شعار سال: بگذارید بگویم هرزهویل چگونه جایی است و من سالهای آخر ابتدایی خود را چگونه گذراندم که اشاره به آن میکنم. کلاسهای دوم و سوم را در رشت به مدرسه رفتم و نیمه دوم کلاس سوم را در هرزهویل گذراندم. این قضیه برای سالهای آخر دهه 30 و ابتدای دهه 40 شمسی است. هرزهویل در حقیقت ییلاق منجیل است و از کوی کارمندان شرکت سازنده سد سفیدرود شروع میشود که بالاتر از رودبار در منجیل این سد زده شده است. این را بگویم که شرکت فرانسوی که سد را ساخته بود، به نام فاسر بود که در زمان ساختنش کارمندان فاسر در هرزهویل بودند و در حال انتقال به نیروگاه ایرانی و هنوز هم پر است از خانههایی به سبک آنها، یک سینما، یک کلیسا و یک مدرسه ششکلاسه، زمینهای بازی در اطراف مدرسه، فروشگاه و... و ما که بچههای دوره انتقال بودیم طبعا با تعداد کم و باور کنید جا برای پادرازکردن هم داشتیم. این را هم بگویم که پدرم تازه به استخدام سازمان آب رشت درآمده بود و این شد که بسیاری از ما خانوادههای گیلانی وارث این همه بودیم و این مسئله که جاهای دیگر هم مدرسه داشتند اما ما تا آن زمان مدرسهای با آن حال و هوا نداشتیم. چون میشد پایمان را هم دراز کنیم.
درسخواندن در این مدرسه سبب شادی همه بچههای هرزهویل بود؛ مدرسهای بزرگ با آموزگارانی که بیشترشان کارمندان سد بودند. ما در خانههایی به سبک فرانسوی زندگی میکردیم و در مدرسهای بزرگ که در هر کلاس دو نفر بر يك نیمکت مینشستند. ما در آنجا زبان فرانسه میآموختیم که البته من در دوره دبیرستان انگلیسی آموختم و به مرور زبان فرانسه را فراموش کردم. پیش از ما در آنجا معلمها و اهالی شرکت فرانسوی زندگی میکردند و ما هم تقريبا در همان حال و هوا بهسر میبردیم. در ایام ویژه در جشنهای ویژه شرکت میکردیم و هر درس یک معلم داشت و بازیهایی خاص حیاط بزرگ آن مدرسه هم داشتيم. این بود که این دوره دبستان ما را ویژه کرده بود و تابستانها زندگیمان در دارستان میگذشت که ییلاق مادریام بود در رودبار و پیش از آمدن خانواده به ییلاق، من با پدربزرگم به آنجا میرفتیم و داستان تابستانهای ما در آنجا داستان دیگری دارد که باید خواند و شنید.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 21 مهر 98، شماره: 3549