائماً به خطر مىافتد و به عبارت سادهتر ممکن نیست.
حتى با نادیده گرفتن چگونگى رابطه دموکراسى با ساختار اقتصادى و تاریخ هر کشور که موضوع بسیار پیچیده جامعهشناسانهاى است که بررسى آن فعلاً مد نظر نیست، اما چون بدون شک یکى از خواستههاى جدى مردم در انقلاب سیاسى بهمن ١٣۵٧ استقرار دموکراسى بود این که با روىدادهاى پر نشیب و فراز بر سر این خواسته سراسرى چه آمد داستان غمانگیز دیگرى است که به منظور احترام به حوصله خواننده از آن مىگذریم، اما آنچه قابل گذشت نیست تاکید بر این نکته است که در حال حاضر دموکراسى براى ما نه صرفاً به عنوان یک وسیله بلکه به عنوان بخشى از یک هدف در دستور کارمان قرار دارد؛ هدف نهایی که تفویض تمامى قدرت را به مردم نشانه رفته است!
در هزاره سوم میلادى هیچ اندیشمند آزادهاى نیست که دموکراسى را رد کند. رد دموکراسى یعنى تضعیف تمامى سرچشمههاى جوشان انسانیت، یعنى اجازه دادن به ظهور و گسترش و قوام انواعِ آفات اجتماعى، یعنى کمک به انواع فسادهاى: سیاسى، مالى، قضائی، ادارى، یعنى ایجاد امکان انفجارهاى غیر قابل مهاردر شکل و شمایلهاى هیولایی کاملاً دفورمه سرطانى!
در خاتمه بجاست که نقل قولى از شاخصترین اصلاحطلب به قدرت رسیده تاریخ ایران بیاوریم که گفت: «همان طور که جامعه موفق به لحاظ اقتصادى، جامعهاى است که منابع خود را بشناسد و از آنها به نحو احسن استفاده کند، جامعه موفق و کار آمد در بعد وسیعتر، جامعهاى است که در آن اندیشه شکوفا شود و زمینه بروز و طرح داشته باشد».
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه ابتکار، تاریخ انتشار: 19 تیر 1396، کدخبر: 81369، www.ebtekarnews.com
ا.ح75